جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حماسه آفرینی‏ها

زمان مطالعه: 13 دقیقه

دولت همچنان به دنبال امور جنگ است. در حد توان به مسائل آن می‏پردازد و هر بار با سخنان امام، شعله‏ی این همکاری و همیاری، بیشتر می‏شود. امام از عمق جان، جنگ را حمایت می‏کند. رزمندگان را دوست دارد. از نبرد و دفاع مقدس می‏گوید، با صلابت و محکم. آن را نعمت می‏داند. مجریان و رزمندگان را سربازان امام زمان می‏خواند. قوای مسلح را تقویت می‏کند و به آنها روحیه می‏دهد. مانند پدری مهربان، دست نوازش بر سر رزمندگان خسته می‏کشد. روح حماسه می‏دمد و مژده‏ی پیروزی می‏دهد. مردانه ایستاده، تا آخر. خیلی محکم و محکمتر از همه. پیام می‏دهد، جوانها را ترغیب به جنگ می‏کند. سستی دیگران را نکوهش می‏کند. یقینا اگر می‏توانست، خودش هم به جبهه می‏آمد. دولت را بسیج کرده، نخست وزیر هم آستینها را بالا زده و مردانه وارد معرکه شده. خودش مسئولیت پشتیبانی جنگ را به عهده گرفته و از ارسال امکانات دریغ نمی‏کند. بالاترین شخصیتهای روحانی، جنگ را سرلوحه کارهای خود قرار داده و در مجامع عالی نظامی، برای جنگ نقشه می‏کشند. طرح می‏ریزند، هماهنگی می‏کنند، خود لباس رزم می‏پوشند و چفیه بر گردن می‏اندازند. قریب به اتفاق آمده‏اند. اما هنوز هستند کسانی که تردید دارند، می‏ترسند، مسامحه می‏کنند،

مصلحت نگری می‏کنند، با بیانیه‏های سیاسی و غیر سیاسی، جنگ را ویرانگر می‏دانند و هیچ نعمتی را بر آن مترتب نمی‏کنند. در کشته شدن جوانهای مملکت، مرثیه سرایی می‏کنند ولی حاضر نیستند برای دفاع از ناموس خود، اقدام کنند. از سلاح دشمن ترسیده‏اند و صلاح را در مذاکره می‏دانند. شیطنت این نامردها هم بی تأثیر نیست و بعضی افراد سست اراده تحت تأثیر قرار می‏گیرند و نغمه‏های خیرخواهانه‏شان گوش فلک را کر کرده است.

شیپور جنگ هر روز محکمتر دمیده می‏شود. مردها از نامردها جدا می‏شوند. یاران از اغیار جدا، ایمانها سنجیده و عافیت طلبی؛ نسخه‏ی خیلیها می‏شود حتی امام را رها می‏کنند. حجره و حوزه و دانشگاه را بر سنگر ترجیح می‏دهند. دلشان برای آینده‏ی اسلام می‏سوزد. خود را دلسوز می‏نامند. برای جنگ تعیین تکلیف می‏کنند. هشدار می‏دهند، سلاحهای مرگ آور را نقاشی می‏کنند، هنر غیر متعهد را به خدمت می‏گیرند و با آحاد مردم بیگانه می‏شوند.

از سوی دیگر، از تعداد اعزامها کاسته شده و گردانها با مشکل کمبود نیرو روبه رو هستند. روزها به انتظار می‏نشینیم تا طی چند اعزام، نیرو بیاید و گردانهایی که در صحنه نبرد هستند تکمیل شوند. خیلی از نیروها، مخصوص مراکز پشتیبانی و تدارکات و… هستند. اکثر نیروها اعزام مجدد شده‏اند و برای چندمین بار است که به جبهه می‏آیند. تعدادی از آنها نیز تیر و ترکش در بدن دارند. جانبازان هم می‏آیند. عضوی از بدن را به راه خدا داده ولی هنوز راضی نشده و می‏آیند تا همه‏اش را بدهند. اما افسوس که در همین دوران بحرانی، تعداد زیادی از سربازی هم فرار می‏کنند. پولهای کلان می‏دهند تا فرزندشان از سربازی معاف شوند. فرار از کشور نیز راه دیگر است!

