جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حفظ پویایى فرهنگ خودى‏

زمان مطالعه: 16 دقیقه

در وضعیتى که ارزش‏هاى عصر روشنگرى و نوزایى در رنسانس در عرصه‏هاى مختلف علوم و اندیشه در خلال رقابت‏هاى تجارى شکوفا شد، استعمارگران براى ایجاد سلطه‏ى سیاسى و اقتصادى، ابتدا با اعزام میسیونرها، زمینه‏ى فرهنگى مناسب را در میان اقوام و ملت‏هاى دوردست فراهم ساختند و سپس منابع آنها را براى قرن‏ها به یغما بردند. قدرت‏هاى بزرگ تجارى، آداب و قواعد بازى را در مناسبات خود با دیگران و سرزمین‏هاى مختلف تدوین نموده و به تدریج قوانین، ارزش‏ها، هنجارها، نهادها و ساختارهاى خود را در عرصه‏هاى مختلف زندگى و فرهنگ به دیگران القا و تحمیل کردند. آنها با رشد خلاقیت‏هاى علمى و فنى، مسیر و ابزارهاى برقرارى سلطه را تغییر دادند تا بتوانند به صدور مازاد تولیدات صنعتى خود بپردازند. (1) در این مبارزه براى

تسخیر بازارهاى مصرف، به تغییر فرهنگ، رفتار، کنش‏ها و گزینش‏هاى ملت‏ها پرداخته، میراث فرهنگى آنها را مورد هجوم قرار داده‏اند.

بى‏شک نباید در مقابل این هجمه‏ها به راحتى تسلیم شد و عنان هویت جمعى و فردى خود را در اختیار آنها قرار داد. به قول «یانگ چنگ چى«: فرهنگ خارجى را نمى‏توان به طور کامل و مانند درختى در سرزمین دیگر نشاند، بلکه بهره‏ورى از فرهنگ و علوم و فنون خارجى باید به منظور نوسازى میراث ملى و تحرک و غنا بخشیدن به آن صورت گیرد. (2) آن چه فرهنگ‏هاى ملت‏هاى جهان سوم و مشرق زمین را تهدید مى‏کند جنبه‏هاى متبذل و سودجویانه و سلطه‏گرانه‏ى فرهنگ غرب است که به دلایل سیاسى و اقتصادى سوار بر ارابه‏هاى تکنولوژى، هوشیارى و اعتبار و هویت ملى انسان‏ها را مورد تهاجم قرار مى‏دهند و با اختصاص بودجه‏هاى هنگفت زمینه‏ى صدور این ارزش‏ها و ناهنجارى‏هاى اخلاقى را فراهم مى‏سازند. (3) این ارزش‏هاى بیگانه با فرهنگ خودى، عموما در قالب الگوها و مدهاى تمدن عرضه مى‏شوند، در حالى که بزرگ‏ترین دشمن فرهنگ «مد» است که باعث از بین رفتن ارزش‏هاى واقعى آن مى‏گردد. «مد» در پى جایگزینى است، مرتب ابداع و اختراع مى‏کند و دشمن خود نیز بوده و با گذشت زمان، با ایجاد مدل و الگوهاى تازه، خود را از بین مى‏برد. زیرا بشر وقتى که از حس بسیار باعظمت و نوگرایى در تجدد کمالات روانى و روحى استفاده نکرد، حتمى است که آن حس را به دست مد بازى‏هاى مستمر نمایش‏هاى ظاهرى خواهد سپرد. (4).

براى رهایى از این چالش‏هاى روحى و روانى به شیوه‏هاى مختلف مى‏توان تمسک جست که در اینجا به آنها خواهیم پرداخت:

1- مبادله‏ى فرهنگى

در تعامل بین گروه‏هاى انسانى، افرادى که داراى شاخص‏هاى رفتارى غالب هستند همواره مورد توجه قرار گرفته و ملاک هنجارهاى گروهى مى‏گردند. در این تعامل، فرهنگى که از چیرگى و ابزارهاى تواناترى برخوردار باشد مایل است در مصاف با دیگران ارزش‏ها، هنجارها و باورهاى خود را به کرسى بنشاند. در تعامل بین کشورها نیز، کشورى که از ابزار نفوذ قوى‏ترى بر باورهاى دیگران از طریق مبادله‏ى اطلاعات و تبلیغات برخوردار است، ارزش‏هاى مازاد فرهنگى خود را به دیگران صادر مى‏کند. این مبادله اگر در عرصه‏هاى نابرابر انجام شود و نهادها و ساختارهاى قانونى، عرفى و اخلاقى در سطح بین‏المللى از تنظیم قوانین و اصول و ضوابط داد و ستد و مبادله‏ى صحیح دو طرفه‏ى فرهنگى ناتوان و قاصر باشند، در آن صورت تسلیم فرهنگى و به تبع آن، سقوط اقتصادى و سیاسى کشورى که از ابزار ضعیف‏ترى برخوردار است به دامان سلطه‏ى بیگانه، امرى محتوم خواهد بود.

