با گذشت هفده سال از آغاز جنگ و نه سال از اتمام آن، بررسى ابعاد حقوقى، سیاسى، نظامى و اقتصادى جنگ، همچنان ادامه دارد. جنگ ایران و عراق با مشخصهى طولانىترین و پرهزینهترین درگیرى نظامى در تاریخ معاصر منطقه خاورمیانه (1) که دو قدرت جهانى و همپیمانانشان در دوران جنگ سرد در حمایت از یک طرف جنگ اتفاقنظر داشتهاند و مهمتر از همه حلوفصل نهایى نشدن این جنگ و امضا نشدن پیمان صلح میان دو کشور و بسیارى مسائل دیگر، سبب شده است علت، نحوه و نتایج جنگ تا سالهایى مدید همچنان بحث و بررسى شود. (2).
شکلگیرى زمینهها و مجموعه عواملى که امکان وقوع جنگ را فراهم ساخت، به دلیل ابعاد و نتایج نظامى، سیاسى و حقوقى آن، همواره یکى از جدىترین موضوعاتى بوده است که از زمان شروع جنگ و پس از آن بحث و بررسى شده و خواهد شد. اهمیت این موضوع بدین دلیل است که مىتواند به این سؤال پاسخ دهد که آیا شروع جنگ اجتنابناپذیر بود؟ با بیان سادهتر، آیا این امکان وجود داشت که از وقوع جنگ جلوگیرى شود؟ طبیعتا بدون توصیف و تشریح اوضاع حاکم بر ایران انقلابى پس از سقوط رژیم پهلوى و التهاب و نگرانىهاى موجود درباره نتایج و تأثیرات ناشى از پیروزى انقلاب اسلامى در منطقه و سپس کالبدشکافى دلائل عراق براى تجاوز به ایران، نمىتوان به درک و پاسخ درستى در این زمینه دست یافت.
محققان غربى عموما بر این باور هستند که انقلاب اسلامى و آثار و نتایج
آن بیشترین تأثیر را در وقوع جنگ داشته است. (3) بدین معنا که با پیروزى انقلاب اسلامى و سقوط شاه، بناى استراتژى امریکا که بر دو ستون ایران و عربستان سعودى پىریزى شده بود، فروریخت (4) و این مسئله مناسبات میان دو کشور ایران و عراق را دستخوش تغییر و تحول کرد. (5) بدین ترتیب که «موازنه نسبى قوا» که بین ایران و عراق حاکم بود، تغییر کرد (6) و با پیدایش خلأ قدرت در منطقه، «موج اسلامى» مىتوانست ثبات منطقه را تهدید جدى کند. (7) در نتیجه اعاده نظم پیشین، لازمهى تأمین منافع امریکا و غرب در منطقه بود.
دریافت موجود در غرب از علل ایجاد جنگ و ماهیت آن، که به اعتبارى نشاندهندهى نحوهى نگرش غربىها و مفهومسازى آنها درباره جنگ، با هدف توضیح و تشریح وقایع آن مىباشد. ناظر بر این معناست که انقلاب اسلامى نظم موجود و حاکم بر منطقه و ایران را برهم زد و نتایج ناشى از این تحول، زمینههاى وقوع جنگ را به وجود آورد. (8) در واقع، در غرب جنگ ایران و عراق از زاویه «تجاوز و دفاع» که بیانکننده واقعیات جنگ و مبین دیدگاه و نظریات ایران مىباشد، بررسى نمىشود و بیشتر وضعیتى که به جنگ منجر شد، مدنظر مىباشد. (9) در این نگرش مفهوم جنگ به عنوان امرى نامطلوب پس از جنگ جهانى دوم، در چارچوب «نظریه توسعه و تکامل» بررسى مىگردد. به همین دلیل جنگ عاملى بالقوه «مغایر با نظم مطلوب جهان» (10) ارزیابى مىشود. بر پایه این مفهوم، غربىها انقلاب اسلامى و تأثیرات ناشى از آن را براى منافع غرب (شامل: نفت، ثبات کشورهاى مرتجع منطقه، امنیت اسرائیل و همچنین مقابله با نفوذ شوروى(، جنایتى علیه نظم جهانى (11) قلمداد مىکنند.
