دولت همچنان به دنبال امور جنگ است. در حد توان به مسائل آن میپردازد و هر بار با سخنان امام، شعلهی این همکاری و همیاری، بیشتر میشود. امام از عمق جان، جنگ را حمایت میکند. رزمندگان را دوست دارد. از نبرد و دفاع مقدس میگوید، با صلابت و محکم. آن را نعمت میداند. مجریان و رزمندگان را سربازان امام زمان میخواند. قوای مسلح را تقویت میکند و به آنها روحیه میدهد. مانند پدری مهربان، دست نوازش بر سر رزمندگان خسته میکشد. روح حماسه میدمد و مژدهی پیروزی میدهد. مردانه ایستاده، تا آخر. خیلی محکم و محکمتر از همه. پیام میدهد، جوانها را ترغیب به جنگ میکند. سستی دیگران را نکوهش میکند. یقینا اگر میتوانست، خودش هم به جبهه میآمد. دولت را بسیج کرده، نخست وزیر هم آستینها را بالا زده و مردانه وارد معرکه شده. خودش مسئولیت پشتیبانی جنگ را به عهده گرفته و از ارسال امکانات دریغ نمیکند. بالاترین شخصیتهای روحانی، جنگ را سرلوحه کارهای خود قرار داده و در مجامع عالی نظامی، برای جنگ نقشه میکشند. طرح میریزند، هماهنگی میکنند، خود لباس رزم میپوشند و چفیه بر گردن میاندازند. قریب به اتفاق آمدهاند. اما هنوز هستند کسانی که تردید دارند، میترسند، مسامحه میکنند،
مصلحت نگری میکنند، با بیانیههای سیاسی و غیر سیاسی، جنگ را ویرانگر میدانند و هیچ نعمتی را بر آن مترتب نمیکنند. در کشته شدن جوانهای مملکت، مرثیه سرایی میکنند ولی حاضر نیستند برای دفاع از ناموس خود، اقدام کنند. از سلاح دشمن ترسیدهاند و صلاح را در مذاکره میدانند. شیطنت این نامردها هم بی تأثیر نیست و بعضی افراد سست اراده تحت تأثیر قرار میگیرند و نغمههای خیرخواهانهشان گوش فلک را کر کرده است.
شیپور جنگ هر روز محکمتر دمیده میشود. مردها از نامردها جدا میشوند. یاران از اغیار جدا، ایمانها سنجیده و عافیت طلبی؛ نسخهی خیلیها میشود حتی امام را رها میکنند. حجره و حوزه و دانشگاه را بر سنگر ترجیح میدهند. دلشان برای آیندهی اسلام میسوزد. خود را دلسوز مینامند. برای جنگ تعیین تکلیف میکنند. هشدار میدهند، سلاحهای مرگ آور را نقاشی میکنند، هنر غیر متعهد را به خدمت میگیرند و با آحاد مردم بیگانه میشوند.
از سوی دیگر، از تعداد اعزامها کاسته شده و گردانها با مشکل کمبود نیرو روبه رو هستند. روزها به انتظار مینشینیم تا طی چند اعزام، نیرو بیاید و گردانهایی که در صحنه نبرد هستند تکمیل شوند. خیلی از نیروها، مخصوص مراکز پشتیبانی و تدارکات و… هستند. اکثر نیروها اعزام مجدد شدهاند و برای چندمین بار است که به جبهه میآیند. تعدادی از آنها نیز تیر و ترکش در بدن دارند. جانبازان هم میآیند. عضوی از بدن را به راه خدا داده ولی هنوز راضی نشده و میآیند تا همهاش را بدهند. اما افسوس که در همین دوران بحرانی، تعداد زیادی از سربازی هم فرار میکنند. پولهای کلان میدهند تا فرزندشان از سربازی معاف شوند. فرار از کشور نیز راه دیگر است!
در جبهه جانها فدای عشق مولا میشود و در شهر جوانهایی در انتظار معشوق سیاه می شوند. حیف که جبهه هم مظلوم است. اصلا هر چیزی که به اسلام و قرآن و عترت بر میگردد مظلوم است. آنهایی که عمدا به جبهه نمیآیند ظالماند. مردانی که خاکریز جنگ را ندیدهاند، آنهایی که لباس رزم بر تن نکردهاند
و آنهایی که نیت جبهه هم نکردهاند، واقعا ضرر کردهاند.