از این رو، هر فردى براى حفظ آداب و رسوم، ضرورى است، ارزش‏ها و باورهاى خودى را در تبادل با دیگران بهینه سازى نماید و با شناسایى نقاط قوت و ضعف، با استفاده از نقاط قوت به رفع نقاط تهدیدآمیز دشمن یا هر فرهنگى که مغایر با فرهنگ خودى است، بپردازد. در سطح کلان نیز هیچ کشور و جامعه‏اى در حالت بسته نمى‏تواند موجبات حفظ و بقا و دوام باورها و ارزش‏ها و فرهنگ بومى را فراهم نماید مگر این که با شناسایى نقاط قوت و ضعف فرهنگ بومى و نقاط فرصت و تهدید فرهنگى دشمن – که در یک مطالعه‏ى تطبیقى به دست مى‏آید – به ترمیم و تکمیل و به روز کردن آنها –

متناسب با شرایط و مقتضیات – بپردازد. تمام نظام‏هایى که در دوران‏هاى گوناگون سعى کرده‏اند به دلایل مختلف ایدئولوژیک، مذهبى، سیاسى یا هر عنوان دیگرى با ایجاد حصارهاى متعدد مانع از برقراى مبادله‏ى فرهنگى با محیط بیرونى شوند دیر یا زود به زوال تدریجى و استحاله‏ى ماهوى دچار گردیده‏اند. مثل انقلاب فرهنگى چین که با مرگ مائو از حرکت باز ماند، یا شوروى سابق که با حرکت گلاسنوست از هم فرو ریخت. (5).

2- سپر فرهنگى

براى مقابله با فرهنگ‏هایى که از ابزارها و ادوات پیشرفته و دانش فنى برخوردار و در صدد صدور و دستیابى به تسلط فرهنگى و ارزش‏هاى مصرفى و مازاد خود هستند، باید با برخورد هوشمندانه به مصاف آنها رفت و در آن، با توسل به جنبه‏هاى پویا و جذاب و برانگیزنده‏ى فرهنگ و ارزش‏هاى اصیل و درونى شده‏ى خودى سپر فرهنگى لازم را ایجاد نمود. (6) این سپر بر اساس این اصل که هر رفتار انسانى داراى یک پشتوانه‏ى فکرى و ارزشى است و بدون آنها هیچ کارى صورت نمى‏گیرد، باید تدوین و اجرا گردد. هر گونه شبه افکنى به این دو پایه باعث سست شدن و عدم قاطعیت در رفتار مى‏گردد.

انسان وقتى نسبت به امرى علم پیدا مى‏کند، این علم ابتدا به حالت تصور در ذهن شکل مى‏گیرد و سپس با آمدن اندیشه و فکر منطقى (7) آن تصور به مرحله‏ى تصدیق مى‏رسد و با لحاظ کردن ارزش‏ها و باورها، آدمى علاقه‏مند به ایجاد آن مى‏گردد. یعنى با آمدن ارزش‏ها، در وجود آدمى شوق و میل پیدایش آن مورد در عرصه‏ى بیرونى ظاهر مى‏شود (8) و با ظهور آن، آدمى تصمیم و در نتیجه، اراده‏ى آن کار را اتخاذ کرده و به اعضا و جوارح خود پیام اجرایى صادر مى‏نماید و رفتار مورد نظر در قالب گفتار، کار بدنى و… ظاهر مى‏شود.

3- توجه به عنصر روانى

آدمى در رویارویى با اشیا با چند حالت برخورد مى‏کند: حالت اول همان هستى شىء خارجى است که در عالم خارج، آثارى بر آن مترتب مى‏شود. حالت دوم، عبارت از نوع و کیفیت بروز آن وجود خارجى در مقابل انسان است. تأثیرى که حالت دوم در حواس انسان دارد بیشتر از نوع اول است و این امر به خصوصیات و ذاتیات انسانى بر مى‏گردد، هر انسانى چیزى را که به نظرش زیبا و خوب و مفید است بیشتر قبول مى‏کند تا چیزى که زشت منظر و یا بد اثر جلوه نماید. مدل‏هاى متفاوت کفش یا لباسى که از یک جنس عرضه مى‏شود مشتریان متفاوت دارد، زیرا هر کس بر اساس مدل و الگویى که تناسب با تصورات ذهنى او دارد، انتخاب مى‏کند. نکته‏ى قابل توجه این است که کیفیت عرضه‏ى کالا و نمایش آن در میزان پذیرایى آن تاثیر دارد و این امر به حالات روانى و روحى افراد و شدت و ضعف آنها مربوط مى‏شود. شدت و ضعف این حالات به پایه‏ى اعتقادى و فکرى بر مى‏گردد؛ امورى که از نوع نگاه آدمى به خود، خدا، طبیعت، دیگر افراد و کیفیت ارتباطى که بین آنها قایل است، شکل مى‏گیرد.