در جبهه جانها فدای عشق مولا می‏شود و در شهر جوانهایی در انتظار معشوق سیاه می شوند. حیف که جبهه هم مظلوم است. اصلا هر چیزی که به اسلام و قرآن و عترت بر می‏گردد مظلوم است. آنهایی که عمدا به جبهه نمی‏آیند ظالم‏اند. مردانی که خاکریز جنگ را ندیده‏اند، آنهایی که لباس رزم بر تن نکرده‏اند

و آنهایی که نیت جبهه هم نکرده‏اند، واقعا ضرر کرده‏اند.

اما تویی که به جبهه آمده‏ای مواظب باش که مغرور نشوی. فکر نکنی کامل شده‏ای. هر چه هست خداست. به تو اجازه داده‏اند که تا این زمان در صف باقی بمانی. توفیق یافته‏ای که لباس رزم بر تن بکنی. خداوند عنایت کرده و تو را به جبهه آورده. مغرور مباش. خود را به خدا بسپار. برای دیگران هم تکلیف معلوم نکن. راه خودت را برو. داغ مظلومیت اسلام را بر قلبت حس کن و شبانه بر آن گریه کن. تو باید بر مظلومیت اسلام گریه کنی. اسلام بر ما منت دارد و ما بر اسلام هیچ منتی نداریم. اسلام آمده است تا ما را نجات بدهد. باید افتخار کنیم که مسلمانیم. باید افتخار کنیم که شیعه هستیم.

آیا تنهایی علی (ع) گریه ندارد؟ آیا سیلی خوردن فاطمه زهرا (س) گریه ندارد؟ آیا تیر باران کردن جنازه‏ی مطهر امام حسن (ع) گریه ندارد؟ آیا پیکر بی‏سر حسین (ع) گریه ندارد؟ آیا غربت اسلام گریه ندارد. خدا نکند اسلام در سرزمین جمهوری اسلامی هم مظلوم شود. خدا نکند نبرد بین حق و باطل هم مظلوم شود. باید گریست. هم برای خود و هم برای دیگران. بیشتر برای خود. می‏توانیم بهتر باشیم ولی نیستیم. باید آرزوی شهادت کرد. ماندن و بسیجی باقی ماندن مشکل است. ولی اگر خدا خواست باید چنین شویم. باز هم باید از خدا بخواهیم.ای خدا اگر شهادت را نصیب ما نمی‏گردانی، ما را در راه امام و به عنوان یک بسیجی راستین، پایدار نگه دار / آمین /.

می‏خواهم بگویم کار مشکل شده. شاید مثل ظهر عاشورا. تعداد زیادی از بچه‏ها شهید شده‏اند و از قرار معلوم، یاران زیادی باقی نمانده‏اند. ولی هنوز امام فرمان حمله می‏دهد.پیروزی را نزدیک می‏بیند و جز به فرمان خدا عمل نمی‏کند. یا علی خودت کمک کن. روحیه بده. انگیزه بده.

گاهی اوقات شنیدن ناهنجاریها در جبهه، دل آدم را می‏شکند. فرهنگ جبهه را باید حفظ کرد. نباید اجازه دهیم کارهای زشت با کلمات تغییر یافته، رواج یابد. بدون اجازه نباید کاری صورت گیرد. دوستی غیر متعارف بین دو جوان،

صحیح نیست و خدای نکرده خطایی صورت می‏گیرد.