اما تویی که به جبهه آمدهای مواظب باش که مغرور نشوی. فکر نکنی کامل شدهای. هر چه هست خداست. به تو اجازه دادهاند که تا این زمان در صف باقی بمانی. توفیق یافتهای که لباس رزم بر تن بکنی. خداوند عنایت کرده و تو را به جبهه آورده. مغرور مباش. خود را به خدا بسپار. برای دیگران هم تکلیف معلوم نکن. راه خودت را برو. داغ مظلومیت اسلام را بر قلبت حس کن و شبانه بر آن گریه کن. تو باید بر مظلومیت اسلام گریه کنی. اسلام بر ما منت دارد و ما بر اسلام هیچ منتی نداریم. اسلام آمده است تا ما را نجات بدهد. باید افتخار کنیم که مسلمانیم. باید افتخار کنیم که شیعه هستیم.
آیا تنهایی علی (ع) گریه ندارد؟ آیا سیلی خوردن فاطمه زهرا (س) گریه ندارد؟ آیا تیر باران کردن جنازهی مطهر امام حسن (ع) گریه ندارد؟ آیا پیکر بیسر حسین (ع) گریه ندارد؟ آیا غربت اسلام گریه ندارد. خدا نکند اسلام در سرزمین جمهوری اسلامی هم مظلوم شود. خدا نکند نبرد بین حق و باطل هم مظلوم شود. باید گریست. هم برای خود و هم برای دیگران. بیشتر برای خود. میتوانیم بهتر باشیم ولی نیستیم. باید آرزوی شهادت کرد. ماندن و بسیجی باقی ماندن مشکل است. ولی اگر خدا خواست باید چنین شویم. باز هم باید از خدا بخواهیم.ای خدا اگر شهادت را نصیب ما نمیگردانی، ما را در راه امام و به عنوان یک بسیجی راستین، پایدار نگه دار / آمین /.
میخواهم بگویم کار مشکل شده. شاید مثل ظهر عاشورا. تعداد زیادی از بچهها شهید شدهاند و از قرار معلوم، یاران زیادی باقی نماندهاند. ولی هنوز امام فرمان حمله میدهد.پیروزی را نزدیک میبیند و جز به فرمان خدا عمل نمیکند. یا علی خودت کمک کن. روحیه بده. انگیزه بده.
گاهی اوقات شنیدن ناهنجاریها در جبهه، دل آدم را میشکند. فرهنگ جبهه را باید حفظ کرد. نباید اجازه دهیم کارهای زشت با کلمات تغییر یافته، رواج یابد. بدون اجازه نباید کاری صورت گیرد. دوستی غیر متعارف بین دو جوان،
صحیح نیست و خدای نکرده خطایی صورت میگیرد.
شنیدن خبر نافرمانی از سوی یک بسیجی، مثل کوه سنگین است. واحد دفتر قضایی در لشکر، زنگ خطری برای بالا بردن فرهنگ اصیل جبهه است. باید این واحد بیکار بماند. نباید اجازه دهیم تخلفات آنقدر زیاد و وسیع شود که دفتر قضایی لشکر نوبت بدهد. مسئولیت سپاهیان سنگین تر است. اشتباه آنها، شروع بدعت در منش پاک و زیبای سبزپوشان خمینی خواهد شد. با انگیزههای متفاوتی به جبهه میآیند. حتی گاهی اوقات انگیزههای نازیبا هم دیده میشود. انتخاب کمرنگ شده و جوانانی که در جبهه حضور مییابند علاوه بر نیتهای پاک و خالص گاهی اوقات متأثر از عوارض جانبی نیز هستند. طرح شش ماهه برای دانشجویان و یا امتیاز قائل شدن در مراکز کارگری و کارمندی، باعث خدشه دار شدن بعضی از انگیزهها شده و همین امر سبب میشود، گذران مدت مأموریت مهمتر از هر امر دیگری گردد. ولی جبهه هنوز پاک است و بسیاری از انگیزهها را پاک میکند. کمتر کسی است که به جبهه بیاید و نماز اول وقت نخواند. و یا عاشق و عامل نماز شب نشود. جبهه محل تطهیر است و وقتی در این محیط قرار میگیری، طاهر میشوی.
بی انگیزهها هم سعی در ایجاد انگیزهی خدایی میکنند. مگر میشود نوجوانان و جوانان 20 – 18 ساله این گونه عارفانه مشکلات را به جان بخرند و این چنین پاک باشند و انسان متأثر نشود؟ یک نماز جماعت در لشکر کافی است تا هر بینندهای را تحت تأثیر قرار دهد.
