جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

جبهه ملی و لیبرال‏های ملی‏گرا

زمان مطالعه: 6 دقیقه

»جبهه ملی» که متشکل از عناصری بود که مدت‏ها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و براساس شهادت اسناد لانه جاسوسی برای فعالیت علیه انقلاب و خط مشی رهبری انقلاب با عوامل جاسوسی امریکا رابطه داشته‏اند و حتی در اوج «شلوغی‏های» درون انقلاب، شاه در ملاقاتی که با سفیر امریکا در ایران

انجام می‏دهد و سخن از انحلال مجلس شورای ملی می‏گوید، تصریح می‏کند که دستگیری‏ها شامل جبهه ملی نمی‏شود:

سند شماره 14 – گزارشات سیاسی امنیتی:

»… خسارت دیروز (13 آبان 1357 – کشتار دانش آموزان و دانشجویان و سرکوب تظاهرات مردمی) حساب شده و کاملا گسترده بود…

شاه به سفیر گفته است مجلس احتمالا منحل خواهد شد… مخالفان دستگیر خواهند شد اما جبهه ملی، طرف‏داران بنی‏احمد یا پان ایرانیست‏ها (پزشک‏پور) دستگیر نخواهد شد…» (1).

بعد از پیروزی انقلاب نیز با وجود آن که در دولت موقت در کنار هم‏فکران خویش یعنی نهضت آزادی پست‏های حساسی را در اختیار گرفته بودند، به تضعیف خط انقلاب در برابر غربی‏ها مبادرت می‏ورزیدند. سقوط لانه جاسوسی در 13 آبان 1358، سکوت موقت این لیبرال‏ها را به دنبال داشت زیرا پرونده‏های بسیاری از افراد صاحب این گرایش از اسناد کشف شده و به دست آمده در لانه جاسوسی به وسیله دانشجویان مسلمان پیرو خط امام افشا گشته و به اطلاع مردم می‏رسید. اما روی کار آمدن بنی‏صدر، این اطمینان را به آنها داد که بار دیگر می‏توانند در محیط سیاسی کشور ظاهر شوند و حتی پس از مدتی، در تبلیغات و موضع‏گیری‏های علنی خویش، مبادرت به تخطئه و محکوم نمودن خط انقلاب و اقداماتی نظیر تسخیر لانه جاسوسی پرداختند. به عنوان نمونه نشریه پیام جبهه ملی، طی مقاله‏ای به قلم علی اصغر حاج سید جوادی حرکت خط امام در برپا کردن «انقلاب دوم» و «انقلابی بزرگ‏تر از انقلاب اول» را این گونه مورد حمله قرار می‏دهد:

»… اشغال سفارت امریکا و گروگان‏گیری، یک عمل از پیش ساخته و برنامه‏ریزی شده برای پایمال کردن خون هزاران شهید راه آزادی و تسلط مجدد امپریالیسم و ایادی آن بر مردم بود.

نتایج مصیبت‏بار گروگان‏گیری همراه با 14 ماه شعارهای توخالی و اغفال و فریب توده‏ها و راندن مبارزین راستین انقلاب از صحنه حیات سیاسی کشور و محاصره اقتصادی و تصرف میلیاردها دلار اندوخته‏های ایران برای امپریالیسم امریکا، آلوده کردن چهره تابناک انقلاب ایران در افکار عمومی مردم جهان و انزوای سیاسی و

اخلاقی ملت ایران بود. امروز همه مراجع رسمی جمهوری اسلامی ایران از دولت و مجلس و نهادهایی که خود را وابسته به انقلاب می‏دانند در برابر این رسوایی مهر سکوت بر لب نهاده و با وقیحانه‏ترین شیوه‏های تبلیغ و تلقین، همچنان به فریب اذهان ساده مردم ادامه می‏دهند. مردم ایران! با تمام وجود خود از سیاست پیشگان جمهوری اسلامی بخواهید که اگر در ادعای خود به انقلاب ایران صداقت دارند، مسئولین واقعی توطئه اشغال سفارت امریکا و گروگان‏گیری – نه جوانان فریب خورده احساساتی – را با نام و عنوان معرفی کنند و آنها را در یک دادگاه ملی محاکمه کنند… اگر می‏خواهید زنده بمانید صدای اعتراض خود را بلند کنید.» (2).

