جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سند شماره 006

زمان مطالعه: 4 دقیقه

– شماره سند شورای امنیت: 14117 / S

-شماره سند مجمع عمومی: 404 / 35 / A

– 21 آگوست 1980 (30 مرداد 1359)

نامه مورخ 19 آگوست 1980 نمایندگی دائمی عراق در سازمان ملل خطاب به دبیر کل

عطف به سند 13987 / S مورخ 6 ژوئن 1980 وزیر امور خارجه ایران خطاب به جناب عالی، احتراما بنا به اطلاع دولت متبوعم خاطر نشان می‏سازم، این استدلال‏ها که در پیام مذکور آمده است، نمی‏تواند حق و حقوقی را ثابت کند. در ابتدا گفته شده که دولت متبوعم به دلیل نگرش خصمانه‏ای که علیه رژیم جدید ایران دارد، جمهوری اسلامی ایران را به رسمیت نشناخته‏است. بر عکس همان طور که قبلا خاطرنشان ساختم که در فرصت دیگری توضیح دهم، دولت متبوعم برای دولت جدید ایران یادداشتی ارسال کرد و در آن اهداف دوستانه خود را به جهت ایجاد روابط برادرانه نزدیک و همکاری با مردم و کشورهای همسایه به ویژه با ایران، بر اساس احترام به حاکمیت، عدم دخالت در امور داخلی و احترام به آرزوهای قانونی مردم بر این اساس اصولی که از طریق اراده آزادی‏خواهانه خود برگزیده‏اند، ابراز نمود. اهداف مذکور را عالی‏ترین مقامات عراق، در فرصت‏های مختلف مورد تأکید قرار داده‏اند. برای مثال به صورتی که در اعلامیه پان عربی که در 20 جولای 1980 در بغداد منتشر شد، رئیس جمهوری عراق آقای صدام حسین صریحا بر آن صحه گذاشته است. بر عکس، اعمال و اظهارات دولت ایران منفی و خصمانه بوده است که کاملا از اخلاق و قانون تهی می‏باشد.

وزیر امور خارجه ایران استدلال می‏کند که نظر ما درباره جزایر (ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک) در خلیج عربی[فارس]”نشانه عدم درک کامل” است و سابقه تاریخی جزایر را که در اسناد و نقشه‏های رسمی معتبر کتابخانه‏ای، بر حاکمیت بلامنازع ایران بر این جزایر گواهی می‏دهد، نادیده گرفته‏ایم و آنچه که توسط وزیر امور خارجه ما در

سند 13918 / S تحت عنوان “اشغال غیر قانونی” توصیف شده است، وی آن را چیزی جزء حاکمیت ایران بر بخشی از خاکش می‏داند که مورد تأکید قرار داده است.

اگر نظری اجمالی به دلایل قانونی بیفکنیم می‏توان خاطر نشان ساخت که در هیچ مقطعی از تاریخ هیچ یک از این جزایر تحت حکومت ایران نبوده است. واقعیت این است که بریتانیا جزایر مذکور را به طور جداگانه اشغال نکرده است. آنها در سال 1819 وقتی که از جزایر کواسیم (Kwassims) دفاع می‏کردند رأس الخمیه را نیز اشغال کردند. این سه جزیره از سال 1750 بخشی از سرزمین رأس الخمیه بوده و تا سال 1866 بدون هیچ انقطاعی به همین صورت باقی ماند تا وقتی که میان امارات شارجه و رأس الخمیه تقسیم گردید و حکومت بر آن ادامه یافت تا اینکه به دست نیروهای نظامی ایران در 30 نوامبر 1971 اشغال غیر قانونی شد.