براى پذیرش حالت یا چیزى در فرهنگ فردى و عمومى باید به عنصر روانى توجه نمود. مى‏توان و باید با هوشیارى کامل از ابزارهاى صوتى و تصویرى تکنولوژى کمال استفاده را نمود. روزى از یکى از دانشجویان دختر سئوال کردم که چرا این نوع وضعیت لباس و چهره را انتخاب کرده، با این که در یک خانواده مذهبى بزرگ شده است. پاسخ وى قابل تامل است: «ارایه‏ى مدل‏هاى مختلف و نوع پذیرش جامعه از آنها، مرا به گزینش این رویه هدایت نمود«، و توضیح داد: «شما در سریال‏ها و فیلم‏هاى سیماى جمهورى اسلامى ایران که یک نهاد رسمى حکومتى است با دخترانى مواجه مى‏شوید که وضعیت ظاهرى آنچنانى دارند و با زندگى‏اى همراه مى‏شوند که از امکانات زیادى

برخوردار است. در کنار آن، با وضعیت فردى روبه رو مى‏شوید که داراى ظواهر خاصى نیست و با زندگى‏اى همراهى مى‏کند که کمبودهاى زیادى برایش وجود دارد. به معناى دیگر، در این رسانه‏ى جمعى همواره افراد متمول داراى چهره و ظواهر آنچنانى و شیک هستند و افراد فقیر و نادار از بسیارى امکانات محروم هستند. وقتى به جامعه نگاه مى‏کنید احساس مى‏کنید افرادى که از وضعیت شیک و قیافه‏هاى آن چنانى برخوردارند بیشتر مورد پذیرش واقع مى‏شوند و اینها عواملى است که باعث شده تا من این مدل و اگلو را انتخاب کنم.» (9) نکته‏ى ظریف در این سخن، همان عنصر القایى روانى است، یعنى نوع نمایش و کیفیت ظهور افراد در بیننده اثر القایى مى‏گذارد و گرچه هدف سیماى جمهورى اسلامى بعضا با سرانجامى که در نمایش داستانى براى آنها در نظر گرفته به یقین، مبلغ چنین فرهنگى نیست، نوع نمایش و صحنه پردازى‏ها نتیجه‏ى عکس مى‏دهد.

رسانه‏هاى تبلیغى استکبارى دنیا این نکته‏ى روانى را به خوبى مورد توجه قرار داده و در تبلیغ فرهنگ مصرفى و مازاد ارزش‏هاى مورد نظر خود از آن بهترین استفاده‏ها را مى‏برند؛ گسترش مدهاى غربى که هر روز توسط شرکت‏هاى تولیدى به بازار مصرف آورده مى‏شود و مردم ناخواسته با طرد پیشینه‏هاى فرهنگى خود به آنها روى مى‏آورند حاکى از حداکثر استفاده از این خصوصیت روانى و روحى انسانى است. (10).

کنایه‏ها و استعاره‏هایى که ابزارها و رسانه‏هاى امروزى ما با خود یدک مى‏کشند نیز از چنین پیچیده‏گى‏هایى برخوردارند. چنان چه بخواهیم نقش و بار

کنایى و عاریتى وسایل امروز را دریابیم باید به شکل و فرم سمبلیک اطلاعات و اخبارى که این رسانه‏ها به ما عرضه مى‏کنند به همان اندازه توجه داشته باشیم که به مأخذ و مقدار و سرعت مبادله‏ى این اطلاعات و همچنین چارچوب و مجموعه‏اى که این داده‏ها باید در درون آن جاى گیرند. مثلا چگونه ابزارى مانند ساعت، از عنصر زمان، حلقه‏هایى مسلسل و منظم و به لحاظ ریاضى بسیار دقیق و در عین حال خارج و مستقل از ذهن انسان مى‏سازد و یا چگونه کتابت و نوشتن از عنصر روح، لوحى مى‏سازد که در آن خاطرات و ماجراهاى زندگى ثبت مى‏شوند و یا چگونه ابزارى به نام تلگراف اخبار را به کالا تبدیل مى‏کند. بنابراین، باید توجه داشته باشیم که هر وسیله و ابزارى که ما خلق مى‏کنیم، در درون خود به همراه خود ایده‏اى را نیز حمل مى‏کند که تأثیر آن به مراتب وسیع‏تر از کاربرد مورد نظر اولیه‏ى آن وسیله و ابزار مى‏باشد. (11).

4- تقویت و هماهنگ ساختن احساسات و اندیشه‏ها

در فرآیند شکل گیرى رفتار انسان، گفته شد که در حصول صورت و گزاره‏هاى علمى در ذهن، اولین عامل، نوع و کیفیت حصول این گزاره‏ها و تصاویر است و عامل مهم بعدى نوع ارزش‏ها و باورهاى اثر گذار در زندگى است که از جایگاه فرضى شخص در اثرگذارى بر جامعه و نوع ارتباط با دیگران به دست مى‏آید. شدت و ضعف درجه‏ى اذعان و یقین فرد به تحقق خارجى گزاره‏ى ذهنى، به میزان هماهنگى و هارمونى دو مقوله‏ى احساسات و دلایل عقلانى، با باورها و ارزش‏هاى مورد پسند در زندگى و جایگاه اجتماعى

او برمى‏گردد. با هماهنگى این دو مقوله، شخص چنان شخصیتى ذهنى از خود مى‏سازد که اجازه‏ى خدشه‏دار شدن آن را به راحتى نمى‏دهد و حتى براى حفظ آن حاضر مى‏شود سخت‏ترین وضعیت‏ها را تحمل نماید. جامعه‏اى که نتواند در میان آحاد افراد خود چنین اتحاد و هماهنگى ایجاد نماید و آنها را در بى‏بند و بارى‏هاى آزادى‏نما، و یا فرهنگ‏هاى بى‏رنگ و بدون صبغه‏ى علمى، عقلانى و ایمانى رها سازد به طور یقین در برخورد با فرهنگ‏هاى دیگر متلاشى شده و هویت خود را از دست مى‏دهد. (12).

