جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

دیدگاه فروید

زمان مطالعه: 2 دقیقه

فروید معتقد است پرخاشگرى یک نیروى نهفته در وجود بشر است که به مرور زمان در وجود او متراکم شده و سرانجام نیاز به تخلیه پیدا مى‏کند و لذا از نظر مکانیسم حالتى هیدرولیکى دارد. این نیرو و انرژى متراکم باید به شکلى مقبول و درست تخلیه و آزاد شود وگرنه منجر به رفتارهایى از جمله تخریب، زد و خورد، قتل و موارد مشابه مى‏شود. از دیدگاه فروید شخصیت هر فرد از سه قسمت تشکیل مى‏شود:

الف) آن یا It ب) خود یا Ego ج) خودبرتر یا Superego

از نظر فروید بطور کلى دو دسته غریزه وجود دارد: الف) غریزه مرگ (Thuntatos) (ب) غریزه بقاء خود.

او غریزه بقاء خود را بعنوان بقاء نوع، غریزه عشق (Eros) و غریزه زندگى مورد بررسى قرار مى‏دهد و آنرا در برابر غریزه مرگ مى‏گذارد. غریزه مرگ و غریزه عشق دو قطب مثبت و منفى قسمت ناخودآگاه شخصیت یا ذهن را شکل مى‏دهند و در دو جهت متضاد و مخالف عمل مى‏کنند. از نظر او این غریزه مرگ است که تمایل به خودکشى را در بعضى از افراد بر مى‏انگیزاند. برخى از افراد متجاوز و متعصب تحت تاثیر غریزه مرگ دست به اذیت و آزار دیگران یا خود زده و این آزاررسانى ممکن است منتهى به قتل دیگران یا خودکشى گردد. بنابراین غریزه مرگ در قالب پرخاشگرى به نابودى و تخریب مى‏پردازد و اگر بتواند متوجه دیگران و اگر نتواند متوجه خود و خودکشى و خودآزارى مى‏شود. ما این دیدگاه را بخاطر آن مطرح کردیم که بعضى از

روانشناسان غربى از شهادت طلبى بعنوان نوعى خودکشى یاد مى‏کنند. فروید و پیروانش بیشتر در پى آنند که تحولات و حوادث و پدیده‏هاى اجتماعى را به عوامل روانى شخصیت انسان بویژه به دوران کودکى مرتبط سازند. طرح دیدگاه فروید اگر چه ممکن است براى برخى از انواع خودکشى‏ها جالب بنظر آید اما با موضوع شهادت طلبى چندان جور در نمى‏آید، اولا از دیدگاه دینى ما شهادت طلبى نوعى «بقاى خود» است. فرد شهادت طلب اگر چه موقتا از هستى مادى خود مى‏گذرد اما بدنبال زندگى جاودانه است. ثانیا به نوعى با بقاء نوع نیز مربوط است چرا که این انسانهاى نوعدوست هستند که معمولا اهل ایثار و از خودگذشتگى هستند و چون شمعى براى حراست و حفاظت از ارزشهاى والاى انسانى مى‏سوزند، تابه اجتماعى نور بدهند و آنرا از ظلمات برهانند. ثالثا در فرهنگ عرفانى ما نه تنها شهادت طلبى نقطه مقابل غریزه عشق نیست بلکه برترین نوع اثبات عشق است چرا که محب در بالاترین قله‏هاى عشق و ایثار خود را فداى محبوب مى‏کند. بنابراین مرگ و شهادت پایان کار آدمى و در مقابل غریزه زندگى و عشق نیست و به قول شاعر:

پایان زندگى هر کس به مرگ اوست‏

جز مرگ سرخ که آغاز ماندن است‏

البته ما در بخش مربوطه به رابطه شهادت طلبى و عرفان بطور مشروح به این موضوع خواهیم پرداخت.