جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

رهیافت‏ها در قدرت نظامى

زمان مطالعه: 6 دقیقه

از زمان «کلاوزویتس» رسم بر این بوده است که نیروى نظامى در زمره‏ى تکنیک‏هاى بى‏شمار کشوردارى و در کنار دیپلماسى، تحریم اقتصادى، تبلیغات و غیره قرار گیرد. (1).

با توجه به واقعیت‏هاى دنیاى کنونى، اکثر دولتمردان قدرت نظامى را پیش نیازى براى بقاى ملى قلمداد مى‏کنند. شواهد نشان مى‏دهد که هنوز هیچ جایگزینى براى نگرش‏هاى ناشى از چگونگى مدیریت حکومت بدون وجود نیروهاى نظامى وجود ندارد. حتى کشورهاى بى‏طرف و بدون جاه‏طلبى‏هاى بزرگ این ضرورت را احساس کرده‏اند که مسلح باقى بمانند. اندیشمندان روابط بین الملل عوامل متعددى براى ضرورت وجود قدرت نظامى بر مى‏شمارند:

الف: حق حاکمیت کشورها

جهان امروز، مجموعه‏اى از کشورهاى داراى حق حاکمیت را در خود

جمع کرده است. این کشورها با برخوردارى از قدرت حق حاکمیت، بى‏وقفه در تلاش مضاعفى براى دستیابى به منابع کمیاب بوده و در این عرصه رقابت شدیدى با هم دارند. آنها نیروهاى مسلح را به عنوان وسیله‏اى غیرقابل چشم پوشى براى تحصیل منافع ملى محسوب مى‏کنند. قدرت نظامى اهمیت خود را به منزله‏ى یک سلاح مفید براى بقا در چنین محیط خشن و بیرحم به ثبوت رسانده است.

»مایکل روارو» مى‏گوید: ظرفیت کشورها براى دفاع از خود و تمایل آشکارشان براى این کار، چارچوبى اساسى براى مذاکرات بین المللى فراهم مى‏آورد. قدرت نظامى، جزو جدا نشدنى نظم بین المللى نسبتا شکننده‏اى است که وابسته به نظام بین المللى است و تصور این نکته مشکل است که در صورت فقدان چنین قدرتى، چگونه مى‏تواند روابط بین الملل را راهبرى و نظم بین المللى را حفظ کرد. (2).

ب – تاثیر قدرت نظامى در نفوذ سیاسى

امروزه کمتر کسى مى‏تواند منکر وجود رابطه‏ى بین قدرت نظامى و نفوذ سیاسى باشد. با نفوذترین کشورهاى جهان، صاحبان پر قدرت‏ترین نیروهاى نظامى هستند و برد نفوذ سیاسى آنها به میزان توانایى و فشار قدرت نظامى‏شان بر مى‏گردد. به اعتقاد «مائوتسه تونگ«، قدرت سیاسى از دهانه‏ى لوله‏ى تفنگ بیرون مى‏آید. (3) اما استثناى ژاپن در این میان قابل تأمل است؛ کشورى که با ابزار اقتصادى توانسته، نفوذ گسترده‏اى بر کشورها ایجاد نماید. به هر حال جاى

پرسش باقى است که تا کى و تا کجا و تحت چه شرایطى این روند توسعه‏ى اقتصادى و به تبع آن افزایش نفوذ سیاسى براى این کشور مقدور خواهد ماند؟

پ – سوابق تاریخى اعمال خشونت

گذشته‏ى محنت بار تاریخ گویاى این واقعیت است که کشورهاى فاقد نیروى مسلح قوى، همواره مورد تاخت و تاز کشورهاى دیگر قرار گرفته و همیشه آسیب‏پذیر و مورد تهدید بوده و خسارت‏هاى جبران ناپذیر دیده‏اند.

از این جهت کشورها همواره در طول تاریخ براى دفاع و حفظ کیان و موجودیت خود، به تهیه‏ى نیروهاى مسلح پرداخته و تلاش نموده‏اند قوى‏ترین ارتش را به وجود بیاورند. به همین دلیل افرادى مثل «هدلى پول» هرگونه پیشنهاد براى رهایى جهان از شر نیروهاى نظامى را به عنوان انحراف در اندیشه‏ى روابط بین الملل و پرت افتادن از نکات اصلى و شایسته‏ى آن محکوم مى‏کنند. (4).