بدترین حالت استحاله‏ى فرهنگى زمانى اتفاق مى‏افتد که افراد جامعه در اثر تلاقى با فرهنگ‏هاى دیگر احساس حقارت ذاتى نموده و تخلق به رفتارهاى قبلى را نوعى عقب‏ماندگى از قافله‏ى کمال و رشد دانسته، آنها را مایه‏ى کم شخصیتى تلقى نمایند. (13) در این وضعیت بحرانى پالایش اطلاعات – نه سانسور و انکار آنها -، ارایه‏ى داده‏هاى عینى مستند با شایسته‏ترین رنگ آمیزى، سوء استفاده نکردن از عواطف و احساسات پاک مردم، تقویت هوشیارى عمومى و ارتقاى آگاهى و شعور اجتماعى مى‏تواند به عنوان پادزهرى تعیین کننده در رویارویى با عملیات روانى و فرهنگى دشمن قرار گیرد. ایجاد وضعیت مطلوب براى بروز عواطف و هیجانات و ابراز عقاید بدون احساس ترس و اضطراب، کارایى بسزایى در تعادل روانى – اجتماعى دارد. همفکرى و هم آموزى با زیربناى فرهنگى، تاریخى و سنتى مردم، زمینه‏ى سوء استفاده دشمن از طریق عملیات روانى را به نحو چشمگیرى کاهش

مى‏دهد. مردمى که به پایگاه‏هاى فرهنگى خودى در تأمین نیازمندى‏هاى روحى و مادى اعتماد درونى داشته باشند در مقابل تبلیغات دشمنان فرهنگ خودى از خود مقاومت بیشترى نشان مى‏دهند. (14).

5- توجه به نقش‏ها و اصالت‏هاى تاریخى

ارتباط عاطفى انسان با گذشته‏ى خویش همواره او را بر این امر هدایت نموده که آن را به دیده‏ى احترام بنگرد. این وابستگى، گاه چنان محکم مى‏گردد که در مقابل هدایت انبیاى الهى نیز به راه و روش گذشتگان تکیه مى‏شود:

»قالوا بل نتبع ما الفینا علیه آباءنا» (15) «قالوا حسبنا ما وجدنا علیه آباءنا» (16).

خط مشى گذشتگان یکى از دلایل شکل گیرى گزاره‏هاى تصدیقى در فرآیند رفتار سازى مى‏باشد. فرهنگ علاوه بر این که متضمن توجه به فردیت است، توجه به دوره‏هاى تاریخى و حوادث آنها را نیز ضرورى مى‏سازد. این امر، فرهنگ را به گونه‏اى دیگر و به وجهى گریزناپذیر و با تاریخ پیوند مى‏دهد. این اتصال هم در سطح شکل‏گیرى فرهنگ‏ها و هم در سطح تأثیرات آنها جلوه‏ى واقعى پیدا مى‏کند. از این رو، ساخت فرهنگ‏ها هم به آهنگى طولانى و کند و هم به آهنگ کوتاه بر مى‏گردد. (17).

ظاهر ساختن جلوه‏هاى تاریخى یک فرهنگ خصوصا مقاطع و حوادثى که در رشد و تکوین قافله‏ى تمدن بشرى مؤثر بوده‏اند ابزارهاى مهمى است

که در تقابل فرهنگى براى حفظ موجودیت و نقش آفرینى مى‏توان به آنها استناد نمود. کشورهاى غربى خصوصا آنهایى که بعد از کشف قاره‏ى آمریکا و جنگ جهانى دوم ظهور کرده‏اند، از این پدیده، استفاده‏هاى زیادى مى‏کنند. تاریخ گواه روشنى است که در قرون وسطى غربى‏ها از علوم و دستاوردهاى آن محرومیت کلى داشتند و طى جنگ‏هاى صلیبى و بعد از رنسانس با آشنایى از فرهنگ مشرق زمین و انتقال کتاب‏ها و تجربیات آنها شروع به تحولات علمى نمودند؛ براى چندین سال متمادى کتاب‏هاى ابوعلى سینا، زکریاى رازى و ابوریحان بیرونى منابع مهم تحصیلات عالى در مراکز غربى بودند. پروفسور «ایلیف» درباره‏ى تأثیر فرهنگ شرق در شکل‏گیرى فرهنگ غرب مى‏نویسد: با در نظر گرفتن سهم عظیمى که نژاد آریایى در تاریخ جهان دارد جاى تعجب است که ما اهالى مغرب زمین، یعنى اخلاف این نژاد، از این اصل و بنیاد و اهمیت این تیره و فرهنگ سرزمین‏هایى که مهد و گهواره‏ى اسلاف ما بوده، تا این حد بى‏اطلاع باشیم. مردم مشرق زمین، تمدن‏هاى رومى و یونانى و یهودى را کم و بیش با شیر مادر مکیده و آن را جذب و هضم کرده‏اند، در حالى که براى اکثر این مردمان صحنه‏هاى وسیع تاریخ ایران که اسلاف و اجدادشان از آن سامان برخاسته و پرورش یافته‏اند چون ماه بر آسمان، دور و خارج از دسترس مى‏باشد. (18).