روح شهیدان هنوز حاکم است. هر آن کس که وارد این میدان میشود، باید خدایی شود. اگر خدایی نشود، زود میبرد و میرود. بدون انگیزهی خدایی نمیتوان گرمای اهواز و اندیمشک و دو کوهه را تحمل کرد. بدون انگیزهی خدایی نمیتوان ناملایمات جنگ را تحمل کرد.
البته بین نیروهای ابتدای جنگ با نیروهای فعلی تفاوت است. هر توجیه دیگری هم میتواند یک دروغ باشد. آنها میآمدند و جبهه را رونق میبخشیدند
و با اعمال و گفتار صادقانهشان، جبههها را منور میساختند، ولی حالا، نیروها میآیند و از برکت وجود آنها استفاده میکنند و منور میشوند. اینها در پرتو شمعی که آنها روشن کردهاند، گرم میشوند. گاهی از اوقات هم خود، شمع این نورافشانی میشوند و حماسهی جاودانه بودن را میآفرینند. بسیجی میشوند و ملائک را به تعجب میکشانند. «السابقون السابقون اولئک المقربون«.
همه میخواهند کاری حسینی بکنند. همه آمدهاند تا دین محمد را گسترش دهند. همه آمدهایم تا پرچم پر افتخار لا اله الا الله را در سر تا سر گیتی برافرازیم. الحمدلله تفاوتها کم است. ولی وضعیت به گونهای است که باید برای حفظ آن روحیات اول، کوشش کنیم. نباید اجازه بدهیم، روح جبهه به دست عدهای افراد نامطلوب، منقلب شود. اگر چه هیچ یک از آنها نیت بدی ندارند ولی عشق هم درجه دارد و باید طبقه اول را جستجو کرد. طبقات پایینتر هم خوبند ولی نابرابری سلاح و تجهیزات در جنگ، نیاز به روحیههایی قوی و انگیزههایی محکم دارد.
ما به نیکوترین عشقها نیازمندیم. حالا که همه دنیا در برابر ما صف کشیدهاند، باید قوی بود. اگر تسلیحات و تجهیزات، کافی نیست، باید بر قوت قلبها بیفزاییم و مسلمان تنوری شویم. اگر ولایت گفت برو داخل تنور، برویم. از امام چون و چرا نخواهیم. در دین خود شک نکنیم. سیاست را عین دیانت بدانیم و در راه اهداف سیاسی جنگی، فداکاری کنیم. پس باید مواظب باشیم. مسخ خندهها و شوخیهای بچگانه نشویم. روحیه داشته باشیم و با لبخندهایمان، جبهه را با صفا کنیم.
عملیات گوناگونی در مناطق مختلف صورت میگیرد. وسعت جنگ خیلی زیاد است. از غرب تا جنوب، با قرارگاههای متفاوت. گاهی ممکن است یک عملیات نه چندان بزرگ، به وسیلهی چند تیپ و لشکر محدود، صورت گیرد و در حالی که تو خود در جبههای از وضعیت آن اطلاع نداشته باشی. فقط صدای مارش عملیات را بشنوی و مانند سایر مردم ایران از طریق رادیو خبرهای
عملیات را پیگیری نمایی. این لحظهها هم، به یادماندنی و خاطره انگیز است. شاید اضطراب تو و دیگر رزمندگان بیش از سایر مردم عادی باشد. چون میخواهی نسبت به روند کلی جنگ شناخت پیدا کنی. آیا این عملیات چقدر مؤثر است؟ چه مناطقی به دست ما میافتد؟ چند نفر از عراقیهای مزدور کشته و زخمی و اسیر میشوند؟ چه میزان تجهیزات و تانک و نفربر و هواپیمایش از بین میرود؟
انجام این عملیات از لحاظ سیاسی و برای بالا بردن روحیهی امت اسلامی ایران، خیلی لازم است. عراق هم از بازسازی ماشین جنگیاش باز میماند. تعیین وضعیت هم برای عراق مشکل میشود و همیشه در حالت پدافند باقی و ابتکار عمل در دست رزمندگان اسلام میماند.