شنیدن خبر نافرمانی از سوی یک بسیجی، مثل کوه سنگین است. واحد دفتر قضایی در لشکر، زنگ خطری برای بالا بردن فرهنگ اصیل جبهه است. باید این واحد بی‏کار بماند. نباید اجازه دهیم تخلفات آنقدر زیاد و وسیع شود که دفتر قضایی لشکر نوبت بدهد. مسئولیت سپاهیان سنگین تر است. اشتباه آنها، شروع بدعت در منش پاک و زیبای سبزپوشان خمینی خواهد شد. با انگیزه‏های متفاوتی به جبهه می‏آیند. حتی گاهی اوقات انگیزه‏های نازیبا هم دیده می‏شود. انتخاب کمرنگ شده و جوانانی که در جبهه حضور می‏یابند علاوه بر نیتهای پاک و خالص گاهی اوقات متأثر از عوارض جانبی نیز هستند. طرح شش ماهه برای دانشجویان و یا امتیاز قائل شدن در مراکز کارگری و کارمندی، باعث خدشه دار شدن بعضی از انگیزه‏ها شده و همین امر سبب می‏شود، گذران مدت مأموریت مهمتر از هر امر دیگری گردد. ولی جبهه هنوز پاک است و بسیاری از انگیزه‏ها را پاک می‏کند. کمتر کسی است که به جبهه بیاید و نماز اول وقت نخواند. و یا عاشق و عامل نماز شب نشود. جبهه محل تطهیر است و وقتی در این محیط قرار می‏گیری، طاهر می‏شوی.

بی انگیزه‏ها هم سعی در ایجاد انگیزه‏ی خدایی می‏کنند. مگر می‏شود نوجوانان و جوانان 20 – 18 ساله این گونه عارفانه مشکلات را به جان بخرند و این چنین پاک باشند و انسان متأثر نشود؟ یک نماز جماعت در لشکر کافی است تا هر بیننده‏ای را تحت تأثیر قرار دهد.

روح شهیدان هنوز حاکم است. هر آن کس که وارد این میدان می‏شود، باید خدایی شود. اگر خدایی نشود، زود می‏برد و می‏رود. بدون انگیزه‏ی خدایی نمی‏توان گرمای اهواز و اندیمشک و دو کوهه را تحمل کرد. بدون انگیزه‏ی خدایی نمی‏توان ناملایمات جنگ را تحمل کرد.

البته بین نیروهای ابتدای جنگ با نیروهای فعلی تفاوت است. هر توجیه دیگری هم می‏تواند یک دروغ باشد. آنها می‏آمدند و جبهه را رونق می‏بخشیدند

و با اعمال و گفتار صادقانه‏شان، جبهه‏ها را منور می‏ساختند، ولی حالا، نیروها می‏آیند و از برکت وجود آنها استفاده می‏کنند و منور می‏شوند. اینها در پرتو شمعی که آنها روشن کرده‏اند، گرم می‏شوند. گاهی از اوقات هم خود، شمع این نورافشانی می‏شوند و حماسه‏ی جاودانه بودن را می‏آفرینند. بسیجی می‏شوند و ملائک را به تعجب می‏کشانند. «السابقون السابقون اولئک المقربون«.

همه می‏خواهند کاری حسینی بکنند. همه آمده‏اند تا دین محمد را گسترش دهند. همه آمده‏ایم تا پرچم پر افتخار لا اله الا الله را در سر تا سر گیتی برافرازیم. الحمدلله تفاوتها کم است. ولی وضعیت به گونه‏ای است که باید برای حفظ آن روحیات اول، کوشش کنیم. نباید اجازه بدهیم، روح جبهه به دست عده‏ای افراد نامطلوب، منقلب شود. اگر چه هیچ یک از آنها نیت بدی ندارند ولی عشق هم درجه دارد و باید طبقه اول را جستجو کرد. طبقات پایین‏تر هم خوبند ولی نابرابری سلاح و تجهیزات در جنگ، نیاز به روحیه‏هایی قوی و انگیزه‏هایی محکم دارد.

ما به نیکوترین عشقها نیازمندیم. حالا که همه دنیا در برابر ما صف کشیده‏اند، باید قوی بود. اگر تسلیحات و تجهیزات، کافی نیست، باید بر قوت قلبها بیفزاییم و مسلمان تنوری شویم. اگر ولایت گفت برو داخل تنور، برویم. از امام چون و چرا نخواهیم. در دین خود شک نکنیم. سیاست را عین دیانت بدانیم و در راه اهداف سیاسی جنگی، فداکاری کنیم. پس باید مواظب باشیم. مسخ خنده‏ها و شوخی‏های بچگانه نشویم. روحیه داشته باشیم و با لبخندهایمان، جبهه را با صفا کنیم.

