جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سیاست‏هاى امام على در جنگ‏ها

زمان مطالعه: 8 دقیقه

سیاست‏ها، بایدها و نبایدهایى هستند که در اجراى برنامه‏ها، بر اساس اعتقادات و مبانى ارزشى و فکرى با رعایت نقاط قوت و ضعف داخلى و فرصت‏ها و عوامل تهدیدزاى بیرونى تدوین مى‏گردند. (1).

سیاست‏هایى که امیرالمؤمنین على (ع) در طول سفر و جنگ و بعد از آن، خود و فرماندهان و لشکریانش را ملزم به پایبندى و رعایت آنها مى‏کرد، در طول جنگ‏هاى سه گانه با ناکثین، قاسطین و مارقین به صورت‏هاى مختلف از طرف حضرت (ع) بیان شده است که به تناسب به بخشى از آنها اشاره مى‏گردد:

1- در صف‏آرایى و حمله بر دشمن، زره‏پوش را بر بى‏زره مقدم بدارید، و دندان‏ها را بر هم فشارید، زیرا این عمل تاثیر شمشیر را بر سر کمتر مى‏کند، در برابر نیزه‏ها در پیچ و خم باشید که در رد کردن نیزه‏ى دشمن موثرتر است. لبه‏ى تیز شمشیر را به کار ببرید و با پیش نهادن گام، شمشیر را به دشمن برسانید. (2).

رابطه‏ى دو مسئله‏ى فشردن دندان‏ها بر هم و مقاومت جمجمه، ممکن است هم از جهت طبیعى رابطه‏اى مثبت باشد، به این معنى که قدرتى بر اعصاب و دیگر عضلات ببخشد که در برابر ضربه‏ها مقاومت بیشترى داشته باشند؛ و هم از نظر روانى، که موجب بروز قدرت و بازسازى شدید و سریع عضلانى شود.

باده از ما مست شد نى ما از او

قالب از ما هست شد نى ما از او (3).

2- پلک‏ها را روى هم گذارید و چشم را نیم بسته نگه دارید، زیرا این حالت دل‏ها را آرام‏تر و محکم‏تر مى‏سازد. صداها را بخوابانید، زیرا بهترین عامل براى برطرف ساختن زبونى و شکست، بى‏سر و صدا بودن در میدان کارزار است. (2) هیاهو، دلیل ترس و خوف است و آرامش و سکوت، گواه شجاعت و قهرمانى است. (4).

3- پرچم‏ها را به این سو و آن سو نکشانید و پیرامون آن را خلوت نکنید و آن را فقط به دست دلاوران و مردان غیور و رزم آورانى بسپارید که داراى حمیت و غیرت براى ایستادگى مى‏باشند. زیرا کسانى که تحمل فرود

آمدن حوادث سخت و کوبنده را دارند کسانى هستند که دور پرچم‏هاى خود مى‏گردند و به طورى جدى به محافظت راست و چپ و پس و پیش آنها مى‏پردازند. آنان از پرچم‏ها عقب‏تر نمى‏افتند تا آنها را تسلیم دشمن نمایند، و از آنها پیش نمى‏افتند تا آنها را تنها بگذارند. (5).

این سیاست و دستور از آن جهت از سوى حضرت صادر شده که در زمان‏هاى گذشته، برافراشته بودن و اهتراز پرچم، علامت استمرار مقاومت کسانى بود که آن را در دست داشتند و اضطراب و سرنگونى پرچم، از شکست صاحبان آن خبر مى‏داد. امروزه نیز پرچم به نوعى دیگر بر بالاى درها و بام‏هاى مراکز مهم برافراشته مى‏شود. (6).

4- هر مردى باید همتاى خود را در رزمگاه کفایت کند و برادر خود را با جان خود مواسات نماید، و حریف خود را به برادرش نسپارد، تا در نتیجه همتاى خود و همتاى برادرش به عهده‏ى او باشند. (7).

این دستور و سیاست برخاسته از علم واقع بین حضرت (ع) بود. امروزه با پیچیده شدن تقسیم بندى نیروهاى مسلح به دسته، گروهان، گردان، تیپ، لشکر و سپاه از یک طرف، و مسلح شدن آنها به انواع تجهیزات نظامى پیشرفته از طرف دیگر، ضرورت توجه به نظم و دقت به فرامین و به کارگیرى به موقع تجهیزات را بیشتر نمایان مى‏سازد، و ارزش اعتبار کلام امام بهتر نمود پیدا مى‏کند.

