هر چند در شهریور ماه 1360، با توجه به عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا و فرار وی به فرانسه و تشدید جنگ مسلحانه داخلی سازمان منافقین، شرایط ویژه و بحران همچنان بسیاری از مسائل را در پایتخت تحت الشعاع خود قرار داده بود، اما به دلیل مدیریت صحیح حضرت امام خمینی در مهار بحران، وضعیت در جبهههای نبرد به سرعت رو به بهبودی بود و فرماندهان سپاه و ارتش در فضایی بهتر قادر بودند اقدامات هماهنگی را برای اجرای عملیات به انجام رسانند. سردار رحیم صفوی در مورد قرارگاه مشترک و تقسیم کار بین فرماندهان میگوید:
»چند روز قبل از عملیات، تیمسار ظهیرنژاد که فرمانده نیروی زمینی ارتش بود و (شهید) کلاهدوز که قائم مقام فرمانده کل سپاه بود قرارگاه مشترکی برای هدایت عملیات در شادگان زدند. قرارگاه در کنار جاده ماهشهر به آبادان زیر نخلها و در یک چادر بود. در محورهای دیگر هم این طور تقسیم کار شد که (شهید) حسن باقری در محور دارخوین فرماندهی را به عهده گرفت و (شهید) خرازی فرمانده جبهه دارخوین هم در کنار او بود. من به جبهه فیاضیه آمدم در منطقه آبادان و با یکی از فرماندهان تیپ ارتش به نام سرهنگ کهتری در کنار هم بودیم. سردار رشید هدایت عملیات در ایستگاه 7 و ایستگاه 12 را به عهده داشت و سردار اسدی و سردار قربانی نیز در این محور حضور داشتند. در محور ماهشهر هم مسئولیت به عهده برادر اسحاق عساکره بود.» (1).
در حالی که جبهه خودی مراحل طرحریزی عملیات را با موفقیت طی میکرد، تحلیلگران خارجی در راستای جنگ روانی و فشار دیپلماسی که از آغاز جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران اجرا میکردند هر گونه عملیات موفق
علیه جبهه عراق را غیر ممکن دانسته و وضع داخلی ایران را همچنان بحرانی و غیر قابل مهار اعلام میکردند. لوس آنجلس تایمز در تحلیلی نوشت:
»وقتی که اوضاع جاری ایران مورد بررسی قرار میگیرد، یک کلمه بیش از هر واژه دیگری در گوش طنینانداز میشود و آن «از هم پاشیدگی» است. ناظرانی که حتی کوچکترین اختلافات سیاسی ایران را از نظر دور نمیدارند، حالا دیگر متقاعد شدهاند مناقشات کنونی این کشور زمینه را برای سرنگونی رژیم و تعویض قدرت به یک نظام نوین آماده میسازد.» (2).
با وجود مشکلات متعددی که جمهوری اسلامی ایران در داخل و از خارج تحمل میکرد، در اولین روزهای مهرماه 1360 که مردم ایران در مراسم ویژه هفته دفاع مقدس – که در اولین سالگرد شروع جنگ تحمیلی برگزار شده بود – شرکت میکردند، رزمندگان اسلام مصمم بودند فرمان امام خود را در مورد آزادسازی آبادان از محاصره محقق کنند. مخصوصا این که با تأخیر چند ماهه در اجرای این فرمان، امام خمینی مدتی بعد از حادثه هفتم تیر خطاب به شورای عالی دفاع که در محضر ایشان تشکیل شد، فرمودند:
»چرا حمله نمیکنید، بنیصدر هم همیشه امروز و فردا میکرد و میگفت یک ماه دیگر طراحی داریم… اگر نمیخواهید بجنگید بگویید تا ما تکلیف خودمان را بدانیم.» (3).
تأکید امام امت بر لزوم اجرای عملیات و همدلی و اتحاد فرماندهان نظامی و تأثیرپذیری آنها از حضور محوری نماینده امام در شورای عالی دفاع یعنی حضرت آیتالله خامنهای باعث گردید، هماهنگی برای اجرای عملیات ثامن الائمه در بهترین و بالاترین سطح ممکن انجام گیرد. سردار رحیم صفوی در این باره میگوید:
»تلاش فراوانی که حضرت آیتالله خامنهای به عنوان نماینده امام در شورای عالی دفاع در به تصویب رساندن این طرح داشتند و تلاشی که (شهید) یوسف کلاهدوز کرد و فرماندهی بسیار خوب تیمسار ظهیرنژاد که فرمانده نیروی زمینی ارتش بود و خود ایشان هم اعتقاد خوبی نسبت به شکسته شدن حصر آبادان و اطاعت از فرمان امام داشت. اولین باری بود که در یک سطح وسیع تجربه وحدت عمل سپاه و ارتش با حمایت مردم به نتیجه میرسید.» (4).
