اساس این نظریه بر مبناى این است که انگیزههاى رفتارهاى انسانى براساس نفع طلبى، خودخواهى و کسب سود بیشتر است. تفسیر سودانگارانه و اقتصادى از کنشهاى انسانى ریشهاى دیرینه دارد. عدهاى از سودانگاران از جمله جرمى بنتام معتقدند رفتار بشر براساس تقدم لذت و خوشى بر رنج و سختى و بر مبناى انگیزه کسب حداکثر فایده و سود شکل مىگیرد. البته بعضى از اقتصاددانان کلاسیک چون آدام اسمیت انگیزه رفتار انسانها را در ابتدا به دست آوردن تایید و اعتبار اجتماعى و در مرحله بعدى سود اقتصادى مىدانند. فکر مبادله در جامعهشناسى نیز مانند اقتصاد داراى سابقه است با این تفاوت که در «نظریه جدید مبادله جنبههاى غیرمادى و مادى مبادله را با هم در نظر مىگیرد.» (1).
نظریات مبادله جدید به تبادل کالاهاى ارزشمند ملموس و غیرملموس مادى یا فرامادى به عنوان مبناى نظم اجتماعى تاکید مىورزد. مثلا محبت و تایید و اعتبار اجتماعى بعنوان یک کالاى اجتماعى و پول و غذا بعنوان یک کالاى اقتصادى هستند. نظریه مبادله یک دیدگاه فردگرایانه به شمار مىرود و انسان را تا حد زیادى داراى آزادى و اراده در انجام رفتارهاى خود مىداند، هر فرد سعى مىکند با اختیار وارد معاملهاى شود که تامین کننده منافع و مقاصد او باشد و در غیر این صورت وارد مبادله نمىشود. بنابراین مبادلهاى ادامه مىیابد و مورد رضایت طرفین است که هر دو طرف سود ببرند. براى هر
فرد «در مبادله این پرسش مطرح است که چه سودى نصیب من خواهد شد یا چه چیزى به من خواهد رسید.» (2).
»جرج هومنز» (3) یکى از مشهورترین و با سابقهترین اندیشمندان این نظریه است. از نظر هومنز، موتور حرکت انسانها منابع شخصى است و البته از نظر او انسانها علاوه بر ثروت و پول به افتخارات مطلوب واقع شدن، غرور، عشق، احساسات و سایر عناصر و عوامل نمادین و غیرمادى نیز توجه مىکنند.
هومنز با استناد به دیدگاه اسکینر که اعتقاد داشت عوامل تقویت کننده مثبت یا منفى احتمال تکرار یک رفتار را مشخص مىکنند، به طرح این دیدگاه پرداخت که آنچه باعث مىشود که احتمال انجام رفتارى بیشتر شود آنست که پاداش بیشترى براى فرد در پى داشته باشد و یا آن فرد اعتقاد داشته باشد که چنین پاداشى در انتظار او خواهد بود به اعتقاد او رابطه زمانى ادامه مىیابد که طرفین یک مبادله احساس کنند که منافع مشترکى دارند و از آن سود مىجویند و آن را عادلانه مىپندارند. (4).
هومنز به شش قضیه عام اشاره مىکند که عبارتند از:
1- قضیه موفقیت 2- قضیه انگیزه 3- قضیه ارزش (تشویق و تنبیه(4- قضیه محرومیت و اشباع 5- قضیه هزینه و سود 6- قضیه پرخاش (تجاوز – تایید)
مثلا او در قضیه ارزش به این موضوع اشاره مىکند که «نتیجه یک کنش براى فرد هر اندازه پر ارزشتر باشد احتمال تکرار آن کنش بالاتر است.» (5) و در واقع او بین کنش و ارزش یک ارتباط منطقى برقرار مىکند. همچنین او ضمن قبول رتبهبندى ارزشها و توجه به مساله پاداشها به این مورد نیز اشاره مىکند که نظریه او فقط یک نظریه لذتجویانه نیست بلکه انسان مىتواند دنبال کسب ارزشهاى «نوع پرستانه» باشد. در قضیه انگیزه او معتقد است که کنشگران آرزوها و انگیزهها و هدفهاى شخصى روشنى دارند که براساس آن دست به کنش مىزنند. همچنین او با توجه به خردمندى و حسابگرى انسان معتقد است انتخاب فرد به حاصل ضرب ارزش و احتمال نتیجه منوط مىشود.
