قراردادها و پروتکلهای الحاقی به کنوانسیونهای چهارگانهی سال 1949 ژنو، در هر وضعیتی به محض وقوع برخورد مسلحانه، برای کشورها لازم الاجراست. اما با وجود همه این مقررات، اسیران مظلوم و بیدفاع به بهانههای واهی در اردوگاهها به شهادت میرسیدند و به بدترین شکل شکنجه میشدند و به اشکال مختلف زیر فشار و مضیقه قرار میگرفتند.
طبق گزارشهای هیئت اعزامی دبیر کل سازمان ملل – که در سال 1362 برای تحقیق درباره رفتار با اسیران جنگی، از ایران و عراق (اردوگاههای
موصل 1 و 2) بازدید کرد (1) و به صورت جداگانه دربارهی حادثهی سال 1982 این اردوگاهها گزارشهای زیادی را دریافت کرد – حکومت عراق تصدیق کرده که اشتباهات عمدهای را در آغاز جنگ مرتکب شده است. در گزارش هیئت اعزامی دبیر کل سازمان ملل آمده است: اسیران درباره حادثه 26 ژوئیه 1982 (4 مرداد 1361) در اردوگاه موصل شمارهی 1 چنین اظهار کردند:
چند روز پیش از حادثه، پانصد اسیر از اردوگاه شمارهی 2 موصل به اردوگاه شمارهی 1 موصل انتقال یافتند. این افزایش جمعیت تشنج و ناآرامی زیادی را در میان اسیران موجب شد، هر چند قبلا آنها به دلیل مسائل ایدئولوژیکی به دو گروه مخالف و موافق حکومت ایران تقسیم شده بودند. نمایندگان اسیران از مقامات درخواست کردند که این اضافه جمعیت را در طبقهی دوم خوابگاه که ویژهی نگهبانان و افسران است، جا دهند، اما آنها مخالفت کردند. اردوگاه شمارهی 1 موصل به شکل مربع بود که از دو قسمت روبهروی هم تشکیل شده بود. یک قسمت شامل خوابگاههای (شماره 8 تا 13) اسیران مخالف حکومت ایران بود و قسمت دیگر شامل هفت خوابگاه (شمارههای 1 تا 7) اسیران موافق حکومت ایران را در خود جای داده بود. تقریبا تمامی تازهواردان را در خوابگاههای شماره 1 و 2 جا دادند؛ در نتیجه جو ناآرامی بر آنجا حاکم شد. حدود 125 اسیر در خوابگاه شمارهی 1 و 150 اسیر در خوابگاههای 7 و 2 اسکان داده شده بودند. از روز حادثه تمام درهای خوابگاه به جز خوابگاه شمارهی 1 در ساعت 2:00 بعد از ظهر، قفل شده بودند. یکی از اسیران، که نگهبان ظاهرا وی را برای حضور و غیاب به دفتر برده بود، از بازگشت به خوابگاه خودداری کرد و در پی آن بعضی از اسیران خوابگاه شمارهی 1 نیز از او پیروی کردند. در همان حال اسیرانی که داخل خوابگاهها بودند، به دادن شعار «الله اکبر، خمینی رهبر» پرداختند و دیگران نیز با آنها همراه شدند.
صدا هر لحظه بیشتر میشد تا اینکه اسیران خوابگاه شمارهی 2 پنجرهها را شکستند و در را به کمک اسیران بیرون باز کردند و در حالی که میدویدند، قفل درهای خوابگاههای شمارهی 7 و 3 را شکستند. نهصد تن از اسیران به حیاط وارد شدند. آنها میکوشیدند تا با استفاده از پلهها به طبقهی دوم بروند، اما با آتش نگهبانان روبهرو شدند. حدود هشت تا دوازده نفر از نگهبانان به طور مرتب روی اسیران آتش گشودند که طی آن، یک اسیر در وسط حیاط و یکی دیگر در داخل خوابگاه کشته شد. دو اسیر دیگر نیز به دلیل جراحتهای شدید در بیمارستان جان سپردند و چندین تن دیگر نیز مجروح شدند.
هیئت اعزامی دبیر کل سازمان ملل درباره حادثه مزبور چنین قضاوت کرده است:
الف) جمعیت اضافی خوابگاهها یکی از علل وقوع حادثه بود.
ب) بدرفتاری و حبس آنها در سالنها به عنوان تنبیه دستهجمعی نیز عامل دیگر حادثه بود.
ج) رفتار تازهواردان نیز احتمالا در این حادثه نقش داشته است؛ زیرا اسیران با هم اختلاف عقیده داشتند.
به عقیدهی هیئت مزبور، نگهبانان نه تنها در میان شورشیان تیراندازی کردند، بلکه در میان اسیران خوابگاههای در بسته نیز آتش گشودند؛ زیرا دستور داشتند به هر ترتیب نظم را برقرار کنند. هیئت اظهار کرد ما نمیتوانستیم ثابت کنیم که تیراندازی برای دفاع از خود بوده است. به طور کلی، به رغم تمامی اقدامات انجام شده، اوضاع در اردوگاه خوب نبود و باز هم جمعیت اضافی دیده میشد. رفتار با اسیران بهبود نیافته بود و آنجا تعداد زیادی اسیر بیمار و زخمی وجود داشت که باید به میهن خود برگردانده میشدند. (2).
همان طور که هیئت یکی از علل حادثه را جمعیت اضافی خوابگاهها دانسته، باید افزود که اصولا عوامل بیولوژیکی در تحریک غریزهی پرخاشگری و خشونتآمیزی انسان تأثیر بسیاری دارد. مطالعات انجام شده روی انسان در
زندان و اردوگاههای پرجمعیت، به این نتیجه منجر شده است که تراکم بیش از حد جمعیت ممکن است بیقراری، حساسیت شدید و درگیری مداوم را در پی داشته باشد.
افزون بر این، مادهی 25 کنوانسیون سوم ژنو مقرر میکند: «وضع مسکن اسیران جنگی باید به خوبی وضع مسکن نیروهای کشور بازداشت کننده که در همان ناحیه اقامت دارند، باشد و اخلاق و عادات آنان رعایت شود، ضمن آنکه در هیچ حالی، نباید وضع مسکن برای سلامتی آنان مضر باشد.«
همچنین، دولت بازداشت کننده مکلف است که برای جلوگیری از بروز درگیری، اسیرانی را که عقاید مخالف دارند، در اردوگاههای مجزا نگهداری کنند (مادهی 22 کنوانسیون سوم ژنو(.
