یکى از موارد دیگرى که باید مورد دقت و بررسى قرار گیرد ارتباط یا عدم ارتباط بین موضوع شهادت طلبى و «خودکشى» است. در اینجا لازم است مفهوم شهادت طلبى با مفهوم رایج خودکشى در عرف عامه تفکیک شود. اگر چه در شهادت طلبى استقبال از خطر مرگ مطرح است اما این استقبال از مرگ با مفهوم رایج «خودکشى» تفاوتهاى اساسى دارد. روانشناسان و جامعهشناسان تحقیقات بسیارى را درباره انگیزههاى خودکشى و عوامل موثر بر آن انجام دادهاند. از نظر آنها مسائلى چون: خستگى از زندگى، بىهدفى، احساس پوچى و بىهویتى، هراس از مواجهه با مشکلات و واقعیات زندگى و فرار از آن و ناامیدى و رسیدن به آخر خط و… مىتواند از انگیزههاى خودکشى به شمار آید.
از دیدگاه برخى از محققان نیز وجود شرایط و عواملى چون تجرد یا تاهل، زن بودن یا مرد بودن، شهرى یا روستایى بودن، مذهبى یا غیرمذهبى بودن و پیر یا جوان بودن، فقیر یا پولدارى بودن، رضایت زندگى یا عدم رضایت در زندگى و… در میزان و نرخهاى خودکشى موثرند. اما در شهادت طلبى بحث ترس از زندگى و واقعیات آن، ناامیدى، سر در گمى، آنومى، بىهویتى احساس پوچى و… مطرح نیست. شهیدان داوطلبانه و آگاهانه به استقبال مرگ مىروند اما نه مرگى که ناشى از بىهویتى و عدم پاسخگویى ارزشها باشد. شهیدان مرگ را بر مىگزینند اما نه به خاطر رهایى از اعمال خود و خانواده بلکه به خاطر حفظ جامعه و جلوگیرى از انحراف اجتماعى و درک مقام والاى خود در جهت فداکارى براى بقاى ارزشهاى والاى انسانى. شهیدان نه از مواجهه با زندگى هراسى دارند و نه از مرگ و نه از واقعیات. اریک فروم معتقد است «موارد بسیارى از خودکشىها معلول این حس بوده که زندگى شکستى بیش نیست و ارزش زنده ماندن را ندارد. خودکشى مانند ورشکست شدن سوداگرى است که دیگر امیدى به جبران
زیانهاى خود ندارد.» (1).
خودکشى در فرهنگ اسلامى امرى مذموم و مطرود است. قرآن مىفرماید: «و لا تلقوا بایدیکم الى التهلکة» (2) با دستان خودتان، خود را به هلاکت نیفکنید. غالب مفسرین منظور از این آیه را به کشتن دادن خود و بىگدار و بدون حساب به میدان خطر رفتن، بدون در نظر گرفتن نتایج آن، مىدانند. هر گونه آسیب رسانى به جان و مال بدون دلیل شرعى و عقلى تهلکه است. و نیز از امام على (ع) منقول است که فرمودند مومن به هر مرگى ممکن است بمیرد الا خودکشى. در حالى که جهاد و شهادت طلبى هم بر حجت شرعى منطبق است و هم عقل عاقبتاندیش آنرا مىپذیرد. از نظر قرآن چه بسا چیزهایى که ظاهرا خسارت و ضرر و زیان بنظر مىرسد اما در واقع منافع و فواید فراوان دارد اگر چه عدهاى از درک آن عاجزند. شهادت نیز این گونه است. اگر چه خانوادهها و جامعه افرادى مفید را از دست مىدهند اما در نهایت فواید و آثار مفیدى براى اجتماع در بر دارد. بنابراین فدا کردن جان در راه آرمانهاى متعالى و ارزشهاى مقدس نه تنها «تهلکه» محسوب نمىشود بلکه از منظر بسیارى از بزرگان گاهى واجب مىشود.
چنانکه امام خمینى (ره) معتقد است «اگر بپا داشتن حجتهاى اسلام بگونهاى که باعث دفع و رفع گمراهیها شود و بستگى به فدا کردن جان یا جانها داشت، ظاهر این است که این فدا کردن واجب است.» (3).
عدهاى از تحلیلگران که شناخت صحیحى از معارف اسلامى ندارند و یا عامدا قصدا دارند با تعبیر خودکشى از شهادت طلبىهاى مجاهدان مسلمان در گذشته و حال از بار ارزشى آن بکاهند و یا بخاطر هراس از این روحیه و ترس از تقویت و فراگیرى این روحیه در آزادگان و بویژه مسلمانان جهان، آنرا فقط مربوط به صدر اسلام مىدانند. آنها از شهادت طلبى رزمندگان اسلام با تعبیر انتحار یاد مىکنند و یا رفتارى انتحارى را که منجر به مرگ مىشود اگر چه علیه متجاوزان و اشغالگران باشد را با تفسیرى غیرواقعى (که امروزه در عرف ما اسلام آمریکایى نامیده مىشود) جایز نمىدانند. به همین خاطر است که آنها علاقمندند راز و رمز این روحیه را درک نمایند تا براى مقابله با آن ترفند مناسبى را طراحى کنند. در کنفرانس معروفى که در «تل آویو» جهت تحلیل بنیادگرائى
اسلامى تشکیل شد یکى از موضوعات مهم، تحلیل همین روحیه شهادت طلبى بود حاصل این کنفرانس در کتابى چاپ شده است. در این کتاب آمده است: مشروعیت بخشیدن امام خمینى به رفتار انتحارى، یک نوآورى و بدعت بىنظیر در تفکر شیعى محسوب مىشود. پیوند میان ریاضت و خودکشى جزء تفکر گذشته شیعى محسوب نمىشود.
و یا در جایى دیگر مىنویسد: «استفاده از خودکشى به عنوان حربه اصلى مبارزه براى دفاع از اسلام، گناه محسوب مىشود. بدین سان پیوند هر چه نزدیکتر میان شهادت و خودکشى مانند پیوند میان ریاضت و خودکشى بدعتى است که (امام) خمینى براى پیشبرد آرمان انقلابیون مطرح کرده است.«
اگر چه برخوردارى از روحیه ایثار و شهادت طلبى و ترویج آن توسط امام خمینى (ره) در جهان معاصر جهت مقابله با استبداد و استکبار و پرورش جوانانى برومند و با شهامت و از جان گذشته در راه اهداف متعالى امرى انکارناپذیر است، اما نسبت دادن این موضوع بعنوان بدعت ناشى از ضعف بینش و یا نارضایتى اشغالگران و متجاوزان از وجود چنین روحیهاى است.
1) دنیاى سالم، اریک فروم، ص 181.
2) سوره بقره، آیه 195.
3) تحریرالوسیله، ج 1، ص 473.