دنیا سومین جایگاه حرکتى انسان در مسیر تکاملى اوست. (فان الله قد
جعل الدنیا لما بعدها(. (1) همان طور که زندگى با اعضا و جوارح سالم در دنیا بستگى به بدنى دارد که از عالم رحم مادر مىآوریم و نحوهى ادامه زندگى در مرحلهى دنیوى بستگى تام به نوع توشه و امکاناتى است که از آن مرحله آوردیم، در جایگاه دنیا نیز باید امکان زایش جدید را با توجه به رویارویى نزدیک با جایگاه برزخى فراهم نمود. هر نوع کوتاهى در این مسئولیت مساوى با محرومیت از آسایشهاى بعدى همراه با تألمهاى خاص آن مرحله خواهد بود. از این رو، اکتفا نمودن به مرحلهى دنیوى، مثل اکتفا نمودن به مرحلهى رحمى است. با این تمثیل به گوشهاى از ویژگىهاى دنیا از زبان امیرالمؤمنین (ع) توجه مىکنیم:
دنیا محل گذر است و منحصر کردن زندگى انسان به آن، نوعى توهین به ساحت کبریایى اوست. (2) پس باید به آن چون کاروانسرایى در مسافرت طولانى نگاه کرد که امکان و نوع سفر در مسیر تا جایگاه بعدى بستگى به توشهاى دارد که از آن بر مىداریم. (3) از این رو، کسى که با دیدهى بصیرت در آن بنگرد، مایهى رشد و آگاهى او مىشود، ولى کسى که چشم به دنیا دوزد، کور دلش مىگرداند.
دنیا (در دیدهى بصیرت بین) سراى راستى براى راستگویان، خانهى تندرستى براى دنیاشناسان، و خانهى بىنیازى براى توشه گیران، و خانهى پند براى پندآموزان خواهد بود. دنیا سجدهگاه دوستان خداست که در اینجا رحمت خدا را به دست مىآورند و به بهشت الهى مىرسند. (4).
پرهیزکاران در بهترین خاهههاى دنیا سکونت کردند و بهترین خوراکهاى دنیا را خوردند، و همان لذتهایى را چشیدند که دنیاداران چشیده بودند، و از دنیا آن گونه بهره گرفتند که سرکشان و متکبران دنیا بهره مند بودند. پس از این جهان با زاد و توشهى فراوان و تجارتى پرسود، به آخرت شتافتند.
لذت پارسایى در ترک حرام دنیا را چشیدند و یقین داشتند در روز قیامت از همسایگان خدایند. (5).
بنابراین در نگاه امیرالمؤمنین على (ع(، دنیا خانهاى است پوشیده از بلایا و مشکلات که هیچ حالت پایدارى در آن یافت نمىشود. (6) آن را از شهرهاى ویران شده و خرابىهاى خانههایش باید شناخت، (7) که به کسى حتى انبیاى بزرگ الهى اجازهى ماندن جاودانه در آن نداده است (8) و چه خوب خانهاى است براى کسى که آن را جاودانه نپندارد و خوب محلى است براى کسى که آن را وطن دایمى نگیرد. گذرگاهى است (9) که در مسیر تکامل تکوینى انسان واقع شده است تا فرصت برداشت توشهى آخرت و انتخاب جهت صحیح حرکت بعدى فراهم شود: (قد امهلو فى طلب المخرج و هدوا سبیل المنهج… و قد عبر معبر العاجله حمیدا و قدم زاد الآجله(. (10) و (ولیتزود من دار ظعنه لدار اقامته) (11).
انسان واقعنگر به دنیا نگریسته و وراى آن را تأمین مىکند (12) و همواره این گوهر گرانبها را آویزهى گوش مىکند که:
کسى از دنیا شادمانى ندید جز آنکه پس از آن با اشک و اندوه روبهرو شد؛ هنوز با خوشىهاى دنیا روبهرو نشده که به ناراحتىها و پشت کردن آن مبتلا مىگردد، شبنمى از رفاه و خوشى دنیا بر کسى فرود نیامده جز آن که سیل بلاها همه چیز را از بیخ و بن مىکند. هرگاه صبحگاهان به یارى کسى برخیزد، شامگاهان خود را به ناشناسى مىزند، اگر از یک طرف شیرین و گوارا باشد از طرف دیگر تلخ و ناگوار است.
کسى از فراوانى نعمتهاى دنیا کام نگرفت جز آن که مشکلات و سختىها دامنگیر او شد، شبى را در آغوش امن دنیا به سر نبرده جز آن که صبحگاهان بالهاى ترس و وحشت بر سر او کوبید. (13).
1) نهجالبلاغه، نامهى 55.
2) نهجالبلاغه، خطبهى 160.
3) نهجالبلاغه، خطبههاى 176 و 32.
4) نهجالبلاغه، حکمت 131.
5) نهجالبلاغه، نامهى 27.
6) نهجالبلاغه، خطبهى 226.
7) نهجالبلاغه، خطبهى 223.
8) نهجالبلاغه، خطبهى 160 و 161.
9) نهجالبلاغه، خطبهى 83 و 113.
10) نهجالبلاغه، خطبههاى 223 و 83.
11) نهجالبلاغه، خطبهى 86.
12) نهجالبلاغه، خطبهى 133.
13) نهجالبلاغه، خطبهى 111.