چنین باورى درباره انقلاب اسلامى، مقابله با آن را با استفاده از زور و کلیه ابزار و وسائل لازم، نه تنها ضرورى بلکه اجنابناپذیر مىنمایاند. زیرا مسئله اصلى مفهوم درگیرى و جنگ نیست، بلکه در این جنگ هدف اصلى و ضرورى، واژگون ساختن نظام انقلابى حاکم بر ایران یا «تعدیل و مهار» آن،
براى اعاده نظم پیشین بوده است. آیتالله خامنهاى رئیس جمهور وقت ایران با درک روشن از هدف جنگ، در این باره گفت:
»این جنگ علیه انقلاب اسلامى ایران و به منظور واژگون ساختن نظام انقلابى ایران و از بین بردن انقلاب اسلامى سازماندهى شد.» (12).
در همین زمینه حجتالاسلام هاشمى رفسنجانى، رئیس وقت مجلس شوراى اسلامى گفت:
»شرع جنگ تحقیقا براى نابودى انقلاب بود و از آنرو که شرقىها و غربىها از این انقلاب راضى نبودند، غرب که بیشترین منافع را در ایران داشت، انقلاب را مستقیما علیه منافع خود دانست، باید در ایران شرایطى به وجود مىآمد که دیگران ناامید شوند و بگویند نمىشود بدون اتکا به شرق وغرب، انقلابى باقى بماند ویکى از اهداف جنگ، تحقق این امر بود و براى سرکوبى و مهار انقلاب، مارکسیسم شرق و امپریالیسم غرب در این هدف به تلاقى رسیدند و صدام نقطه تقاطع خطوط فوق بود و از آنجا شروع کردند و بر روى ایران فشار آوردند.» (13).
جیمز بیل یکى از کارشناسان مسائل منطقه خلیج فارس و خاورمیانه درباره دلیل واقعى جنگ در کتاب خود مىنویسد:
»دلیل واقعى جنگ درگیرى سیاسى براى دست یافتن به برترى و سلطه یافتن بر خلیج فارس بود. در این روند عراق امیدوار بود انقلاب ایران را در نطفه خفه کند و نابود سازد که این براى کشورهاى منطقه نظیر عربستان سعودى و شیخنشینهاى خلیج فارس، هدف چندان ناخوشایندى نبود.» (14).
عراقىها در توضیح علل شروع جنگ بر مفهوم حقوقى «پیشگیرى» (15) تأکید مىکنند و در اظهارات خود بدون آنکه دلایل روشن و درستى ارائه نمایند، مىگویند پس از پیروزى انقلاب اسلامى در برابر وضعیتى قرار داشتند که «به جز مقاومت و برخورد با تجاوزگرى راهى براى حفظ کشور خود نداشتند.» (2) در نهمین کنگره حزب بعث – که براى نخستین بار مباحث آن درباره جنگ ایران و عراق منتشر شد – تأکید مىشود که «در برابر رهبران عراق تنها اختیار یک راه وجود داشت یا مقاومت و جلوگیرى از
تجاوزات دشمن و یا اینکه تسلیم شدن به برنامههاى (امام) خمینى.» (16) همچنین مجید خدورى، عراقىالاصل مقیم امریکا، در کتاب خود، در توجیه علل تجاوز عراق به ایران مىنویسد: «عراق در موقعیتى قرار داشت که ناگزیر شد براى دفاع از خود دست به اقدام بزند.» (17) وى در عین حال به دلیل اینکه چنین ادعایى فاقد مبانى حقوقى روشن و مشخص مىباشد، (18) اضافه مىکند: «البته مناسب بود که عراق به شوراى امنیت متوسل مىشد و خود رأسا دست به کار نمىشد.» (2).
در هر صورت، وجود اختلاف مرزى و ارضى میان ایران و عراق که با انعقاد قرارداد 1975 الجزایر حلوفصل شده بود و حتى وقوع تشنج مجدد میان دو کشور به تنهایى نمىتوانست انگیزه و علت اصلى تجاوز عراق به ایران باشد، زیرا اولا که مبانى و راهحلهاى رفع اختلافات در قرارداد الجزایر تعیین شده بود و ثانیا پیش از این، دو کشور ایران و عراق در اوضاع بسیار حادترى قرار داشتهاند که هرگز به یک جنگ تمام عیار متوسل نشدهاند. (19) مهمتر آنکه ایران به دلیل وضعیت انقلابى و منازعات داخلى – که به طور طبیعى انقلابها پس از پیروزى درگیر آن هستند – فرصت و امکان آن را نداشت که عراق را تحریک و یا به آن هجوم کند. آقاى هاشمى رفسنجانى با اشاره به اوضاع ایران پس از انقلاب و امکان تحریک کردن عراق مىگوید:
»ما ترورها و انفجارهایى روزانه و کودتا داشتیم. کودتاى نوژه چند هفته قبل از آغاز جنگ اتفاق افتاد و در کل تصور این امر که ایران این همه بر خود مسلط باشد که به این زودى عراق را تحریک کند، از نظر آشنایان به تاریخ و سیاست محال است. اینکه بخواهیم در یک کشور همسایه برنامهاى پیاده کنیم محققا انقلاب ما آماده نبود و همه به این امر اذعان دارند. در آن زمان حتى ارتش ما نیز آماده نبود و بنابراین ادعاى عراق که ما قصد تحریک این کشور را داشتیم
پذیرفتنى نیست. البته ما مواضع انقلاب را اعلام کرده بودیم که در هیچ منطق، مکتب و در هیچ جایى اعلام نظرات یک انقلاب و مکتب به دنیا، نمىتواند جرم تلقى شود.» (20).