با نزدیک شدن زمان عملیات، آخرین اقدامات هماهنگی، به سرعت و در سطح قابل توجهی در حال انجام بود و رزمندگان اسلام با رعایت پوشش و
استتار در نقل و انتقالات و رعایت مسائل حفاظتی که نتیجه آن غافلگیر نمودن دشمن بود، خود را آماده تهاجم میکردند. از جمله اقدامات آمادهسازی زمینه عملیات چنین بود:
1) سازماندهی: عملیات سپاه متکی بر نیروهای پیاده بود و گردانها براساس تجربهای که در سلسله عملیات محدود یک ساله گذشته به دست آمده بود سازماندهی شد (5) در بعضی از محورها مانند دارخوین، براساس مانور و حساسیت هر محور، سازمان رزمی جدید که تلفیقی از نیروهای ارتش و سپاه بود انتخاب گردید. شهید حسن باقری در مورد چگونگی به کارگیری نیروهای تکور سازمان رزم آنها در جبهه شمالی و نهر شادگان گفت:
»سازمانی که برای این عملیات (در جبهه شمالی) در نظر گرفته شده بود متشکل از 11 گروهان رزمی سپاه و 2 گردان ارتش بود که باید به صورت مشترک انجام وظیفه میکردند که در این رابطه 4 گروهان ارتش به همراه 90 نفر از نیروهای سپاه از ناحیه جبهه دارخوین و یک گردان ارتش و 5 گروهان سپاه از نهر شادگان به مواضع دشمن هجوم میبردند. همچنین سپاه 4 گروهان به عنوان احتیاط منطقه در نظر گرفته بود. ضمنا بنا بر تجربیات قبلی، به سبب برتری نیروهای زرهی عراق، برای هر دسته 22 نفره از گروهانهای سپاه، 3 نفر آر. پی. جی زن و برای هر 70 رزمنده، 22 نفر برای تخلیه مجروحین و شهدا و همچنین اسرای دشمن در نظر گرفته شد.» (6).
گردانهای زرهی ارتش هم که عموما با سازمان منها (ناقص) وارد منطقه شده بودند، وضعیت سازماندهی کلاسیک خود را حفظ کرده بودند و در طرح مانور وظیفه خط شکنی نداشتند ولی آتش مؤثر آنها در ادامه عملیات میتوانست کارساز باشد. نکته قابل توجه این که سازمان گردانهای سپاه چون براساس حضور رزمندگان و برگرفته از روحیه شهادتطلبی تکمیل میشد، در کنار سازماندهی اصلی آنها، تعداد قابل توجهی نیروهای قدیمی – که بعضا مسئولیتهای سازمانی دیگری داشتند – وارد عمل میشدند، مثلا همراه گردانی که از نهر شادگان به عمق منطقه دشمن حمله کرد حدود 50 نفر از مسئولان منطقه از جمله (شهید) خرازی
و (شهید) ردانیپور که فرماندهی جبهه دارخوین را به عهده داشتند، وارد عملیات شدند، نتیجه چنین حضوری بالا رفتن کیفیت نیروهای عملیاتی و موفقیت صد در صد در تصرف اهداف تعیین شده بود.