در حالى که مغرب زمینى‏ها با دقت و کنجکاوى خاص در تمامى زمینه‏ها هم خویش را صرف شناسایى هر چه وسیع‏تر فرهنگ و تمدن مشرق زمین ساخته‏اند، اما در مقام اظهار نظر درباره‏ى جایگاه آفرینش و شکل‏گیرى اندیشه‏ها، دانش‏ها، فن و صنعت در زمینه‏هاى مختلف تأثیرگذارى و

تأثیرپذیرى فرهنگ‏ها و تمدن‏ها بر یکدیگر و از یکدیگر، بى‏پروا همه چیز را به فرهنگ یونانى و روم مربوط مى‏سازند؛ چنان که گویى بنیاد تمدن جهانى متکى بر این دو فرهنگ است و همه‏ى فرهنگ‏هاى معتبر جهان از آنها ملهم گشته‏اند و محور اصلى تحولات فرهنگى جهانى مبتنى بر آن است. چنین برداشتى از آنجا ناشى مى‏شود که مغرب زمینى‏ها خود را میراث خوار فرهنگ و تمدن یونان و روم مى‏دانند و مى‏کوشند با تکیه بر آن خویشتن را صاحب فرهنگ پر سابقه‏ى عظیم و والا و پرتو افکن معرفى سازند. آنها براى رسیدن به این هدف، سرمایه‏هاى زیادى را صرف مى‏کنند. (19) مشرق زمینى‏ها نیز، در مقابل جلوه‏هاى ظاهرى دستاوردهاى علمى امروزى غرب انگشت حیرت به دندان گرفته‏اند و بى‏مهابا منکر گذشته‏ى خود مى‏شوند و تلاش مى‏کنند همه‏ى رفتارها و اشکال زندگى را مشابه آنها سازند، غافل از این واقعیت تاریخى که غرب در تمام دستاوردهاى علمى‏اش مدیون فداکارى‏هاى مشرق زمین خصوصا مسلمانان بوده است.

6- برنامه‏ریزى و مدیریت استراتژیک فرهنگى

برنامه‏ریزى استراتژیک در تقابل بین دو گروه، دو سازمان و دو کشور یکى از عوامل اصلى پیروزى شمرده مى‏شود. در این برنامه‏ریزى عنصر شناخت محیط درونى براى شناسایى نقاط قوت و ضعف و عنصر شناخت محیط بیرونى براى درک فرصت‏ها و نقاط تهدید از عوامل اصلى به شمار مى‏روند. تفاوت عمده‏ى برنامه‏ى استراتژیک از برنامه‏ى معمولى در این است که در اولى تصویر آینده از عوامل اثرگذار در فرآیند برنامه‏ریزى است. با رشد

سریع تکنولوژى، دستیابى به اطلاعات از اقصى نقاط جهان، مدیران را بر آن داشت تا مثل یک فرمانده‏ى جنگ، اثرپذیرى و انعطاف‏پذیرى در برنامه‏ریزى را به حداقل زمان برسانند. از آن تاریخ مدیریت استراتژیک پا به عرصه‏ى وجود گذاشت و امروزه مدیرى در صحنه‏ى عملیاتى موفق است که بتواند از این سیستم اطلاع رسانى و برنامه‏ریزى بهینه برخوردار باشد. (20).

در تقابل فرهنگى، برنامه‏ریزى و مدیریت استراتژیک از عوامل مؤثر در پیروزى در عرصه‏هاى مختلف مى‏باشد. فرد، گروه، سازمان، نهاد و کشورى که با کسب اطلاعات مستمر و روزانه به شناسایى اطلاعات و نقاط قوت و ضعف داخلى و همچنین فرصت‏ها و تهدیدهاى طرف مقابل مى‏پردازد و شماى کلى حرکات آینده‏ى او را حدس مى‏زند، به راحتى قادر خواهد بود در مقابل رفتارهاى رقیب عکس العمل مناسب از خود نشان دهد. (21).

بر اساس این تئورى، اصلاح فرهنگ بومى متناسب با شرایط و اطلاعات محیط درونى و بیرونى امرى مستمر و تدریجى است و براى رسیدن به آن، مراحل زیر را باید طى نمود:

1- شناخت ویژگى‏هاى فرهنگ بومى و فرهنگ وارداتى که از نظر جامعه شناسى آن را «توجیه فرهنگى» مى‏نامند.