عملیات گوناگونی در مناطق مختلف صورت می‏گیرد. وسعت جنگ خیلی زیاد است. از غرب تا جنوب، با قرارگاههای متفاوت. گاهی ممکن است یک عملیات نه چندان بزرگ، به وسیله‏ی چند تیپ و لشکر محدود، صورت گیرد و در حالی که تو خود در جبهه‏ای از وضعیت آن اطلاع نداشته باشی. فقط صدای مارش عملیات را بشنوی و مانند سایر مردم ایران از طریق رادیو خبرهای

عملیات را پیگیری نمایی. این لحظه‏ها هم، به یادماندنی و خاطره انگیز است. شاید اضطراب تو و دیگر رزمندگان بیش از سایر مردم عادی باشد. چون می‏خواهی نسبت به روند کلی جنگ شناخت پیدا کنی. آیا این عملیات چقدر مؤثر است؟ چه مناطقی به دست ما می‏افتد؟ چند نفر از عراقی‏های مزدور کشته و زخمی و اسیر می‏شوند؟ چه میزان تجهیزات و تانک و نفربر و هواپیمایش از بین می‏رود؟

انجام این عملیات از لحاظ سیاسی و برای بالا بردن روحیه‏ی امت اسلامی ایران، خیلی لازم است. عراق هم از بازسازی ماشین جنگی‏اش باز می‏ماند. تعیین وضعیت هم برای عراق مشکل می‏شود و همیشه در حالت پدافند باقی و ابتکار عمل در دست رزمندگان اسلام می‏ماند.

ماهیت عملیات متفاوت است. گاهی برای تصرف سرزمین و یا منطقه استراتژیک و گاهی برای انهدام تجهیزات و از بین بردن نیروهای عراق است گاهی هر دو منظور را در بردارد و حتی می‏تواند یک حرکت ایذایی برای انجام یک عملیات بزرگ در منطقه‏ی دیگر باشد. این همان نبرد هوش فرماندهان ارشد است که با مانورهای گوناگون یکدیگر را مات می‏کنند. خوشبختانه این حرکتها غالبا از سوی فرماندهان متعهد با لیاقت ایرانی است و ژنرالهای چند ستاره‏ی عراقی به دنبال راه حلی برای فرار از این بازی یک طرفه‏اند.

همانگونه که اهداف و ترتیب عملیات مختلف است، هر یک از آنها دارای نام و رمز مخصوص به خود است. ثامن الائمه، طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس، رمضان، محرم، مسلم، والفجر، فتح، کربلا، نصر، بدر، خیبر…

نامهایی زیبا و با معنی. تقریبا هر نام عملیات با وضعیت و موقعیت آن عملیات هماهنگی لازم را دارد. نامها با دقت خاصی انتخاب می‏شوند و گاهی اوقات برای سلسله عملیاتها تحت نامی مشخص، شماره و رقم در نظر می‏گیرند. والفجر یک، والفجر دو، کربلای یک، کربلای دو…

این دقت نظر در نام یگانها و واحدها و تیپها و لشکرها نیز رعایت شده است

و هر یک از آنها با الهام از اسماء زیبا و مقدس اسلامی، نامی را برگزیده‏اند، نامهایی که صدر اسلام را به یاد آورد. اسامی پیامبر و ائمه‏ی اطهار، یاران و پیروان پیامبر، نام جنگها و غزوه‏های صدر اسلام، اماکن مقدس و…

اینجا جبهه اسلام است. همه چیزش باید اسلامی باشد. لشکر حضرت رسول، لشکر علی بن ابی‏طالب، تیپ امام حسن، لشکر امام حسین، لشکر ثارالله، لشکر سیدالشهداء، لشکر فجر، لشکر قدس، لشکر کربلا، لشکر ولی عصر، لشکر بدر، لشکر نجف اشرف، لشکر امام رضا، لشکر عاشورا. گردانهای حمزه، یاسر، انصار، مالک، عمار، کمیل، میثم، جعفر طیار، سیف، بدر، حنین، خندق، نینوا. گروهانهای بهشتی، رجایی، باهنر، روح الله، و نام فرماندهان شهیدی که در عملیات قبل به شهادت رسیده‏اند.