ماهیت عملیات متفاوت است. گاهی برای تصرف سرزمین و یا منطقه استراتژیک و گاهی برای انهدام تجهیزات و از بین بردن نیروهای عراق است گاهی هر دو منظور را در بردارد و حتی میتواند یک حرکت ایذایی برای انجام یک عملیات بزرگ در منطقهی دیگر باشد. این همان نبرد هوش فرماندهان ارشد است که با مانورهای گوناگون یکدیگر را مات میکنند. خوشبختانه این حرکتها غالبا از سوی فرماندهان متعهد با لیاقت ایرانی است و ژنرالهای چند ستارهی عراقی به دنبال راه حلی برای فرار از این بازی یک طرفهاند.
همانگونه که اهداف و ترتیب عملیات مختلف است، هر یک از آنها دارای نام و رمز مخصوص به خود است. ثامن الائمه، طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس، رمضان، محرم، مسلم، والفجر، فتح، کربلا، نصر، بدر، خیبر…
نامهایی زیبا و با معنی. تقریبا هر نام عملیات با وضعیت و موقعیت آن عملیات هماهنگی لازم را دارد. نامها با دقت خاصی انتخاب میشوند و گاهی اوقات برای سلسله عملیاتها تحت نامی مشخص، شماره و رقم در نظر میگیرند. والفجر یک، والفجر دو، کربلای یک، کربلای دو…
این دقت نظر در نام یگانها و واحدها و تیپها و لشکرها نیز رعایت شده است
و هر یک از آنها با الهام از اسماء زیبا و مقدس اسلامی، نامی را برگزیدهاند، نامهایی که صدر اسلام را به یاد آورد. اسامی پیامبر و ائمهی اطهار، یاران و پیروان پیامبر، نام جنگها و غزوههای صدر اسلام، اماکن مقدس و…
اینجا جبهه اسلام است. همه چیزش باید اسلامی باشد. لشکر حضرت رسول، لشکر علی بن ابیطالب، تیپ امام حسن، لشکر امام حسین، لشکر ثارالله، لشکر سیدالشهداء، لشکر فجر، لشکر قدس، لشکر کربلا، لشکر ولی عصر، لشکر بدر، لشکر نجف اشرف، لشکر امام رضا، لشکر عاشورا. گردانهای حمزه، یاسر، انصار، مالک، عمار، کمیل، میثم، جعفر طیار، سیف، بدر، حنین، خندق، نینوا. گروهانهای بهشتی، رجایی، باهنر، روح الله، و نام فرماندهان شهیدی که در عملیات قبل به شهادت رسیدهاند.
نامها همه زیبا هستند و هر کدام از آنها حکایت از اعتقادات و انگیزهها دارد. ولی نکات نظامی هم کاملا رعایت میشود. در کنار هر نام یک کد یا رقم در نظر گرفته شده و در مباحث نظامی میتوان با ارقام و کدها، تیپ و لشکر و… را شناخت. الحمدلله امور به خوبی مشخص شدهاند و تجربیات برادران ارتشی بسیار کارساز است و نواقص را بر طرف میکند. البته این رشد نیز مانند تمام تکاملها دوران نقصان خود را طی کرده است و در ابتدای جنگ مشکلات زیادی وجود داشت، ولی به تدریج امکانات زیاد شد و با به دست آوردن غنایم و امکانات لازم، گردانها و تیپها رشد کردند و تعداد لشکرها زیاد شد.
بسیاری از لشکرها تا چندی پیش با تعداد محدودی نیرو و تجهیزات فقط در حد یک تیپ کامل بودند و کسی نمیتوانست آنها را لشکر بنامد ولی الحمدلله اینک بعضی از این لشکرها خود شامل امکانات و تجهیزات فراوانی است که میتواند در حد یک سپاه عمل کند و معمولا آنها تبدیل به لشکرهای پیاده مکانیزه شدهاند. یعنی چندین واحد زرهی و توپخانه و ادوات و گردانهای متعدد پیاده در آن جای گرفتهاند و چنانچه نیرو به اندازهی کافی حضور داشته باشد میتوان با هر کدام از آنها یک عملیات کامل را اجرا کرد. هر کدام از این یگانها در
عملیات یا مرحلهی خاصی اینگونه رشد یافتهاند و حالا ظرفیت پذیرش تعداد زیادی نیرو دارند.
تا اینجا خدا نصرت و یاری خود را به طور کامل نشان داده است و با اعطای ادراک نظامی به فرماندهان، این توانایی به وجود آمده است که با توکل به خدا، بتوانیم ضربههای سنگینی به دشمن بعثی بزنیم.