مطابق مادهی 42 کنوانسیون سوم ژنو، استفاده از زور در شرایط معینی یا هنگام خطر نباید از نیاز معقول تجاوز کنند و استعمال اسلحه، به ویژه علیه کسانی که فرار میکنند، تنها باید به عنوان آخرین راه باشد، آن هم پس از اخطارهای قبلی که با اوضاع و احوال متناسب باشد؛ بنابراین، استفادهی غیرضروری مسئولان عراقی، از زور مانند آتش گشودن در میان خوابگاههای در بسته زندانیان جنگی، بدون اخطار قبلی، جز نقض مادهی مزبور مفهوم دیگری ندارد.
حادثهی اردوگاه موصل 2 نیز هنگامی روی داد که تمامی اسیران بدون آب و غذا به مدت پنج تا شش روز در خوابگاههایشان زندانی شده بودند. مقامات عراقی اردوگاه هنگامی این اقدامات را انجام دادند که اسیران به طور دستهجمعی به دلیل اعتراض به تنبیه نمایندگانشان که زندانی شده و نگهبانان با آنان بدرفتاری کرده بودند، از خوردن غذا خودداری کردند. علت زندانی شدن نمایندگان اسیران این بود که آنها مخالف جدا کردن اسیران ارتش منظم (3) بودند. نیروهای بسیجی روز پیش از حادثه پنجرهها و قفل
خوابگاههایشان را شکستند و در حیاط نشستند تا نمایندگان جدیدشان را برای صحبت با فرمانده اردوگاه انتخاب کنند؛ زیرا نمایندگان قبلی هنوز در توقیف بودند، اما فرمانده اردوگاه از صحبت با نمایندگان جدید خودداری کرد و در عوض پایین آمد و به آنها دستور داد به خوابگاههایشان برگردند، اما آنها نپذیرفتند. ظاهرا، اسیران از این میترسیدند که دوباره در خوابگاهها را بر رویشان قفل کنند. هیچ حادثهای در آن روز اتفاق نیفتاد، اما روز بعد، یک افسر ارشد وارد اردوگاه شد و دوباره به تمام اسیران دستور داد تا به اتاقهایشان برگردند، اما آنها باز هم اطاعت نکردند. بدین ترتیب، وی با یک علامت دستور داد تا تعداد زیادی نگهبان با میلههای آهنی و دیگر وسایل از بیرون اردوگاه با یورش به زندانیان حمله کنند. در همان جا دو اسیر شهید شدند و تعداد زیادی از آنها آسیب دیدند. دو اسیر دیگر نیز به دلیل جراحتهای شدید، بعدا در بیمارستان شهید شدند. نگهبانان به خوابگاه هجوم آوردند و تشکها، پتوها و لوازم اسیران را به تلافی شکست در جنگ بستان از بین بردند. در همان روز حادثه یا روز بعد، 30 تا 35 اسیر که به طور ناگهانی به چنگ ضاربان افتاده بودند، به طبقهی دوم انتقال یافتند. همچنین نگهبانان نمایندگانشان را که هنوز در آنجا نگهداری میشدند، با کابل شکنجه کردند. آنها به مدت بیست روز در آنجا نگهداری شدند و غذای روزانهشان کاهش داده شد و به طور متناسب، هدف حمله قرار گرفتند. هیئت اعزامی دبیر کل سازمان ملل در این باره اظهار کرد: «براساس اطلاعاتی که به دست آوردیم، چنین حوادثی در اردوگاه انبار و اردوگاه شمارهی 1 رمادیه نیز روی داده است.» (4).
درباره این حادثه، که منشأ آن جداسازی بسیجیان از ارتشیان بود، باید گفت:
مادهی 22 کنوانسیون سوم ژنو جداسازی اسیران جنگی متعلق به نیروهای مسلحی را که هنگام دستگیری در آن نیروها خدمت میکردند، منع میکند، درباره این عمل غیرقانونی یکی از آزادگان میگوید: «روز 18 آذر ماه سال 1361، که نیروهای عراقی به ما حمله کردند، در نهایت توحش همه را به باد
کتک گرفتند. آن روز چند نفر از اسیران شهید و تعداد کثیری نیز مجروح و مصدوم شدند و تا دو تا سه ماه آب و غذای ما را به حداقل ممکن رساندند تا شاید از نماز و واجبات شرعی و حمایت از مسئولان نظام دست برداریم تا اینکه سرانجام ناامید شدند و وضعیت اردوگاه به حالت عادی برگشت.«
یکی دیگر از آزادگان میگوید: «دشمن میگفت باید بسیجیان از ارتشیان جدا شوند، اما رزمندگان به شدت با این عمل بعثیها مخالفت کردند؛ زیرا میدانستند آنها نیت سویی دارند، هر چند تعدادی از آنها شهید و تعدادی نیز مجروح شدند.
چند روز بعد، گروهی از نمایندگان کمیتهی بینالمللی صلیب سرخ به اردوگاه آمدند و گزارشهایی از وضعیت اردوگاه و نارساییهای موجود تهیه کردند و رفتند، بدون اینکه هیچ تغییری در برخوردهای غیرانسانی عراقیها حاصل شود.» (5).
آزادهی دیگری نقل میکند: «در اردوگاه، برادر معلمی به نام «فرخی» که اهل دزفول بود، کلاسهای سوادآموزی دایر کرده و روی پاکتهای سیمان و کاغذ سیگار، جملههای سادهای را برای بیسوادان مینوشت و با آنها کار میکرد. یک روز عراقیها از ایشان مدادی گرفتند و فهمیدند که کلاس سوادآموزی دایر کرده است. ایشان را بردند و آنقدر زدند و شکنجه کردند تا به شهادت رسید.» (6).
اصولا تنبیهات جزایی انحصارا در مورد اعمالی به اجرا درمیآید که در قوانین دولت نگهدارنده یا در حقوق بینالملل جرم شناخته شده باشند. همچنین، در قوانین یا حقوق مزبور در هنگام ارتکاب جرم فعلیت داشته باشند. مجازات را تنها دادگاه ذیصلاح تعیین خواهد کرد. مدعی علیه باید امکان دفاع از خود را داشته باشد و یک نفر مدافع صاحب صلاحیت به او کمک کند. مجازات اعدام تنها بعد از انقضای یک مهلت شش ماهه قابل اجراست. (7).