نامها همه زیبا هستند و هر کدام از آنها حکایت از اعتقادات و انگیزه‏ها دارد. ولی نکات نظامی هم کاملا رعایت می‏شود. در کنار هر نام یک کد یا رقم در نظر گرفته شده و در مباحث نظامی می‏توان با ارقام و کدها، تیپ و لشکر و… را شناخت. الحمدلله امور به خوبی مشخص شده‏اند و تجربیات برادران ارتشی بسیار کارساز است و نواقص را بر طرف می‏کند. البته این رشد نیز مانند تمام تکاملها دوران نقصان خود را طی کرده است و در ابتدای جنگ مشکلات زیادی وجود داشت، ولی به تدریج امکانات زیاد شد و با به دست آوردن غنایم و امکانات لازم، گردانها و تیپها رشد کردند و تعداد لشکرها زیاد شد.

بسیاری از لشکرها تا چندی پیش با تعداد محدودی نیرو و تجهیزات فقط در حد یک تیپ کامل بودند و کسی نمی‏توانست آنها را لشکر بنامد ولی الحمدلله اینک بعضی از این لشکرها خود شامل امکانات و تجهیزات فراوانی است که می‏تواند در حد یک سپاه عمل کند و معمولا آنها تبدیل به لشکرهای پیاده مکانیزه شده‏اند. یعنی چندین واحد زرهی و توپخانه و ادوات و گردانهای متعدد پیاده در آن جای گرفته‏اند و چنانچه نیرو به اندازه‏ی کافی حضور داشته باشد می‏توان با هر کدام از آنها یک عملیات کامل را اجرا کرد. هر کدام از این یگانها در

عملیات یا مرحله‏ی خاصی اینگونه رشد یافته‏اند و حالا ظرفیت پذیرش تعداد زیادی نیرو دارند.

تا اینجا خدا نصرت و یاری خود را به طور کامل نشان داده است و با اعطای ادراک نظامی به فرماندهان، این توانایی به وجود آمده است که با توکل به خدا، بتوانیم ضربه‏های سنگینی به دشمن بعثی بزنیم.

جنگ به مرحله‏ای رسیده است که کار به مرحله‏ی تکمیل یگانهای رزم رسیده و تقریبا همه چیز در جای خود قرار گرفته. ما نیازی به تشکیل و تکمیل واحدها و لشکرها نداریم. نباید توان خود را صرف تشریفات زیادی بکنیم. باید از تشریفات بکاهیم، و نگذاریم رزم تبدیل به بزم شود. حالا هنگام عمل است. باید از فرصت استفاده کنیم و جنگ را آن گونه که مناسب است پیش ببریم. از شعارها کم کنیم و در جهت رشد شعور بکوشیم. پخته‏تر عمل کنیم و اجازه ندهیم عراق از غفلت ما سوء استفاده کند.

امروز کم توجهی به جنگ خیانت است و سالها باید متأسف این خیانت ناخواسته باشیم. جنگ همه‏اش امکانات و نیرو نیست. باید به خدا تمسک جست. باید با خدا باشیم. دست از دعا بر نداریم. از امدادهای غیبی خداوند تبارک و تعالی کمک بخواهیم. مردم را به سوی صلاح دعوت کنیم و اجازه ندهیم کشوری که در حال جنگ است، دنبال مسائل متفرقه و اجناس لوکس و ورود ماشینهای خارجی و… برود. اقتصاد باید در خدمت جنگ باشد. سیاست باید در خدمت جنگ باشد. فرهنگ و هنر باید در خدمت جنگ باشد. نمایشگاه جنگ برگزار شود و توجه همه به سوی واقعیتهای جنگ معطوف گردد. تبلیغات نیز نقش مهمی در جنگ دارد. رادیو و تلویزیون و مطبوعات باید منعکس کننده خبرهای جنگ باشند. تبلیغات مشخص شود و جنگ روانی دشمن را نیز خنثی سازد. حتی علیه دشمن جنگ روانی راه بیندازد. مردم را آگاه کند و تمام توان خود را در اختیار جنگ قرار دهد.