در عین حال اظهارات مقامات رسمى عراق اهداف عراق را از تهاجم به ایران روشن مىسازد. در آبان 1359 صدام طى مصاحبهاى گفت:
»ما از تجزیه و انهدام ایران ناراحت نمىشویم و صریحا اعلام مىداریم در شرایطى که این کشور دشمنى بورزد هر فرد عراقى و یا شاید هر عربى مایل به تقسیم ایران و خرابى آن خواهد بود.» (21).
طارق عزیز نخستوزیر وقت عراق نیز اعلام کرد:
»وجود پنج ایران کوچکتر بهتر از وجود یک ایران واحد خواهد بود… ما از شورش ملتهاى ایران پشتیبانى خواهیم کرد و همه سعى خود را متوجه تجزیه ایران خواهیم نمود.» (22).
طه یاسین رمضان معاون نخستوزیر عراق نیز در مصاحبه با الثوره تأکید کرد:
»این جنگ به خاطر عهدنامه 1975 و یا چند صد کیلومتر خاک و یا نصف شطالعرب نیست. این جنگ به خاطر سرنگونى رژیم جمهورى اسلامى است.» (23).
بنابراین گرچه عراق قرارداد 1975 الجزایر و درخواست لغو آن را بهانه تهاجم به ایران قرار داد ولى «تجزیه ایران و براندازى نظام نوپاى جمهورى اسلامى» هدف نهایى رژیم بعثى محسوب مىشد. (24).
بررسى اوضاع داخلى ایران پس از پیروزى انقلاب اسلامى، هر چند به صورت اجمالى و گذرا، نشاندهنده این معناست که ایران نه تنها براى جنگ که حتى براى دفاع نیز آمادگى نداشت، زیرا علاوه بر منازعهاى که در داخل کشور بلافاصله پس از پیروزى انقلاب میان نیروهاى انقلابى و لیبرالها آغاز شد، اقتصاد کشور فوقالعاده ضعیف شده بود و بسیارى از گروههاى ضدانقلاب در مناطق مختلف کشور براى تضعیف دولت مرکزى تلاش مىکردند. (25) منابع تسلیحاتى ایران به دلیل ماهیت ضدامریکایى انقلاب اسلامى، قطع شده بود و در مجموع ایران بسیار آسیبپذیر به نظر مىرسید. (26).
در این میان وضعیت نیروهاى ارتش که وظیفه دفاع از مرزهاى ایران را در مقابله با تهدیدات و تهاجم دشمن بیگانه بر عهده داشتند بسیار نامطلوب بود. گروههاى سیاسى شعار انحلال ارتش را سر مىدادند که با درایت و هوشمندى امام خمینى خنثى شد، (27) در عین حال ارتش با مشکلات اساسى که بسیارى از آنها ریشه در «ساختار«، «هویت«، «آموزش» و «فرماندهى و کنترل» (28) داشت، براى انتقال از ارتشى طاغوتى به ارتشى اسلامى دست و پنجه نرم مىکرد. این روند همچنان ادامه یافت و حتى جریان ضدانقلابى در درون ارتش براى اعاده وضعیت پیشین، کودتان نوژه را سازماندهى کرد که در آستانه اجرا (20 / 4 / 1359) کشف و خنثى شد. (29) آقاى هاشمى رفسنجانى در تشریح وضعیت نظامى ایران مىگوید:
»… ما هنوز مشغول تصفیه ارتش بودیم و افراد ارتش فرار کرده و بسیارى از آنها محبوس بودند و جاى کارشناسان امریکایى را که از ایران رفته بودند، کسى نگرفته بود. تعداد بسیارى از قراردادهاى تسلیحاتى که مکمل قدرت ارتش بود، در همان روزهاى قبل از انقلاب توسط بختیار لغو شده بود و بسیارى از امکانات ما بدون پشتیبانى مانده بود و نیروى نظامى دیگرى نیز هنوز در ایران شکل نگرفته بود.» (20).