جنگ به مرحلهای رسیده است که کار به مرحلهی تکمیل یگانهای رزم رسیده و تقریبا همه چیز در جای خود قرار گرفته. ما نیازی به تشکیل و تکمیل واحدها و لشکرها نداریم. نباید توان خود را صرف تشریفات زیادی بکنیم. باید از تشریفات بکاهیم، و نگذاریم رزم تبدیل به بزم شود. حالا هنگام عمل است. باید از فرصت استفاده کنیم و جنگ را آن گونه که مناسب است پیش ببریم. از شعارها کم کنیم و در جهت رشد شعور بکوشیم. پختهتر عمل کنیم و اجازه ندهیم عراق از غفلت ما سوء استفاده کند.
امروز کم توجهی به جنگ خیانت است و سالها باید متأسف این خیانت ناخواسته باشیم. جنگ همهاش امکانات و نیرو نیست. باید به خدا تمسک جست. باید با خدا باشیم. دست از دعا بر نداریم. از امدادهای غیبی خداوند تبارک و تعالی کمک بخواهیم. مردم را به سوی صلاح دعوت کنیم و اجازه ندهیم کشوری که در حال جنگ است، دنبال مسائل متفرقه و اجناس لوکس و ورود ماشینهای خارجی و… برود. اقتصاد باید در خدمت جنگ باشد. سیاست باید در خدمت جنگ باشد. فرهنگ و هنر باید در خدمت جنگ باشد. نمایشگاه جنگ برگزار شود و توجه همه به سوی واقعیتهای جنگ معطوف گردد. تبلیغات نیز نقش مهمی در جنگ دارد. رادیو و تلویزیون و مطبوعات باید منعکس کننده خبرهای جنگ باشند. تبلیغات مشخص شود و جنگ روانی دشمن را نیز خنثی سازد. حتی علیه دشمن جنگ روانی راه بیندازد. مردم را آگاه کند و تمام توان خود را در اختیار جنگ قرار دهد.
تبلیغات، به هر شکل که باشد میتواند نقش تعیین کنندهای در جنگ داشته
باشد حتی در بطن جنگ و در خطوط مقدم هم نقش دارد. نقاشیها و نوشتهها و… به عنوان امور تبلیغی جایگاه خاصی در جبههها دارند. پلاکاردها و پارچه نوشتهها برای رزمندگان معنایی خاص دارد. تصویر شهید یعنی جاودانگی. طرحها و سیاه قلمهای جنگی، یعنی اینکه هنرمندان نیز در اختیار جنگ هستند. تصویر شهیدی که در آغوش مادر جای دارد، یک پیام است. تصویر رزمندهای که سلاح بر دوش دارد و در افق به سوی کربلا میرود، یک پیام است. تبلیغات باید پیام داشته باشد. عکس هم میتواند حامل یک پیام جنگی باشد. پسر رزمنده و پدر پیری که روبروی یکدیگر ایستاده و میخندند، پیام جنگ است.
هر تیپ و لشکر دارای واحد تبلیغات است که کارهای به خصوصی را در سطح لشکر انجام میدهند. برگزاری مراسم به عهدهی آن واحد است و وظایفش از پادگان تا اردوگاه و حتی تا خط مقدم جبهه ادامه مییابد. یک تابلو نوشتهی «لبخند بزن برادر» به عنوان یک امر تبلیغی، باعث تقویت روحیه رزمنده میشود.
خطاطها مینویسند، شاعران میسرایند، مداحان، میخوانند. عکاسان، عکس میگیرند. نویسندگان، مینویسند. سخنرانان، میگویند… همه فعالیت میکنند. هیچ کدام از اینها بیتأثیر نیست. ان شاء الله تمام اینها در راه تقویت روحیه و سازندگی باشد چون هر کدام از این راهها میتواند، باعث تخریب افکار بسیجیها نیز شود. پس باید مسئولان امور هوشیار باشند و تبلیغات را هدایت کنند. این دارو میتواند زهر باشد. این راه میتواند بیراهه باشد.ای خدا خودت کمک کن. جنگ خیلی مشکل شده. امکان انحراف زیاد شده. امتحان تو سختتر شده. باز هم به تو پناه میبریم و قبل از هر چیز از تو کمک میخواهیم.