به شهادت رساندن اسیران به بهانهی انجام فعالیتهای مذهبی که از نظر موازین حقوق بینالملل بشردوستانه منعی نداشت، از جمله اقدامات رژیم
عراق بود که در اردوگاههای اسیران جنگی صورت میگرفت. چند تن از رزمندگان اسیر مشاهدات خود از گوشهای از این گونه جنایات رژیم صدام را چنین بیان کردند:
– «در یکی از اردوگاهها، سربازی به نام «لفته» زمانی که کابل را به دست میگرفت، تمامی اسیران اردوگاه را تنبیه میکرد. با هر وحشیگری او، حداقل چهل پنجاه نفر از هوش میرفتند. یکی از دوستانم به نام «محرم» از داخل صف کمی سرش را بالا آورد. لفته با چشمانی سرخ و فریاد آمیخته با خشم گفت: «بیا بیرون«. با بیرون رفتن «محرم» از صف، سه چهار کابل رگباری بر سر و صورتش بارید و کابل پنجم را که بر پیکرش وارد آوردند، نقش زمین شد و به شهادت رسید.» (8).
– «»محمد رضایی» از فرماندهان گروهان یکی از گردانهای لشکر مشهد بود. روزی او رابه حمام بردند. ما فقط صدای ضربات کابل و شلاق را میشنیدیم، گریه میکردیم. بعد از چند ساعت پیکر مطهرش را آوردند. آرام خفته بود و خون هنوز از محل بریدگی و جراحتهای ناشی از ضربات نبشی و کابل بیرون میزد.» (9).
– «در اواسط دوران اسارتم در اردوگاه تکریت 11، عراقیها یک برادر روحانی را به دلیل فعالیتهای مذهبی حمام بردند، خرده شیشه روی بدنش ریختند و در زیر آب جوش حمام، آنقدر کابل بر بدنش زدند که به شهادت رسید.» (10).
– «نیروهای جنایتکار و ددمنش عراقی در کمال سنگدلی و شقاوت روی یکی از برادران اسیر به نام «موسی گرگ» که انسان فداکاری بود، نفت ریختند و زنده، زنده او را آتش زدند.» (11).
– در اردوگاه تکریت «کمپ 11«، یکی از زندانیان جنگی را به بهانهی اینکه ریشش بلند و حتما پاسدار است، لخت کردند و او را روی شیشه خرده غلتاندند و سپس، روی زخمهایی که شکاف باز کرده بود، نمک ریختند. آنها به همین اندازه قناعت نکردند بلکه برای تکمیل جنایتشان او را در بشکهای که آن را آتش زده بودند، انداختند و به طرز فجیع و دلخراشی به شهادت رساندند. (12).
مادهی 13 کنوانسیون سوم ژنو بیان میکند: «هر عمل یا غفلتی از طرف دولت بازداشت کننده که به فوت یک اسیر جنگی منجر شود یا سلامت او را شدیدا به خطر اندازد، ممنوع است و در حکم تخلف مهم از این قرارداد شمرده میشود.«
باید یادآور شد که نه تنها براساس مقررات حقوق بینالمللی بلکه طبق قوانین ارتش عراق، برای جرائمی مثل کتمان اطلاعات نظامی، چنین تنبیهاتی ممنوع تلقی میشد.
گفتنی است که حتی تعلیم دادن اسیران بیسواد، برگزاری مراسم مذهبی و خواندن دعا و… از جمله مواردی بودند که اسیران ایرانی به جرم انجام دادن آن، به دست سربازان عراقی به شهادت رسیدند.
این در حالی است که براساس مواد 34 و 38 قرارداد سوم ژنو 1949:
»اسیران جنگی برای اجرای مذهب خود و حضور در مراسم مذهبی خود آزادی کامل خواهند داشت و همچنین آنها باید بتوانند به ورزشهای بدنی از جمله بازی و ورزش بپردازند و از هوای پاک آزاد استفاده کنند.«
همچنین در مادهی 99 و ماده 100 قرارداد سوم سال 1949 ژنو آمده است: «هیچ اسیری را نمیتوان به دلیل عملی تعقیب یا محکوم کرد که طبق قوانین دولت بازداشت کننده یا حقوق بینالمللی، که در تاریخ ارتکاب آن عمل معتبر است، مصرحا ممنوع نباشد.«
بنابراین، دعا خواندن یا تعلیم بیسوادان، اعمال قابل تعقیبی نبودند که مستوجب چنین مجازاتهایی باشند.
شکنجههای روحی و روانی جزو برنامههای تعطیلناپذیر نظامیان عراقی در اردوگاههای اسیران جنگی ایران در عراق بود. برخی از اسیران به دلیل اینکه از اتهاماتی که دشمن به آنها وارد میکرد مبرا بودند، حرفی برای گفتن و اعتراف نداشتند، ولی بر اثر شکنجههای بیرحمانه و ضدانسانی به شهادت میرسیدند.
حتی چنانچه بر فرض تخلفاتی که طبق قوانین دولت بازداشت کننده مشمول حکم اعدام است، صورت گرفته باشد، باید قبلا مراتب به دولتهای
حامی اطلاع داده شود. هیچ تخلفی را نمیتوان بدون موافقت دولت متبوع اسیران با حکم اعدام مجازات کرد، چه رسد به اینکه اگر اسیری در اردوگاه میخندید یا گریه میکرد، دشمن به شدت او را تنبیه میکرد و برگزاری مراسم مذهبی یا فعالیت آموزشی مجازاتی در حد مرگ داشت.
طبق بند دوم از مادهی 87 کنوانسیون سوم ژنو، صدور حکم اعدام اسیر جنگی فقط پس از توجه دادگاه به این نکته است که چون متهم تبعهی دولت بازداشت کننده نیست و خارج از اختیار شخصیاش به جبهه فراخوانده شده، بنابراین هیچ گونه وظیفه وفاداری در قبال آن دولت ندارد. البته هرگز برای اسیرانی که به دست رژیم عراق در اردوگاههای اسیران جنگی به شهادت رسیدند، دادگاهی تشکیل نشد و برخلاف مواد 101،102، 103 و 104 قرارداد سوم سال 1949 ژنو آنها شکنجه، ضرب و شتم و شهید میشدند.