سپاه پاسداران در این وضعیت با مأموریت دفاع از انقلاب، درگیر مأموریتهاى امنیتى در داخل کشور و در شهرها بود و بخشى از توانش در کردستان در مصاف با گروههاى ضدانقلاب صرف مىشد. بسیج نیز که پس از تصرف لانه جاسوسى امریکا با فرمان امام خمینى در ششم آذر 1358 تشکیل
شد به دلیل موانع موجود، فاقد هویت نظامى بود. (26) رژیم بعثى حاکم بر عراق دقیقا به چنین وضعیتى آگاه بود. احمد زبیدى سرهنگ سابق ارتش عراق درباره درک رهبرى عراق از وضعیت داخلى ایران پس از سقوط شاه مىنویسد:
»رهبرى عراق معتقد بود پس از سقوط شاه، ایران و خصوصا ارتش ایران پس از انجام تصفیه و پاکسازى در آن، ضعیف شده است.» (30).
وضعیت نظامى ایران نشاندهندهى کاهش توان دفاعى کشور و در نتیجه از میان رفتن «قدرت بازدارندگى ایران» در برابر عراق بود و این مسئله قطعا نقش بسیار اساسى در تصمیمگیرى عراق براى تجاوز به ایران داشته است.
رژیم عراق براى دستیابى به نقش جدید در منطقه و در فضاى برخورد خصومتآمیز امریکا و غرب علیه نظام انقلابى ایران، بىثباتى ناشى از انقلاب خصومتآمیز امریکا و غرب علیه نظام انقلابى ایران، بىثباتى ناشى از انقلاب در داخل ایران را به مثابه یک فرصت استثنایى، براى «تسلط بر خلیج فارس«، به سود خود ارزیابى مىکرد. (31) در واقع روند تحولات ظاهرا به نفع عراق تمام شده بود، زیرا به جاى یک ایران قوى در مقابل یک عراق ضعیف و منزوى، یک عراق قوى در مقابل یک ایران ضعیف و متفرق قرار گرفته بود. (32).
در این مرحله گرایش سیاسى عراق که به طور سنتى به سوى شرق بود، تدریجا به سمت غرب به چرخش درآمد، زیرا براى عراق، مقابله با انقلاب اسلامى در چارچوب منافع و سیاستهاى غرب، در مقایسه با شرق عملى و امکانپذیرتر بود. عراقىها احتمال قطع ارسال تسلیحات روسى را پیشبینى کرده بودند و با توجه به سلاحهایى که پیش از این خریده بودند و انعقاد قرارداد تسلیحاتى چهار میلیارد دلارى با فرانسه، تصور مىکردند در یک «جنگ سریع و کوتاه مدت» دچار مشکلات اساسى نخواهند شد. البته این مسئله نیز قابل پیشبینى بود که روسها هم با تهاجم عراق به ایران موافق باشند. زیرا این مسئله علاوه بر اینکه تمرکز و انرژى ایران را به جنگ با عراق منتقل مىکرد، مىتوانست، جمهورى اسلامى ایران را به گسترش روابط به ویژه در زمینه نظامى با مسکو، سوق دهد.
شمارش معکوس براى شروع جنگ، متعاقب ناامیدى امریکایىها از حل
معضل گروگانها (در تسخیر لانه جاسوسى) در سال 1358 آغاز شد. در بهمن 1358 برگزارى انتخابات ریاست جمهورى و انتخاب بنىصدر به عنوان اولین رئیسجمهور و کلا تلاشهایى که وى انجام داد، هیچ کدام به حل معضل گروگانهاى امریکایى منجر نشد. با فرارسیدن زمان برگزارى انتخابات ریاست جمهورى در امریکا، «کارتر» که عملا در کمند گروگانها به گروگان گرفته شده بود، به تدریج فشار بر ایران را فزایش داد. در فروردین 1359 امریکا ضمن اعلام قطع رابطه با ایران، به تحریم اقتصادى ایران اقدام کرد. (33) ضمن اینکه پیش از این، ارسال هرگونه تجهیزات نظامى به ایران قطع شده بود. صدام نیز در این فضاى روانى جدید ناشى از فشارهاى سیاسى و نظامى اعلام کرد عراق آماده است تمام اختلافات خود با ایران را، با زور حل کند. (34) موضعگیرى صدام آشکارترین اعلام آمادگى عراق براى فشار به ایران در جهت سیاست واشنگتن بود. رژیم عراق بلافاصله بر نقل و انتقالات و تجاوزات مرزى افزود به گونهاى که بسیارى از ناظران، وقوع جنگ میان دو کشور را محتمل ارزیابى کردند و در نتیجه بخشى از نیروهاى نظامى ایران در مرز مستقر شدند. (35) خبرگزارى رویتر در گزارش خود، اوضاع نظامى را وخیمترین برخوردها میان دو کشور پس از جنگهاى سال 1974 اعلام کرد. (36).