»جبهه ملی» یکی از گروه‏های دعوت کننده به مراسم 14 اسفند 1359 دانشگاه تهران بود که «جهت هر چه باشکوه‏تر کردن مراسم یادبود دکتر مصدق«، از مردم دعوت به عمل می‏آورد تا در غائله شرکت نمایند. همچنین برای تأکید بر جهت‏گیری این گروه در آن روز، اوراقی تبلیغاتی چاپ و منتشر کرد که در آنها عکس مصدق در یک طرف پرچم سه رنگ ایران در طرف دیگر طراحی شده بود. عناصر جبهه ملی از چندین تریبون، موضع‏گیری‏های تند و ضد انقلابی خود را اعلام می‏کردند که روزنامه «میزان» از جمله این تریبون‏ها به شمار می‏رفت. آنچه در مورد جبهه ملی و لیبرال‏های ملی‏گرا طی این مقطع می‏توان گفت این است که آنان در دام جوسازی‏ها و تبلیغاتی گرفتار شدند که خود یکی از عوامل ایجاد و تشدید آن القائات بودند. قدرت و نفوذ بنی‏صدر در حاکمیت نظام از یک سو و محذورات نیروهای مردمی برای مقابله با توطئه‏های این گروه (و گروه‏هایی نظیر اینان که اقدام به قیام مسلحانه در برابر نظام و حکومت نکرده بودند) از طرف دیگر، موجب شده بود که تبلیغات این جریان برعلیه انقلاب و خصوصا خط امام، رشدی فزاینده نماید؛ به طوری که هم فکرانشان در بهار 1360 خبر از برپایی یک جنگ داخلی و روی کار آمدن دولتی ائتلافی متشکل از روشن‏فکران غیر وابسته، لیبرال‏ها و گروه‏های چپ و گروه‏های چپ غیر وابسته، پس از چنین جنگی، می‏دادند.» (3).

اما جبهه ملی و نهضت آزادی بر این نکته به خوبی واقف بودند که در طیف ضد انقلاب جایگاه و پایگاهی نداشته و کثرت عناصر رسوا و «سوخته» این دو، هر

گروهی را از ائتلاف با اینان هراسان می‏ساخت. از این رو، برای خروج از این بن‏بست برای این که در حاکمیت آینده و دولت ائتلافی «اپوزیسیون» (مخالفین) بتوانند برای خود، جایگاه و پستی را به دست آورند از یک سو به سازمان‏دهی دو شعبه جوان از دل خود مبادرت ورزیدند. «جبهه دموکراتیک ملی» از درون جبهه ملی و «سازمان جوانان نهضت آزادی» از دل نهضت آزادی اعلام موجودیت و شروع به فعالیت نمودند و صد البته که فعالیتی در خور توجه داشته‏اند طوری که «مأمور سیا» طی گزارشی در این باره چنین می‏نویسد:

»جبهه دموکراتیک ملی کوشش‏های همه‏جانبه‏ای برای به دست آوردن پشتیبانی مردم، کارگران، معلمان و نویسندگان را شروع کرده است، گزارش داده شده که مجاهدین و فدائیان خلق پیام‏های قدردانی برای رهبر جبهه دموکراتیک ملی، «هدایت‏الله متین دفتری» فرستاده‏اند.

نظریه (مأمور سیا(: با حمایت این دو گروه، جبهه دموکراتیک کلی می‏تواند حزب سیاسی نیرومندی در دولت ایران باشد.» (4).

از سوی دیگر هم جبهه ملی و هم نهضت آزادی، سعی می‏کردند که با اعلام مواضعی تندتر از سایر گروه‏ها، حداقل در شعار، حضور خود در عرصه سیاسی مخالفان خط امام و ضد انقلابیون را تا زمان پیروزی بر انقلاب اسلامی، حفظ نمایند. بدیهی بود اتخاذ مواضعی تندتر از منافقین و بنی‏صدر و دیگر گروه‏های ضد انقلاب آن هم زمانی که آنها در اوج موضع‏گیری بر علیه انقلاب و نظام به سر می‏بردند – بهار 1360 – جبهه ملی و نهضت آزادی را به عنوان کردن مطالبی وامی‏داشت که «بوی مخالفت» با امپریالیسم امریکا را می‏داد، یعنی کاری که لیبرال‏های جبهه ملی و… هیچ گاه متعرض آن نمی‏شدند؛ جبهه ملی دقیقا در راستای همین سیاست بود که در 25 / 3 / 1360 طی اعلامیه شدید اللحنی به موضع‏گیریی برعلیه انقلاب اسلامی مبادرت نمود و از گروه‏های مختلف جهت شرکت در یک تجمع و راه‏پیمایی اعتراض‏آمیز دعوت به عمل آورد و با این اقدام ناشیانه مرتکب دو اشتباه فاحش سیاسی برای جبهه ضد انقلاب گردید. اشتباهاتی که خبر تلاشی و اضمحلال این جبهه را نیز به همراه خود داشت. اولین اشتباه جبهه ملی، نقض رسمی و علنی اطلاعیه 10

ماده‏ای دادستانی انقلاب اسلامی بود. در بند دوم و هشتم این اطلاعیه آمده است:» 2- برگزاری میتینگ و تظاهرات با توجه به شرایط جنگی، منوط به اجازه وزارت کشور است…

8- احزاب و گروه‏ها مجاز به تشویق و تحریک به اعتصاب، کم‏کاری، تحصن یا هر نوع اخلال در مؤسسات مختلف کشور نیستند و چنانچه مواردی مشاهده شود متخلفین تحت پی‏گرد قانونی قرار می‏گیرند…» (5).