5- در تمام حالت‏هاى جنگ، تنها خدا و خشیت او را مد نظر بگیرید: «معاشر المسلمین، استشعروا الخشیه«. (8).

صحنه‏ى جنگ، عرصه‏ى تبادل موت و حیات است. خاموشى و دوام زندگى تمام موجودات از جمله انسان از آن خداوند متعال است و مشیت او محضر عروج و بقاى نفس‏هاست. از این رو، در این میدان باید به او توجه نمود، چرا که این عرصه‏ى مرگ‏زا عالى‏ترین جلوه گاه مشیت خداوندى است، که همان حیات انسان‏ها باشد. لذا نباید در نمایشگاه عرضه‏ى نفس‏ها آرامش خود را از دست داد. (9) با تسلط بر اعصاب و روان خود، باید بدانید که ورود شما به این عرصه، براى نابود کردن عوامل ضد حیات انسانى است، نه خاموش ساختن عالى‏ترین جلوه‏ى مشیت الهى که حیات انسان‏هاست. (10).

6- با تکیه بر برکت و میمنت مشیت الهى حرکت کنید، نه با تکیه بر زور و قدرت عاریتى که از طبیعت محدود شما برمى خیزد، زیرا شما در معرض نابودى به وسیله‏ى قدرت و زور موجوداتى از نوع خود، قرار دارید، پس به زر و زیور و آرایش انبوه سلحشوران خود نیز مغرور نباشید. (11).

7- لباس جنگى را در بدن خود تکمیل نمایید و شمشیرها را پیش از بیرون کشیدن چند بار در غلاف‏هاى خود حرکت بدهید. نگاهتان از گوشه‏ى چشم و با خشم و تندى با دشمن باشد. نیزه و شمشیر را از راست و چپ بر دشمن بزنید و با لبه‏ى تیز شمشیر ضربه وارد کنید و شمشیرها را با قدم‏هاى پیشرو به دشمن برسانید. (12).

دستوراتى که امیرالمؤمنین (ع) در این جملات به سپاهیان خود صادر فرموده‏اند، مربوط به ضرورت‏هاى مقابله با دشمن در میدان کارزار است. در

همه‏ى این فرمان‏ها؛ محورهاى اصلى شامل: حداکثر کوشش براى حفظ جان و دفاع از آن در نهایت درجه‏ى ممکن؛ شدیدترین تلاش براى از پاى درآوردن دشمنى که از چشمه سار حیات بیرون آمده و خود را از مبدأ فیاض و حیات بخش گسیخته و تمام کوشش خود را در درو کردن جان‏هاى حامیان حق صرف مى‏کند، مى‏باشد. البته مسلم است که تأکید بر موضوعاتى مانند زره و شمشیر و غیر آن، براى دستیابى به هدف‏ها و ملاک‏هاى فوق است، که متعلق به زمان خاصى نبوده و در هر عصرى یکى از ملاک‏هاى اساسى براى استفاده و کاربرد تجهیزات نظامى است. (13).

8- بدانید که در محضر خداوندى قرار دارید که شما را در تمام لحظات مى‏بیند. (12).

9- توجه و فشار اصلى را در حمله، معطوف به پایگاه اصلى و مرکز ثقل دشمن نمایید، که هدایت و استحکام سپاه وابسته به آن است و با سرنگون شدن عمود خیمه‏گاه اصلى دشمن، پراکندگى آنها به راحتى صورت مى‏گیرد. (14).

10- با صبر و مقاومت در راه حق، انوار الهى را شامل خود کرده و پیروزى را به طرف خود جلب نمایید. (14).

یکى از سنت‏هاى جارى درعالم تکوین انسانى این است که نور حق و نصرت الهى زمانى قابل دستیابى است که انسان براى دفاع از حق، تمام تلاش‏هاى ممکن را انجام دهد و در این تکاپو، درون خود را از تمام لذایذ دنیوى و وابستگى‏هاى آن پاک نموده و خود را فقط به او بسپارد، چون در

حالت صفا و خلوص درونى است که امکان ظهور نور الهى فراهم مى‏گردد. البته چنان که در بحث استراتژى فرهنگى درباره‏ى عنصر تکلیف گفته شد، مقصود از دریافت نور الهى، همان وسیله و بینش و نورى است که به کمک آن، روابط حاکم بر پدیده‏هاى عالم هستى نمایان مى‏شود و انسان در پرتو آن به راحتى مى‏تواند طى مسیر نماید: «ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا، (15) و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب.» (16).

