بر اساس مدل مفهومى منتج از بخش اول، فرهنگ، هویت بخش مولفههاى قدرت ملى و تعیین کنندهى سمت و سوى حرکت آنهاست. در این بخش با مطالعهى این مدل و مفهوم از منظر حضرت على (ع) و شیوهى زمامدارى ایشان به این امر دست یافتیم که این حقیقت در تمام زندگى حضرت (ع) به نحو ملموسى سایه انداخته و تمام فعالیتهاى ایشان را تحت شعاع خود قرار داده است.
مطالعهى تحلیلى زمامدارى امیرالمؤمنین علیهالسلام بر پایهى شاخصهاى تعریف شده در بخش سوم و جمع بندى دادههاى به دست آمده، ما را به این امر رهنمون ساخت که مبانى استراتژى فرهنگى حضرت (ع) بر پنج مقولهى زیر استوار است:
»واقع نگرى، حق مدارى، کمال جویى، خدا محورى و انسان مدارى»
در گام بعدى، بر اساس اطلاعات به دست آمده، به تبیین این مقولهها از دیدگاه حضرت (ع) و نحوهى ظهور هر یک و نوع تأثیراتى که در مولفههاى قدرت ملى گذاشته، پرداختیم. بر این اساس، واقع را نفس الامر عالم هستى دانستیم که نظامى طبیعى بر اساس آن تکوین یافته است و در امور اجتماعى، همهى عواملى که در تکامل معنوى انسان دخالت دارند، در حیطه و گسترهى این مقوله قرار گرفتند. از این رو، عوامل و شرایطى که به خاطر امیال و اهداف
خاصى در جامعهى انسانى توسط عدهاى ایجاد مىشود و تنها در جهت منافع ظاهرى و مادى آنهاست، از مقولهى امور واقعى خوانده نمىشود. به عبارتى، حقیقى بودن آنها، یعنى بودن و باید بودن آنها، که از همسویى با سنتها و قوانین هستى استخراج مىگردد، شرط پذیرش قرار گرفت.
این امور در عرصههاى مختلف نظام تکوین ظاهر مىشوند و در قاموس رفتارى انسان قرار مىگیرند و به خواست و ارادهى او باعث ارتقاى شخصیت وجودى انسان شده و استعدادهاى بالقوهى او را در راستاى اهداف انسانى و خلقت او به فعلیت مىرسانند.
همهى موجودات عالم هستى، از جهتى که مخلوق پروردگار بىهمتا و ناشى از حکمت رحمانى او هستند، در جایگاه و رتبهى خاصى قرار مىگیرند و تحقق طبیعى آنها تنها منوط به حصول کامل شرایط ایجادى آنها مىباشد.
انسانى که با چشم واقعبین حقیقتنما به عالم هستى مىنگرد، به طور طبیعى در صدد دستیابى به عوامل و شرایطى خواهد بود که این وضعیت را ممکن سازد.
عنصر واقع نگرى استراتژى فرهنگى حاکى از آن است که انسان در نظام تکوین با ویژگىهاى خاصى و در پى اهداف معینى خلق شده است.
عنصر حق مدارى نیز حاکى از این حقیقت بود که انسان با تعریف و هویت خاصى به وجود آمده و تنها با ایجاد شرایط منطبق با هویت خویش، امکان دستیابى به انسان ایدهآل براى او ممکن مىگردد. در عنصر کمالجویى مشخص شد که کمال یک شىء با حصول چیزهایى ممکن مىگردد که از سنخ وجودى آن باشد، و نتیجه گرفتیم که کمال انسانى با تحصیل کلیهى مراتب وجودى مندرج در نظام تکوین، میسر مىگردد.
به عبارتى، در قاموس امام (ع(، انسان موجودى است که بعد از طى مراحل تکوینى جهان، پاى به عرصهى وجود نهاده است و همهى نظام خلقت در پى ایجاد زمینه و شرایطى بوده که این موجود تحقق یابد؛ گویا هستى آن
بدون آفرینش انسان، ناتمام مىماند. انسان موجودى است که براى بقا آفریده شده است، نه فنا؛ اخروى است، نه دنیوى؛ اوصاف آخرت با ماهیت او همسو است، نه ویژگىهاى دنیوى، و هر نوع اقدامى در جهت ویژگىهاى دنیوى به منزلهى دورى از اصل و هدف اصلى خلقت او و کاینات است.
در این عرصه، انسان متکامل به شخصى اطلاق مىگردد که تمام فعالیتهاى شخصى و اجتماعى او در راستاى سیاستها و خط مشىهاى برخاسته از عنصر کمالجویى، استراتژى حیات طیبهى انسانى باشد و با هرگامى، استعدادى به فعلیت رسیده و زمینهى شکوفاسازى استعدادهاى انسانى دیگر را فراهم سازد.
چنین انسانى همواره از یک بینش و بینایى خاصى برخوردار بوده و به حوادث و تحولات گذشته و حال به دیدهى ابزارهایى نگاه خواهد کرد تا با تجزیه و تحلیل منطقى آنها و با نگاه به شرایط آینده، بهترین شرایط و رویکرد را براى ادامهى مسیر انتخاب نماید. انسان رهرو، هیچ وقت خود را در وضع موجود متحیر نمىبیند، بلکه تجربیات گذشته و موقعیت فعلى را پایهى ارتقاى حرکتى خود قرار داده و از شرایط آتى به عنوان چراغ هدایت در مسیر اصلى بهره خواهد گرفت و از کوچکترین انحراف دورى خواهد گزید. او به خوبى مىداند که کوچکترین کوتاهى و غفلت، مساوى با سرگردانى و سقوط در ورطهاى خواهد بود که نتیجهاى جز سرکشى و طغیان و همسویى با شیطان براى او نخواهد داشت.
از آنچه گفته شد، مدل مفهومى زیر به دست مىآید: