عدهاى از محققان معتقدند ریشهیابى خشونت در روانشناسى فردى راه به جایى نمىبرد مگر در مواردى که از وارد آوردن لطمه توسط فردى نسبت به مایملک خود بحث مىشود. در عرف روانشناسى اجتماعى و جامعهشناسى و نیز علوم سیاسى معنایى که مورد توافق همگان باشد، درباره موضوع خشونت وجود ندارد اما براى تقریب اذهان مىتوان آنرا «هرگونه تهاجم فیزیکى علیه هستى انسان که با انگیزه وارد کردن آسیب، رنج و یا لطمه زدن همراه باشد«، (1) تلقى کرد.
البته عدهاى خشونت را تنها فیزیکى نمىدانند بلکه آنرا به خشونت پندارى، خشونت گفتارى، خشونت نوشتارى و خشونت رفتارى تقسیم مىکنند در یک تقسیمبندى دیگر، خشونت را دو نوع مىدانند:
الف) خشونت کلامى ب) خشونت ابزارى.
نظریاتى که درباره ستیزهجویى وجود دارد، انگیزههاى ستیزهجویى را به عقدههایى چون احساس حقارت، احساس گناهکارى، شکست، عدم موفقیت، ناکامى، و… مرتبط مىداند.
از آنجا که شهادت طلبى ارتباط نزدیکى با نهضتها و انقلابات دارد و هستههاى اولیه و اصلى انقلابیون و یاران انقلاب معمولا افراد از جان گذشته و پرشور و شهادت طلب هستند بنابراین برخى از نظریات مربوط به علل وقوع انقلاب و مسائل مربوط به آن درباره شهادت طلبى نیز صدق مىکند. ما در اینجا چند مورد از نظریات روانشناسانه درباره انقلاب را مطرح مىکنیم.
1- نظریه سرکوب غرایز: این نظریه که توسط سوروکین مطرح شده است سرکوب شدن غرایز را موجب بروز پرخاشگرى و خشونت مىداند. از دیدگاه سوروکین شش دسته غریزه مهم در انسانها وجود دارد که در صورت سرکوب و عدم ارضا منجر به خشونت مىگردد:
غریزه مربوط به تغذیه، غریزه مالکیت، غریزه صیانت نفس، غریزه جنسى، غریزه آزادى و غریزه اظهار وجود. سرکوب دراز مدت این غرایز موجب اعتراض و انقلاب و خشونت مىگردد. درباره موضوع شهادت طلبى باید گفت (با توجه به این دیدگاه) افرادى که مورد تحقیقر و تحمیل قرار گرفتهاند و بعضى از غرایز آنها سرکوب گردیده است آمادگى خاصى براى خشونت و انقلابى شدن و کشتن یا کشته شدن پیدا مىکنند. این آمادگى براى از جان گذشتن بخاطر سرکوبى غرایز، موجب انقلاب و شورش مىگردد و البته مقاومت بخاطر پیروزى انقلاب یا مقابله با پیروزى آن موجب خشونت مىشود. از منظر انقلابیون کسانى که در راه پیروزى انقلاب کشته مىشوند، شهید محسوب مىگردند.
2- نظریه محرومیت نسبى: نظریه دیگرى که درباره پرخاشگرى و خشونت مطرح است نظریه محرومیت نسبى است. این نظریه مبتنى بر یک اصل مهم روانشناسى یعنى اصل «ناکامى پرخاشگرى» است. براساس این اصل هر چه محرومیت و ناکامى فرد بیشتر گردد و فرد بسوى پرخاشگرى پیش مىرود. این محرومیت و ناکامى در سطح وسیعترى از افراد جامعه منجر به ایجاد خشونت مدنى و اجتماعى مىگردد از این منظر آنچه موجب ستیز و خشونت مىشود، شکاف و اختلاف میان توقعات ارزشى با قابلیتهاى
ارزشى جمعى است.
توقعات ارزشى آن دسته از کالاها و شرایط زندگى هستند که مردم خود را بطور موجهى مستحق دریافت آن مىدانند و کالاهاى ارزشى را عمدتا باید در محیط فیزیکى و اجتماعى جستجو کرد.