عملیات طبس با هدف آزادسازى گروگانهاى امریکایى در 11 آوریل 1980 (23 فروردین 1359) در جلسه ویژه شوراى امنیت ملى امریکا تصویب و 13 روز بعد (5 اردیبهشت 1359) اجرا شد؛ زیرا برژینسکى معتقد بود زمان تیغ زدن به دمل فرارسیده است. (37) عراقىها از این اقدام چنین برداشت کردند که امریکا در مرحله بعد به اقدام نظامى به مراتب بزرگترى علیه ایران دست خواهد زد. (38).
برژینسکى مغز متفکر و تصمیم گیرنده امریکا براى مقابله با ایران، در تیر 1359 برنامه مذاکره محرمانه مقامات عالى رتبه امریکا و عراق را طراحى کرد. (39) به گزارش نشریه نیویورک تایمز هدف از این دیدار بحث و مذاکره دربارهى راههاى هماهنگ کردن فعالیتهاى امریکا و عراق در مخالفت با
سیاستهاى ایران بود. (39) برژینسکى صدام را «نیروى متعادل کننده» آیتالله خمینى تلقى مىکرد. (40) ملاقات محرمانه صدام و برژینسکى در مرز اردن به منزله «چراغ سبز امریکا» (41) به عراق براى آغاز جنگ بود و این تلقى را در صدام به وجود آورد که در صورت حمله به ایران مورد حمایت امریکا قرار خواهد گرفت. (39) سه ماه پس از تجاوز عراق به ایران و گرفتار شدن عراقىها در سرزمینهاى اشغالى، طارق عزیز در سفر به فرانسه خبر ملاقات صدام و برژینسکى را در اختیار مجله فیگارو قرار داد تا به عنوان اعتراض عراق به سیاستهاى امریکا در قبال عراق منتشر شود. گزارش فیگارو چنین است:
»جریان جنگ ایران و عراق در واقع از ژوئن گذشته (تیر 1359) زمانى آغاز شد که برژینسکى به اردن سفر کرد و در مرز دو کشور اردن و عراق با شخص صدام ملاقات کرد و قول داد که از صدام حسین کاملا حمایت نماید و این امر را تفهیم کرد که امریکا با آرزوى عراق درباره شطالعرب (اروند رود) و احتمالا برقرارى یک جمهورى عربستان در این منطقه مخالفت نخواهد کرد و بالاخره کلیه اقدامات به کشاندن عراق به جنگ علیه ایران منجر شد و پیشبینىها چنین بود که اگر بغداد پیروز بشود، ایران بىثبات مىشود و رژیم جمهورى اسلامى از میان مىرود و یک دولت طرفدار غرب جاى آن به قدرت مىرسد و در صورتى که عراق با شکست مواجه گردد، امریکا مىتواند خود را به عنوان حامى و مدافع ایران قلمداد نماید.» (42) (43).
در تیر 1359 برابر اعترافات «رکنى«، (44) یکى از عناصر کودتاى نوژه، امریکایىها درباره تقدم و تأخر کودتا و جنگ به بحث و بررسى پرداختند و اجراى کودتا را در تقدم قرار دادند. زیرا در صورت موفقیت کودتا دیگر نیازى
به تهاجم نظامى عراق نبود. ضمن اینکه شکست کودتا با توجه به نقش محورى ارتش در اجراى آن، مىتوانست موقعیت روحى و روانى ارتش را به طور کامل متزلزل نماید. بنابر برخى گزارشها رهبران عراق از ناحیه نیروى هوایى ایران بسیار نگران بودهاند، (45) لذا وقوع کوتا مىتوانست تا اندازهاى نگرانى عراق را که در اندیشه تجاوز به ایران بود، نیز برطرف سازد.