2- مقایسه‏ى ویژگى‏ها و مظاهر فرهنگ بومى با ویژگى‏ها و مظاهر فرهنگ وارداتى و شناسایى نقاط قوت و ضعف فرهنگ داخلى، و فرصت‏ها و نقاط تهدیدآمیز فرهنگ وارداتى، که اصطلاحا آن را «تطبیق فرهنگى» مى‏گویند.

3- تثبیت باورها، هنجارها و عادات درست و اصلاح یا حذف باورها، هنجارها و عادات نادرست، که اصطلاحا آن را «اصلاح فرهنگى» یا «انقلاب فرهنگى» مى‏نامند.

روش انجام این مراحل، خصوصا مرحله‏ى سوم، موضوع غامض و پیچیده‏اى است که به سیاست، اصول، آرمان‏ها و اهداف کلى حاکم بر جوامع مختلف ارتباط دارد و براى مبادرت به آن، انجام دو تغییر ضرورى است:

الف – تشخیص باورها و هنجارها و ارزش‏هایى که باید تغییر یابد؛

ب – انتخاب روش مناسب براى این تغییر که معمولا متناسب با ساختارهاى اجتماعى، یکى از دو روش زیر استفاده مى‏شود:

روش ایجاد تغییر از برون از طریق اقداماتى مثل تغییر و جابه جایى مدیران نقش آفرین در جامعه.

روش ایجاد تغییر از درون که عموما تأکید بر افزایش دانش و معرفت افراد از طریق تعلیم و تربیت صورت مى‏گیرد. (22).

آموزش یکى از عوامل اصلى انتقال فرهنگ مى‏باشد. محتواى آموزش تابع تغییرات بزرگ تاریخى و بیان کننده‏ى عناصر اساسى و خاص در آموزش و فرهنگ یک جامعه است. آن چه آموزش تصور مى‏شود در واقع گزینش خاص از تأکیدها و حذف‏ها مى‏باشد؛ تأکید و حذف‏هایى که بر اساس تحولات و ساختارهاى جامعه و ایدئولوژى‏ها و نوع نگاه به جهان و انتظارى که از آن دارد به وجود مى‏آید. (23).

7- الگوسازى

یکى از قوانین تکوینى انسان قانون «محاکاة» است. بر اساس این قانون هر فردى در زندگى و انجام امور و انتخاب متدها و روش‏هاى اجرایى آن، نیازمند الگویى است که آن را سمبل و نماد حرکت‏هاى خویش قرار دهد. انسان‏هایى که بتوانند خودشان الگوسازى نمایند خیلى کم مى‏باشند و اصولا چنین انسان‏هایى خلاق و مبدع هستند. سمبل‏ها و الگوها باعث جهت دهى ارزش‏ها، هنجارها و حتى باورهاى انسان‏ها مى‏گردند. الگوها باعث تأیید عمل و تشویق دیگران مى‏شوند. الگو جرأت ورود در عمل را افزایش داده و سختى و مرارت‏هاى آن را به حداقل مى‏رساند. الگو دلایل عقلانى و استقرایى را تحت الشعاع خود قرار داده و دلیلى فراتر از مسایل ظاهرى ابراز مى‏دارد. الگو منطقى است که از مجموع ارزش‏ها و باورها و شناخت‏هاى فردى و اجتماعى ظاهر مى شود. اختلاف‏هاى عمومى انسان‏ها حتى در مجموعه‏ى یک خانواده‏ى کوچک که در انتخاب و گزینش‏هاى زندگى مثل نوع لباس، نحوه‏ى پوشش و… ظاهر مى‏شود ناشى از نوع الگو و سمبلى است که فرد در مخیله و ضمیر ناخودآگاه خود از آن تصویر کشیده و به سوى آن حرکت مى‏کند. فردى که در مقابل آینه‏اى قرار مى‏گیرد و نوع لباس و اصلاح موى سر و… خویش را انتخاب مى‏کند در واقع امر، یک عمل مقایسه‏اى را انجام مى‏دهد؛ مقایسه‏اى که در یک طرف آن الگوى ساخته شده و بهینه‏ى فرد قرار دارد و در طرف دیگر آن مدل ظاهرى اوست و هر چه این دو بیشتر بر هم انطباق داشته باشند به همان اندازه مورد تأیید و در نتیجه تأکید قرار مى‏گیرند و بر عکس، هر چه این دو کمتر بر هم انطباق داشته باشند به همان اندازه مورد تنفر و حذف واقع مى‏شوند.

جامعه‏اى که براى ارزش‏ها و هنجارهاى مورد نظر خود الگوسازى

مى کند و الگوهاى متناسب با خواست و نیازهاى افراد جامعه‏اش ارایه مى‏دهد به همان اندازه، رفتارها و کنش‏هاى مطلوبى از جامعه، اجتماعات، نهادها و افرادش مى‏بیند. هیچ جامعه‏اى بدون انتشار الگوهاى فرهنگى و نهادهاى اجتماعى خود نمى‏تواند با موفقیت بر جامعه‏ى دیگر مسلط گردد. به همین ترتیب، هیچ جامعه‏اى بدون درجه‏اى از تسلط نمى‏تواند با موفقیت، تمامى یا بیشتر الگوهاى فرهنگى و سازمان‏ها و نهادهاى اجتماعى خود را انتشار دهد.

