جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

دیدگاههاى مربوط به خشونت‏

زمان مطالعه: 5 دقیقه

عده‏اى از محققان معتقدند ریشه‏یابى خشونت در روانشناسى فردى راه به جایى نمى‏برد مگر در مواردى که از وارد آوردن لطمه توسط فردى نسبت به مایملک خود بحث مى‏شود. در عرف روانشناسى اجتماعى و جامعه‏شناسى و نیز علوم سیاسى معنایى که مورد توافق همگان باشد، درباره موضوع خشونت وجود ندارد اما براى تقریب اذهان مى‏توان آنرا «هرگونه تهاجم فیزیکى علیه هستى انسان که با انگیزه وارد کردن آسیب، رنج و یا لطمه زدن همراه باشد«، (1) تلقى کرد.

البته عده‏اى خشونت را تنها فیزیکى نمى‏دانند بلکه آنرا به خشونت پندارى، خشونت گفتارى، خشونت نوشتارى و خشونت رفتارى تقسیم مى‏کنند در یک تقسیم‏بندى دیگر، خشونت را دو نوع مى‏دانند:

الف) خشونت کلامى ب) خشونت ابزارى.

نظریاتى که درباره ستیزه‏جویى وجود دارد، انگیزه‏هاى ستیزه‏جویى را به عقده‏هایى چون احساس حقارت، احساس گناهکارى، شکست، عدم موفقیت، ناکامى، و… مرتبط مى‏داند.

از آنجا که شهادت طلبى ارتباط نزدیکى با نهضتها و انقلابات دارد و هسته‏هاى اولیه و اصلى انقلابیون و یاران انقلاب معمولا افراد از جان گذشته و پرشور و شهادت طلب هستند بنابراین برخى از نظریات مربوط به علل وقوع انقلاب و مسائل مربوط به آن درباره شهادت طلبى نیز صدق مى‏کند. ما در اینجا چند مورد از نظریات روانشناسانه درباره انقلاب را مطرح مى‏کنیم.

1- نظریه سرکوب غرایز: این نظریه که توسط سوروکین مطرح شده است سرکوب شدن غرایز را موجب بروز پرخاشگرى و خشونت مى‏داند. از دیدگاه سوروکین شش دسته غریزه مهم در انسانها وجود دارد که در صورت سرکوب و عدم ارضا منجر به خشونت مى‏گردد:

غریزه مربوط به تغذیه، غریزه مالکیت، غریزه صیانت نفس، غریزه جنسى، غریزه آزادى و غریزه اظهار وجود. سرکوب دراز مدت این غرایز موجب اعتراض و انقلاب و خشونت مى‏گردد. درباره موضوع شهادت طلبى باید گفت (با توجه به این دیدگاه) افرادى که مورد تحقیقر و تحمیل قرار گرفته‏اند و بعضى از غرایز آنها سرکوب گردیده است آمادگى خاصى براى خشونت و انقلابى شدن و کشتن یا کشته شدن پیدا مى‏کنند. این آمادگى براى از جان گذشتن بخاطر سرکوبى غرایز، موجب انقلاب و شورش مى‏گردد و البته مقاومت بخاطر پیروزى انقلاب یا مقابله با پیروزى آن موجب خشونت مى‏شود. از منظر انقلابیون کسانى که در راه پیروزى انقلاب کشته مى‏شوند، شهید محسوب مى‏گردند.

2- نظریه محرومیت نسبى: نظریه دیگرى که درباره پرخاشگرى و خشونت مطرح است نظریه محرومیت نسبى است. این نظریه مبتنى بر یک اصل مهم روانشناسى یعنى اصل «ناکامى پرخاشگرى» است. براساس این اصل هر چه محرومیت و ناکامى فرد بیشتر گردد و فرد بسوى پرخاشگرى پیش مى‏رود. این محرومیت و ناکامى در سطح وسیعترى از افراد جامعه منجر به ایجاد خشونت مدنى و اجتماعى مى‏گردد از این منظر آنچه موجب ستیز و خشونت مى‏شود، شکاف و اختلاف میان توقعات ارزشى با قابلیت‏هاى‏

ارزشى جمعى است.