تبلیغات برای ارشاد و تشویق جوانان برای حضور در جبهه مناسب است و باید به صورت مناسب به کار گرفته شود. باید بین بیان واقعیتها با تبلیغات مسموم متفاوت باشد تا خدای نکرده سوء برداشت نشود. در این صورت ممکن است، اغیار از آب گل آلود، ماهی بگیرند.
ایران در حال پیکار با کشوری است که با تجاوز به خاک جمهوری اسلامی، قصد براندازی حکومت اسلامی را داشته است.
ایران در حال جنگ با مردمانی است که افکارشان را به دست دیکتاتور دیوانهای دادهاند.
ایران به طور ناخواسته وارد جنگی شده که طی آن خونهای بسیاری بر زمین ریخته شده.
ایران متحمل جنگی شده که به وسیلهی آن میتواند در صدور انقلاب خود از آن بهرهبرداری کند.
جنگ برای ما نعمت است. ما خود را در جنگ باور کردیم. جبهه به جوانان ما اصالت داده. بسیاری از واژهها معنی یافتند. نطقها باز شد. خلاقیتها شکوفا گردید. سفرهی شهادت گستردهتر شد. جانباز مصداق یافت. مصیبت اسارت عینیت یافت و…
همهی جنگها بد است ولی نبرد بین حق و باطل رحمت است. فضل خدا به نمایش گذاشته میشود و بندگان صالح خدا در راه خدا قیام میکنند و پیمان روز الست را محکمتر میکنند. خدا هم پیکار با دشمنان را دوست دارد. امام سجاد هم برای مرزداران دعا میکند. دفاع از ناموس و حیثیت و اسلام و قرآن و کشور و… مقدس است. غیرت، صفت حمیده و پسندیدهای میباشد. دفاع از ارزشها یعنی جهاد در راه خدا. جهاد در راه خدا یعنی عشقبازی با معبود. پس میجنگیم تا بندهی مطیع او باشیم. میجنگیم تا انتقام سیلی و اسیری و سربریدنها را بگیریم، میجنگیم برای اینکه هستیم. هستیم، پس میجنگیم. آن که حق است، خدا هم با اوست. خدا با هر که باشد پیروز است. پیروزی تنها فتح نیست، ادای تکلیف است. ما آمدهایم تا ادای تکلیف کنیم. تکلیف ما را سیدالشهداء معلوم کرده است. او هم به تکلیف و وظیفهاش عمل کرد. همه مشکلات را هم به جان خرید. «ما رایت الا جمیلا» هر چه هست زیباست. حتی تکه تکه شدن عزیزان، اسارت دوستان و نرسیدن به اهداف معین در عملیات.
ما منتظر عملیات هستیم. برای حمله به دشمن روزشماری میکنیم. منتظر فرمان حمله. ما میخواهیم دشمنان دین خدا را نابود کنیم. ولی اگر تکلیف، انتظار است، منتظر میمانیم. ما جنگ را میشناسیم. با او بزرگ شدهایم. شرایط را درک میکنیم. مقدمات عملیات ضروری است. تکلیف هر چه باشد عمل خواهیم کرد. برای صدور انقلاب به افراد متعهد نیاز است و قرار نیست تو همیشه در جنگ باقی بمانی. مدت زیادی است که در جبههای و در عملیات زیادی شرکت کردهای، حالا وقت استراحت و تحصیل علم و مال است، دیگران هستند. آنها میجنگند و ان شاء الله جنگ تمام میشود.
هوا خیلی سرد است و تو گرمای 50 درجه را هم تحمل کردی. حالا وقت آن رسیده که تسویه کنی و بروی…
شیطان از همه امیدوارتر است. در همه جا وسوسه میکند. حتی در خط مقدم. حتی در جبهه. حتی هنگام نماز. حرفهای شیرین زیاد دارد و سعی در انحراف انگیزههای خدایی دارد. ولی باید با خدا معامله کرد. باید به او پناه برد. شیطان فقط وسوسه میکند و قدرت یدی و اجرایی ندارد. یعنی نمیتواند دست تو را بگیرد و به سوی خطا و گناه بکشاند. فقط وسوسه میکند. با روح تو کار دارد. وقتی روح تو را تصرف کرد، آنگاه جسم تو ناخودآگاه به سوی بدی میرود.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم…
امان از دین فروشی. پناه به خدا از اجتهاد شخصی. عدهای در همه چیز مجتهدند و برای هر چیز فتوا میدهند. برای جنگ هم فتوا دارند. حکم میکنند. عملیات را بررسی و برای فرماندهان حکم میدهند. برای دیگران تعیین تکلیف میکنند و در راه راست خدا هم شیطنت میکنند. باید مواظب بود. به راحتی جنگ را زیر سؤال میبرند و شک و دو دلی ایجاد میکنند. انجام فلان عملیات را غیر ضروری و بیهوده مینامند و اگر اجازه یابند در مسند رهبری جامعه
اسلامی مینشینند. اما تو باید مواظب باشی. بسیجی باقی بمانی. اولین خصلت بسیجی یعنی تعصب در ولایت. استقامت در سختیها و شناخت شیطان.