نمایندگان کمیتهی بینالمللی صلیب سرخ طی دیدارهایشان از اردوگاهها شواهد بسیاری از خشونتهای جسمی و بدرفتاری در اردوگاهها را شنیده و مشاهده نمودند که بیشتر نگهبانان و اسیران مورد اطمینان حکومت عراق، انجام داده بودند. آنها اذعان کردند که در تمام اردوگاهها، بدون استثناء بر بدن تمام اسیران آثار کبودی مشهود بوده است. آنها اسیرانی را دیدهاند که به دلیل ضربات وارد شده بر سر یا گوشهایشان، شنوایی یک گوش خود را از داده یا به طور کلی ناشنوا شده بودند. همچنین بعضی از آنها به دلیل ضربات وارد شده بر سرشان، بینایی خود را از دست داده یا ضعف بینایی پیدا کرده بودند. آنها اثر زخمها و دندانهای شکسته شده و… را نیز مشاهده کردهاند. نمایندگان کمیتهی بینالمللی صلیب سرخ اظهارات اسیران درباره آویزان کردنشان به سقف و نواختن تازیانه به کف پاهایشان، وصل کردن شوکهای الکتریکی، سوزاندن و… را تأیید نمودهاند. کمیتهی بینالمللی صلیب سرخ ضمن اشارههای مکرر به مقررات بیرحمانه و خشن حاکم بر اردوگاههای اسیران جنگی در عراق، سرانجام اجرای چنین مقرراتی را به دست نگهبانان و فرماندهان اردوگاهها، در یادداشت ماه مه 1983 شدیدا محکوم کرد. (13).
در ادامه به برخی از گزارشهای کمیتهی بینالمللی صلیب سرخ و اظهارات اسیران آزاد شدهی ایرانی درباره شکنجه و رفتارهای بیرحمانهی سربازان عراقی اشاره میشود.
گروه (ICRC(، (14) متوجه شد که پس از بازدید قبلی این گروه، چندین مورد بدرفتاری بسیار ظالمانه، در بازداشتگاه صورت پذیرفته است. آنها دریافتند که پیش از بازدید نمایندگان ICRC، مقامات بازداشتگاه تمامی اسیران جنگی را تهدید کرده و به آنان اخطار داده بودند که اگر درباره وقایعی که تا آن زمان رخ داده بود، با نمایندگان ICRC صحبت کنند، تمام اسیران اردوگاه را تنبیه میکنند. نتایجی که در بازداشتگاه صلاحالدین در پی تحقیقات مقامات ICRC در مورد وضعیت اسیران به عمل آمد، عبارت بودند از: ساعتها آویزان کردن اسیران از دستها و پاها در حالی که سر پایین و بدن با زمین تماس نداشته است. در بعضی از موارد دست و پا را با میله آهنی به هم بسته بودند و مدت زمان آویختن بین 10، 15، 16 تا 36 ساعت ادامه داشته است. اسیران را به چنگکهایی که پنکهی سقفی به آن وصل بود، میآویختند یا در بیرون از بازداشتگاه، نزدیک قسمت اداری تنبیه میکردند و طوری این کار را انجام میدادند که در معرض آفتاب باشند. نحوهی بستن و مدت طولانی آن زخمهایی در مچ دستها و پاها ایجاد کرده که آثار آن حتی پس از گذشت هفتهها نیز معلوم بوده است.
قرار دادن اسیران در معرض آفتاب بدون آب و غذا، در حالی که از پاها آویخته شده بودند یا خواباندن روی زمین و بستن دستها و پاها به نحوی که نتوانند تکان بخورند. ضرب و شتم نقاط ویژهای از بدن با شدت و استمرار در حالی که شخص آویزان یا بسته شده بود. بعضی از ضرب و شتمها به نحوی بود که اسیران تا چند روز یا چند هفته توانایی راه رفتن نداشتند. طی این برنامه، چشم و دهان اسیران بسته بود.
نشانههایی که پزشک کمیتهی بینالمللی صلیب سرخ پس از معاینهی اسیران
مشاهده میکرد با شرح بدرفتاریهای مزبور مطابق بود. وی (پزشک ICRC(، فرورفتگی عمیق در گوشت مچ دستها، پینه و ترک دور مچ دستها و پاها و از بین رفتن پوست پاها را مشاهده کرده بود. اکثر اسیران قربانی این بدرفتاری شده بودند. این بدرفتاری چندین بار در مورد چندین اسیر و هر بار در حضور دست کم، یکی از افسران قسمت فرماندهی بازداشتگاه انجام شده بود. نمایندگان کمیتهی بینالمللی صلیب سرخ نخست طرز کار این کمیته و ICRC یادآوری کردند که حقوق بینالمللی بشردوستانه مبنای کار کمیتهی بینالمللی صلیب سرخ است. آنها به فرمانده اردوگاه یادآور شدند که بالاترین مقامات جمهوری عراق مکررا اعلام کردهاند که عراق قراردادهای ژنو مصوب 1949 را رعایت میکنند. نمایندگان کمیتهی بینالمللی صلیب سرخ در ادامهی صحبتهایشان توجه فرمانده بازداشتگاه را به مادهی 14 قرارداد سوم ژنو جلب کردند که در آن چنین قید شده است: «این حق به اسیران جنگی داده شده است که در همه احوال احترام فردی و شرف سربازی آنان حفظ شود.» (15).
