حق در لغت به معانى «ثابت، موجود ثابت (1) و یا ثابتى که انکار آن روا نباشد«، (2) آمده است. در اصطلاح، در علوم مختلف بر اساس موردى که استعمال شده، مفهومى خاص پیدا کرده است، ولى همهى آنها متضمن مفهوم وجودى هستند. (3) حقیقت به امرى گفته مىشود که مطابق با واقع است، که مقابل آن کذب و دروغ مى باشد. (4).
بنابراین، در تعریف حق دو جمله نهفته است که از لحاظ منطقى، در حکم جنس و فصل مىباشند:
1- وجود حقیقى داشته باشد.
2- باید وجود داشته باشد.
در مقابل، باطل به چیزى گفته مىشود که وجود حقیقى نداشته باشد و به دروغ ادعا کنند که هست. به عبارتى، باطل به امورى اطلاق مىشود که
مناسبتى با جریان واقعى و حقیقى نداشته باشد.
کلمهى حق به تنهایى 294 و مشتقاتش 123 بار در نهجالبلاغه به کار رفته است و از آن مفهومى اراده شده که متضمن مراتب وجودى و ضرورتهاى ممکن است و به طور خاص، مراد از آن را امورى مىشناسد که وجودشان براى حیات بشرى ضرورى است و ضرورت آن به وسیلهى خداوند و پیامبرانش ابلاغ گردیده است: (5) (قد اوضح لکم سبیل الحق و انار طرقه(، (6) و گسترهى آن به اندازهاى وسیع است که قابل تعریف در یک جمله نیست و در هر موضوعى، مصداق خاصى پیدا مىکند. (7).
امام (ع) در تبیین حق گرایى، ابتدا به بیان حقیقتهاى ثابت و شگرف عالم آفرینش مىپردازد و با اثبات خدایى که ایجاد کنندهى همهى حقایق و هستى هاست، تصویرى از نظام و سنت و قوانین تغییر ناپذیر آن به بشریت عرضه مىدارد (8) و با بیان جایگاه انسان در این نظام، و هدف خاصى که بدان آفریده شده است، به استراتژى، سیاستها و خط مشىهایى مىپردازد که او را با هویت راستین به مقصد مىرساند. (9) در فرهنگ امام (ع) ره آورد تلاش پیامبران، ارایهى بایدها و نبایدهایى (حلال و حرامها) بوده است که هویت راستین بشرى را به تصویر مىکشد و او را قادر مىسازد تا با رعایت آنها، به سهولت به آن هویت دست یابد. از این رو، میزان سعادت و شقاوت را، میزان برخوردارى از آموزههایى مىشناسد که از آنها در قالب دستورات دینى باقى
مانده است. (10).
ارزش این آموزهها به اندازهاى است که ارزش زمامدارى بر انسانها، بدون توجه به آنها، کمتر از آب بینى گوسفند (11) و یا کفش کهنهاى (12) مىگردد که جایى براى پینه زدن دوباره در آن یافت نمىشود.
این آموزهها همان احکام الهى، ارزشهاى اخلاقى، روابط صحیح انسانى، حدود و ضوابط حکومت الهى است که شناخت و اطاعت از آنها، از ضرورتهایى است که چشم پوشى و بىتفاوتى در برابر آن، اثرات ناگوار و جبران ناپذیرى در پى خواهد داشت، که اصلىترین آنها، مواجهه با جامعه و انسانهایى است که از هویت اصیل خود فاصله مىگیرند.
1) ر. ک: منتهى الارب، واژه حق.
2) ر. ک: کشاف اصطلاحات الفنون.
3) ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، نشر البلاغه قم، 1375، ص 9 و ترجمه اشارات و تنبیهات، ملکشاهى، سروش، 1368، ص 252.
4) رک: دهخدا، لغت نامه، ج 6، ص 8029.
5) نهجالبلاغه، خطبههاى 4 و 147.
6) نهجالبلاغه، خطبهى 157.
7) نهجالبلاغه، خطبهى 216.
8) نهجالبلاغه، خطبهى 1.
9) نهجالبلاغه، خطبههاى 104 ، 1 و 118.
10) نهجالبلاغه، خطبهى 100.
11) نهجالبلاغه، خطبهى 3.
12) نهجالبلاغه، خطبهى 33.