بهتر است حرفهای بچگانه و دنیوی در جبهه نباشد. اینجا فرودگاه مردان بزرگ است. بزرگمردان شانزده، هفده ساله. سرداران جوان. انتخاب شدگان. محرومان آزاده. غیرتمندان با حیا. رها شدگان مطیع. بندگان صالح خدا. بسیجیان ناشناخته و مظلوم. رزمندگان دلاور و شجاع. هم از سپاه هم از ارتش.
هر عملیات حامل تجربههای زیادی برای رزمندگان اسلام است. نقاط ضعف و قوت شناخته میشود و برای عملیات بعدی، راههای مناسب در نظر گرفته میشود. همهی عملیات شامل حمله و پاتک و خمپاره و شهید و مجروح و کشته و اسیر و انفجار و سنگر و بمباران و عقب نشینی و اضطراب و پیام و پدافند و… است. اصول عملیات، مشخص است ولی فروع آن متفاوت. جنگ در ارتفاع یک شکل دارد و در دشت شکل دیگر.
نیروهای مکانیزه همه جا کاربرد ندارد. بمبارانهای هوایی همه جا کارساز نیست. همیشه عملیات شبانه موفق نیست. پیروزی همیشه کامل نیست. ولی دشمن یکی است. پایدار و قسم خورده. مجهز تا بن دندان. حمایت شده از سوی تمام قدرتها و پولدارها.
بسیجی میداند شب حمله یعنی چه؟ صبح منتظر پاتک دشمن است. قدر گلولههای آرپی جی را میداند. پاکسازی سنگرهای دشمن را خوب یاد گرفته. میداند شاید مجبور شود در چند مرحله از عملیات به صورت پیوسته شرکت کند. میداند امروز به او نیاز دارند و فردا معلوم نیست…
بسیجی عاشق امام است و رضایت این سید اولاد پیامبر را عین رضای پیغمبر میداند. پشت پیراهنش مینویسد، «امام، شویم فدات» روی قلبش نوشته: «کربلا میآییم«.
جنگ ناشناخته نیست. جنگ غریب نیست. گروههای نامنظم شهید چمران،
منظم شدهاند. خائن علنی وجود ندارد. کسی در کار سپاه اخلال نمیکند. ارتش جایگاه خود را پیدا کرده و در حد توان، خود را یک ارتشی جنگی نشان میدهد. با قدرت هم میجنگند.
از آب عبور کردن و بعد به خط دشمن زدن، کار مشکلی است. غواصهایی متبحر و شجاع میخواهد. آموزش کافی نیست. امداد غیبی هم نیاز است. خدا هم میدهد. برای اتمام حجت. از این سوی آب به سوی آب. آبی خشمگین و وحشی. شاید غیر قابل تصور برای عبور. حتی برای شجاعترین مردم بومی. از نظر نظامی هم محال. ولی خدا میبرد. از این سو به آن سو. خط هم شکسته میشود. منطقهای استراتژیک به تصرف در میآید. باور نکردنی. حتی برای خودیها. چه برسد برای بیگانگان اقلیمی و بیگانههای با خدا. حالا باید سپاه اسلام نیز از آب عبور کند و در آن سوی آب و بر روی چند جادهی محدود نبرد کند. یا علی (ع(. تا اینجا خدا کمک کرده، پس از این هم کمک میکند. جنگ حیثیتی میشود. اقتدار نظامی دو طرف در معرض امتحان. یکی در منطقه و دیگری پسگیری شهر ازدست رفته. فاو. کابوسی برای عراقیها و قائد اعظمشان! خیلی سخت است. ای کاش مرده بودند و چنین روزی را نمیدیدند. ولی حالا اتفاق افتاده و باید پذیرفت.