(P ضربدر V) یعنى هر چه احتمال و ارزش نتیجه یک عمل از دیدگاه فرد زیادتر باشد فرد از بین دو آلترناتیو احتمالا گزینهاى که سود آفرینتر باشد را انتخاب مىکند. سئوالى که در
اینجا مطرح مىشود اینست که با توجه به اهمیت دادن دیدگاه مبادله به انگیزههاى سودجویانه فردى چگونه آنها انگیزههاى «دیگر خواهان» (6) را توجیه مىکنند. یعنى آنها براى کسانى که جان و مال خود را براى دیگران به خطر انداخته و دست به ایثار مىزنند چه توجیهى دارند.
اسکیدمور در این باره مىگوید «دیگر خواهان به دنبال نوعى رضایت معنوى هستند. هر چند که مستلزم خسران مالى باشد موجب خوشحالى و رضایت شخص را فراهم مىکنند. بر این اساس فرض دیگرخواهى از موارد بسیار نادر در رفتار انسانى است.» (7).
همچنین هومنز در اصل پرخاش – پذیرش مىگوید: وقتى در مبادله اجتماعى پاداش یک عمل کمتر از انتظار باشد و یا تنبیه و عقوبت ناموجه و یا زیاد به دنبال داشته باشد احتمال پرخاش خود را در مقابل فرد دیگرى بیشتر مىکند. به هر حال این احساس بىعدالتى مىتواند منشا پرخاش فرد و درگیرى با دیگران باشد. اگر چه تنبیه گاهى هم منجر به سکوت شده و به پرخاشگرى نمىانجامد اما احساس نابرابرى و محرومیت مستمر مىتواند بالقوه منشاء تضاد و خشونت باشد. البته همانطورى که ملاحظه مىشود در این دیدگاه نکات قوتى وجود دارد که در مساله شهادت طلبى مىتوان به آنها توجه کرد. اولا موضوع اختیارى و آزادانه بودن کنش و عدم تحمیل است. یعنى کنش شهیدان نه از روى جبر اجتماعى و تحمیلات است بلکه به نوعى انتخاب آگاهانه و داوطلبانه بستگى دارد. دوم اینکه بر نقش سود و سهم فرد در معامله توجه دارد. این موضوع یعنى معامله سودمند با خداوند در معارف دینى ما نیز مورد تایید قرار گرفته است.
همانطورى که قرآن کریم در آیات متعددى مردم را به این معامله سودمند دعوت مىکند و فدا شدن در راه دین خدا را برترین نوع معامله مىداند. چنانکه ما به بعضى از این آیات در فصل مربوطه اشاره خواهیم کرد.
موضوع دیگر اینکه این معامله از نظر کسى که به وعدههاى الهى معتقد باشد بسیار سودمند است. چون هم میزان احتمال آن زیاد است و هم ارزش آن، یعنى احتمال اینکه خداوند به وعده خود عمل کند صد در صد است. چرا که او «لا یخلف المیعاد» است و از طرفى سود و ارزشى که بر آن مترتب است بىنهایت است، چرا که شهید به بقاء و
جاودانگى و سعادتى مىرسد که لا یتناهى و لا یحتسب است. انتخاب زیباترین و جاودانهترین و سعادتمندانهترین نوع مردن به اندازه انتخاب زیباترین نوع زندگى کردن ارزشمند است، چرا که حیات معنوى و حقیقى و جاودانه بسیار با ارزش است. البته شهادت طلبان نیز سلسله مراتبى دارند چنانکه عبادت کنندگان از نظر امام على (ع) داراى سلسله مراتبى هستند و چون شهادت یک عبادت عملى است بنابراین عدهاى به مراحل بالاى این عبادت توجه دارند یعنى انگیزهاى جز نظر به وجهالله و رضایت الهى ندارند و البته این عبادت آزادگان است که به دنبال سود کاسبکارانه و یا ترس از جهنم نیستند. به هر حال این معامله از نظر کلى براى جامعه