افرادى که چون گار، آیو، فرایند و نسولد به طرح و تکامل این دیدگاه کمک کردند.
البته در این موضوع که فرضیه ناکامى – پرخاشگرى همیشه درست باشد جاى تردید است، زیرا ناکامى گاهى منجر به تسلیم و سازش و احساس شکست مىگردد. در موضوع شهادت طلبى آنها معتقدند عدهاى از افراد که در برآورده شدن توقعات ارزشى ناکام ماندهاند براى حل این موضوع دست به خشونت و پرخاشگرى مىزنند و حتى ممکن است به خود و دیگران نیز صدمه برسانند تا توقعات آنها برآورده شده و یا در راه ارضاى آن کشته شوند.
3- نظریه توقعات فزاینده: این نظریه توسط الکسى دوتوکویل درباره انقلاب فرانسه مطرح شد که البته در ابتدا بیشتر مبین موضوعات مادى و توقعات اقتصادى بود.
سپس افراد دیگرى چون کرین برینتون در کتاب کالبد شکافى چهار انقلاب مجددا به تقویت این دیدگاه پرداختند. از نظر آنان انقلابات و نهضتها فقط با فقر و سرکوبى بوجود نمىآیند. بلکه وجود دورهاى از رفاه و رشد اقتصادى فزاینده است که در صورت توقف منجر به ایجاد روحیه انقلابى مىگردد. از این دیدگاه شکاف میان داشتهها و خواستهها و عدم توان مسئولان مربوطه در پاسخ به انتظارات فزاینده منجر به ایجاد حرکتهاى انقلابى و خشونتزا مىگردد. براساس این نظریه شورشها و خشونتها و انقلابات فقط در جوامعى که سیر قهقرایى و نزولى از لحاظ اقتصادى دارند رخ نمىدهند بلکه برعکس در جوامعى رخ مىدهند که از لحاظ اقتصادى رو به پیشرفت باشند. البته توقعات فزاینده منحصر به مسائل اقتصادى نیست بلکه مىتوان آنرا به توقعات سیاسى فرهنگى و مذهبى تعمیم داد. در موضوع شهادت طلبى نیز باید گفت افراد شهادت طلب توقعاتى دارند که در پى ارضاى آنها هستند و در صورت عدم ارضا و عدم پاسخ شایسته به مقابله بر مىخیزند. از این دیدگاه وضع سیاسى و اقتصادى و فرهنگى و آزادىهاى مذهبى باید بطور فزاینده بهبود یابد وگرنه باعث خشونت و پرخاشگرى مىگردد.
4- نظریه مطالعه رهبران: عدهاى از تحلیلگران معتقدند اگر بخواهیم مسائلى چون انقلابات و شهادت طلبى را مورد توجه قرار دهیم باید به زندگى و خاطرات و عقاید و
صفات شخصى و شخصیتى رهبران آنها توجه کنیم. رهبرانى که به تدوین سیاستها و رهبرى عملیاتى نهضتها مىپردازند، بیشترین تاثیر را در روحیه پیروان دارند. شناخت انگیزهها و اهداف آحاد انقلابیون و افراد معترض، مستلزم شناخت انگیزهها و ارزشهاى رهبران آنهاست. البته بنظر مىرسد این دیدگاه شباهتهایى با نظریه کاریزمایى ماکس وبر داشته باشد که در فصل جامعهشناشى مورد بررسى قرار گرفت. رهیافت فرویدى نیز توجه خود را به تعارضات و عقدههاى حل نشده دوران کودکى معطوف مىکند که موجب همانند سازى با رهبران مىشود.
مثلا از این منظر اگر بخواهیم انقلاب روسیه را تبیین نماییم باید به زندگى کودکى و شخصى و عقدههایى که باعث شد لنین را یک انقلابى بار بیاورد، توجه نماییم و یا بررسى شخصیت و ویژگیهاى هیتلر را در ایجاد نهضت نازیسم و جامعه تودهوار آلمان موثر مىدانند.
