جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خدامدارى یا خداگرایى

زمان مطالعه: 5 دقیقه

با عنایت به این که انگیزه‏ى دفاعى در پرتو اعتقاد و عشق صادق به خداى متعال بارور مى‏شود، و جوهر مقاومت و حماسه نیز با تجلى قدرت خدا در اراده و قلب

انسان مجاهد و مدافع تکون مى‏یابد، باید بپذیریم که هویت دفاعى در فرهنگ جامعه نیز تنها در مدار خداباورى تحقق پیدا مى‏کند. آنچه را که خداوند متعال از بندگانش به عنوان مظهر اسماء فعلى خود انتظار دارد، تبلور حضور خدا در زندگى فردى و اجتماعى است. آنانى که دین را مقوله‏اى فردى تصور مى‏کنند و اداره‏ى جامعه را با پیش‏فرضها و اقتضائات جمعى به دست تجربه‏ها و فهمهاى نوظهور در هر عصرى مى‏سپارند، با الفباى خداشناسى بیگانه‏اند. خداوند متعال انسان را به عنوان خلیفه برگزید تا معرف حضور خدا در همه‏ى ابعاد زندگى باشد و نه تنها خود صبغه‏ى الهى بگیرد، بلکه باید همه چیز را رنگ و بوى خدایى بخشد و همگان در رفتار و کردار او، خدا را ببینند. مأموریت اصلى انبیاء و سفراى الهى، خدایى ساختن جامعه و بشریت بوده است. آنانى که به بهانه‏ى علمى کردن سازمان زندگى بشر، قصد حذف خدا یا کم رنگ کردن حضور او را در زندگى فردى و اجتماعى دارند، در واقع قافله‏ى بشرى را به قهقرا سوق مى‏دهند. اگر دین‏زدایى با حربه‏ى علم و تمدن ادامه یابد، روزى فراخواهد رسید که انسان تهدیدى جدى علیه انسان خواهد شد و با دست خود، جامعه بشرى را با بمبهاى «ایسم» متلاشى خواهد کرد.

متأسفانه روشنفکران جوامع دینى نیز با طرح مسائلى انحرافى نظیر: «دین در تعارض با علم و تمدن است«، دوران حکومت دینى به پایان رسیده است» و مسائلى از این قبیل، از درون جوامع دینى به تخریب مبانى و پایه‏هاى دین برآمده‏اند و تئورى شکست‏خورده‏ى «سکولاریسم» و «پلورالیسم» را با آب و رنگى تازه به جوامع خود عرضه مى‏کنند.

خطر دیگرى که از این نیز مهمتر است، عملکرد دین‏داران بى‏عملى است که عافیت‏طلبى و دنیاخواهى را در پرتو تظاهر دینى جستجو مى‏کنند؛ نه در دعوى، انسانهایى صادقند و نه در دلیل، تحقیق. اسم دین را به صد زبان مى‏آورند؛ اما رسم دین را نابود مى‏کنند.

صاحبان دلیل هم آن چنان دین و خداشناسى را پیچیده کرده‏اند که دست یافتن به معرفت حقیقى، بزودى براى هر کسى ممکن نیست. طرح مسائل غامض فلسفى و براهین عقلى، بسیارى از ذهنها را از حوزه معرت دینى دور کرده است. تا به دام تسامح‏گرایانى گرفتار آیند که دین را در دو کلمه‏ى «پذیرش» و «تحمل» خلاصه کرده‏اند.

اینک وظیفه‏ى ما در برابر این جریانات گوناگون که یک هدف را نشانه‏ى گرفته‏اند و تنها به «حذف خدا از زندگى مردم» مى‏اندیشند، آن است که خداباورى را در جوامع عینیت بخشیم، بویژه‏ى در نظام جمهورى اسلامى که اساس و محور آن. خدا و ارزشهاى متعالى اسلام است.

ما باید خداى «قریب«، «مجیب«، «شهید» و «شاهد» رابا همان اوصافى بشناسیم که خود را معرفى کرده است و باور کنیم که عالم محضر اوست و ما همه از مظاهر اوییم؛ او همه جا هست و هیچ چیز را نمى‏یابى که از دایره‏ى علم و قدرت خداى متعال خارج باشد. در این میان، تکلیف ما، کشف خویش در این محضر است. خداوند متعال در قرآن کریم خود را «گواه و شاهد هستى» نامیده است. و اصالت حضور را به خود اختصاص داده است که نمونه‏هایى از آن عبارتند از:

قل کفى بالله شهیدا بینى و بینکم و من عنده علم الکتاب. (1).

و نیز:

و اتقین الله إن الله کان على کل شى‏ء شهیدا (2).

و همچنین فرمود:

أو لم یکف بربک أنه على کل شى‏ء شهید (3).