2) مهمات و تسلیحات: یگانهای عملیاتی ارتش و سپاه هر یک، براساس سازمان خود، مسلح بودند و بدیهی بود که ارتش برای تأمین مهمات مورد نیاز یگانهای خود مشکلی نداشت. در سازمان سپاه نیز که متکی به گردانهای پیاده بود، مشکل چندانی نبود و سلاحهای متعارف مانند کلاش، تیربار، و ادوات مختلف در یک ساله اول به روشهای مختلف مخصوصا در عملیات علیه مواضع دشمن تهیه شده بود، امام موضوع مهم، مهمات مصرفی مورد نیاز در عملیات و ادامه آن بود. سردار صبوری مسئول لجستیک جبهه دارخوین در این باره گفت:
»از همان روزهای اول جنگ، هر چند سلاح کم داشتیم ولی مهمتر از آن دغدغه نبودن مهمات برای ما بیشتر بود. بر فرض که با چند مرتبه پیگیری و داد و قال 10 قبضه آر. پی. جی تهیه میکردیم ولی تهیه مهمات و موشک آر. پی. جی سختتر بود. تهیه یک قبضه خمپاره 120 برای یک مرتبه بود ولی هر قبضه حداقل در روز باید 30 تا 40 گلوله به طرف مواضع دشمن شلیک میکرد و ما محلی برای تهیه آن نداشتیم و از این بابت کار ما در منطقه با نیروهایی که روی قبضه کار میکردند به جر و بحث کشیده میشد. با این حال به خاطر این که از همان اول، فکر و ذکر بچهها شکستن محاصره آبادان بود ما نیز به عشق چنین روزی مهمات جمع میکردیم، مثلا اگر سهمیه مهمات روزانه جبهه دارخوین 10 گلوله بود 3 عدد آن را برای حمله نهایی ذخیره میکردیم. این بود که در زمان عملیات ثامن الائمه دستمان خیلی خالی نبود. در زمان عملیات، برادران ارتش، مخصوصا توپخانه آنها هر چه داشتند مایه گذاشتند و به نظر میرسید آتش آنها منطقی و نسبتا نامحدود شلیک میشد و قبل از عملیات طی هماهنگی که شده بود مهمات مورد درخواست ما برای انواع خمپارهها و مهماتهای دیگر را در حد خوبی تحویل دادند و هیچ مشکلی از این لحاظ نداشتیم.» (7).
هر جبهه تلاشهایی را برای تأمین نیازهای لجستیکی خود به صورت منطقهای داشت ولی لجستیک سپاه در جبهه جنوب به صورت متمرکز دارای مسئولینی قوی و دلسوز بود که با تلاش خستگی ناپذیر خود سعی میکردند
نیازهای متعدد جبهههای مختلف را تأمین نمایند. پشتوانه اصلی این اقدامات در مرکز حاج محسن رفیقدوست بود و در جنوب برادر احمدپور با یک گروه قوی و زحمتکش این مسئولیت را به عهده داشتند. (8).
3) هماهنگی بین ارتش و سپاه: تأکید حضرت امام بر وحدت و یکپارچگی بین ارتش و سپاه و هماهنگی کامل به منظور تهاجم علیه دشمن، بدون شک مؤثرترین عامل در وحدت مقدسی بود که بین این دو سازمان نظامی به وجود آمد. سردار رحیم صفوی در این مورد میگوید:
»امام یک جملهای فرموده بودند که نه سپاه به تنهایی میتواند جلو برود و نه ارتش و هیچ کدام از اینها بدون کمک مردم به پیروزی نخواهند رسید، ما در میدان عمل فرمان امام را که یک وحدت بسیار خوب بین سپاه و ارتش و کمک بسیار بالایی از مردم بود تجربه کردیم و در حقیقت باب الفتوحی شد.» (4).
این هماهنگی شامل نحوه و چگونگی به کارگیری آتش پشتیبانی توپخانه، حضور مؤثر هوانیروز و تأمین هوایی منطقه عملیات توسط نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود. در مورد مانور عملیات که بیش از هر چیز متکی به نیروهای خط شکن بود نیز هماهنگی لازم صورت گرفته و یگانها موظف بودند براساس تدابیر ابلاغی در دستور عملیاتی، مأموریت خود را انجام دهند. به جرأت میتوان گفت که همدلی خالصانه بین فرماندهان ارتش و سپاه در این مقطع از دوران دفاع مقدس کمنظیر بود و جبهه اسلامی طعم شیرین این وحدت عملی را در پیروزی برقآسا در نبرد نهایی شرق کارون چشید.
