نمی توانی در شهر بمانی. هر چه خود را به بازیهای دنیوی مشغول میکنی، فایده ندارد.تو جبهه را میخواهی، درد جسمی هم باز دارندهی اشتیاق تو نیست. عاشق شدهای. وصل را میطلبی. هجران تو را میکشد. بهانه میگیری. شبها خواب جبهه را میبینی. روزها در اشتیاق جبهه، مجنون وار میگردی.
شبها مثل جبهه بدون رختخواب گرم و نرم میخوابی. کم غذا میخوری. ساده لباس میپوشی. کم حرف میزنی. به دنیا دل نمیبندی و جز به انجام تکلیف فکر نمیکنی. ولی فایده ندارد. باید به جبهه رفت. خودت را اذیت نکن. از ملامت ملامتگران نترس. با نزدیکان به مدارا رفتار کن و برای آنها توضیح بده و در راه راست استقامت داشته باش.
باز هم اعزام، حتی با ناراحتیهای بدن، اما برای صعود روح. جبهه منتظر تو است، خط مقدم، چادرهای اردوگاه، ساختمانهای پادگان. تو راه را میشناسی و مسیر را میدانی.
مادر به این امید که تو نمیتوانی در خط مقدم حاضر شوی، ساک و توشهات را مثل دفعه های قبل آماده میکند. از زیر قرآن عبور میدهد. روی تو را میبوسد.هفت قل هو الله برایت میخواند. چادر از غصه در میان دندانهایش
سوراخ میشود. تو را به خدا میسپارند. چشم از تو پوشیدهاند. تو را شهید میدانند. این دفعه نیز به امید نگهداری خداوند تبارک و تعالی، اذن میدان میدهند. البته شاید از سعادت و شهادت تو نیز چندان ناراضی نباشند.
حضور یک مجروح در بین سایر رزمندگان یعنی یک میلیون کالری انرژی، هنوز مصرف کنندهی دارو و آمپول. دردناک از زخمهای پیشین. وقتی یک نفر که در عملیات قبل به شدت مجروح شده به صف رزمندگان میپیوندد، یعنی سرمشق استقامت، یعنی پایداری در راه حق.
تو به صف مجاهدان فی سبیل الله میپیوندی. در گردان جا میگیری. لباس رزم میپوشی، هوای جبهه را تنفس میکنی، گرد و خاک بر صورتت مینشیند و باز هم در نماز جماعت عشق شرکت میکنی. خودت هم باورت نیست. ولی اتفاق افتاده. خدا باز هم اجازه داد به جبهه بیایی. تو عملیات را دوست داری. حمله شبانه را میپرستی. پاتک دشمن را عزیز میداری. با خون آشنا هستی. سنگر را میشناسی. رزمندگان اسلام را محترم میداری و از دشمن نمیترسی.
ای عشق تو شاهد باش. تو تنها سوژهی پیوند دختران و پسران نیستی. تو را بازیچهی کلمات بیمحتوا کردهاند. از تو بازار مکاره ساختهاند. تو را فریب دادهاند. از تو فریب ساختهاند. عشق نمایش پیوند دو قلب گوشتی نیست. عشق شروع یک حماسه است. عاشقان، حماسه سازند.
عشق تفسیر نیاز است و بیان راز. نیازی مقدس به معبود. هر چیز که پایدار است، مقدس است. عشق نیز پایدار است. از ابتدا تا انتها، شور و مستی است. جسم را جلوی گلولهی تانک میبرد. تکه تکه شدن را آسان میگرداند. عشق یعنی ان مع العسر، یسرا. سختیها را راحت و تلخیها را شیرین میکند. عشق به خدا یعنی عروج. یعنی کنده شدن از زمین. یعنی یورش به سوی خصم.
حالا تو عاشق هستی. همهی رزمندگان عاشق هستند. حاضر نیستی لذت دنیا را با سختی جبهه عوض کنی. هر چه معبود بخواهد تو نیز میخواهی. هر چه معشوق بخواهد تو نیز میخواهی. فاصلهای بین مخلوق و خالق نیست.
