جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

دلایل ناکامی عراق

زمان مطالعه: 3 دقیقه

برتری سیاسی – نظامی عراق همراه با حمله سراسری و غافلگیرانه به خاک جمهوری اسلامی ایران، هرگونه احتمال ناکامی عراق را از میان برده بود. به همین دلیل، یکی از مباحث اساسی تحلیلگران و ناظران امور نظامی، علل ناکامی عراق بود. در این زمینه گرچه تاکنون بحث مستقل و مفصلی صورت نگرفته است ولی در بحث‏های کارشناسی و تحقیقاتی که تاکنون به عمل آمده است، این موضوع به صورت اجمالی مورد اشاره و توجه قرار گرفته است که به آن اشاره می‏شود.

عراقی‏ها در طرح‏ریزی، هدف‏گذاری و سازمان دهی تجاوز به ایران، اساسا به تحولات سیاسی در داخل کشور به ویژه استان خوزستان نظر داشتند،و در ارزیابی توان نظامی ایران، امکان هرگونه مقاومت مؤثر را غیر عملی می‏دانستند. بنابراین، با بررسی رخدادها و واکنش‏هایی که در پی تجاوز به ایران صورت گرفت، می‏توان دریافت که محاسبات عراق از

اوضاع داخلی و میزان مقاومت نیروهای نظامی ایران در هم ریخت و همین امر مرکز ثقل و نقطه آغاز ناکامی عراق بود. در واقع، قدرت اولیه تهاجمی عراق در برابر بسیج نیروهای انقلابی و مردمی به سمت جبهه‏ها، رنگ باخت و استراتژی تهاجمی ارتش عراق در خرمشهر و آبادان عملا با شکست روبه‏رو شد. به گونه‏ای که ارتش عراق که برای اشغال خرمشهر تنها تیپ 33 نیروی مخصوص را در نظر گرفته بود، ناچار شد به تدریج نزدیک به دو لشکر نیروی نظامی به خرمشهر گسیل کند. علاوه بر این در سایر زمینه‏ها نیز عراق دچار اشتباهاتی شد که گذرا به آن‏ها اشاره می‏شود:

1- نخستین اشتباه عراق، اتخاذ استراتژی «جنگ محدود» بود که اساسا برای دستیابی به صلح کارآمد است نه برای تسلیم قطعی دشمن که در جنگ عمومی و قطعی طرح‏ریزی می‏شود، به همین دلیل عراق برای تأمین مقاصد سیاسی و اهداف نظامی خود – که پیش از این برشمرده شد – لزوما به جنگ عمومی و قطعی نیاز داشت و یا در صورت فراهم نبودن امکان چنین جنگی می‏بایست از جنگ خودداری می‏کرد.

2- میان تدابیر تدارک نظامی عراق (سازمان، امکانات و طرح‏های نظامی) و مقاصد سیاسی و اهداف نظامی‏اش ارتباط منطقی وجود نداشت (1) و بدین خاطر در تقسیم و تخصیص نیروهای خود در مناطق مختلف دچار اشتباه شد مانند تلاش عراق در اختصاص دادن پنج لشکر برای تأمین بغداد در جبهه میانی که موجب زمین‏گیر شدن این لشکرها شد؛ در این باره به نظر می‏رسد عراقی‏ها با دو مشکل روبه‏رو بودند: نخست این که برای کلیه محورهایی که به بغداد و منطقه عمومی آن ختم می‏شد، باید نیروی احتیاط در نظر می‏گرفتند و مرز شرقی خود را از مهران تا قصر شیرین عمق می‏بخشیدند. این مسئله سبب شد، بخشی از ارتش عراق در جبهه میانی زمین‏گیر شود. همچنین، ارتش عراق می‏بایست کلیه محورهایی را که به کرکوک منتهی می‏شد (مانند نوسود – حلبچه – مریوان – پنجوین) مسدود کرده و از تعرض احتمالی معارضان به این مناطق جلوگیری می‏کرد، در نتیجه، به ناچار بخش دیگری از نیروهای ارتش عراق در این مناطق آرایش گرفتند. بدین ترتیب، عراق برای تأمین منطقه جنوب – که تمام اهداف این کشور را در بر می‏گرفت – تنها پنج لشکر در اختیار داشت که تحت امر سپاه سوم می‏بایست از مهران تا شلمچه و از معابر وصولی وارد

عمل می‏شدند که این استعداد با مأموریت مورد نظر تناسبی نداشت.

3- نداشتن تجربه عملیاتی و تاکتیکی سبب شده بود، حرکات ارتش عراق کند، ناهماهنگ و ارتباطات آن بسیار ضعیف باشد(2).

4- عراق در محاسبات نظامی خود نیروهای سپاه پاسداران و مقاومت مردمی را در نظر نگرفته بود اما حضور این نیروها و مقاومت مردمی منجر به گشایش جبهه‏های جدیدی شد که برای عراقی‏ها قابل پیش‏بینی نبود، به همین دلیل نیروهایی را که برای اهداف دیگری در نظر گرفته بودند، به این درگیری‏ها اختصاص دادند و همین مسئله منجر به کاهش توان ارتش عراق شد(3).

5- توقف ارتش در حال پیشروی عراق، عدم درک اهمیت سرعت مانور، عدم برخورداری از فرماندهی مؤثر نظامی برای هماهنگی عملیات زمینی، هوایی و دریایی و عدم بهره‏برداری از موفقیت‏های اولیه به ویژه در روزهای نخست جنگ، بخش دیگری از اشتباهات عراق بود.

در نتیجه پیش فرض‏های نادرست عراق، ناتوانی نظامی، عدم تجربه عملیاتی به اضافه تردید در تصمیم‏گیری (4) و نیز پیش‏بینی نکردن مقاومت مردمی در ایران،زمینه‏های کندی و ناهماهنگی در پیشروی اولیه نیروهای عراق در خاک ایران و سرانجام ناکامی آن ارتش را فراهم ساخت.


1) این عارضه عمدتا متأثر از درک غلط از اوضاع داخلی ایران به وسیله عراق و نیز تأثیرپذیری این کشور از ملاحظات سیاسی به ویژه خواسته‏های امریکا بود.

2) پیشین.

3) مأخذ 10.

4) صدام بعدها در مصاحبه با روزنامه اشپیگل چاپ آلمان درباره مشکلات عراق به هنگام ‏تصمیم‏گیری گفت: «بیشتر اوقات ما به هنگام اخذ تصمیم دچار مشکلاتی هستیم که آیا باید به پیشروی ادامه دهیم یا نه؟ چقدر و چرا؟» همچنین یک عضو حزب بعث در سال 1981 میلادی مطالبی را بیان کرد که حائز اهمیت است. وی گفته بود: «صدام به تنهایی علی رغم توصیه‏های مقامات بلند پایه حزب بعث و افسران نظامی، اصرار داشت هدف‏های نظامی عراق در جنگ با ایران محدود باشد.«(بولتن ستاد تبلیغات جنگ شورای عالی دفاع، مقاله «عراق جناح شرقی دنیای عرب«، مؤسسه برولینگز؛ 1984(.