نگاهی دقیقتر به بحث عمومی درباره راهکارهای هستهای ایران، نشان میدهد که این بحث همان اندازه که به مطلوبیت برنامهی سلاحهای هستهای میپردازد، مسیر سیاست خارجی ایران را نیز مورد توجه قرار میدهد. در واقع، به آسانی میتوان استدلال کرد که بحث عمومی راهکارهای هستهای ایران آن قدر کلی است که نمیتواند کمک چندانی به درک جزئیتر تأثیر هستهای شدن ایران بکند. (1).
به طور کلی، آن چیزی که میتوان از نوشتهها و بحثهای طرفداران سلاحهای هستهای دریافت، این است که این راهکار باید محفوظ نگه داشته شود، بی آنکه بتوان تحلیلی در مورد پیامدهای دقیق این امر برای تعهدات بین المللی ایران به دست آورد. در این حال، بحث سلاحهای هستهای انتقادات جالبی را درباره نحوه هدایت سیاست خارجی ایران دست کم از دو دیدگاه فاش میسازد. (2).
در اینجا بار دیگر یادآوری این نکته مهم است که بافت سیاسی داخلی ایران آن
قدر خشن و سیال است که امکان همبستگی این دیدگاهها با نظرات عقیدتی جاری – که در پی سلطه بر سیاست داخلی هستند – را میدهد. افرادی، با دیدگاههای مختلف در مورد اصلاحات داخلی ممکن است در انتقاد از سیاست خارجی ایران به طور کلی، اتفاق نظر داشته باشند؛ حتی اگر در مورد استدلالهایی که در انتقاد از این سیاست ارائه میشود با یکدیگر موافق نباشد. نکته مهم این است که این انتقادات وجود دارند و بر نحوهی هدایت سیاست خارجی در آینده تأثیر خواهند گذاشت.
براساس یک دیدگاه، مسأله اصلی در سیاست خارجی عدم انسجام و یک دستی است. براساس این دیدگاه، جامعه بینالمللی نمیتواند به طور کامل از موضع اعلام
شده ضد هستهای ایران راضی شود، زیرا اظهارات غیر مسئولانه و نیز اقدامات وزارت خارجه و دیگر سازمانها در جمهوری اسلامی، بیشتر در تعارض با این موضع سازنده بودهاند. به گفتهی باوند، این امر به دلیل منازعات عقیدتی بروز کرده است که منجر به سرمایهگذاری زیادی در سیاست خارجی شده، بدون آنکه نتایج مثبت زیادی به دست آورد. (3) با توجه به محیط خصمانهی بینالمللی، اظهارات غیر مسئولانه، سابقهی غیر هستهای ایران را خراب میکند. به علاوه این مشکل تا زمانی که این اختلافات بنیادی دست کم در سطح اجرای سیاست خارجی، کنار گذاشته نشوند و به طور کامل حل نخواهند شد. حرکت به سوی اصلاحات، کنترل بیشتر وزارت خارجه بر تصمیمگیری در مورد سیاست خارجی و تعهد عمیقتر نسبت به این ایده که امنیت راستین، از بهبود روابط بینالمللی ناشی میشود، تنها گامهایی هستند که میتوانند باعث انسجام بیشتر در سیاست خارجی ایران شوند.
از سوی دیگر، برخی از کسانی که طرف دار سلاحهای هستهای هستند مشکل را نه در تضاد بنیادی ارزشها و منافع، بلکه در عیبی اساسی در نحوه نگرش تشکیلات سیاست خارجی ایران به نقش خود میبینند. آنها به سیاست خارجیای که مبتنی بر موضع ضعف بوده و بیش از حد نگران بهبود تصویر ایران در خارج باشد، اعتراض دارند. به نظر آنها سیاست خارجی ایران باید کمتر به روابط عمومی بیندیشد و بیشتر باید به قدرت چانهزنی توجه داشته باشد. از نظر طرفداران سلاحهای هستهای، این سلاحها علاوه بر نقش بازدارندگی خود، دقیقا در چنین مواردی (چانه زنی سیاسی) ارزش پیدا میکنند. البته با توجه به سابقهی ایران در امضای معاهدات بینالمللی و پایبندی به آنها و پاسخ به نسبت، غیر دوستانهی طرف اصلی در صحنهی سلاحهای هستهای (یعنی آمریکا(، آنها موفق شدهاند که چنین استدلالی
را ارائه دهند.
آنچه که این منتقدان، ممکن است از آن غافل مانده باشند این است که توجه بیش از حد وزارت خارجه به » روابط عمومی » ممکن است در واقع نتیجه دخالت دیگر نهادها در فعالیتهای خارجی باشد. به همین دلیل، در بسیاری از اوقات وزارت خارجه مجبور شده است فعالیتهای دیگران را توجیه کند و یا جلوهی خوبی به آنها بدهد. از این رو، درخواست از وزارت خارجه برای یک دستی و انسجام و کنترل بیشتر بر امور خارجی، آن گونه که دستهی نخست انتقادات مطرح میکنند، میتواند در واقع مکمل درخواست برای مذاکره کنندگان مجربتر و درک بهتر نقش مذاکرات و چانهزنی در روابط بین المللی باشد که دستهی دوم انتقادات بیان میکردند.
1) بحث مفصلتر در این زمینه ممکن است بعدها صورت بگیرد. برای مثال، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، پروژهای را تحت عنوان » تأثیرات هستهای شدن بر امنیت ملی کشورهای جهان سوم » با تأکید ویژه بر ایران، عراق و کره شمالی در دستور کار خود قرار داده است. مدیر این پروژه، جلیل روشندل، مخالف پر و پا قرص سلاحهای هستهای از جنبههای مصلحت گرایانه و نیز اقتصادی است. با این حال، او احتمال توصیه محفوظ نگه داشتن این راهکار، به عنوان یک اقدام سیاسی و نه چیزی بیشتر از آن را پیش بینی میکند » . ارتباطات شخصی، دسامبر 1999.
2) توجه داشته باشید که این انتقادات صرفا متوجه دولت خاتمی نبوده است و نحوه هدایت سیاست خارجی توسط رفسنجانی / ولایتی را نیز در بر میگیرد.
3) باوند، پیشین.