اساسىترین عامل پذیرش فساد و تباهى، خلایى است که از حقایق فرهنگ تکاملى در درون مردم یک جامعه به وجود مىآید و در پى آن، اشتیاق ذاتى به کمالجویى محو و نابود مىشود. خطرناکترین حالت زمانى است که
نیروهاى اشتیاق به کمال، در تصرف خود طبیعى به طرف امیال حیوانى گرایش پیدا نمایند. در این صورت، آدمى به صورت خطرناکترین موجود در مىآید که حاضر است براى یک لحظه لذت و کامکارى خود، نابود ساختن همهى عالم هستى را جایز و آن را موجب افتخار بداند.
به طور کلى، نیروى اشتیاق و کمالجویى در دو بعد مثبت و منفى در انسان ظاهر شده و عمل مىکند:
بعد مثبت آن، همان فعالیتهاى بایسته و شایستهاى است که انبیا و دیگر پیشوایان و وارستگان و فداکاران براى نجات انسانها از فقر و جهل و دیگر عوامل سقوط انجام دادهاند. مثلا حضرت ابراهیم (ع) با وجود مخالفت همهى نزدیکان و خویشان، فرزند خود را به قربانگاه برد تا الگو نمونهى بارزى از ایثار و فداکارى را به جهانیان عرضه کند. حضرت موسى (ع) سالیان متمادى با پذیرش بدترین سختىها در مقابل فرعون ایستادگى کرد و… و حضرت رسول (ص) با نیروى متعالى کمالجویى و اشتیاق، پر مشقتترین آزارها را در راه تبلیغ دین خدا تحمل نمود، چنان که خود فرمود: هیچ پیامبرى مانند من به اذیت نیفتاده است. امام حسین (ع) نیز بهترین یاران خویش را براى احیاى دین محمد (ص) در مسلخ عشق به قربانگاه کربلا برد.
بعد منفى آن، اشتیاق به کمال نامحدود است که به جاى صعود و تعالى انسان و من انسانى به نزول آن مىپردازد و در این مقام به حدى مىرسد که امثال «نرون» مىگفت: اى کاش مجموع انسانها یک سروگردن داشت تا من با یک ضربه آن را از تن جدا مىکردم!. یا چنگیزخان مغول که انسانهاى متعددى را به خاک و خون کشید و تیمور لنگ که از سرهاى بریدهى انسانها
مناره ساخت. (1) امروز نیز افرادى مثل شارون به کشتار مردم بىپناه و مظلوم فلسطین مى پردازند که همه نمونههاى بارزى از به کارگیرى بعد منفى نیروى اشتیاق و کمالجویى نامحدود هستند.
1) جعفرى، محمدتقى، 1373، فرهنگ پیرو و پیشرو، ص 132.