فاصلهای بین عاشق و معشوق نمانده. حتی نزدیکتر از رگ گردن. اگر نیت الهی داشته باشی، همه چیز درست میشود. خدا تو را میطلبد. تو را سعادتمند میکند. پس قدر این روزها را بدان. خدا را شاکر باش. در مقابل لطف خدا، شبها به حسینیهی گردان برو و سر به سجده بگذار و با خدا راز و نیاز کن. اگر چه نمیتوانی، ولی سعی کن در کارها با رزمندگان شرکت کنی و بوی عرق عطرآگین آنها را استشمام کنی. با آنها حرکت کن، بدو، صلوات بفرست، ذکر بگو، زیارت عاشورا بخوان، لبخند بزن، شوخی کن، روحیه بده، دیگران را راهنمایی کن، از عشق بگو، از محبت، از شهادت، از غیرت و از سربازی امام زمان.
تا جنگ و جبهه هست، صبحگاه و رزم شبانه هست. تا نیرو هست. عملیات هست. تا گلوله هست، انفجار نیز هست. تا انفجار هست، مجروح و شهید نیز هست. همه باید آماده شوند.تو هم باید آماده شوی. تا آنجا که میتوانی به دیگران کمک کن. تجربیات خود را منتقل کن. هر کاری بر زمین مانده انجام بده. مگو این کار مربوط به دیگران است. نظم و سلسله مراتب را حفظ کن، ولی از انجام هیچ کاری کوتاهی مکن. تو خود را وقف جنگ کردهای، پس همه چیز جنگ به تو مربوط میشود. اگر توان نداری در گردان رزمی و عملیاتی باقی بمانی، به قسمتی برو که پاسخگوی نیازهای آن باشی. شاید اموری در لشکر باشد که تو با این وضع جسمی، بهتر بتوانی آنها را انجام بدهی. اسلام مال تمام مسلمین است.جهاد بر عهدهی تمام مکلفین است. لشکر، تیپ و گردان و گروهان و دسته سند مالکیت ندارد. اصلا بهشت سند نمیخواهد. هر کس در قسمت مناسب باید مشغول خدمت شود. تدارکات و تبلیغات و تسلیحات و… هم جای خوبی است.
به هر حال باید آماده شد. هر چه زودتر بهتر. سپاه کفر آماده است. پس لشکر اسلام باید آمادهتر باشد. دشمن در کمین است. اگر حرکت نکنیم، حرکت میکنند. اگر چه جنگ چند ساله شده و مدت زیادی است که آحاد مختلف امت در صحنههای جنگ شرکت دارند، ولی موج اعزامها و حضور نیروها همچنان
پر هیجان و با محتوا است و لباس رزم، گرانترین جامه ملکوتی است که سربازان منتظر امام زمان برای پوشیدن آن، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند. گامهای سنگین و محکم رزمندگان، زمین کفر را میلرزاند و صدای انفجارها، خواب را بر دشمن حرام کرده است.
شهرها و روستاها مبدأ و جبههها و خاکریزها مقصد شدهاند! راه جبههها باز است. هر مشتاقی میتواند به خیر و سعادت برسد، ولی شیطان وسوسه میکند و مردم را فریب میدهد. اعزامها به حد کفایت نیست. اعزام شوندگان محدودند. جنگ برای پیروزی، نیاز به نیروی بیشتری دارد. مسئولان میدانند. اعلام نیاز ادامه دارد. تبلیغات لازم هم صورت میگیرد، ولی جبههها با کمبود نیروی لازم روبروست. نیرو هست، ولی کیفی نیستند. احساس خطر میشود. جنگ سخت بوده و سختتر شده. باید آماده بود. دشمن از جنگ فرسایشی استفاده خواهد برد. دشمن منتظر است نیروهای رزمنده خسته و تجهیزات نظامی فرسوده شوند. محاصرهی اقتصادی نظامی هم فشار میآورد.
گاهی انسان گریهاش میگیرد. اسلام منتظر اعزام رزمندگانش قرار میگیرد. باز هم اسلام مظلوم است. کربلا رفتن نیرو میخواهد. نابودی دشمن، توان میخواهد. چرا جبههها خالی است؟ علت کمبود نیرو چیست؟ سؤال کنید، تحقیق کنید، بررسی شود. پس ای جوانان غیور کجایید. ببینید چگونه دشمن برای حفظ کفر و باطل، بسیج شده است؟
آنها مدت سربازی را هفت سال کردهاند و پس از شروع جنگ به هیچ سربازی، ترخیص ندادهاند. از کشورهای دیگر نیز نیرو و مستشار میآورند. دنیای کفر کمر همت بسته است. چرا ما غافلیم؟ کسی تصور نکند با یک دفعه به جبهه آمدن، وظیفهاش تمام شده، اینگونه نیست، باید تا آخر ایستاد. سه ماه اعزام کافی نیست. اسلام هم خون میخواهد هم عرق جبین. استقامت در راه حق مشکلتر از یافتن آن است. ما به عملیات جنگی نیاز داریم و برای این کار باید نیروی لازم در جبههها در اختیار یگانهای رزم باشد. اگر ما حمله نکنیم، آنها
حمله میکنند و فاو را پس میگیرند، مهران را تصرف میکنند و دفاع متحرک راه میاندازند.
باید جنگید، حتی با یک نفر و با یک خرما. عملیات، طراحی میشوند. نیروها آمادهاند. اندک اندک جمع یاران میرسند. رزمندگان در قالب اعزامهای کوچک و یا انفرادی خود را به اردوگاه میرسانند. اگر چه دریای نیرو به وجود نمیآید ولی دریاچههای بزرگی را تشکیل میدهند. اطلاعات و عملیات راهکارها را مشخص میکند و نیروی زرهی سازماندهی میشود. محورهای عملیات تعیین میشود و آنگاه، یا حسین (ع(.
جنگ هیچگاه خالی از انفجار و غبار تانکها نیست، ولی گاهی زیاد و گاهی کم. هنگام عملیات، غبار تانکها، دشتها را میپوشاند و صدای انفجارها، انعکاس نعرهی کوه را دو چندان میکند. زمان اسیر جنگ است و روز و شب با کم و زیاد شدن آتش خمپارهها معنی مییابد. فرقی نمیکند، هر موقع ماشه را فشار بدهی، تیر رها میشود. زمین نیز اسیر جنگ است. در همه جا میتوان عملیات کرد، از فاو گرفته تا حاجی عمران.
امروزه در دنیای زورمداری و زراندوزی، جنگ وسیلهای برای پیشروی در آرمانها و نیازهاست. عدهای پیشرو در آرمانهای شیطانی و بعضی پیشرو در نیازهای الهی. و امروز ایران در وضعیت دفاع مقدس، خود را حفظ میکند و برای تثبیت پایههای دین مبین اسلام تلاش میکند. پس باید مبارزه کرد. سستی در جنگ، خیانت به اسلام است. آنهایی که بر الفاظ سوار میشوند و فقط شعارهای قشنگ و زیبا میدهند، باید پاسخگوی اعمال و گفتار خود باشند. اولین قدم در این دوران احساس شناخت تکلیف است و سپس باید برای انجام تکلیف تا آخر رفت. خدا تمام بندگانش را میشناسد و توجیه را قبول نمیکند. جنگ باید براساس تشخیص ولایت فقیه ادامه یابد. او میگوید «جنگ جنگ تا رفع کل فتنه از روی زمین«؛ پس، جنگ جنگ تا رفع کل فتنه از روی زمین! درنگ هم جایز نیست. نباید خودت را گول بزنی.جنگ هم یعنی حمله.
جنگ بدون درگیری و خونریزی یعنی سیاست بازی. جنگ حمله میخواهد، رزمنده میخواهد، طرح میخواهد، شجاعت میخواهد، باز هم باید عملیات کرد.
اوضاع جنگ دگرگون شده. دشمن هم تلاشهایی صورت میدهد. حمله میکند، برخی از مناطق را باز پس گرفته. مستشاران خارجی او را کمک میکنند.منافقین هم هستند. اگر چه از ابتدای جنگ به دشمن سرویس اطلاعاتی میدهند ولی حالا خودشان هم وارد جنگ شده و مناطقی را برای مقابله با رزمندگان اسلام در اختیار دارند. گویی تمام کفر و نفاق دست در دست یکدیگر داده و به جنگ ایران اسلامی آمدهاند.