آنها مادهی 13 از همین قرارداد و پاراگرافی از مادهی 87) ک سوم) را خواندند که در آن قید شده است: «تنبیه دستهجمعی در قبال اعمال فردی، تنبیه بدنی، حبس در مکانهایی که نور کافی نداشته باشد و به طور عموم، هر نوع شکنجه و قساوتی ممنوع است.«
نمایندگان ICRC ابراز کردند که تمامی مواد مزبور نقض و با اسیران ایرانی به حدی غیرانسانی رفتار شده است که باید آنها را در بیمارستان بستری کنند. بدرفتاری (آویختن اسیران از دستها و پاها، ضرب و شتمهای مکرر، در معرض آفتاب قراردادن به مدت طولانی) آگاهانه و به قصد آزار شدید به عمل آمده است. تکرار این اعمال منفورانه با برنامه خاصی اجرا میشد. خلاصه آنکه تنها با لفظ شکنجه میشد آن را توصیف کرد. پزشک ICRC آثار و نشانههای زخمها را معاینه کرده بود و ضمن برشمردن آثار آنها، ابراز کرد که جراحتها و نشانهها کاملا با ادعاهایی که درباره نحوهی بدرفتاری شده است، مطابقت میکند. نمایندگان کمیتهی بینالمللی صلیب سرخ ابراز کردند که این اعمال را باید نقض عمدهی قرارداد سوم ژنو تلقی کرد؛ مادهی 13 وقتی اسیران را ترسانده بودند و مادهی 78 هنگامی که آنها را به تنبیه دستهجمعی تهدید کرده بودند، نقض شده بود.
نمایندگان کمیتهی بینالمللی صلیب سرخ اظهار کردند که مقررات و عادات در عراق و در ارتش آن، هر گونه که باشد، تنبیه اسیران جنگی به وضوح در مادهی 89 قرارداد سوم ژنو ممنوع شده است.
نمایندگان کمیتهی بینالمللی صلیب سرخ اظهاراتشان را بدین ترتیب پایان دادند که به دلیل شدید بودن نوع اعمالی که انجام شده است، نه تنها به فرمانده بازداشتگاه گزارش داده میشود، بلکه لازم است که به بالاترین مقامات نیز گزارش داده شود.
فرمانده بازداشتگاه به نمایندگان کمیته بینالمللی صلیب سرخ اطمینان داد که اعمال انجام شده تکرار نمیشود و در آینده، ICRC با بازداشتگاه بهتری روبهرو خواهد شد. (16).
گزارش بعدی کمیتهی بینالمللی صلیب سرخ از اردوگاه صلاحالدین حدود
یازده ماه پس از گزارش یاد شده، منعکس شد. این در حالی بود که فرمانده اردوگاه پس از شکایت چهار اسیر جنگی نزد نمایندگان صلیب سرخ مبنی بر اینکه طی مدتی که در زندان بودهاند با آنان بدرفتاری شده، مجددا در مهر 1363 به نمایندگان کمیتهی صلیب سرخ قول داد که در رفتار با اسیران جنگی تجدید نظر خواهد شد.
نمونهای از شکایات اسیران جنگی است:
– حسن شریعتیفر، فرزند حسین به شمارهی اسارت 3461، اظهار کرد وی را در حیاط زندان بسته و مدت چند ساعت در معرض آفتاب قرار دادهاند؛ سپس به درون زندان منتقل کرده و به مدت چندین روز به پنجره بستهاند.
– حسین عزیزپور، فرزند صالح به شماره اسارت 4676 نیز اظهار کرد که در حق وی نیز همین شکنجهها را انجام دادهاند.
– حشمتالله برجلو، فرزند عزیزالله به شمارهی اسارت 4546 هم اظهار کرد که وی را سه روز پیاپی بدون آنکه امکان نشستن داشته باشد، به پنجرهی زندان بستهاند، تنها روزی یک بار به مدت پانزده دقیقه او را باز میکردهاند.
– محمد فضلالله فرزند حسن به شماره اسارت 2789 هم گفت که با وی نیز همین رفتار را انجام دادهاند.
دیگر اسیران جنگی نیز گفتند اسیرانی که تنبیه میشدند، تنها اجازه داشتند روزی چند دقیقه از زندان بیرون بیایند و طول مدت تنبیه هم به آنان گفته نشده بود.
فرمانده اردوگاه این اظهارات را نفی کرد و نمایندگان ICRC گفتند که ICRC در این باره، یادداشتی برای مقامات عراقی میفرستند. فرمانده بازداشتگاه موافقت کرد که به تمامی اسیرانی که تنبیه میشوند، طول مدت تنبیهشان اطلاع داده شود. وی همچنین موافقت کرد به اسیران تنبیه شده اجازه داده شود تا دست کم، روزی دو ساعت در هوای آزاد بمانند. (17).
نمایندهی بخش پزشکی کمیتهی بینالمللی صلیب سرخ در تحقیقات خود، زخمهای باقی مانده بر کف پا، تورم، خراشیدگی یا تشنج عضله در مهرههای آخری ستون فقرات آنان را مشاهده کردند و متوجه جوی از هراس و تهدید بر بازداشتگاه شدند.
بسیاری از اسیران جنگی، به ویژه آنان که در بندهای 2 و 3 بودند، شکایت کردند که پس از رفتن هیئت سازمان ملل از بازداشتگاه در دی ماه 1363، نگهبانان آنها را بارها، با چوبدست و کابل زدهاند. بدرفتاری ادعا شده یا به دلیل حرف زدن با ناظران سازمان ملل و یا به دلیل سرپیچی از مقررات خشن بازداشتگاه انجام شده بود. نمایندگان به شدت به طرز رفتار با اسیران جنگی و نبود انضباط کافی بین نگهبانان بازداشتگاه اعتراض کردند و به اطلاع فرمانده اردوگاه رساندند که این اعتراض را به گوش مقامات بالاتر آنها در بغداد میرسانند. فرمانده اردوگاه قول داد که مجددا انضباط را بین نگهبانان برقرار کند. (18).
گوشزدهای نمایندگان صلیب سرخ به مسئولان عراقی هرگز تأثیری بر رفتارهای خشن و ضدانسانی سربازان عراقی در برخورد با اسیران ایرانی نداشت و آنان رویهی ظالمانهی خود را ادامه دادند. این رفتارها در حالی انجام میشد که مادهی 13 کنوانسیون سوم ژنو مقرر میکند: «هر عمل یا غفلت غیرموجه از طرف دولت بازداشت کننده که فوت اسیر جنگی را موجب شود یا سلامت او را شدیدا به خطر اندازد، ممنوع است و در حکم تخلف مهم از این قرارداد شمرده خواهد شد…«
در گزارش دیگری آمده است: «عموما از نظر روانی حالتی از ترس و نگرانی بر اسیران جنگی مستولی بود. اسیران جنگی تمام اتاقها گفتند که از بدو آمدنشان به این اردوگاه، نگهبانان اغلب آنها را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده و با چماق و کابل روی پا، کف پا، زانوان، ران، پشت، بازوان، کمر و دستهایشان زدهاند. پزشک کمیتهی بینالمللی صلیب سرخ نشانههایی یافت (کبودی، تورم اعضا، جراحت) که کاملا با اظهارات آنها مطابقت میکرد.» (19).