4) توجیه نیروها: یکی از دلایل موفقیت نیروهای خودی در عملیات، توجیه شدن نیروها در مورد مأموریت، طرح مانور گردان و نقاط ضعف دشمن در صحنه نبرد بود و چنان که در بررسی عملیات فرمانده کل قوا بیان شد، یکی از دلایل عمده پیروزی، توجیه کامل نیروهای تکور بود زیرا با اتخاذ این روش،
آنها خود را در طرح و اجرا سهیم دانسته و مسئولانه در رسیدن به هدف تلاش میکردند. شهید حسن باقری در این زمینه گفت:
»با توجه به تجربیاتی که در طی چند ماه جنگ و انجام عملیاتهای محدود به دست آوردیم، به این نتیجه رسیدیم که برخلاف ارتش که به هنگام حمله نیروهایش نسبت به طرح مانور در بیخبری به سر میبرند، ما جزئیات طرح عملیات را با ذکر نکات ریز و ظریف آن برای همه فرماندهان لشکر (فرمانده گردان تا فرمانده دسته) بازگو میکردیم تا ضمن آگاهی از اهداف عملیات، چنان که نقطه نظر اصلاحی دارند، از آن بهرهمند شده و استفاده کنیم. برای این منظور تعدادی کالک عملیاتی که از روی عکسهای هوایی تهیه شده بود در اختیار برادران قرار دادیم.» (9).
همچنین سردار صفوی در مورد تأثیر و جایگاه توجیه نیروهای عملیاتی گفت:
»یک روز قبل از عملیات، نیروها کاملا نسبت به منطقه توجیه شده بودند. در محورها نیروها با یک حال بسیار خوب معنوی و یک شناسایی و توجیه بسیار خوب آماده عملیات بودند. نه تنها فرمانده گردانها بلکه بقیه نیروها را روی خاکریز خط اول آورده بودند و گردان به گردان توجیه کرده بودند تا منطقه عملیاتی خود را بشناسند.» (4).
از این تجربه در ادامه جنگ، در حد بسیار بهتری استفاده شد. مخصوصا گردانهای خط شکن که مأموریتهای آنها برای کل عملیات مهم و سرنوشتساز بود، دقایقی قبل از شروع حمله توسط فرمانده محور و حتی فرمانده لشکر توجیه میشدند (10) و جدای از شناخت نظامی و عملیاتی از منطقه و دشمن، از لحاظ حماسی و تقویت روحیه شهادتطلبی و ایثار نیز به بالاترین حد ممکن میرسیدند.
5) انتقال به منطقه عملیات: در میان جبهههای شرق کارون، محورهای ماهشهر و دارخوین مشکل چندانی در مورد انتقال یگانهای رزمی به منطقه نداشتند زیرا عقبه آنها تا ماهشهر و اهواز توسط جاده آسفالت تأمین شده بود و با رعایت مسائل پوشش و استتار و حرکت حساب شده در شب میتوانستند نیروهای عملیاتی خود را در منطقه مورد نظر مستقر کنند. اما جبهه آبادان، هر چند
توسط جاده خاکی وحدت ارتباط نسبی زمینی با اهواز و ماهشهر داشت ولی از لحاظ نظامی، منطقهای در محاصره محسوب میگردید لذا انتقال دو تیپ زرهی و مکانیزه و چند تیپ پیاده به جبهه محاصره شده آبادان کاری دشوار و پیچیده بود و باید با رعایت تاکتیکهای مناسب این عمل انجام میشد. با این حال جبهههای شرق کارون، با وجود این که از دکلهای دیدهبانی دشمن زیرنظر بودند، توانستند با اجرای تاکتیکهای مناسب، این بخش مهم از عملیات را با موفقیت به انجام برسانند و غافلگیری نسبی دشمن در عملیات را باید بیش از هر چیز مرهون آن دانست.
1) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، سند شماره 453 / 499، روایت سردار رحیم صفوی.
2) وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، «بررسی مطبوعات جهان«، شماره 89،7 / 7 / 1360، لوس آنجلس تایمز، چاپ امریکا 31 اوت 1981.
3) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، سند شماره 502، یادداشتهای روزانه شهید حسن باقری، 17 / 5 / 1360.
4) مأخذ 7.
5) به سازمان گردان پیاده در فصل قبل اشاره گردید.
6) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، «فصلنامه تاریخ جنگ«، سال سوم، شماره 9، ص 38.
7) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، سند شماره 453 / 505، روایت سردار اصغر صبوری.
8) لجستیک سپاه در جنوب کشور در میدان چهار شیر اهواز و در یک گاراژ که دارای 4، 3 اتاق بود، مستقر بود و همه کارها در سادگی و روحیه بسیجی و انقلابی اداره میشد. مسعود شوشتری معاون احمدپور بود و برادران دیگری نیز آنها را یاری میکردند.
9) مأخذ 11، ص 37.
10) در عملیات مهم والفجر 8، عموما فرماندهان لشکرها در لحظه عبور غواصان از اروند، با آنها صحبتهای لازم را کردند که بسیار هم مؤثر واقع گردید.