با شکست کودتاى نوژه و فرار عناصر کودتاچى به عراق و تشریح وضعیت نظامى ایران، عراقىها که از چند ماه قبل از تجاوز به ایران در آمادگى به سر برده و هزمان با کودتاى نوژه نیز در 20 نقطه مرزى درگیرى ایجاد کرده بودند، (46) بر نقل و انتقالات خود افزودند و سرانجام در 31 شهریور 1359 تهاجم سراسرى خود را آغاز کردند.
با توجه به آنچه که توضیح داده شد، تهاجم عراق به ایران در واقع تهاجم به یک انقلاب بود. به عبارت دیگر، ایران بهاى انقلاب خود را پرداخت، زیرا با راهحلهایى که در برابر خود داشت، ممانعت از وقوع جنگ امکانناپذیر بود. ایران براى جلوگیرى از وقوع جنگ که زمینههاى آن به نحو اجتنابناپذیرى در حال شکلگیرى و تکوین بود، سه راهحل شامل «بازدارندگى«، «یارگیرى سیاسى» و «ارائه امتیاز» فراروى خود داشت. قدرت بازدارندگى ایران ظاهرا به دلیل وضعیت نیروهاى ارتش کاهش یافته بود و نیروهاى انقلابى نظیر سپاه و بسیج نیز از لحاظ امکانات در وضعیت مناسبى قرار نداشتند. حضور لیبرالها در رأس هرم قدرت سیاسى در این مقطع، عوارض نامطلوب و جبرانناپذیرى به دنبال داشت، زیرا لیبرالها به لحاظ بینش و تفکر و عدم درک ماهیت و مبانى انقلاب، قادر به حل معضلات انقلاب نبودند. بنىصدر در حد فاصل اسفند 1358 تا شهریور 1359 علاوه بر ریاستجمهورى به فرماندهى کل قوا منصوب شده بود، لیکن نه تنها نیروهاى انقلابى را منزوى کرد، بلکه در به کارگیرى ارتش براى بازدارندگى در برابر عراق نیز ناتوان بود. نماینده امام خمینى در شوراى عالى دفاع، آیتالله خامنهاى در این باره در نماز جمعه تهران اظهار کرد:
»نزدیک به هفت ماه قبل از جنگ، شما فرمانده کل قوا بودید چرا نیروهاى نظامى ما هنگام شروع جنگ نتوانست مقاومت کند؟ حضرت امام شما را در اول اسفند 1358 به فرماندهى کل قوا برگزیدند. در اول مهرماه 1359 یعنى هفت ماه تمام بعد از فرماندهى کل قواى شما جنگ شروع شد. در این هفت ماه شما چه کردید؟ چرا ارتش را مرمت نکردید. چرا نظامیان را آموزش ندادید. آیا اینها را چه کسى مىبایست انجام مىداد؟ چرا شما وقتى جنگ شروع شد و خرابى کار شما در هفت ماه گذشته آشکار شد، تقصیرها را به گردن این و آن مىاندازید؟ وقتى از ایشان مىپرسند چرا ارتش را سر و سامان ندادهاید مىگوید چون کسان دیگرى در ارتش دخالت کردهاند. منظور ایشان دادگاههاى انقلاب در ارتش است چون افراد متهم به کودتا را دستگیر کرده بودند. آقاى بنىصدر توقع داشتند در ارتش علیه جمهورى اسلامى کودتا شود و کودتاچیان آزاد گردند و دستگیر نشوند.» (47).
»یارگیرى سیاسى و مشارکت در یک ائتلاف سیاسى منطقهاى یا جهانى» نیز به دلیل فقدان ثبات سیاسى در کشور براى تصمیمگیرى و همچنین به دلیل ماهیت انقلاب اسلامى عملى نبود، زیرا وضعیت کشور مانع از شکلگیرى روابط سیاسى پایدار بود. ضمن اینکه «ارائه امتیاز آشکار» نیز کاملا با خطمشى انقلاب در تضاد بنیادین بود و عملا هیچ گونه تأثیرى در ممانعت از وقوع جنگ نداشت و تنها مىتوانست زمان آن را به تأخیر اندازد. در نتیجه مردم ایران بر پایه هویت جدیدى که با انقلاب اسلامى کسب کردند، تهاجم عراق را در چارچوب سیاستهاى امریکا و با هدف براندازى نظام انقلابى حاکم بر ایران تفسیر و به دفاع در برابر متجاوزان مبادرت کردند.