همین طور در مورد دلیل کتاب خانه‏ای معتبر درباره نقشه‏ها و اسناد می‏توان گفت که تنها به کیس پالمز (Case of Palms) معرف نیاز است. همچنین در دادگاه دائمی داوری در سال 1928 در این مورد تصمیم گیری شده است که می‏توان مراجعه کرد. به طور کلی خاطر نشان می‏گردد که تصدیق نقشه‏ها به عنوان مدرکی برای حل مناقشه ارضی و مرزی با احتیاط زیاد و محتاطانه باید مورد ملاحظه قرار گیرد. زیرا منابع اطلاعات طراحان آنها معمولا ناشناخته است و داوری در مورد مناقشه مربوطه باید بر اساس حقایق مربوطه و اصل و منشأ موضوع حل و فصل شود. بنا به درخواست، وقتی که شورای امنیت در دسامبر 1971 جهت بررسی موضوع اشغال جزایر تشکیل جلسه داد، نماینده ایران به وضوح نتوانست اثبات کند که جزایر از نظر واقعیت تاریخی بخشی از ایران بوده است.

در مورد حاکمیت، اگر استدلال کنندگانش این منظور را داشته باشند که یک دولت بتواند ادعاهای ارضی نماید و با استفاده از نیروی نظامی و با زور به اشغال آن سرزمین ادامه دهد، این واقعا بسیار عجیب و حداقل ساده لوحی است و به طور قطع قانون نادرستی است.

این قبیل نگرش نشانه نقض کامل قوانین ثابت موجود حقوق بین المللی درباره مالکیت ارضی است. از آن قوانینی که اطلاع داریم مجوزی نمی‏یابیم که سرزمینی را با زور تصاحب کنیم. در اینجاست که ایجاد سؤال می‏کند و به تعجب وامی‏دارد که آیا این ایران است یا عراق که دنباله‏رو اسرائیل است، به صورتی که وزیر امور خارجه ایران در نامه‏اش اظهار داشته است.

همچنین بسیار جالب است که با ادامه تفسیر بیشتر قانون، ادعاهای غیر قانونی ایران بر جزایر عربی و نیز اقدام غیر قانونی ایران در اشغال آنها را ثابت می‏نماییم و آیا اعتقاد عمیق ما نبوده که حکام ایران کمترین اطلاعی از حقوق و قوانین مدرن ملت‏ها ندارند که بخواهند در روابط بین المللی خود استفاده کنند. به هر حال هیچ کس نباید طرح این دو واقعیت مهم را نادیده بگیرد. یکی اینکه وقتی که به اصطلاح انقلابیون تهران نسبت به حاکمیت بر جزایر، صریحا تأکید می‏نمایند از سوی مقامات عالی رتبه دولت ایران مطالبی عنوان می‏شود که با یکدیگر مغایرت دارد. به صورتی که رئیس جمهور ابوالحسن بنی صدر در اظهارات خود که از رادیو ریاض مورخ 19 آوریل 1980 پخش شد و نیز اظهارات وزیر امور خارجه ایران در کنفرانس مطبوعاتی مورخ 1 می 1980 (در ابوظبی) مسئله جزایر را نه ایرانی و نه عربی قلمداد کردند و آنها را برای ایرانی که متحد جهانی دنیای اسلام است خوانده که “سرزمین ایران متعلق به کلیه مسلمان‏ها می‏باشد و سرزمین اسلام متعلق به خداست”.

از سوی دیگر، در این نامه، ایران به طور مشخص اعلام کرد که این کشور معتقد است، جزایر، نه مسئله‏ای میان ایران و اعراب بلکه مسئله‏ای میان ایران و استعمار بریتانیا است. این اظهارات دوگانه بوده است و با صدور انقلاب اسلامی مغایرت دارد. این دقیقا از نظر مفهوم و پیام آن، مشابه دلیلی است که آقای امیر خسرو افشار، نماینده ایران در زمان شاه ارائه کرده است. اظهارات وی در اجلاس 1610 شورای امنیت که مورخ 9 دسامبر 1971 تشکیل شده بود منعکس می‏باشد. بدیهی است روشی که رژیم فعلی ایران اتخاذ کرده است، خودداری از تخلیه جزایر اشغال شده است و آن چیزی جز رؤیای امپراطوری شاه نیست. این تعصب نژاد پرستی با تفوق فارسی‏های آریایی همراه شده است.