توقعات ارزشى آن دسته از کالاها و شرایط زندگى هستند که مردم خود را بطور موجهى مستحق دریافت آن مى‏دانند و کالاهاى ارزشى را عمدتا باید در محیط فیزیکى و اجتماعى جستجو کرد.

افرادى که چون گار، آیو، فرایند و نسولد به طرح و تکامل این دیدگاه کمک کردند.

البته در این موضوع که فرضیه ناکامى – پرخاشگرى همیشه درست باشد جاى تردید است، زیرا ناکامى گاهى منجر به تسلیم و سازش و احساس شکست مى‏گردد. در موضوع شهادت طلبى آنها معتقدند عده‏اى از افراد که در برآورده شدن توقعات ارزشى ناکام مانده‏اند براى حل این موضوع دست به خشونت و پرخاشگرى مى‏زنند و حتى ممکن است به خود و دیگران نیز صدمه برسانند تا توقعات آنها برآورده شده و یا در راه ارضاى آن کشته شوند.

3- نظریه توقعات فزاینده: این نظریه توسط الکسى دوتوکویل درباره انقلاب فرانسه مطرح شد که البته در ابتدا بیشتر مبین موضوعات مادى و توقعات اقتصادى بود.

سپس افراد دیگرى چون کرین برینتون در کتاب کالبد شکافى چهار انقلاب مجددا به تقویت این دیدگاه پرداختند. از نظر آنان انقلابات و نهضتها فقط با فقر و سرکوبى بوجود نمى‏آیند. بلکه وجود دوره‏اى از رفاه و رشد اقتصادى فزاینده است که در صورت توقف منجر به ایجاد روحیه انقلابى مى‏گردد. از این دیدگاه شکاف میان داشته‏ها و خواسته‏ها و عدم توان مسئولان مربوطه در پاسخ به انتظارات فزاینده منجر به ایجاد حرکتهاى انقلابى و خشونت‏زا مى‏گردد. براساس این نظریه شورشها و خشونتها و انقلابات فقط در جوامعى که سیر قهقرایى و نزولى از لحاظ اقتصادى دارند رخ نمى‏دهند بلکه برعکس در جوامعى رخ مى‏دهند که از لحاظ اقتصادى رو به پیشرفت باشند. البته توقعات فزاینده منحصر به مسائل اقتصادى نیست بلکه مى‏توان آنرا به توقعات سیاسى فرهنگى و مذهبى تعمیم داد. در موضوع شهادت طلبى نیز باید گفت افراد شهادت طلب توقعاتى دارند که در پى ارضاى آنها هستند و در صورت عدم ارضا و عدم پاسخ شایسته به مقابله بر مى‏خیزند. از این دیدگاه وضع سیاسى و اقتصادى و فرهنگى و آزادى‏هاى مذهبى باید بطور فزاینده بهبود یابد وگرنه باعث خشونت و پرخاشگرى مى‏گردد.

4- نظریه مطالعه رهبران: عده‏اى از تحلیلگران معتقدند اگر بخواهیم مسائلى چون انقلابات و شهادت طلبى را مورد توجه قرار دهیم باید به زندگى و خاطرات و عقاید و

صفات شخصى و شخصیتى رهبران آنها توجه کنیم. رهبرانى که به تدوین سیاستها و رهبرى عملیاتى نهضتها مى‏پردازند، بیشترین تاثیر را در روحیه پیروان دارند. شناخت انگیزه‏ها و اهداف آحاد انقلابیون و افراد معترض، مستلزم شناخت انگیزه‏ها و ارزشهاى رهبران آنهاست. البته بنظر مى‏رسد این دیدگاه شباهتهایى با نظریه کاریزمایى ماکس وبر داشته باشد که در فصل جامعه‏شناشى مورد بررسى قرار گرفت. رهیافت فرویدى نیز توجه خود را به تعارضات و عقده‏هاى حل نشده دوران کودکى معطوف مى‏کند که موجب همانند سازى با رهبران مى‏شود.

مثلا از این منظر اگر بخواهیم انقلاب روسیه را تبیین نماییم باید به زندگى کودکى و شخصى و عقده‏هایى که باعث شد لنین را یک انقلابى بار بیاورد، توجه نماییم و یا بررسى شخصیت و ویژگیهاى هیتلر را در ایجاد نهضت نازیسم و جامعه توده‏وار آلمان موثر مى‏دانند.