نیز سودمند است یعنى اگر چه جامعه با شهادت، افراد آرمانگرا و کارآمد و مخلص خود را از دست مىدهد اما اثرات و فوائد و پیامدها و محرکهاى اجتماعى این شهادت طلبىها از جمله ایجاد طراوت معنوى و روحیه ایثار و اخلاص ایجاد و هراس در دشمنان، بر زیانهاى مقطعى، چیره خواهد شد. به قول مرحوم جلال آلاحمد «براى من موثرترین نوع مقاومت در مقابل ظلم، شهادت است… درست است که شهادت دست ظلم را از جان و مال مردم کوتاه نمىکند اما سلطه ظالم را از روح مردم مىگیرد.» (8) البته شهادت طلبى در بسیارى از مواقع چنان نیرویى را ایجاد کرد که دست ظالمان را از جان و مال مردم کوتاه نموده و راه پیروزى را تسهیل نموده است. موضوع دیگر اینکه اگر چه شهیدان براى مقابله با متجاوزان حقوق انسانى و سیاسى و اجتماعى و اقتصادى مبارزه مىکنند اما به دنبال مطامع مادى و اقتصادى نیستند چرا که این با ایثار مغایرت دارد. چنانکه امام (ره) مىفرماید:! در شهادت طلبى «زیربنا عقاید است، زیربنا توحید حقه الهى است، نه زیربنا شکم باشد. اینهایى که اقتصاد را زیربنا مىدانند، اینجا منحط کردند انسان را از حد انسانیت به حد یک حیوانى مثل سایر حیوانات.» (9) ما قبلا نیز مطرح کردیم که نظریهپردازان مبادله، امروزه مانند اقتصاددانان قدیمى فقط به منفعت مادى اشاره نمىکنند و به زوایایى از انگیزهها و ارزشهاى معنوى توجه کردهاند. البته توجه افراطى نظریه مبادله به فرد و انگیزههاى او جاى سئوال دارد. چرا که در بسیارى از کنشها علاوه بر شخصیت فردى، محیط و فرهنگ و ارزشهاى اجتماعى نیز موثرند و بین انگیزههاى تک تک افراد و تبدیل آن به یک جریان اجتماعى فاصله وجود دارد. موضوع دیگر اینکه چنین معامله
سودانگارانه دو طرفه ویژه انسانها است اما در رابطه با خداوند که همواره منشأ لطف و کرم و مرحمت بر بندگان و منبع جود و عطا مىباشد معنى نمىدهد چرا که او از خلقت بندگان بدنبال سود نبوده است. به قول شاعر:
من نکردم خلق تا سودى کنم
بلکه تا بر بندگان جودى کنم
… همچنین کسانى که به بالاترین مرحله عرفانى رسیدهاند، به دنبال رضاى خدا هستند و نه به دنبال سود. آنها جان و همه حیات را هدیهاى از عالم علوى مىدانند لذا براى اهداى آن منت نمىگذارند و براى مبلغ تعیین نمىکنند، اگر چه خداوند آن را تقبل نموده و جبران آن را تعهد کرده است. موضوع دیگر اینکه دادن یک حکم کلى که انسانها با توجه به منابع ارزشى دنبال سود هستند مشکلى را حل نمىکند چرا که هر فرد با تکیه بر ارزشهاى خود عمل خود را توجیهپذیر مىداند.
1) زندگى و اندیشه بزرگان جامعهشناسى، ویلیام کوزر – ترجمه محسن ثلاثى، ص 384.
2) نظریههاى جامعهشناسى، ویلیام اسکیدمور، ترجمه على محمد حاضرى و دیگران، ص 80.
3) )George Homans (1989-1910.
4) نظریههاى جامعهشناسى، دکتر غلامعباس توسلى، ص 437.
5) Homans, Social Behavior,P. 55.
6) Altrrists.
7) نظریههاى جامعهشناسى، ویلیام اسکیدمور، ص 84.
8) قلمرو اندیشه آلاحمد، قاسم صافى، ص 57.
9) ایثار و شهادت در مکتب امام خمینى (ره(، موسسه نشر آثار امام خمینى، ص 61.