جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

رابطه شهادت طلبى و خودکشى

زمان مطالعه: 3 دقیقه

یکى از موارد دیگرى که باید مورد دقت و بررسى قرار گیرد ارتباط یا عدم ارتباط بین موضوع شهادت طلبى و «خودکشى» است. در اینجا لازم است مفهوم شهادت طلبى با مفهوم رایج خودکشى در عرف عامه تفکیک شود. اگر چه در شهادت طلبى استقبال از خطر مرگ مطرح است اما این استقبال از مرگ با مفهوم رایج «خودکشى» تفاوت‏هاى اساسى دارد. روانشناسان و جامعه‏شناسان تحقیقات بسیارى را درباره انگیزه‏هاى خودکشى و عوامل موثر بر آن انجام داده‏اند. از نظر آنها مسائلى چون: خستگى از زندگى، بى‏هدفى، احساس پوچى و بى‏هویتى، هراس از مواجهه با مشکلات و واقعیات زندگى و فرار از آن و ناامیدى و رسیدن به آخر خط و… مى‏تواند از انگیزه‏هاى خودکشى به شمار آید.

از دیدگاه برخى از محققان نیز وجود شرایط و عواملى چون تجرد یا تاهل، زن بودن یا مرد بودن، شهرى یا روستایى بودن، مذهبى یا غیرمذهبى بودن و پیر یا جوان بودن، فقیر یا پولدارى بودن، رضایت زندگى یا عدم رضایت در زندگى و… در میزان و نرخهاى خودکشى موثرند. اما در شهادت طلبى بحث ترس از زندگى و واقعیات آن، ناامیدى، سر در گمى، آنومى، بى‏هویتى احساس پوچى و… مطرح نیست. شهیدان داوطلبانه و آگاهانه به استقبال مرگ مى‏روند اما نه مرگى که ناشى از بى‏هویتى و عدم پاسخگویى ارزشها باشد. شهیدان مرگ را بر مى‏گزینند اما نه به خاطر رهایى از اعمال خود و خانواده بلکه به خاطر حفظ جامعه و جلوگیرى از انحراف اجتماعى و درک مقام والاى خود در جهت فداکارى براى بقاى ارزشهاى والاى انسانى. شهیدان نه از مواجهه با زندگى هراسى دارند و نه از مرگ و نه از واقعیات. اریک فروم معتقد است «موارد بسیارى از خودکشى‏ها معلول این حس بوده که زندگى شکستى بیش نیست و ارزش زنده ماندن را ندارد. خودکشى مانند ورشکست شدن سوداگرى است که دیگر امیدى به جبران

زیانهاى خود ندارد.» (1).

خودکشى در فرهنگ اسلامى امرى مذموم و مطرود است. قرآن مى‏فرماید: «و لا تلقوا بایدیکم الى التهلکة» (2) با دستان خودتان، خود را به هلاکت نیفکنید. غالب مفسرین منظور از این آیه را به کشتن دادن خود و بى‏گدار و بدون حساب به میدان خطر رفتن، بدون در نظر گرفتن نتایج آن، مى‏دانند. هر گونه آسیب رسانى به جان و مال بدون دلیل شرعى و عقلى تهلکه است. و نیز از امام على (ع) منقول است که فرمودند مومن به هر مرگى ممکن است بمیرد الا خودکشى. در حالى که جهاد و شهادت طلبى هم بر حجت شرعى منطبق است و هم عقل عاقبت‏اندیش آنرا مى‏پذیرد. از نظر قرآن چه بسا چیزهایى که ظاهرا خسارت و ضرر و زیان بنظر مى‏رسد اما در واقع منافع و فواید فراوان دارد اگر چه عده‏اى از درک آن عاجزند. شهادت نیز این گونه است. اگر چه خانواده‏ها و جامعه افرادى مفید را از دست مى‏دهند اما در نهایت فواید و آثار مفیدى براى اجتماع در بر دارد. بنابراین فدا کردن جان در راه آرمانهاى متعالى و ارزشهاى مقدس نه تنها «تهلکه» محسوب نمى‏شود بلکه از منظر بسیارى از بزرگان گاهى واجب مى‏شود.

چنانکه امام خمینى (ره) معتقد است «اگر بپا داشتن حجتهاى اسلام بگونه‏اى که باعث دفع و رفع گمراهیها شود و بستگى به فدا کردن جان یا جانها داشت، ظاهر این است که این فدا کردن واجب است.» (3).

عده‏اى از تحلیل‏گران که شناخت صحیحى از معارف اسلامى ندارند و یا عامدا قصدا دارند با تعبیر خودکشى از شهادت طلبى‏هاى مجاهدان مسلمان در گذشته و حال از بار ارزشى آن بکاهند و یا بخاطر هراس از این روحیه و ترس از تقویت و فراگیرى این روحیه در آزادگان و بویژه مسلمانان جهان، آنرا فقط مربوط به صدر اسلام مى‏دانند. آنها از شهادت طلبى رزمندگان اسلام با تعبیر انتحار یاد مى‏کنند و یا رفتارى انتحارى را که منجر به مرگ مى‏شود اگر چه علیه متجاوزان و اشغالگران باشد را با تفسیرى غیرواقعى (که امروزه در عرف ما اسلام آمریکایى نامیده مى‏شود) جایز نمى‏دانند. به همین خاطر است که آنها علاقمندند راز و رمز این روحیه را درک نمایند تا براى مقابله با آن ترفند مناسبى را طراحى کنند. در کنفرانس معروفى که در «تل آویو» جهت تحلیل بنیادگرائى

اسلامى تشکیل شد یکى از موضوعات مهم، تحلیل همین روحیه شهادت طلبى بود حاصل این کنفرانس در کتابى چاپ شده است. در این کتاب آمده است: مشروعیت بخشیدن امام خمینى به رفتار انتحارى، یک نوآورى و بدعت بى‏نظیر در تفکر شیعى محسوب مى‏شود. پیوند میان ریاضت و خودکشى جزء تفکر گذشته شیعى محسوب نمى‏شود.

و یا در جایى دیگر مى‏نویسد: «استفاده از خودکشى به عنوان حربه اصلى مبارزه براى دفاع از اسلام، گناه محسوب مى‏شود. بدین سان پیوند هر چه نزدیکتر میان شهادت و خودکشى مانند پیوند میان ریاضت و خودکشى بدعتى است که (امام) خمینى براى پیشبرد آرمان انقلابیون مطرح کرده است.«

اگر چه برخوردارى از روحیه ایثار و شهادت طلبى و ترویج آن توسط امام خمینى (ره) در جهان معاصر جهت مقابله با استبداد و استکبار و پرورش جوانانى برومند و با شهامت و از جان گذشته در راه اهداف متعالى امرى انکارناپذیر است، اما نسبت دادن این موضوع بعنوان بدعت ناشى از ضعف بینش و یا نارضایتى اشغالگران و متجاوزان از وجود چنین روحیه‏اى است.


1) دنیاى سالم، اریک فروم، ص 181.

2) سوره بقره، آیه 195.

3) تحریرالوسیله، ج 1، ص 473.