همچنین از این منظر روحیه ظلم ستیزى انقلابیگرى امام خمینى (ره) ناشى از شهادت پدر ایشان در دوران کودکى امام است که همان کودکى بذر کینه در برابر ستمگر را در دل ایشان کاشته است. همچنین آنها شهادت فرزند امام (ره) و برخى مسائل دیگر را در بوجود آمدن انقلاب موثر مى‏دانند. به تبع این موضوع شهادت طلبانه و انقلابیون در انقلاب اسلامى و دفاع مقدس نیز به نحوى متأثر از شخصیت و روحیه مبارزه‏جویى و شهادت طلبى امام (ره) هستند. در دیدگاه جامعه‏شناسى غربى ارتباط عاطفى بین رهبران و مریدان که منجر به قربانى شدن مریدان مى‏شود به «گرایش ابراهیم» (2) معروف است. از این منظر «رهبر بهترین پسرانش را به جنگ مى‏فرستد و قربانى مى‏کند. از سوى دیگر رزمندگان، هر اندازه رهبرشان را بیشتر دوست داشته باشند و بیشتر تحسینش کنند، بیشتر توقع خواهند داشت که رهبرشان آنان را به فداکارى‏هاى بى‏سابقه وا دارد«. (3) در واقع در این گرایش فرزندان مى‏خواهند براى پدر قربانى شوند و پدرها نیز بهترین فرزندشان را قربانى مى‏کنند.

بطور کلى درباره نظریات مربوط به خشونت و پرخاشگرى، باید گفت که چه آنها را داراى منشأ فطرى و چه اجتماعى بدانیم باید توجه کرد که اصل وجود این خصلت در

انسان و حیوان امرى ضرورى است که باعث دوام و بقاء نفس مى‏گردد اما راه حل عقلایى آنست که خشم و پرخاشگرى را باید کنترل کرده و بر خشم و پرخاشگرى بجا و مثبت و سازنده تبدیل کرد و بر هدایت و جهت‏دهى آن پرداخت تا به افراط و تفریط منجر نشود.

توجه به این مسئله باعث شده است که حقوقدانان، سیاستمداران، نظریه‏پردازان اجتماعى و روانشناسان اجتماعى و علماى مذاهب و صاحب‏نظران بر طرح موضوعاتى چون خشونت پاک و ناپاک، خشونت مقدس و غیرمقدس، خشونت قانونى و غیرقانونى و خشونت مشروع و غیرمشروع و… بپردازند.

عده‏اى از تحلیلگران مغرض خارجى بدون توجه به بررسى جوانب فلسفى و فرهنگى موضوع شهادت طلبى در برخى از فرهنگها، شهادت طلبى را مصداق خشونت مصطلح و هم ردیف با سایر انواع خشونتها مى‏دانند. البته تغییر خشونت طلبى از حرکتهاى آزادى‏بخش و مقاومتهاى ایثارگرانه ملتها و آحاد انقلابیون که علیه سلطه مستبدان و سلطه جویان و متجاوزان انجام مى‏گیرد، سابقه‏اى درازمدت دارد. از قدیم الایام براى انحراف اذهان و خوار نمودن آحاد انقلابیون و شهادت طلبان راه آزادى و عدالت، متجاوزان، آنها را شورشى و خشونت طلب قلمداد مى‏نمودند. چنانکه امروزه نیز در نظام سلطه و نابرابر تبلیغات جهانى برخى از حامیان تروریسم دولتى و متجاوزان به حقوق بشر، طرفدار صلح و سازش، اما مدافعان از حقوق انسانى و مقابله کنندگان با اشغالگران و نژادپرستى به دروغ تروریست، خشونت طلب و ضد صلح، معرفى مى‏شوند و این از عجایب نظم نوین جهانى و نیز عدم تعریف صحیح از خشونت است.


1) خشونت و جامعه، آنتونى آر بى – آستر، ترجمه اصغر افتخارى، ص 18.

2) گرایش ابراهیم اشاره به قربانى کردن اسماعیل توسط پدرش حضرت ابراهیم است. Complexe d Abraham.

3) جامعه‏شناسى جنگ، گاستون بوتول، ترجمه هوشنگ فرخجسته، ص 86.