تبلیغات، به هر شکل که باشد می‏تواند نقش تعیین کننده‏ای در جنگ داشته

باشد حتی در بطن جنگ و در خطوط مقدم هم نقش دارد. نقاشی‏ها و نوشته‏ها و… به عنوان امور تبلیغی جایگاه خاصی در جبهه‏ها دارند. پلاکاردها و پارچه نوشته‏ها برای رزمندگان معنایی خاص دارد. تصویر شهید یعنی جاودانگی. طرحها و سیاه قلمهای جنگی، یعنی اینکه هنرمندان نیز در اختیار جنگ هستند. تصویر شهیدی که در آغوش مادر جای دارد، یک پیام است. تصویر رزمنده‏ای که سلاح بر دوش دارد و در افق به سوی کربلا می‏رود، یک پیام است. تبلیغات باید پیام داشته باشد. عکس هم می‏تواند حامل یک پیام جنگی باشد. پسر رزمنده و پدر پیری که روبروی یکدیگر ایستاده و می‏خندند، پیام جنگ است.

هر تیپ و لشکر دارای واحد تبلیغات است که کارهای به خصوصی را در سطح لشکر انجام می‏دهند. برگزاری مراسم به عهده‏ی آن واحد است و وظایفش از پادگان تا اردوگاه و حتی تا خط مقدم جبهه ادامه می‏یابد. یک تابلو نوشته‏ی «لبخند بزن برادر» به عنوان یک امر تبلیغی، باعث تقویت روحیه رزمنده می‏شود.

خطاطها می‏نویسند، شاعران می‏سرایند، مداحان، می‏خوانند. عکاسان، عکس می‏گیرند. نویسندگان، می‏نویسند. سخنرانان، می‏گویند… همه فعالیت می‏کنند. هیچ کدام از اینها بی‏تأثیر نیست. ان شاء الله تمام اینها در راه تقویت روحیه و سازندگی باشد چون هر کدام از این راهها می‏تواند، باعث تخریب افکار بسیجیها نیز شود. پس باید مسئولان امور هوشیار باشند و تبلیغات را هدایت کنند. این دارو می‏تواند زهر باشد. این راه می‏تواند بیراهه باشد.ای خدا خودت کمک کن. جنگ خیلی مشکل شده. امکان انحراف زیاد شده. امتحان تو سخت‏تر شده. باز هم به تو پناه می‏بریم و قبل از هر چیز از تو کمک می‏خواهیم.

تبلیغات برای ارشاد و تشویق جوانان برای حضور در جبهه مناسب است و باید به صورت مناسب به کار گرفته شود. باید بین بیان واقعیتها با تبلیغات مسموم متفاوت باشد تا خدای نکرده سوء برداشت نشود. در این صورت ممکن است، اغیار از آب گل آلود، ماهی بگیرند.

ایران در حال پیکار با کشوری است که با تجاوز به خاک جمهوری اسلامی، قصد براندازی حکومت اسلامی را داشته است.

ایران در حال جنگ با مردمانی است که افکارشان را به دست دیکتاتور دیوانه‏ای داده‏اند.

ایران به طور ناخواسته وارد جنگی شده که طی آن خونهای بسیاری بر زمین ریخته شده.

ایران متحمل جنگی شده که به وسیله‏ی آن می‏تواند در صدور انقلاب خود از آن بهره‏برداری کند.