پس اشتباه اول جبهه ملی این بود که طی اعلامیه‏ای رسمی، اقدام به نقض اطلاعیه 10 ماده‏ای دادستانی کرده و مصونیت سیاسی خود را از بین برد. دومین اشتباه جبهه ملی این بود که با فراخوان گروه‏های ضد انقلاب جهت تجمع و راه‏پیمایی در 25 / 3 / 1360 میدان فردوسی تهران، در واقع برای نیروهای انقلابی و «خط امام«، قبل از اعلام قیام مسلحانه منافقین و بنی‏صدر، «آماده باش» زده و حزب‏الله را نسبت به وقایعی که در پیش بود هشیار ساخته و مردم را به صحنه کشاند. حضور مردم در صحنه همه ترفندهای «اپوزیسیون» مسلح را برای غافل‏گیر ساختن و مرعوب نمودن آنها خنثی ساخت.

امام خمینی، با فراست و حکمت بی‏بدیل خویش، رأسا برخوردی مکتبی و الهی با این جریان نموده و در صبح روز 25 / 3 / 1360 طی بیانات مبسوطی فرمودند:

»… این‏ها مرتدند؛ جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است. بله، جبهه ملی هم ممکن است بگویند ما این اعلامیه را نداده‏ایم. اگر آمدند در رادیو، امروز بعدازظهر، آمدند در رادیو اعلام کردند به این که این اطلاعیه‏ای که حکم ضروری مسلمین، جمیع مسلمین (لایحه قصاص) را غیر انسانی خوانده، این اطلاعیه از ما نبوده، اگر این‏ها اعلام کنند که از ما نبوده، از آنها می‏پذیریم؛ اسلام در رحمتش باز است بر روی همه مردم… جبهه ملی سب اسلام کرده است…» (6).

اگر چه مراد و نیت امام از اعلام این حکم الهی صرفا عمل به تکلیف الهی بوده اما جبهه ملی و نهضت آزادی و دیگر لیبرال‏های ملی‏گرا را بر سر دو راهی انتخاب قرار داده بود. دو راهی که انتخاب هر کدام، پیروزی غیرقابل انکاری برای جبهه انقلاب و خط امام به شمار می‏رفت. اگر آنها اطلاعیه جبهه ملی را

نفی می‏کردند، که تعدادی از جمله بازرگان، فروهر و… مبادرت به این کار کردند، در واقع تا مدتی مدید در صحنه سیاسی کشور نمی‏توانستند ظاهر شوند و در بین «اپوزیسیون«، خودنمایی نمایند به عبارت دیگر منفعل شده و به صورت «عناصری خنثی» سعی در پنهان نمودن خود داشتند و اگر اطلاعیه جبهه ملی را نفی نمی‏کردند در حقیقت حکم ارتداد را پذیرا شده بودند و می‏بایست منتظر آتش خشم مردم مسلمان باشند به طوری که به گزارش خبرگزاری پارس، در محلی که جبهه ملی اعلام تجمع و راه‏پیمایی کرده بود از همان ساعت مقرر (2 بعدازظهر) به بعد، گروه‏های مختلف مردم حزب‏الله جهت رویارویی و برخورد با هر عنصری که حکم مرتد را برای خود پذیرفته بود آماده بودند. به گزارش خبرگزاری پارس گروهی از مردم حزب‏اللهی موتور سوار فریاد می‏زدند: «ملی‏ها کوشند؟ توی سوراخ موشند.» (7) (8).


1) اسناد لانه جاسوسی امریکا، جلد 1 – 6، ص 482 و 483، دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، 1368.

2) دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نشریه «رویدادها و تحلیل«، شماره 11، 10 / 12 / 1359، به نقل از نشریه «پیام جبهه ملی«.

3) روزنامه اطلاعات 17 / 2 / 1360، نقل مصاحبه «علی اصغر حاج سید جوادی» با روزنامه «فولکسرانت» چاپ هلند شماره 31 مارس.

4) اسناد لانه جاسوسی امریکا، جلد سوم، ص 31، دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، 1368.

5) روزنامه جمهوری اسلامی، 20 / 1 / 1360.

6) مأخذ 23، ص 19 تا 21.

7) نقل به مضمون از گزارش خبرنگار اعزامی خبرگزاری پارس.

8) نشریه ویژه خبرگزاری پارس، 26 / 3 / 1360.