در مقابل گروه اول، گروه‏هایى هستند که اهمیت قدرت نظامى را زیر سؤال برده و دلایل زیادى براى کاهش و حتى حذف آن آورده‏اند؛ مانند:

الف: گسترده‏تر شدن احساس ناامنى

افزایش قدرت نظامى، موجب افزایش امنیت نمى‏گردد. این که تصور مى‏شود با افزایش ابزار و تجهیزات نظامى بتوان احساس امنیت را گسترش و ارتقا داد، سخنى است که به دلایل زیادى امروزه رد شده است. ماهیت وجود عناصر قدرت نظامى و افزایش ابزار آن، نه تنها موجب کاهش ترس و ناراحتى

نمى شود، بلکه به علت افزایش قدرت ناشى از ابزار، زمینه‏ى بروز ناراحتى و خشونت و سلطه‏جویى را فراهم مى‏آورد. این احساس ناشى از این پندار است که انسان طبیعتا شایسته‏ى آن نیست که قدرت نامحدود به او بسپارند و آنان که زمام قدرت را به دست مى‏گیرند احتمال دارد به درندگان خونخوار مبدل گردند و حکومت ضرور تا باید وجود داشته باشد تا جلوى انسان را بگیرد و انگیزه قدرت‏طلبى وى را مهار کند و… (5).

سرمایه گذارى در بخش نظامى براى افزایش امنیت، تابع بازده‏ى نزولى است یعنى سرمایه گذارى در بخش‏هاى نظامى تا حدى باعث افزایش سطح امنیت در جامعه مى‏گردد و این افزایش تا سطح نقطه‏ى) A (در نمودار 5 ادامه مى‏یابد ولى بعد از آن هر نوع سرمایه گذارى نه تنها باعث ارتقاى سطح امنیتى نمى شود، بلکه موجب کاهش آن مى‏گردد.

ب: افزایش قدرت تخریبى سلاح‏ها

رشد تکنولوژى تسلیحاتى در دو بعد نرم افزارى و سخت افزارى باعث ایجاد تجهیزاتى شده که از نظر قدرت تخریب، چندین برابر بمب انهدامى در هیروشیماست. این روند رشد تخریبى، سبب شده که گروهى از اندیشمندان براى

نجات بشریت از این فاجعه‏ى انسانى به مخالفت با تولید سلاح‏هاى کشتار جمعى بپردازند و اظهار کنند که تاثیر قدرت تخریبى سلاح‏هاى هسته‏اى در جانداران و اشیا به حدى است که از دیدگاه عقلانى نمى‏توان آنها را در شمار ابزار قابل استفاده در سیاست به شمار آورد. بر همین اساس گفته‏اند که هیچ هدف سیاسى قابل تصورى وجود ندارد که پیگیرى آن، تولید و استفاده از این سلاح‏هاى مخرب را توجیه کند. در افکار عمومى، باور حاکم این شده است که هرگونه استفاده از سلاح هسته‏اى مترادف با آخرین روز زندگى بشر است. (6).

پ: ناتوانى در مقابله با کشمکش‏هاى اعتقادى

در تنازعات و مناقشات اعتقادى، ابزار نظامى هیچ نوع کارایى ندارد. بر این اساس، ایده‏ها و نظریات را نمى‏توان به زور اسلحه از بین برد و تجربه‏ى تاریخى بیانگر این واقعیت است که ملت‏ها و گروه‏هایى که داراى اعتقادهاى ملى و بنیادى بوده‏اند پایمردى زیادى در مقابل حملات نظامى از خود نشان داده و مى‏دهند.

بدین ترتیب، هر دو گروه موافقان و مخالفان گسترش قدرت نظامى با دید خاصى که از انسان، جامعه، حکومت، طبیعت و نقش انسان در این میان دارند به اظهار نظر در خصوص گسترش قدرت نظامى و نفى و یا کاهش آن مى‏پردازند. این اظهار نظرها در خصوص قدرت نظامى در قالب سخنرانى، نقد و بررسى و نوشتن مقالات و حتى به صورت راهپیمایى ابراز مى‏گردد. چنان که مى‏دانیم از عوامل موثر در قدرت نظامى یک کشور تعلیمات نیروهاى مسلح، نوع، کیفیت و کمیت تجهیزات آن کشور است که همه در راستاى استراتژى نظامى آن تدارک دیده مى‏شوند. همچنین در فرآیند شکل گیرى استراتژى

نظامى، منافع، ارزش‏ها و باورهاى عمومى جامعه خصوصا رهبران جامعه، از عناصر کلیدى و تعیین کننده به شمار مى‏روند.