همچنین از این منظر روحیه ظلم ستیزى انقلابیگرى امام خمینى (ره) ناشى از شهادت پدر ایشان در دوران کودکى امام است که همان کودکى بذر کینه در برابر ستمگر را در دل ایشان کاشته است. همچنین آنها شهادت فرزند امام (ره) و برخى مسائل دیگر را در بوجود آمدن انقلاب موثر مىدانند. به تبع این موضوع شهادت طلبانه و انقلابیون در انقلاب اسلامى و دفاع مقدس نیز به نحوى متأثر از شخصیت و روحیه مبارزهجویى و شهادت طلبى امام (ره) هستند. در دیدگاه جامعهشناسى غربى ارتباط عاطفى بین رهبران و مریدان که منجر به قربانى شدن مریدان مىشود به «گرایش ابراهیم» (2) معروف است. از این منظر «رهبر بهترین پسرانش را به جنگ مىفرستد و قربانى مىکند. از سوى دیگر رزمندگان، هر اندازه رهبرشان را بیشتر دوست داشته باشند و بیشتر تحسینش کنند، بیشتر توقع خواهند داشت که رهبرشان آنان را به فداکارىهاى بىسابقه وا دارد«. (3) در واقع در این گرایش فرزندان مىخواهند براى پدر قربانى شوند و پدرها نیز بهترین فرزندشان را قربانى مىکنند.
بطور کلى درباره نظریات مربوط به خشونت و پرخاشگرى، باید گفت که چه آنها را داراى منشأ فطرى و چه اجتماعى بدانیم باید توجه کرد که اصل وجود این خصلت در
انسان و حیوان امرى ضرورى است که باعث دوام و بقاء نفس مىگردد اما راه حل عقلایى آنست که خشم و پرخاشگرى را باید کنترل کرده و بر خشم و پرخاشگرى بجا و مثبت و سازنده تبدیل کرد و بر هدایت و جهتدهى آن پرداخت تا به افراط و تفریط منجر نشود.
توجه به این مسئله باعث شده است که حقوقدانان، سیاستمداران، نظریهپردازان اجتماعى و روانشناسان اجتماعى و علماى مذاهب و صاحبنظران بر طرح موضوعاتى چون خشونت پاک و ناپاک، خشونت مقدس و غیرمقدس، خشونت قانونى و غیرقانونى و خشونت مشروع و غیرمشروع و… بپردازند.
عدهاى از تحلیلگران مغرض خارجى بدون توجه به بررسى جوانب فلسفى و فرهنگى موضوع شهادت طلبى در برخى از فرهنگها، شهادت طلبى را مصداق خشونت مصطلح و هم ردیف با سایر انواع خشونتها مىدانند. البته تغییر خشونت طلبى از حرکتهاى آزادىبخش و مقاومتهاى ایثارگرانه ملتها و آحاد انقلابیون که علیه سلطه مستبدان و سلطه جویان و متجاوزان انجام مىگیرد، سابقهاى درازمدت دارد. از قدیم الایام براى انحراف اذهان و خوار نمودن آحاد انقلابیون و شهادت طلبان راه آزادى و عدالت، متجاوزان، آنها را شورشى و خشونت طلب قلمداد مىنمودند. چنانکه امروزه نیز در نظام سلطه و نابرابر تبلیغات جهانى برخى از حامیان تروریسم دولتى و متجاوزان به حقوق بشر، طرفدار صلح و سازش، اما مدافعان از حقوق انسانى و مقابله کنندگان با اشغالگران و نژادپرستى به دروغ تروریست، خشونت طلب و ضد صلح، معرفى مىشوند و این از عجایب نظم نوین جهانى و نیز عدم تعریف صحیح از خشونت است.
1) خشونت و جامعه، آنتونى آر بى – آستر، ترجمه اصغر افتخارى، ص 18.
2) گرایش ابراهیم اشاره به قربانى کردن اسماعیل توسط پدرش حضرت ابراهیم است. Complexe d Abraham.
3) جامعهشناسى جنگ، گاستون بوتول، ترجمه هوشنگ فرخجسته، ص 86.