در این مورد، نقشى که رسانه‏هاى تصویرى مثل تلویزیون، اینترنت و… در الگوسازى دارند از همه‏ى رسانه‏هاى ارتباطى مهم‏تر و مؤثرتر است. از این جهت، مهم‏ترین صادر کنندگان فیلم‏ها از طرف کمپانى‏ها و کشورهاى سرمایه‏دار مثل امریکا، انگلستان، فرانسه، ایتالیا و هندوستان اداره مى‏شوند. (24) حتى ژاپنى‏ها که ادعا مى‏شود بهتر از امریکایى‏ها اتومبیل مى‏سازند دریافته‏اند که بازرگانى و تجارت، بیش از آنکه به علم اقتصاد وابسته باشد، تحت تأثیر هنر نمایش و عرضه‏ى کالاست و امروزه ارقام زیادى را صرف مدل و الگوسازى و تبلیغات تولیدات خود مى‏کنند. ارقام بودجه‏ى تبلیغاتى سالانه‏ى شرکت تویوتا موید این مطلب است. از این رو، به اعتقاد بعضى، تمامى مجموعه‏ى یک فرهنگ، عبارت است از یک دسته‏ى بزرگ یا به عبارت دیگر مجموعه‏اى از تبادل و داد و ستدهاى بى‏شمار که در قالب اشکال و فرم‏هاى سمبلیک و متفاوت صورت مى‏پذیرد. (25).

خداوند در قرآن با ذکر قصص اقوام گذشته مثل لوط (ع(، شعیب (ع(،

موسى (ع(، عیسى (ع) و ابراهیم (ع) و بیان عاقبت و نهایت کار آنها، در واقع اشاره به این قانون و سنت تکوینى دارد تا انسان‏ها با پذیرش الگوى خاص، رفتارهاى مناسب را انجام دهند. (26) حتى الگوى بهینه و مورد نظر خویش را براى بشریت و مخلوقات خویش عرضه مى‏دارد:

»لقد کان لکم فى رسول الله اسوة حسنه لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر و ذکر الله کثیرا» (27) و «قد کانت لکم اسوة حسنه فى ابراهیم و

الذین معه و…» (28).

یکى از این الگوها که امروزه دنیاى استکبار غرب به سرکردگى امریکا و رژیم صهیونیستى را در منطقه‏ى خاورمیانه و فلسطین اشغالى به شگفتى و هراس واداشته و عجز و ناتوانى آنها را نمایان ساخته، عملیات استشهادى فرزندان فلسطینى است که با آغوش باز و آگاهى زیاد وارد این صحنه شده و جان خود را فداى آزادى و شرافت و حیثیت اسلامى و ملى خود مى‏کنند؛ کارى که دشمن مجهز به آخرین دستاوردهاى تکنولوژى نظامى را به ستوه آورده است. این الگو در تاریخ یک بار توسط آزادمردى از خاندان نبوت محمدى (ص) به نمایش گذاشته شده است؛ نمایشى که تا به امروز و تا روز قیامت درخشیده و چراغ هدایت عالم بشریت گردیده است و آن کسى جز امام حسین (ع) نبوده است؛ کسى که در آخرین لحظات صحنه‏ى کربلا با صداى بلند فرمود: «هیهات! که ما به خوارى و ذلت تن در دهیم. خدا و پیامبر او و مؤمنان و پاکدامنان، همگى بیزارند که بندگى و اطاعت از فرومایگان را برکشته شدن با سرافرازى ترجیح دهند. مگر نمى‏بینید که دیگر به حق و درستى عمل نمى‏شود و از باطل روى گردانده نمى‏شود؟! اما من، مرگ را سعادتى مى‏دانم، همزیستى با ستمکاران را ننگ مى‏دانم و از آن بیزار و متنفرم.» (29).


1) کاظمى، مقاله‏ى نظریه ارزش مازاد در مبادلات فرهنگى بین‏المللى، اطلاعات سیاسى اقتصادى شماره 99 – 100، ص 4.

2) امیدوار، محمدجواد، سیر تحول در اندیشه نظامى چین، وزارت امور خارجه، 1370، ص 26.

3) ورجاوند، پرویز، پیشرفت و توسعه بر بنیاد هویت فرهنگى، 1378، ص 65.

4) جعفرى، محمدتقى، فرهنگ پیرو و فرهنگ پیشرو، 1373، ص 33.

5) کاظمى، سید على‏اصغر، جهانى شدن فرهنگ و سیاست، قومس، 1380، ص 273.

6) کاظمى، اطلاعات سیاسى و اقتصادى، شماره‏ى 142 – 141، ص 11.

7) تفکر منطقى به فکر و اندیشه‏اى گفته مى‏شود که داراى شرایط جامعیت، تعمق و انعطاف‏پذیرى باشد. براى توضیح بیشتر مراجعه شود به «تفکر منطقى در مدیریت آموزشى، بابایى، دانشکده فرماندهى و ستاد سپاه، 1380، ص 25، و تفکر منطقى دکتر فیلیپ ص 5.