این که کشورى مثل ژاپن از گسترش نیروهاى مسلح خوددارى نموده و گسترش توان و قدرت خود را در مسایل اقتصادى مى‏داند، و یا کشورى مثل امریکا بر پایه‏ى استراتژى بحرى اقدام به ساختن ناوهاى جنگى و اتمى مى‏نماید و… همه برخاسته از نوع نگرشى است که از نقش خود در جهان دارند. این شیوه‏ى نگرش و عمل چنان که گذشت چیزى غیر از فرهنگ نیست؛ یعنى ژاپنى‏ها به دنبال شکست در جنگ دوم جهانى و اجبار متفقین بر خلع سلاح و نداشتن نیروى نظامى، چنین شیوه‏اى را براى حیات جمعى و فردى جامعه انتخاب کرده‏اند و امریکایى‏ها بر اساس فرهنگ خاص خود – فرهنگ کشورهاى فاتح جنگ -، اقدام به تهیه‏ى چنین قدرت نظامى نموده‏اند.

به بیان دیگر، فرهنگ هر جامعه، تعیین کننده‏ى استراتژى کلى نظام، و در نتیجه، استراتژى نظامى یک کشور است؛ استراتژى‏اى که بر پایه‏ى آن، سیاست‏ها و خط مشى‏هاى کلى و اجرایى تدوین و به اجرا گذاشته مى‏شود.

تفاوت عمده‏اى که در به کارگیرى و رشد تجهیزات از نظر کیفى و کمى دیده مى‏شود به تفاوت فرهنگى آنها بر مى‏گردد؛ چه این که، کشورهاى مختلف از نظر خصوصیات ملى و باورهاى اجتماعى با هم تقاوت دارند و این خصوصیات در ارزیابى قدرت نظامى و نقش آن تاثیر مى‏گذارد. (7) طریقه‏ى اندیشیدن و نحوه‏ى عمل مردم یک کشور در پیشبرد مقاصد آن نقش مهمى دارد. تعلیم و تعلم، برخوردارى از بینش علمى و سیاسى مردم یک کشور در تشخیص صحیح موقعیت ژئوپولیتیکى و درک درست منافع ملى خود بسیار

مهم و موثر است. امروزه در اکثر کشورها اهمیت این مساله درک شده است و سرمایه‏گذارى‏هاى سنگینى در جهت توسعه‏ى بینش و آگاهى مردم در زمینه‏ى آموزشى و تربیتى صورت مى‏گیرد. (8).

امروزه زور و ثروت به میزان حیرت انگیزى به دانایى و دانش وابسته است، به نحوى که فرانسیس بیکن آن را معادل دانایى مى‏داند. (9) نیروهاى نظامى تا دیروز پیرو اصل گسترش نیروى مشت بدون استفاده از مغز بودند، ولى امروزه تقریبا به مغز و اندیشه وابسته شده‏اند؛ تکنولوژى‏هاى تسلیحاتى و مراقبتى مدرن، همه از عناصر الکترونیکى غنى اطلاعاتى ترکیب یافته‏اند و هواپیماهاى جنگنده امروزى کامپیوترهاى پرنده هستند و حتى کوچک‏ترین وسایل نظامى با کمک کامپیوترهاى فوق العاده هوشمند ساخته مى‏شود. امروز منابع نظامى به دنبال دستیابى به تراشه‏هاى استنتاج یک میلیونى در هر ثانیه هستند، لذا با قاطعیت مى‏توان گفت منطق، استنتاج، معرفت شناسى و به سخن کوتاه، کار مغزى و فکرى انسان و ماشین، امروزه پیش شرط قدرت نظامى است.


1) سنجایى، علیرضا، استراتژى و قدرت نظامى، پیام، 1375 ص 128.

2) Michael , Howarel , Military Power and International Order International Affairs, vol xl. No 369.

3) سنجابى، علیرضا، استراتژى و قدرت نظامى، پیام، 1375، ص 129.

4) H. Bull, Control OT the Arms Race , London : Weidenfeld And Nicolson , 1961 , pp. 26-27.

5) آرنت، انقلاب، ترجمه‏ى عزت الله فولادوند، شرکت سهامى خوارزمى، 1361، ص 27.

6) سنجابى، علیرضا، استراتژى و قدرت نظامى، 1375، ص 136.

7) جان جى ژیاک، برداشت‏هاى شوروى از آیین و قدرت نظامى، مسعود کشاورز، دفتر مطالعات سیاسى و بین المللى، 1367، ص 19.

8) تهامى، سید مجتبى، امنیت ملى، دانشگاه دفاع ملى، 1380، ص 142.

9) تافلر، الوین، جابجایى قدرت، مترجم خوارزمى، نشر سیمرغ، 1377، ص 32.