انجام چند عملیات نیمه موفق و یا ناموفق، بعضی از دلها را نگران کرده.جنگ خیلی سخت شده. فقط مردها باقی ماندهاند، تعداد کمتری از صافی عبور میکنند. حالا هم باید با دشمن بیرونی جنگید و هم به مقابلهی جنگ روانی رفت. کمبود نیرو یک طرف، کمبود تجهیزات و امکانات نیز یک طرف. نارساییها، محسوس شده. عملیاتها به مشکل بر میخورند. دشمن از آمادگی بیشتر برخوردار است.
قرار نیست همیشه جنگ یک طرفه و پیروزی مطلق نظامی و مادی در اختیار رزمندگان اسلام باشد.خدا همیشه انسانها را امتحان میکند. آن هم در بلا و سختی. اما باید صبور بود. بهتر است سپاهیان اسلام یک بار دیگر به خود بنگرند. نیتها را محک بزنند. انگیزهها را بررسی کنند. چرا در جبهه اسلام ضعف دیده میشود؟ نکند افراد بد نیت وارد رزمندگان اسلام شده باشند؟ شاید فرماندهان از شایستگی مناسب برخوردار نیستند؟ آیا زیاد شدن مشکلات در جنگ از غضب خداست یا یک نوع امتحان است؟ آیا اصول نظامی رعایت نمیشود و یا ملائک خدایی، امر به توقف شدهاند.
باز هم ای خدای مهربان،ای پروردگار بزرگ، ما ضعیفیم و تو قوی. ما را کمک کن. به ما توان بده. وحدت و خلوص نیت بده. ما را دشمن شاد مکن. به ما
قدرت بده. ما را مسلمان بدار و مؤمن بمیران.
به منظور جبران نارساییها نقاط مختلفی برای عملیات در نظر گرفته میشود. نیروها آماده و راهها پیموده میشوند. تجهیزات لازم فراهم میشود.شبهای حمله فرا میرسد. دشمن غافلگیر میشود.تانکها به حرکت در میآیند. قبضههای خمپاره آتشین میشوند. اجساد زیادی به زمین میافتد. روح بزرگ رزمندگان اسلام به سوی خدا به پرواز در میآیند.
جنگ شهرها شروع میشود و هواپیماها و موشکهای دشمن، خانههای مسکونی را هدف قرار میدهند. حالا آنهایی که فکر میکردند خانهها و شهرهایشان محلی برای زنده ماندن و فرار از جنگ است، خود را در خطر مرگ میبینند مشاهدهی صحنههای تکان دهندهی بیرون کشیدن اجساد زنان و کودکان از زیر آوارهایی که بر اثر اصابت بمب و موشک به وجود آمده، هر بینندهای را متأثر میکند. تبلیغات جهانی هنوز یک طرفه است و جنایات صدام حسین منعکس نمیشود!
باید جنگید، حتی اگر دهها موشک فقط دزفول را هدف قرار دهد. باید جنگید، حتی اگر بهترین مناطق جنگی توسط ارتش عراق دوباره تصرف شود. باید جنگید، حتی اگر چهلم هر شهید با تشییع جنازهی شهید بعدی همزمان گردد. باید جنگید، حتی اگر جسمها خسته و روحها دردمند شده باشند.
دیدن نیروهایی که طی عملیات، از تشنگی جان میسپرند، خیلی سخت است. حمله نیروهای منافقین به خاک جمهوری اسلامی ایران، دل انسان را به درد میآورد. مشکلات اقتصادی هر روز بیشتر میشود و با وجود تلاش گستردهای که از سوی کارگزاران دولت صورت میگیرد، معضلات اقتصادی روز به روز افزایش مییابد و نارساییهای اقتصادی باعث بر هم خوردن نظام اجتماعی میشود. عدهای هم از این وضع گل آلود سوء استفاده میکنند و ماهی میگیرند. بعضیها اصلا به فکر جنگ نیستند و راه خود را میروند.از دیگران هم میدزدند و همهی ارزشهای ملت را زیر سؤال میبرند. رزمندگان را ملامت
میکنند و آرامش و آسودگی را به هر قیمت خریدارند. ولی اسلام به پیروانش یاد داده است که با عزت و افتخار زندگی کنند، تن به ظلم ندهند و برای اعتلای کلمه الله، در صحرای کربلا، عاشورا بیافرینند. پس جنگ جنگ تا پیروزی.