ماهیت تجاوز عراق و مقاومت مردمى جمهورى اسلامى نشاندهندهى پیوستگى عمیق اهداف جنگ با انقلاب اسلامى بود. تأثیرات و تعاملات جنگ و انقلاب بر یکدیگر، تا پایان جنگ همچنان ادامه یافت. در عین حال دستیابى به درک روشن و عمیقتر درباره تأثیرات انقلاب در دفاع و در نتیجه
ناکامى دشمن نیاز به بررسى جداگانهاى دارد و شاید پاسخ به سؤال زیر تا اندازهاى ابعاد این موضوع را روشن نماید:
»اگر شروع جنگ از جانب رژیم عراق به دلیل وقوع انقلاب در ایران و فقدان توان نظامى جمهورى اسلامى براى بازدارندگى دشمن بوده است، پس چه عامل یا عواملى به ناکامى و محقق نشدن اهداف دشمن پس از تجاوز به ایران انجامید؟«
1) روابط عمومى فرماندهى کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، بولتن «مطبوعات جهان«، نیمه دوم فروردین 1364، ص 26 [مقاله «جنگ ایران و عراق: تضادهاى بنیادین» از نشریهى میدل ایست اینسایت چاپ امریکا، 1985، نوشته رمضانى].
2) پیشین.
3) محمد درودیان، «علل تهاجم و توقف اولیه عراق: بررسى نظریههاى موجود،» مجله سیاست دفاعى (ویژهنامه جنگ تحمیلى(، سال چهارم، شماره 3 و 4، تابستان و پاییز 1375.
4) مایکل لدین و ویلیام لوئیس، هزیمت یا شکست رسواى امریکا، ترجمه احمد سمیعى (گیلانى(، تهران، نشر ناشر، 1362، ص 301.
5) افرایم کارش، جنگ ایران و عراق – آثار و مفاهیم (شامل سلسله مقالات ارائه شده در کنفرانسى که پس از پذیرش قطعنامه 598 در تلآویو – سپتامبر 1988 – برگزار شد(، ترجمهى خبرگزارى جمهورى اسلامى، شهریور 1368.
6) پیشین، مقاله شهرام چوبین.
7) کنت آر تیمرمن، سوداگرى مرگ، ترجمه احمد تدین، تهران، مؤسسه فرهنگى رسا، چاپ دوم، 1376، ص 162.
8) مأخذ 5.
9) دبیرخانه کنفرانس بینالمللى تجاوز و دفاع، بازشناسى جنبههاى تجاوز و دفاع – جلد دوم، مقالهى «مسئله تجاوز و نقش دریافت جهانى از جنگ ایران و عراق«، نوشتهى ژوهانس دیسنر، تهران، چاپخانه سپهر، 1368، ص 259.
10) پیشین، ص 298.
11) مأخذ 9، ص 301.
12) دبیرخانه کنفرانس بینالمللى تجاوز و دفاع، بازشناسى جنبههاى تجاوز و دفاع – جلد اول، مراسم افتتاحیهى کنفرانس بینالمللى تجاوز و دفاع، سخنان آقاى هاشمى رفسنجانى، تهران، چاپخانه سپهر، 1368، ص 1.
13) پیشین، ص 41.
14) جیمز بیل، عقاب و شیر، ترجمه مهوش غلامى، تهران، انتشارات شهرآشوب، بهار 1371، ص 485.
15) خبرگزارى جمهورى اسلامى، ویژهنامه «گزارش نهمین کنگرهى حزب بعث دربارهى جنگ«، 24 / 2 / 1362، رادیو بغداد، اسفند 1361.
16) مأخذ 15.
17) خبرگزارى جمهورى اسلامى، معرفى کتاب جنگ ایران و عراق ریشهها و عواقب منازعه ایران و عراق، ترجمه گروه تحقیق خبرگزارى جمهورى اسلامى، 11 / 2 / 1368، ص 7.
18) البته تاکنون سازمان ملل این مفهوم را به رسمیت نشناخته است ولى در برخى از مخاصمات (رخدادهایى که به منازعه نظامى منتهى شده است) کشور تجاوزکننده، براى مشروعیت اقدام خود، از این مفهوم استفاده کرده است.
19) آنتونى کردزمن و آبراهام. آر. واگنر، درسهایى از جنگ مدرن – جلد دوم: جنگ ایران و عراق، ترجمه حسین یکتا، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ص 50 (منتشر نشده(.