به طورى که ملاحظه مى‏شود، خداوند متعال به رسولش مى‏فرماید:

»آیا گواهى من شما مردم را کفایت از دلیل نمى‏کند؟»

ما باید معرفت‏شناسى را از خدا آغاز کنیم و او را به عنوان واقعیت هستى، مبناى معرفت‏شناسى قرار دهیم. به عبارت دیگر، باید از علت به معلول برسیم؛ معلولى که خود مظهر خدا و عین وابستگى به علت است. مظهر خود جلوه‏ى ظهور حق است و لذا هیچ گاه از حق دلیل حضور مطالبه نمى‏کند. زیرا جلوه خود دلیل بر وجود ذى جلوه است. جلال‏الدین مولوى، این واقعیت را در قالب تمثیلى زیبا بیان کرده است: وقتى مادر به طفلش مى‏گوید بیا تا شیرت دهم، طفل از او دلیل نمى‏خواهد؛ زیرا طفل بودن، خود داشتن مادر و نوشیدن شیر را ایجاب مى‏کند:

یا به طفل شیر مادر بانگ زد

که بیا من مادرم هان اى ولد

طفل گوید مادرا حجت بیار

تا که با شیرت بگیرم من قرار

البته‏ى رابطه‏ى ما با خدا، فراتر از رابطه‏ى طفل با مادر است. ما عین وابستگى به خدا و ظهور او هستیم. و خداوند هیچ گاه براى وجود خود، از بشر تقاضاى دلیل نکرده است؛ زیرا خود دلیل بر وجود خویش است. مولاى موحدان على «علیه‏السلام» در دعاى شریف صباح مى‏فرماید:

یا من دل على ذاته بذاته

»اى کسى که خود گواه بر خویشتن است.»

آفتاب آمد دلیل آفتاب‏

گر دلیلت باید از وى روى متاب‏

همچنین امام سجاد «علیه‏السلام» در دعاى شریف ابوحمزه‏ى ثمالى مى‏فرماید:

بک عرفتک و انت دللتنى علیک و دعوتنى الیک لو لا انت لم ادر ما انت

»ترا با تو شناختم و تو دلیل و راهنماى من بر خورد هستى و تو مرا به سوى خود دعوت کردى. اگر تو نبودى. نمى‏دانستم تو کیستى.»

محقق را که وحدت در شهود است‏

نخستین نظره بر نور وجود است‏

دلى کز معرفت نور صفا دید

به هر چیزى که دید اول خدا دید

بنابراین، ما باید خدامدار زندگى کنیم؛ در غیر این صورت، اعتقاد صرف و شعار مسلمانى منهاى عمل، مقبول اسلام نیست، به طورى که خداوند متعال این شیوه از مسلمانى را در قرآن کریم محکوم مى‏کند و مى‏فرماید:

و من الناس من یعبد الله على حرف، فإن اصابه خیر اطمان به و ان اصابته فتنة انقلب على وجهه خسر الدنیا و الاخرة ذلک هو الخسران المبین. (4).

»و کسانى از مردم هستند که تنها با حرف، خدا را بنده‏اند و اگر خیرى از این بندگى به آنها برسد، خود را دین‏دارى مطمئن مى‏بینند و اگر فتنه‏اى به آنها رو کند، منقلب مى‏شوند و خسران دنیا و آخرت نصیب چنین بندگانى است.» براستى که قرآن حال و روز ما را چه زیبا ترسیم مى‏کند. عده‏اى دین و خداخواهى

را براى دنیا و تأمین آسایش خود مى‏خواهند. دینى که عافیت و رفاه بیاورد. به دور آن گردش مى‏کنند؛ اما وقتى تهاجم اندیشه‏هاى ضد دینى را مى‏بینند، نه تنها مرد مبارزه و میدان نیستند؛ بلکه تغییر چهره مى‏دهند تا شاید قافله جدید براى آنها ارمغان دنیوى بهترى بیاورد. آنها دین را براى زندگى مى‏خواهند؛ نه زندگى را براى دین.

بدین ترتیب، ما باید براى تحکیم فرهنگ و ارزشهاى دینى، عرفان و معرفت شهودى را به متن زندگى خود وارد کنیم و هویت ملى و دینى خود را در خدامدارى و خدایى ساختن جامعه شکل دهیم؛ به گونه‏اى که رفتار و کردار و معاشرت و مشورت ما با دیگران، رنگ و بویى خدایى داشته باشد و مردم از دیدن ما و رفتار ما به یاد خدا بیفتند و آثار عبودیت و بندگى را در ما مشاهده کنند. این اولین و مهمترین رکن فرهنگ‏سازى در جامعه‏ى دینى است. به عبارت دیگر، خداسالارى باید جایگزین خودسالارى و دنیاسالارى شود؛ در غیر این صورت، مصداق روشن آیه‏ى فوق خواهیم بود که خداپرستى و دیندارى، تنها لقلقه‏ى زبان است نه حضور خدا در روح و جان.

امام راحل (ره(، به دلیل آن که خداباورى با روح و جانش آمیخته شد، آن گونه در عصر مخوف دین‏زدایى درخشید و چون خود را در محضر ربوبیت مى‏دید، فرمود: «عالم محضر خداست؛ در محضر خدا، معصیت نکنید.» حدود این محضر از خدا به سوى خداست و کسانى که در این محدوده سیر مى‏کنند، منطقى استوار و بنیانى مرصوص دارند و هیچ قدرتى، یاراى مقابله با آنان را ندارد؛ چنانچه امام راحل (ره) فرمودند:

»منطق ما، منطق ملت ما، منطق مؤمنین، منطق قرآن است. انا لله و انا الیه راجعون» با این منطق، هیچ قدرتى نمى‏تواند مقابله کند.» (5).


1) سوره‏ى رعد، آیه‏ى 43.

2) سوره‏ى احزاب، آیه‏ى 55.

3) سوره‏ى فصلت، آیه‏ى 53.

4) سوره‏ى حج آیه‏ى 11.

5) صحیفه نور، ج 15، ص 112.