در گزارش کمیته آمده است: «از کتک زدن و دیگر تنبیهات بدنی، مانند خزیدن روی زانوها و آرنجهای لخت شکایت شده بود. نمایندگان آثار خشونتهای بدنی را دیدند که این اتهامات را با مدرک ثابت میکرد. اسیران مزبور به ابراز نامشان تمایل نداشتند زیرا از تنبیهات بعدی میترسیدند.» (20).
ادعای رسمی دیگری که به نظر نمایندگان ICRC رسیده بود، چنین است: «در تاریخ 10 تیر 1361، چهار نگهبان عراقی، اسیر «عبدالحسین محبوبنیا«
را به اطاق کوچکی واقع در بند 3 بردند. سه بار و هر بار دو نگهبان، وی را بین ساعت 15:00 تا 19:00 زدند و چهار نگهبان در مورد وی رفتار وحشیانهای انجام دادند. آنان به صورتش مشت زدند و وی را مورد ضرب و شتم قرار دادند. «شهابالدین شهبازی» به شمارهی اسارت 0463 اسیری دیگر بود که مورد ضرب و شتم قرار گرفت. وی را در 24 تیر 1361، به قسمت توالتهای بند 1 بردند و دستهایش را از پشت بستند. سپس، چهار نگهبان به مدت بیست دقیقه وی را آن قدر با چوب دستی زدند تا از دهان و گوشش خون سرازیر شد. نمایندگان در زمان حضور خود در اردوگاهها مشاهده کردند که بسیاری از نگهبانان عراقی هنوز چوبدست حمل میکردند.» (21).
در گزارش دیگری به نقل از پزشک کمیته بینالمللی صلیب سرخ آمده است: «سوراخ شدن پردهی گوش بر اثر آسیب کاملا آشکار بود.» (22).
طبق اظهارات جمعی از اسیران، 770 نفر از آنها هنگام انتقال از اردوگاه موصل 4 به اردوگاه موصل 2 در تاریخ 17 اسفند 1362، وادار شده بودند که پس از ترک اتوبوسها، از بین دو ردیف نگهبان عراقی ضمن تحمل ضربات باتوم و کابل عبور کنند. در این حادثه چندین اسیر مجروح شدند و دو تن دیگر چشمان خود را از دست دادند.
نمایندگان کمیتهی بینالمللی صلیب سرخ با تأکید میافزایند: بدرفتاری با اسیران در روز 17 اسفند 1362، نقض جدی قراردادهای ژنو محسوب میشود. وظیفهی مقامات عراقی ایجاب میکند برای تعیین مسئولیت این حوادث، تحقیقی را انجام دهند. (23) البته در تاریخ مزبور براساس سابقه و هماهنگیهای قبلی، فرمانده اردوگاه به مرخصی رفته بود. در تاریخ 9 مرداد پس از حضور و غیاب به بهانهای واهی، تمامی اسیران جنگی تنبیه و مجبور شدند زیر آفتاب بایستند. مطابق مادهی 87 کنوانسیون سوم ژنو تنبیه کردن دستهجمعی اسیران به دلیل اعمال انفرادی ممنوع است.
اسارت یکی از نتایج اجتنابناپذیر جنگ است و هدف از اسیر کردن افراد رزمنده، جلوگیری از مشارکت مجدد آنها در جنگ میباشد. لیکن مقررات بینالمللی کنترل اسیران جنگی را طبق میل دولت بازداشت کننده جایز نمیشمرد. در مقابل، این مقررات وظایفی را بر عهده دولت بازداشت کننده اسیران جنگی میگذارد. از بین مسئولیتهایی که دولت بازداشت کننده در قبال اسیران جنگی دارد، رفتار انسانی با آنان مهمترین مسئولیت است.
در ادامه به نمونههایی از دیگر بدرفتاریهای نگهبانان عراقی در اردوگاههای اسیران جنگی، که از قول شاهدان عینی، یعنی آزادگان، اشاره میشود:
– «یکی از تنبیهها این بود که گودالی به اندازهی قد افراد حفر میکردند و تا 24 ساعت افراد را در آنجا نگه میداشتند. فلک کردن نیز از تنبیههای رایج بود. شوک دادن و بستن اسیران به پنکه سقفی از رایجترین تفریحات عراقیها بود.» (24).
– «چه شبهایی که اسیران را گروه، گروه به خارج از اردوگاه و مقر فرماندهی میبردند و آنها را به شکلهای مختلف شکنجه میکردند و با کابل و چماق بیرحمانه بر بدن آنها میکوبیدند. گاهی اوقات بر اثر ضربههای کابل و اصابت آن به سر بچهها، نمیتوانستند تا مدتهای طولانی صحبت کنند. فلک کردن نیز یکی از روشهای شکنجه بود. پاهای بچهها را در فلک
میگذاشتند و آن قدر با کابل میزدند تا اینکه تمامی ناخنهای پایشان میافتاد. سپس آنها را مجبور میکردند در سالنی به عرض دو متر که کف آن آب و نمک ریخته و تعدادی نگهبانهای عراقی کابل به دست در دو طرف آن ایستاده بودند، راه بروند تا آب نمک در زخم پایشان نفوذ کند. سپس از دو طرف با کابل به کمر و سینهی آنان میزدند و بعد نیز آنها را زندانی میکردند. هر شب نگهبانان هنگام خارج شدن از اردوگاه سهمیهی کابل خود را بر پیکر رنجور زندانیان میزدند و همان غذای اندک بازداشتگاه را از آنان دریغ میکردند. تعدادی از اسیران را نیز به وزارت دفاع میبردند؛ جایی که زندانیان سیاسی عراق را نگهداری میکردند. در آنجا، با شکنجه و وصل کردن دستگاههای برقی، از آنها اقرار میگرفتند. با این حال، حاضر بودیم که شب تا صبح با کابل بر بدنمان بزنند، اما شاهد شکنجه شدن برادری مقابل چشمانمان نباشیم؛ زیرا این نوع شکنجه از کابل خوردن دردناکتر بود.» (25).
– «یکی از معروفترین آنها سرگرد «مفید» بود. شاید آزادهای نباشد که از جنایتکاری و زشتخویی او خبر نداشته باشد. یک روز به جرم اینکه عزیزان آزاده تکبیر گفتند، ششصد نفر از نیروهای ضد شورش را به جانشان انداخت. آنها طوری اسیران را کتک زدند که تا 15 روز افراد خون ادرار میکردند.» (26).
– «در یکی از بیمارستانهای عراق با سرگردی به نام «بهزاد» آشنا شدم. وی خلبان اف – 4 بود که پس از سقوط هواپیمایش، اسیر شده بود. وقتی در مورد دستهای گچ گرفتهاش پرسیدم، گفت: برای اینکه از من اطلاعات بگیرند تا به حال دو بار دستهایم را شکستهاند.» (27).
در اردوگاه موصل 2، که خود در آن زندانی بودم، نیروهای عراقی شدیدترین اعمال ضدانسانی را برای کسب اطلاعات علیه اسیران انجام میدادند، از جمله به شکنجهی دو تن از اسیران عربزبان خوزستانی به نامهای سید محمد موسوی و احمد جاسمی و فرمانده یکی از گردانهای تیپ 15 امام حسن (ع) میتوان اشاره کرد. سید محمد موسوی را به حدی شکنجه کردند که تقریبا تعادل روحی و تسلط بر اعصاب خود را از دست داده بود. وی بر اثر
شکنجههایی مانند فلک کردنهای مکرر، گذاشتن دستهایش روی چراغ علاءالدین و وصل کردن شوک الکتریکی، به این وضع مبتلا شد. سید محمد به نگارنده گفت: «دستگاه به من وصل کردند که تمام وجودم را میلرزاند؛ به ویژه به مغزم که گویی با مته جای، جای آن را سوراخ میکردند.» وی افزود: «یکی از نیروهای عراقی به من گفت این جدیدترین شوک الکترونیکی[الکتریکی]بود که امتحان کردیم.» وی را به جرم عربزبان بودن و برای گرفتن اطلاعات از او، شکنجه نمودند اما تمام شکنجهها و بلاها را به جان خرید و دشمن را شرمندهی صبر و بردباری خود کرد.
– عراقیها به اسیر دیگری که احمد جاسمی نام داشت مشکوک شدند و از قیافه او متوجه شدند که او عربزبان است. برای گرفتن اطلاعات هر روز وی را به اتاق بازجویی میبردند ولی هر بار مقاومت میکرد. به حدی کابل بر پیکر وی زدند که جای سالم در بدنش پیدا نمیشد. در یکی از روزها به قدری وی را کتک زدند که بیهوش شد. با این حال دستبردار نبودند. یکی از سربازان عراقی سطلی آب یخ بر بدنش ریخت که به هوش آمد و مجددا شروع به شکنجه او کردند. (28).
– فرمانده یکی از گردانهای تیپ 15 امام حسن (ع) در اواخر سال 1362 به اسارت دشمن درآمد. وی به وسیله یکی از نیروهایش (بر اثر شکنجه) لو رفت. به هنگام انتقال از العماره به بغداد با او در یک ماشین بودیم. سربازان عراقی با پوتین بر سر و صورتش میزدند. پس از چند روز به اردوگاه موصل 2 رفتیم. مدتهای مدیدی، روزانه وی را به اتاق بازجویی میبردند. به حدی شکنجهاش کردند که کف پاهایش کاملا پوست برداشت و قادر به راه رفتن نبود تا چندین هفته برادران اردوگاه او را بر دوش میگرفتند و به دستشویی میبردند. (29).
این در حالی است که طبق ماده 17 کنوانسیون ژنو: «اسیر جنگی در موقع تحقیق مکلف نیست جز نام و نام خانوادگی و تاریخ تولد و شمارهی خود، موضوع دیگری را اظهار کند. اسیرانی که از دادن اطلاعات خودداری کنند،
نباید مورد تهدید یا دشنام قرار گیرند یا در معرض ناراحتی و سلب مزایا از هر نوع واقع شوند.«
نیروهای عراقی تمام فشار خود بر اسیران را برای کسب اطلاعات وارد میآوردند، اما هنگامی که با مقاومت آنها روبهرو میشدند، از فرط عصبانیت اعمال ضدانسانی خود را دو چندان میکردند.
– استوار نظرزاده میگوید: «پس از بستن دستها و پاهایم به صندلی، یک بند پهن را از روی سینهام عبور داده و مرا محکم به صندلی گره زدند، سپس دو گیره را هم به لالههای گوشم وصل کردند و بازجویی با چند کشیده آبدار شروع شد. در ابتدا اسامی فرماندهانم را پرسیدند. در جواب گفتم: مرا تازه به این واحد منتقل کرده بودند و کسی را نمیشناختم. با گفتن این حرف، ناگهان جریان برق تمام وجودم را به لرزه درآورد.» (30).
– در خرداد ماه 1363، استوار نصرالله عسکری جمعی لشکر 92 زرهی خوزستان را وارد اردوگاه کردند. سه شبانهروز در سلول انفرادی گوشهی اردوگاه او را شکنجه میکردند، به طوری که جای سالمی در بدنش پیدا نمیشد. در اولین برخورد او را با سر و صورت ورم کرده و کبود دیدم. اردوگاه آخرین ایستگاه برای گرفتن اطلاعات از اسیران بود، آن هم با شکنجههای وحشیانه، و استوار عسکری از این مسئله مستثنا نبود. (31).
– مقداد شکنجهگر عراقی آنقدر جلاد بود که چشم یکی از بچهها را با کارد درآورد. او آنقدر وحشیانه برخورد میکرد که سالها کسی جرئت صحبت کردن و اعتراض به کاری را نداشت. زدنها، فلک کردنها و دادن شوک الکتریکی، از عادیترین شکنجههای او بود. (32).
– ماجرای آن چهار اسیر ایرانی شنیدنی است. فقط اسم یکیشان یادم هست: علی بیات؛ نام سه نفر دیگر یادم نیست. آنها هیچ کاری نکرده بودند، فقط عراقیها برای اینکه از دیگران زهرچشم بگیرند، قرعه شکنجه به نام آنها افتاد. سرهنگ دستور داد هر چهار نفرشان را به چند ستون بستند هیچ کس نمیدانست با آنها چه خواهند کرد، ولی وقتی گازوئیل آوردند، دل همه آتش
گرفت. فرمانده روی پای علی بیات کبریت کشید. آن چهار نفر را مظلومانه به آتش کشیدند. بوی گوشت بود و تماشای عراقیها و فریاد جگرخراش سوختگان، علی بیات که زنده ماند تا مدتها با چرخ راه میرفت. (33).