20) مأخذ 12، ص 46.
21) محمد جوادىپور، على نیکفرد، سید یعقوب حسینى، نقش ارتش جمهورى اسلامى در هشت سال دفاع مقدس – جلد اول: نبردهاى غرب دزفول، سازمان عقیدتى سیاسى ارتش جمهورى اسلامى، 1372، ص 51 و 52، تاریخ مصاحبه 21 / 8 / 1359 (12 نوامبر 1980(.
22) پیشین، ص 52.
23) مأخذ 22، ص 41، تاریخ مصاحبه دى 1360، (ژانویه 1982(.
24) محمد درودیان، از خونینشهر تا خرمشهر، چاپ دوم، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، خرداد 1373، ص 24 و 25.
25) مأخذ شمارهى 14.
26) مأخذ 20، ص 54.
27) آیتالله خامنهاى، رئیسجمهور وقت، مصاحبه با مجله پیام انقلاب، 25 / 12 / 1360.
28) آنتونى کردزمن از مسئولان وزارت دفاع امریکا، درباره مشکلات اساسى ارتش در کتاب خود مىنویسد: «هیچ یک از دو کشور ایران و عراق ساختار فرماندهى عالى کارآمد نداشتند، شاه ایران دائما فرماندهى عالى ارتش را تغییر مىداد. با سقوط شاه حتى این رکن شکننده فرماندهى و کنترل ارتش ایران نیز فروپاشید.» (درسهایى از جنگ مدرن، ترجمه حسین یکتا، ص 73(.
29) افراد شرکت کننده در کودتاى نوژه علاوه بر نیروى هوایى، در غالب یگانها و نیروهاى ارتش حضور داشتند. چنانکه شهید فکورى در نامهاى به امام خمینى براى کمک به خانوادههاى معدومان کودتا مىنویسد. معدومان نیروى زمینى که اکثر آنان از افسران زرهى و توپخانه، لشکر گارد (سابق(، لشکر 92 زرهى، لشکر 16 قزوینى و لشکر 64 پیاده ارومیه و تیپ نوهد بودهاند… (صحیفه نور، جلد 14، ص 34(.
30) سفارت جمهورى اسلامى ایران در بیروت، به نقل از روزنامه السفیر، 1368، 29 / 8 / 1989.
31) مأخذ 20، ص 43.
32) مأخذ 9، مقاله «تحلیل خطرات جنگ» نوشتهى کیث مک گلان، ص 139.
33) مأخذ 25، ص 19 و 20.
34) مأخذ 25، ص 20.
35) مهدى انصارى، محمد درودیان، هادى نخعى، خرمشهر در جنگ طولانى، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، تهران، 1375، ص 96.
36) پیشین، ص 93، به نقل از خبرگزارى جمهورى اسلامى،21/ 1 / 1359.
37) مأخذ 14، ص 480.
38) خبرگزارى پارس، نشریه «گزارشهاى ویژه«، شماره 293، 17 / 10 / 1359، رادیو امریکا، 16 / 10 / 1359، به نقل از مجله فارینافرز.
39) مأخذ 7، ص 165.
40) مأخذ 7، ص 163.
41) مأخذ 7، ص 166.
42) روزنامه انقلاب اسلامى، 17 / 9 / 1359.
43) پس از آنکه عراق تصمیم به استقرار در مواضع اشغال گرفت نماینده امریکا در سازمان ملل اعلام کرد: اراضى نباید با زور تصرف شود و اختلافات به جاى توسل به جنگ با مسالمت حل شود (رادیو لندن 30 / 7 / 59(. ماسکى وزیر خارجه امریکا نیز اعلام کرد: امریکا با تجزیه ایران مخالف است (رادیو امریکا 3 / 8 / 59(. حال آنکه برابر خبر منتشره فیگارو در واقع عراقىها از مواضع امریکایىها چنین استنباط مىکردند که امریکایىها با تجزیه ایران موافق هستند. بنابراین تغییر موضع امریکایىها مورد گلایه و انتقاد عراق قرار گرفت.
44) مأخذ 25، ص 21 و 22.
45) اسراى عراقى، «تحلیل نبردهاى بین ایران اسلامى و بعثیان عراق«، ترجمه اطلاعات نیروى زمینى سپاه، ص 8.
46) مأخذ شمارهى 36، ص 96.
47) آیتالله خامنهاى، نماز جمعه تهران، 29 / 3 / 1360.