جنگ برای ما نعمت است. ما خود را در جنگ باور کردیم. جبهه به جوانان ما اصالت داده. بسیاری از واژه‏ها معنی یافتند. نطق‏ها باز شد. خلاقیتها شکوفا گردید. سفره‏ی شهادت گسترده‏تر شد. جانباز مصداق یافت. مصیبت اسارت عینیت یافت و…

همه‏ی جنگها بد است ولی نبرد بین حق و باطل رحمت است. فضل خدا به نمایش گذاشته می‏شود و بندگان صالح خدا در راه خدا قیام می‏کنند و پیمان روز الست را محکم‏تر می‏کنند. خدا هم پیکار با دشمنان را دوست دارد. امام سجاد هم برای مرزداران دعا می‏کند. دفاع از ناموس و حیثیت و اسلام و قرآن و کشور و… مقدس است. غیرت، صفت حمیده و پسندیده‏ای می‏باشد. دفاع از ارزشها یعنی جهاد در راه خدا. جهاد در راه خدا یعنی عشقبازی با معبود. پس می‏جنگیم تا بنده‏ی مطیع او باشیم. می‏جنگیم تا انتقام سیلی و اسیری و سربریدنها را بگیریم، می‏جنگیم برای اینکه هستیم. هستیم، پس می‏جنگیم. آن که حق است، خدا هم با اوست. خدا با هر که باشد پیروز است. پیروزی تنها فتح نیست، ادای تکلیف است. ما آمده‏ایم تا ادای تکلیف کنیم. تکلیف ما را سیدالشهداء معلوم کرده است. او هم به تکلیف و وظیفه‏اش عمل کرد. همه مشکلات را هم به جان خرید. «ما رایت الا جمیلا» هر چه هست زیباست. حتی تکه تکه شدن عزیزان، اسارت دوستان و نرسیدن به اهداف معین در عملیات.

ما منتظر عملیات هستیم. برای حمله به دشمن روزشماری می‏کنیم. منتظر فرمان حمله. ما می‏خواهیم دشمنان دین خدا را نابود کنیم. ولی اگر تکلیف، انتظار است، منتظر می‏مانیم. ما جنگ را می‏شناسیم. با او بزرگ شده‏ایم. شرایط را درک می‏کنیم. مقدمات عملیات ضروری است. تکلیف هر چه باشد عمل خواهیم کرد. برای صدور انقلاب به افراد متعهد نیاز است و قرار نیست تو همیشه در جنگ باقی بمانی. مدت زیادی است که در جبهه‏ای و در عملیات زیادی شرکت کرده‏ای، حالا وقت استراحت و تحصیل علم و مال است، دیگران هستند. آنها می‏جنگند و ان شاء الله جنگ تمام می‏شود.

هوا خیلی سرد است و تو گرمای 50 درجه را هم تحمل کردی. حالا وقت آن رسیده که تسویه کنی و بروی…

شیطان از همه امیدوارتر است. در همه جا وسوسه می‏کند. حتی در خط مقدم. حتی در جبهه. حتی هنگام نماز. حرفهای شیرین زیاد دارد و سعی در انحراف انگیزه‏های خدایی دارد. ولی باید با خدا معامله کرد. باید به او پناه برد. شیطان فقط وسوسه می‏کند و قدرت یدی و اجرایی ندارد. یعنی نمی‏تواند دست تو را بگیرد و به سوی خطا و گناه بکشاند. فقط وسوسه می‏کند. با روح تو کار دارد. وقتی روح تو را تصرف کرد، آنگاه جسم تو ناخودآگاه به سوی بدی می‏رود.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم…

امان از دین فروشی. پناه به خدا از اجتهاد شخصی. عده‏ای در همه چیز مجتهدند و برای هر چیز فتوا می‏دهند. برای جنگ هم فتوا دارند. حکم می‏کنند. عملیات را بررسی و برای فرماندهان حکم می‏دهند. برای دیگران تعیین تکلیف می‏کنند و در راه راست خدا هم شیطنت می‏کنند. باید مواظب بود. به راحتی جنگ را زیر سؤال می‏برند و شک و دو دلی ایجاد می‏کنند. انجام فلان عملیات را غیر ضروری و بیهوده می‏نامند و اگر اجازه یابند در مسند رهبری جامعه

اسلامی می‏نشینند. اما تو باید مواظب باشی. بسیجی باقی بمانی. اولین خصلت بسیجی یعنی تعصب در ولایت. استقامت در سختیها و شناخت شیطان.