8) ر. ک: صدر المتالهین، اسفار اربعه، ج 4، ص 338 و مصباح یزدى، آموزش فلسفه، ج 2 صص 390 – 9.

9) نقل به مضمون.

10) نیل پستمن، زندگى در عیش، مردن در خوشى، ترجمه‏ى صادق طباطبائى، انتشارات مطبوعات، 1375، ص 5.

11) نیل پستمن، زوال فرهنگ در بستر عشرت، 1375، ص 82.

12) جعفرى، محمدتقى، فرهنگ پیرو و فرهنگ پیشرو، 1373، ص 99.

13) Freire , E. F. The Pedagogy of The Oppressed . Har monds Word: Penguin. 1972, P, 123.

14) عشایرى، حسن، همایش جنگ فرهنگى، داشنگاه امام حسین «ع«، 1377، ص 41.

15) سوره‏ى بقره، آیه‏ى 170.

16) سوره‏ى مائده، آیه‏ى 104.

17) برتران، رفیع، فرهنگ و سیاست، مترجم احمد تقى‏زاده، نشر دادگستر، 1376، ص 72.

18) میراث ایران، سیزده تن از کارشناسان، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1376، ص 21.

19) ورجاوند، پرویز، پیشرفت و توسعه بر بنیاد هویت فرهنگى، سهامى انتشار، 1377، ص 16.

20) پیرس و رابینسون، برنامه‏ریزى و مدیریت استراتژیک، ترجمه‏ى سهراب خلیلى شورینى، یادواره کتاب، تهران، 1377، ص 22.

21) والر اشتاین، ایمانوئل، سیاست و فرهنگ در نظام متحول جهانى، نشر نى، 1377، ص 28.

22) فردرو و دیگران، جامعه و فرهنگ، نشر آرون، 1380، ص 3 و میرسپاسى، مدیریت منابع انسانى، نشر شروین، 1373، ص 223.

23) William. R. The Long Revolution. London. Penguin. 1965. P. 145.

24) روزاموند و دیگران، فرهنگ و جامعه، نشر قطره، 1380، ص 119.

25) نیل پستمن، زندگى در عیش، مردن در خوشى، ترجمه صادق طباطبایى، انتشارات مطبوعات، 1375 ص 7.

26) »کان فى قصصهم عبرة لاولى الالباب ما کان حدیثا یفترى و لکن تصدیق الذى بین یدیه و تفصیل کل شى و هدى و رحمه لقوم یومنون» (یوسف، 111) «در سرگذشت آنان براى صاحبان خرد عبرتى است. این سخنى نیست که ساخته باشند بلکه تصدیق کتابى است که پیش از آن بوده و توضیح همه چیز است، با هدایت و رحمتى براى گروهى که ایمان دارند«. راغب در مفردات مى‏گوید: اصل کلمه (عبر) به معناى تجاوز از حالى به حالى است و اما عبور تنها، مختص به تجاوز از آب است و اعتبار و عبره مخصوص به حالتى است که انسان به وسیله‏ى آن از شناختن چیزى که قابل مشاهده است به چیزى که قابل مشاهده نیست، مى‏رسد. ضمیر در قصصهم به انبیا که یکى از ایشان یوسف (ع(، صاحب این سوره است بر مى‏گردد، احتمال هم دارد که به یوسف و برادرانش برگشته و معنا چنین باشد: قسم مى‏خورم که در داستان‏هاى انبیا و یا یوسف و برادرانش عبرت است براى صاحبان عقل، و این داستان که در این سوره آمده حدیث افترایى نیست. تفصیل کل شىء بیان و تمیز هر چیزى است از آن چه که مردم در دینشان که اساس سعادت دنیا و آخرت است، بدان نیازمندند. (سید محمدباقر موسوى همدانى، ترجمه تفسیر المیزان، جلد 11 ص 274(.

27) احزاب، آیه‏ى 21 «هر آینه براى شما در وجود رسول خدا الگویى است که باید به آن تأسى کنید و این وظیفه‏ى هر کسى است که امید به خدا و روز جزا دارد و بسیار یاد خدا مى‏کند.» کلمه‏ى اسوه به معناى اقتدا و پیروى است و بیان آن به صورت جمله‏ى اسمیه (لکم فى رسول الله) نشان از استقرار و استمرار آن دارد، یعنى شما همواره باید از رسول خدا در گفتار و رفتار پیروى نمایید. (موسوى همدانى، ترجمه تفسیر المیزان، جلد 16، ص 426(.

28) سوره‏ى ممتحنه، آیه‏ى 4، «شما الگوى خوبى در ابراهیم و پیروانش دارید و…» (موسوى همدانى، ترجمه تفسیر المیزان، جلد 19، ص 387(.

29) قمى، شیخ عباس، نفس المهموم، مترجم، محمدباقر کمره‏اى، قم: انتشارات مسجد جمکران، 1370، ص 98.