11- در طول جنگ، ثابت قدم باشید و در مقابل هجوم نظامى و تبلیغاتى دشمنان، از خود سستى و ضعف نشان ندهید. (17) بدانید که ما دشمن را از پاى در نمى‏آوریم: «و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمى؟» (18) زیرا حق حیات و موت تنها از آن خداست. ما زندگى به مردم نداده‏ایم تا حق مرگ آنان در اختیار ما باشد. شمشیرى که در راه حق کشیده مى‏شود، مشیت تجسم یافته‏ى خداوندى است که براى نگهبانى حق به کار افتاده است. در این وادى، جمجمه‏اى که چون گوى بى‏اختیار، تسلیم چوگان الهى نباشد، دیر یا زود، گوى چوگان این درک اصلى رسید و ایمان عقلى و قلبى یافت که نصر و پیروزى از سوى خداست: «و اعلم ان النصر من عند الله سبحانه.» (17) مفهوم کلام این است که چون موتور حیات تنها در اختیار خداست، پس تصرف در حیات، بدون مشیت الهى، جز جنایت نام دیگرى ندارد. آنگاه که انسان یا انسان‏هایى حیات دیگران

را از ارزش مى‏اندازند و آن را مى‏خشکانند، حیات خود آنان، طبق مشیت الهى، از ارزش افتاده، سزاوار نابودى مى‏شود. عامل نابودى این ضد حیات‏ها وظیفه‏اى را انجام داده که آفریننده‏ى حیات مقرر داشته است. چون قدرت و راهنمایى و قانون از خداست، پس پیروزى از آن خدا و براى خداست. (19).

12- قبل از دعوت به حق و اتمام حجت، اقدام به پیکار نکنید و تا آنجا که مى‏توانید پیکار را عقب بیندازید تا امکان هدایت و فرار براى نادمین و ضعیف‏ها فراهم گردد و کم‏ترین تلفات جانى ممکن صورت گیرد. (20) «لا ترموا بسهم و لا تطعنوا برمح و لا تضربوا بسیف اعذروا.» (21).

13- کلیه‏ى اصول و مبانى انسانى را رعایت کنید؛ مسایلى همچون: نتاختن به مجروحان، مثله و لگدکوب نکردن کشته‏ها، تعقیب نکردن غلامان و نکشتن اسیران: (22) «ایها الناس اذا هزمتموهم فلا تجهزوا على جریح و لا تقتلوا اسیرا و لا تتبعوا مولیا و لا تطلبوا مدبرا و لا تکشفوا عوره و لا تمثلوا بقتیل و لا تهتکوا اسیرا.» (23).

14- در اداى تکلیف الهى و در مواجهه با دشمن هیچ هراسى به خود راه ندهید و با رعایت جمعى ملاحظات دفاعى و حفاظتى، جان خود را به مشیت الهى بسپارید. (17).

امیرالمؤمنین على (ع) بر اساس بینش و دید واقع بینى که داشت بر این باور استوار بود که سرآمد اجل و توقف هر انسانى در مرحله‏ى دنیوى، در

حفاظى از طرف خداوند احاطه شده و او را از آسیب حوادث دور نگه مى‏دارد. با رفع آن حفاظ است که تیرها خطا نرفته و جراحت‏ها بهبود نمى‏یابد. (24) لذا تا فرصت هست باید در راه حق جان فشانى کرد و در برابر ظالمان و گردنکشان سر تعظیم فرود نیاورد، بلکه با تمام قاطعیت در برابر آنها ایستاد، (25) چرا که این صبر و پایدارى، علاوه بر این که نصرت الهى را با خود به ارمغان خواهد آورد، انسان صابر را از سختى‏هاى آخرت در امان نگه خواهد داشت. (26) ابن‏سینا در این مورد جمله‏ى زیبایى درباره‏ى حضرت امیر (ع) دارد:

»لا جرم چون با دیده‏ى بصیرت عقل، مدرک اسرار گشت، همه‏ى حقایق را دریافت و حکم به دیدن داد و براى این بود که گفت: اگر پرده از روى جهان هستى برداشته شود، بر یقین من افزوده نمى‏شود.» (27).

اگر حضرت (ع) حقایق عالم هستى را بى‏پرده ندیده بود و اگر آهنگ کلى آن را نشنیده بود و اگر به مرحله‏ى والاى یقین درباره‏ى پروردگارش قدم نگذاشته بود، زندگى او، از ناچیزترین رویدادش تا بزرگ‏ترین فعالیت‏هایش، از آن جدیت حیرت انگیز برخوردار نبود.