نمایندگان کمیتهی بینالمللی صلیب سرخ آثار این فجایع مثل کور کردن، آتش زدن و… را بر پیکر اسیران مشاهده و تأیید کردند. (34).
یکی دیگر از وحشیگریهای عراقیها این بود که هنگام ورود به اردوگاه به حالی که بچهها نشسته بودند، رویشان راه میرفتند و آنها را با چوب و کابل میزدند و رعایت مجروح و سالم را نمیکردند. اسیران بسیاری در این میان چشمهای خود را از دست دادند یا فلج شدند یا به نحوی صدمهی شدید دیدند. در این وضعیت، آنها به مجروحان نیز رحم نمیکردند. اسیران این حالت را «تونل مرگ» میگفتند. (35).
آزادهای که ده سال تمام در زندان رژیم بغداد به سر برده است، میگوید: «از وقتی که مرا برای کتک زدن پایین برده بودند، تا مدت دو روز مجبور بودم نماز را به پهلو بخوانم و چهار دست و پا توی اتاق حرکت کنم و شاید نزدیک به یک هفته به دلیل جراحات پشت و شانههایم نمیتوانستم، حمام کنم.» (36).
مسئولان و نگهبانان اردوگاههای عراق، به قدری در اعمال خودسرانه خود افراط میکردند که حتی در پارهای از موارد در حضور نمایندگان کمیتهی بینالمللی صلیب سرخ، اسیران ایرانی را با کابل کتک میزدند و هنگامی که با اعتراض نمایندگان کمیتهی بینالمللی صلیب سرخ روبهرو میشدند، میگفتند: از این به بعد، میگوییم در حضور شما تنبیه نکنند. (37).
در مادهی 1 کنوانسیون منع شکنجه، که در 10 دسامبر 1984 طی قطعنامه شماره 3946 به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید، شکنجه این طور معنا شده است: «عبارت شکنجه (Torture) از نظر این کنوانسیون به هر عمل عمدی که بر اثر آن، درد یا رنج شدید جسمی یا روحی علیه شخصی به منظور کسب اطلاعات یا گرفتن اقرار از او یا از شخص ثالث اعمال شود، اطلاق میگردد.«
مادهی 2 کنوانسیون منع شکنجه، به این تعریف، رفتار یا مجازات خشن، غیرانسانی یا تحقیر کننده را اضافه نموده است که هیچ وضعیت استثنایی و فوقالعادهای، مانند جنگ، بیثباتی سیاسی داخلی و هر گونه وضعیت اضطراری دیگر، نمیتواند آن را مجاز کند.
همچنین دستور مافوق نیز نمیتواند توجیه کنندهی عمل شکنجه باشد و شکنجهگر مسئول عمل خویش خواهد بود.
1) این گروه عبارت بودند از آقای محمد الحاج هامور، سرتیپ بصیر احمد، سرتیپ ناصر الروبی و سرهنگ خدوری حسین عضو و منشی کمیته دائمی قربانیان جنگ.
2) آرشیو اسناد جمعیت هلال احمر، گزارش هیئت اعزامی دبیر کل سازمان از اردوگاه اسیران سال 1983 (1362(، ص 20 تا 22.
3) Regular army.
4) همان، ص 23 تا 25.
5) روزنامه کیهان 9 / 7 / 1369، ص 27.
6) مأخذ 34: ص 161.
7) شارل روسو، حقوق مخاصمات مسلحانه، جلد 1، ترجمه سید علی هنجنی، تهران: دفتر خدمات حقوق بینالمللی، 1369، ص 115.
8) مأخذ 12.
9) حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، اردوگاه انبار (خاطرات جمعی از آزادگان(، تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1371، ص 38.
10) مأخذ 34، ص 202.
11) حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، آزادگان بگویید (خاطرات گروهی از اسرای ایران) جلد 1، تهران: 1372، ص 50.
12) مأخذ 9، ص 204.
13) آرشیو اسناد جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران، گزارش سالانه کمیته بینالمللی صلیب سرخ جهانی، 1983، ص 58.
14) کمیته بینالمللی صلیب سرخ International Committee Red Cross.
15) آرشیو اسناد جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران، گزارش کمیته بینالمللی صلیب سرخ جهانی)ICRC(از اردوگاه صلاحالدین، 1 تا 3 مهر 1363.
16) همان.
17) همان، 28 تا 30 مرداد 1364.
18) همان، گزارش ICRC از اردوگاه انبار، 22 تا 24 بهمن 1363.
19) همان گزارش ICRC از اردوگاه رمادی 2 و قاطع 6، 26 و 27 اردیبهشت 1363.
20) همان، گزارش ICRC از اردوگاه موصل 2، 18 تا 20 آبان 1362.
21) همان، گزارش ICRC از اردوگاه انبار، 5 تا 7 مرداد 1361.
22) همان، گزارش ICRC از اردوگاه رمادی 1 و قاطع 6، 4 تا 6 مهر 1360.
23) همان، گزارش ICRC از اردوگاه موصل 2، 2 تا 4 خرداد 1363.
24) رضا رئیسی، پنجرهای رو به فردا، به نقل از آزاده اصغر محمدیان، تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ص 85.
25) مأخذ 26، ص 84.
26) مأخذ 9، ص 194.
27) مأخذ 90، ص 194.
28) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، سند شماره 0480946.
29) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، سند شماره 0940947.
30) داریوش نظرزاده، گرگهای صحرا، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی تهران: 1372، ص 15.
31) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، سند شماره 0480948.
32) حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، وحشتگاه اسارت (خاطرات آزادگان بهبهان(، به نقل از لطفالله روشندل، تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1377، ص 75.
33) مأخذ 12، ص 20.
34) مأخذ 54.
35) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، سند شماره 0480945.
36) مأخذ 40، ص 81.
37) آرشیو اسناد جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران، گزارش کمیته بینالمللی صلیب سرخ جهانی)ICRC(.