بهتر است حرفهای بچگانه و دنیوی در جبهه نباشد. اینجا فرودگاه مردان بزرگ است. بزرگمردان شانزده، هفده ساله. سرداران جوان. انتخاب شدگان. محرومان آزاده. غیرتمندان با حیا. رها شدگان مطیع. بندگان صالح خدا. بسیجیان ناشناخته و مظلوم. رزمندگان دلاور و شجاع. هم از سپاه هم از ارتش.

هر عملیات حامل تجربه‏های زیادی برای رزمندگان اسلام است. نقاط ضعف و قوت شناخته می‏شود و برای عملیات بعدی، راههای مناسب در نظر گرفته می‏شود. همه‏ی عملیات شامل حمله و پاتک و خمپاره و شهید و مجروح و کشته و اسیر و انفجار و سنگر و بمباران و عقب نشینی و اضطراب و پیام و پدافند و… است. اصول عملیات، مشخص است ولی فروع آن متفاوت. جنگ در ارتفاع یک شکل دارد و در دشت شکل دیگر.

نیروهای مکانیزه همه جا کاربرد ندارد. بمبارانهای هوایی همه جا کارساز نیست. همیشه عملیات شبانه موفق نیست. پیروزی همیشه کامل نیست. ولی دشمن یکی است. پایدار و قسم خورده. مجهز تا بن دندان. حمایت شده از سوی تمام قدرتها و پولدارها.

بسیجی می‏داند شب حمله یعنی چه؟ صبح منتظر پاتک دشمن است. قدر گلوله‏های آرپی جی را می‏داند. پاکسازی سنگرهای دشمن را خوب یاد گرفته. می‏داند شاید مجبور شود در چند مرحله از عملیات به صورت پیوسته شرکت کند. می‏داند امروز به او نیاز دارند و فردا معلوم نیست…

بسیجی عاشق امام است و رضایت این سید اولاد پیامبر را عین رضای پیغمبر می‏داند. پشت پیراهنش می‏نویسد، «امام، شویم فدات» روی قلبش نوشته: «کربلا می‏آییم«.

جنگ ناشناخته نیست. جنگ غریب نیست. گروههای نامنظم شهید چمران،

منظم شده‏اند. خائن علنی وجود ندارد. کسی در کار سپاه اخلال نمی‏کند. ارتش جایگاه خود را پیدا کرده و در حد توان، خود را یک ارتشی جنگی نشان می‏دهد. با قدرت هم می‏جنگند.

از آب عبور کردن و بعد به خط دشمن زدن، کار مشکلی است. غواصهایی متبحر و شجاع می‏خواهد. آموزش کافی نیست. امداد غیبی هم نیاز است. خدا هم می‏دهد. برای اتمام حجت. از این سوی آب به سوی آب. آبی خشمگین و وحشی. شاید غیر قابل تصور برای عبور. حتی برای شجاعترین مردم بومی. از نظر نظامی هم محال. ولی خدا می‏برد. از این سو به آن سو. خط هم شکسته می‏شود. منطقه‏ای استراتژیک به تصرف در می‏آید. باور نکردنی. حتی برای خودیها. چه برسد برای بیگانگان اقلیمی و بیگانه‏های با خدا. حالا باید سپاه اسلام نیز از آب عبور کند و در آن سوی آب و بر روی چند جاده‏ی محدود نبرد کند. یا علی (ع(. تا اینجا خدا کمک کرده، پس از این هم کمک می‏کند. جنگ حیثیتی می‏شود. اقتدار نظامی دو طرف در معرض امتحان. یکی در منطقه و دیگری پسگیری شهر ازدست رفته. فاو. کابوسی برای عراقی‏ها و قائد اعظمشان! خیلی سخت است. ای کاش مرده بودند و چنین روزی را نمی‏دیدند. ولی حالا اتفاق افتاده و باید پذیرفت.