او درباره‏ى جهان هستى چنان مى‏اندیشید که یک روح آگاه درباره‏ى کالبدى که وسیله‏ى رشد و تکامل اوست. او همه‏ى ذرات و روابط آنها را در پهنه‏ى عالم وجود در جدى‏ترین هدف مى‏دید. او انسان‏ها را از جایگاهى فوق دیدگاه یک دانشمند انسان شناس و یا یک فیلسوف جهانى و یا یک ادیب و

شاعر و هنرمند حساس نظاره مى‏کرد. چگونگى جلوه‏ى انسان براى امیرالمؤمنین (ع(، در سرتاسر نهج‏البلاغه و کردار عینى و طرز رابطه‏ى او با انسان‏ها نمایانگر این است که مافوق دیدهاى معمولى متفکران حرفه‏اى بوده است. وقتى مى‏فرماید:

»من شما را براى خدا مى‏خواهم و شما مرا براى خود مى‏خواهید.» (28).

یعنى شما انسان را جاندارى مى‏بینید که در قلمرو طبیعت به وجود آمده، لذت را مى‏خواهد، از آلام و ناگوارى‏ها فرار مى‏کند، مقام و جاه را مى‏پرستد، خود را هدف و دیگران را وسیله تلقى مى‏کند، دانش و بینش و هرگونه امتیازى را که به دست مى‏آورد در اشباع حس خودخواهى‏هایش به کار مى‏بندد، ولى من انسان را جلوه‏گاهى از مشیت الهى و تجسمى از حکمت ربانى مى‏بینم. من او را به عنوان خلیفة الله در روى زمین مى‏شناسم، لذا از غلبه‏ى شئون پست حیوانى بر این موجود سترگ رنج مى‏برم.

این نگرش درباره‏ى انسان، یک نگرش علمى و فلسفى معمولى نیست، بلکه شهود الهى در هویت انسان است. کسى که به آخرین مرحله‏ى یقین نایل نشود، نمى‏تواند از چنین نگرشى برخوردار شود. (29).

با توجه به مطالب ذکر شده، مى‏توان استراتژى نظامى حضرت را چنین بیان نمود:

»ایجاد محیط امن براى اجرا و استقرار احکام اسلامى، از طریق بصیرت دهى نیروها و به کارگیرى تجهیزات.»


1) ر ک فصل اول، مبحث فرهنگ و استراتژى.

2) نهج‏البلاغه، خطبه‏هاى 124 و 66.

3) جعفرى، محمدتقى، جهاد در اسلام، نشر فرهنگ اسلامى، 1378، ص 82.

4) بستانى، محمد، الاستراتیجیه العسکریه عند الامام على علیه‏السلام، ترجمه‏ى على اکبرى، سازمان تحقیقات خودکفایى بسیج، 1378، ص 243.

5) نهج‏البلاغه، خطبه ى 124.

6) جعفرى، محمدتقى، شرح و تفسیر نهج‏البلاغه، ج 22، ص 55.

7) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 124.

8) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 169.

9) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 124 ، 66.

10) جعفرى، محمدتقى، جهاد در اسلام، ص 70.

11) ابن ابى‏الحدید، شرح نهج‏البلاغه، ج 5، ص 176.

12) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 66.

13) جعفرى، محمدتقى، شرح و تفسیر نهج‏البلاغه، ج 11، ص 82.

14) همان.

15) سوره‏ى انفال، آیه‏ى 29.

16) سوره‏ى الطلاق، آیه‏ى 65.

17) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 11.

18) سوره‏ى انفال، آیه‏ى 17.

19) جعفرى، محمدتقى، شرح و تفسیر نهج‏البلاغه، ج 3، ص 195.

20) نهج‏البلاغه، خطبه‏هاى 22 و 27.

21) یعقوبى، احمد بن ابى‏یعقوب بن جعفر، تاریخ یعقوبى، ترجمه‏ى آیتى، نشر علمى فرهنگى، ج 2، ص 80.

22) نهج‏البلاغه، نامه‏هاى 14 و 47 و وقعه صفین، نضربن مزاحم منقرى، ص 123.

23) مسعودى، على بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، لبنان، دار القلم، 1408، ص 65.

24) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 16.

25) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 24.

26) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 53.

27) جعفرى، محمدتقى، شرح و تفسیر نهج‏البلاغه، ج 5، ص 39.

28) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 136 «اریدکم لله و انتم تریدوننى لانفسکم.«.

29) جعفرى، محمد تقى، شرح و تفسیر نهج‏البلاغه،ج 3، ص 39.