جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خدا محورى در استراتژى فرهنگى حضرت على

زمان مطالعه: 4 دقیقه

بر اساس عنصر واقع نگرى، جهان پدیده‏اى است که حیاتش متکى به دیگرى است. سنن و قوانینى سراسر حیات او را چنان در خود احاطه کرده که توان کوچک‏ترین حرکت استقلالى را از او سلب نموده است. وجود سایه گونه‏ى او وابسته به وجودى است که از همه‏ى جهات وجودى کامل بوده و نقصى در او متصور نمى‏گردد. (1) این وجود مطلق، از اسرار نهان آگاه است و نشانه‏هاى آشکارى در سراسر هستى بر وجود او شهادت مى‏دهند. هرگز برابر چشم بیندگان ظاهر نمى‏گردد، نه چشم کسى که او را ندیده مى‏تواند انکارش کند و نه قلبى که او را شناخت مى‏تواند مشاهده‏اش نماید. در والایى و برترى از همه پیشى گرفته، پس از او برترى نیست و آن چنان به مخلوقات نزدیک است که از او نزدیک‏تر چیزى نمى‏تواند باشد.

مرتبه‏ى بلند، او را از پدیده‏هایش دور نساخته و نزدیکى او با پدیده‏ها، او را مساوى چیزى قرار نداده است. عقل‏ها را بر حقیقت ذات خود آگاه نساخته، اما از معرفت و شناسایى خود باز نداشته است. (2).

امام (ع) بر اساس عنصر حق گرایى و کمال جویى، در پى نشانه‏هایى بود

که از سوى پروردگارش به آنها رهنمون شده بود، و راهى را طى مى‏نمود که رسول خدا (ص) گشوده بود؛ (3) مسیرى که تمام سیاست‏ها و خط مشى‏هاى آن با بیان روشن و براهین لازم در تمام ابعاد وجود انسانى گفته شده است. (4).

او این استراتژى را تنها مسیرى مى‏شناخت که کمال وجودى را براى انسان میسر مى‏سازد و هر گامش، مساوق با بالفعل نمودن استعدادهاى نهفته‏ى وجود انسانى است و هر نوع انحراف از آن، باعث دور شدن از مسیر اصلى و ایجاد خلل و نقصان در کمالات وجودى است. (5).

حضرت (ع) با چنین علم واقع گرایى، اظهار مى‏داشت: «انى لعلى الطریق الواضح القطه لقطا.«، (3) من در راه روشنى هستم که گام به گام ره مى‏سپارم و بدان ایمان دارم؛ ایمانى که غیب‏ها را به چشم خود دیده و اخلاص آن شرک را زدوده و یقین آن شک را نابود کرده است. (6).

در این استراتژى، معرفت به ذات بارى تعالى، و اذعان به وحدانیت او در جمیع مراتب وجودى، تمسک به دستورات و فرامین او در تمام مراحل وجودى، و عینیت بخشى به اندیشه‏ها و تصورات ذهنى، پایه و اساس رشد و کمال‏یابى است. (1).

در این رهیافت، هر تمسکى در مسیر عینیت بخشى به دستورات الهى باعث ایجاد نورى مى‏گردد که زمینه‏ى ره‏یابى به گام‏هاى بعدى را فراهم

مى‏سازد. (7) تمام این گام‏ها براى رسیدن به نهایت رضایت الهى در شریعت اسلام به رشته‏ى تحریر در آمده است: «جعل الله فیه منتهى رضوانه و ذروه دعائمه و سنام طاعته.» (8) على (ع) با این رویکرد به امور زندگى مى‏نگریست و مى‏فرمود:

»خداوند چیزى از دینش را پنهان نکرده و آن چه مورد رضایت یا خشم او بوده است وانگذاشته جز آن که نشانه‏اى آشکار و آیتى استوار براى آن قرار داده است که به سوى آن دعوت یا پرهیز داده شده‏اند و منتهاى رضایت خو را در پرهیزکارى قرار داد تا راهى براى خروج از فتنه‏ها و نورى براى رهایى از تاریکى‏ها و ظلمات قرار گیرد.» (9).

از این جهت، در انجام امور تنها از خدا یارى مى‏خواست و بر او توکل مى‏نمود، چون وجود بارى تعالى تنها کسى است که به وعده‏هایش عمل کرده و در انجام امور محدودیتى برایش متصور نیست (10) و بدون هیچ انحرافى رهرو خویش را به سر منزل مقصود مى‏رساند، (11) و تنها وجودى است که جمیع مراتب کمال انسانى را در قالب شرایع آسمانى به بشریت عرضه داشته است.

در این رهیافت، امام (ع) وظیفه‏ى خود را پایبندى به امورى مى‏دانست که از طرف پروردگار عالم هستى ابلاغ شده است: «انه لیس على الامام الا ما حمل من امر ربى«؛ (12) یعنى پند و نصیحت مردم و هدایت آنها در مسیر صواب و درست، تلاش در راه خیر خواهى آنها، زنده نگهداشتن و احیاى سنن و قوانین

الهى، جارى ساختن حدود الهى و احقاق حقوق مردم.

در این رویکرد، بهترین تلاش براى دستیابى به هدف نهایى را در ایمان به خدا و رسول خدا (ص(، و جهاد در راه خدا مى‏دانست و آن را درجه‏ى عالى و قله‏ى بلند اسلام برمى‏شمرد: (13).

»ان أفضل ما توسل به المتوسلون الى الله، الایمان به و رسوله و الجهاد فى سبیله، فأنه ذروه الاسلام.» (8).

بر اساس عنصر واقع نگرى، خدایى جز الله نمى‏شناخت و در این اعتقاد به قدرى مصر بود که اجازه‏ى دخول هیچ غیرى را به آن نمى‏داد، و شدت این امر به نحوى بود که افراد ظاهربین از آن به رسول خدا (ص) شکایت کردند و حضرت (ص) در پاسخ فرمودند:

»اى مردم! هرگز درباره‏ى على داورى بد نکنید زیرا سوگند به خدا که وى در ذات خداى و در راه او کوچک‏ترین زبرى و سفتى از خود نشان نمى‏دهد.» (14).

در همین راستا، حضرت (ع) با محبین مفرط خویش به بدترین نوع ممکن برخورد مى‏نمود. مثلا در تاریخ آمده است که به حکم ایشان، غالیان (15) را در حفره‏هاى آتشین به مجازات مى‏رساندند. (16).


1) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 1.

2) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 49.

3) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 97.

4) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 176.

5) نهج‏البلاغه، خطبه‏هاى 2 و 101.

6) نهج‏البلاغه، خطبه‏هاى 114 ، 2 و 195.

7) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 22.

8) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 198.

9) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 183.

10) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 83.

11) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 220.

12) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 105.

13) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 110.

14) طبرى، ج 2، ص 402، – کنزل العمال، ج 11، ص 620: «ایها الناس! لا تشکو علیا فوالله انه لا خشن فى ذات الله و فى سبیل الله.«.

15) غالیان به کسانى گفته مى‏شد که به خاطر انحرافات فکرى و اعتقادى حضرت على (ع) را به مرتبه اولوهیت رسانده و به او خطاب مى‏کردند: (السلام علیک یا ربنا!!(.

16) وسائل الشیعه، ج 18، ص 552 – کافى، ج 7، ص 257 – بحارالانوار، ج 79، ص 227 – سنن بیهقى، ج 8، ص 195 – شرح ابن ابى‏الحدید، ج 5، ص 5 و ج 8، ص 119.