جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

راه‏هاى دستیابى به حق ‏مدارى

زمان مطالعه: 4 دقیقه

در فرآیند شکل گیرى رفتارهاى انسانى، چنان که گذشت، (1) عنصر شناخت یا تصورات و تصدیقات شناختى نقش بسزایى در انتخاب و گزینش ارزش‏ها و تصمیم گیرى‏هاى رفتارى دارد. بر این اساس، در فرهنگ نهج‏البلاغه و شیوه‏ى زمامدارى على (ع(، گام‏هاى متعددى براى رسیدن به حق‏مدارى وجود دارد:

گام اول: شناخت حق و مصادیق آن

قدم اول در دستیابى به صفت حق‏مدارى، شناخت و آگاهى از حق یا

تمام خصوصیات و مصادیق و مرجع آن مى‏باشد. (2) نوع دریافتى که از حق و مصادیق آن براى انسان حاصل مى‏گردد، علت عمده‏ى تفاوت‏هاى رفتارى است. از این رو در تصویرسازى از حقایق و تفسیر و مصداق گیرى از آنها، کمال حساسیت را باید به خرج داد تا سخن هر فردى به بیانى از حق گرفته نشود و در این مسیر جز حق، با چیز دیگرى نباید مأنوس شد. (3).

در استراتژى امیرالمؤمنین على (ع(، مرجع و مبین مصادیق حق، دستورها و آموزه‏هایى است که از طرف خدا و پیامبرش (ص) در قالب قرآن، عترت و احکام الهى به بشریت داده شده است (4) و پرچم آن امروزه در دست حضرت بقیه الله اعظم (عج) و نماینده‏هاى خاص آن حضرت قرار دارد: (و خلف فینا رایه الحق من تقدمها مرق و من تخلف عنها زهق و من لزمها لحق(. (5).

گام دوم: الگو گیرى‏

سیاست‏ها، قواعد و خط مشى‏ها، به طور طبیعى در قالب الفاظ و جملات گفته مى‏شود و پیاده نمودن آنها نیز نیازمند الگوى رفتارى است، تا امکان تبعیت و عمل، به طور یکسان براى همه ممکن گردد.

در این میان، کسانى مى‏توانند الگو باشند که ضمن آشنایى کامل به زوایاى کلى حقایق و سیاست‏هاى برخاسته از آنها، در عمل نیز به طور کامل آنها را پیاده سازند. تشخیص این که علم و رفتار این افراد مطابق با واقع و سیاست‏ها و خط مشى‏هاى مورد نظر است تنها به وسیله‏ى کسانى ممکن خواهد بود که

این قوانین را در راستاى استراتژى و اهداف، وضع نمودند: (ارسله داعیا الى الحق و شاهدا على الحق(. (6).

با وجود این شاهدان و گواهان رفتارى، انسان‏ها براى پیمودن راه تکامل و مبارزه با باطل و ناروایى‏ها مشکلى نخواهند داشت و با طى آن، به آب زلال حقیقت خواهند رسید. اما کسانى که با آن مخالفت ورزند، در حیرت و سرگردانى مانده و در تشنگى ناکامى به سر خواهند برد: (من سلک الطریق الواضح ورد الماء و من خالف وقع فى التیه) (7)، زیرا حق و حقیقت وجود داشته و شناسایى آن ممکن است و الگوهاى کامل حق، همواره ما را به خوبى‏ها فراخوانده و از زشتى‏ها و پلیدى‏ها مى‏ترسانند و راه و رسم حق گرایى و مبارزه با باطل را به بشریت مى‏شناسانند: (و بینکم عتره نبیکم و هم ازمه الحق و اعلام الدین.) (8).

گام سوم: عمل و استمرار

با شناخت آموزه‏ها، دستورارت و الگوهاى رفتارى، تحقق خارجى و عینیت بخشیدن به سیاست‏ها و ظهور آنها در رفتارها و نیز صبر و تحمل در مقابل مشکلات ناشى از آن، در گام بعدى قرار مى‏گیرد. (9) در این تلاش، از کمى پیروان نباید به خود هراسى راه داد، بلکه باید به هدف نگریست و به رشد و تکاملى فکر نمود که از اتصاف به آنها ناشى مى‏شود، (10) چرا که حق

بدون تلاش و کوشش به دست نمى‏آید. نظام آفرینش به نحوى شکل گرفته که دستیابى به هر جایگاه شخصیتى و حقوقى نیازمند تلاش و جدیت است و نباید انتظار داشت بدون داشت و کاشت، برداشتى، به دست آورد: (لا یدرک الحق الا بالجد(. (11).

ضعف بدنى و جسمى انسان و محدودیت‏هاى حاکم بر آن ایجاب مى‏کند که انسان در راه دستیابى به اهداف، صبر را پیشه نموده و به تدریج، شرایط جدید را با وضعیت بدنى آشنا سازد و آن را آماده‏ى پذیرش قدم‏هاى بعدى نماید. از این رو در این استراتژى، افرادى موفق شده و به هدف مورد نظر نایل مى‏گردند که صبر لازم را داشته باشند: (نعم الخلق التصبر فى الحق(، (12) و با تلاش و استمرار عمل به دستورات و آموزه‏هاى دینى، ملکه‏ى حق گرایى را در نفس انسانى حاکم سازند و خود را به مرحله‏اى برسانند که آن را مجسمه حق بشناسند، (على مع الحق یدور حیث دار(. (13).

گام چهارم: مانع زدایى

برداشتن موانع و عواملى که باعث کندى و انحراف از مسیر و هدف مى‏گردند، از عوامل تسهیل کننده و سرعت بخش پیمایش مسیر رشد و تکامل مى‏باشد. در این امر، از کوچک‏ترین عامل انحراف، در هر شکلى که باشد، نباید اغماض نمود، زیرا حرکت و سیرى که با کوچک‏ترین انحراف اولیه شروع گردد، باعث دورى از مسیر حقیقى و در نهایت، موجب امر هویت سازى

کاذب مى‏گردد: (وایم الله لا بقرن الباطل حتى اخرج الحق من خاصرته(. (14).

باید به خاطر سپرد، انحرافى که باعث شکل گیرى هویت دروغین مى‏گردد، در بسترى که بر اساس حقانیت و اصول و قواعد واقعى تکوین یافته، دیر یا زود حیات طبیعى خویش را از دست داده و از مسیر زندگى حذف مى‏گردد: (من ابدى صفحته للحق هلک(. (15) در این راستا عمده دلیل هلاکت و نابودى گذشتگان به دو چیز بر مى‏گردد: اول آن که مردم را از حق بازداشتند؛ در نتیجه، مردم به راه‏هاى نادرست کشانده شدند، و دیگر آنکه مردم را به باطل سوق داده و از باطل پیروى کردند؛ (16) چه آنکه هر تکاملى فقط در استراتژى حق و محدوده‏ى آن ممکن مى‏گردد و هرگونه درگیرى با حق یا تندروى و تجاوز از آن، نتیجه‏اى جز دورى از مسیر اصلى و هلاکت و بدبختى نخواهد داشت: (من تعدى الحق ضاق مذهبه) (12) به طور طبیعى در این مبارزه، شناخت حدود و سیاست‏هاى برخاسته از عنصر حق‏مدارى از ضروریات اولیه شمرده مى‏شود.

موانعى که در مقابل حق قرار مى‏گیرند عموما به دو صورت طرح مى‏شوند: یا در قالب پدیده‏ها و عناصر حق نما جلوه مى‏کنند و رهرو به جهت شباهت ظاهرى که بین آنها مى‏بیند از شناخت و تبعیت عنصر و سیاست حقیقى بازمانده و غیر واقع را به جاى واقع مى‏گیرد، (17) و یا به افرادى است که از این امور شبهه ناک تبعیت نموده و به جهت وجهه‏ى اجتماعى و قدرت‏هاى دیگر، امکان رویکرد حقیقى را از رهروان مسیر گرفته و آنها را به بیراهه و

نابودى مى‏کشانند. از این رو، در امر مبارزه با باطل، هر دو جهت را باید مد نظر قرار داد و با شیوه‏ى مبارزاتى که خاص هر گروه است به مانع بردارى اقدام نمود. (18).


1) فصل اول.

2) نهج‏البلاغه، خطبه‏هاى 16 و 103 و حکمت 149.

3) نهج‏البلاغه، خطبه‏هاى 130 و 239.

4) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 145.

5) نهج‏البلاغه، خطبه‏هاى 4 و 100.

6) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 116.

7) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 201.

8) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 37.

9) نهج‏البلاغه، خطبه‏هاى 125 و 33 و نامه‏ى 53.

10) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 103.

11) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 233.

12) نهج‏البلاغه، نامه‏ى 31.

13) بحار الانوار، ج 10، ص 445 و ج 28، ص 368 و ج 37، ص 292 و ج 38، ص 35.

14) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 104.

15) نهج‏البلاغه، خطبه ى 16 و قصار 408.

16) نهج‏البلاغه، نامه‏ى 79.

17) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 38.

18) نهج‏البلاغه، نامه‏هاى 45 و 53 و قصار 76.