جبهه دارخوین با پشتوانه بسیار قوی نیروهای خود و گذر از عملیات موفقیتآمیز و حماسی «فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا» میتوانست نقش مؤثری در طراحی مانور عملیات آزادسازی آبادان از محاصره ایفا کند، ضمن این که عقبه آن تا اهواز به عنوان نقطهای مثبت ارزیابی میگردید. از یک دیدگاه، چون جبهه دارخوین دارای گسترش کمتری نسبت به جبهه عمومی آبادان (شامل فیاضیه تا میدان تیر) بود، تلاش اصلی با به کارگیری نیروی بیشتر باید به جبهه آبادان و مخصوصا فیاضیه داده شود. اما کوتاه و کم عرض بودن خط لجمن در جبهه دارخوین نه به سبب محدود بودن زمین، بلکه این آرایش متناسب با آرایش دشمن شکل گرفته بود، مخصوصا در مهرماه جناح غربی منطقه کاملا خشک و طرفین نسبت به مانور احتمالی یکدیگر کاملا آسیبپذیر بودند مضاف بر این که جبهه خودی متکی به مانور نیروی پیاده بود و در صورت نیاز میتوانست در جبههای به عرض 8 تا 10 کیلومتر مانور انجام دهد، اما به دلیل نبودن دشمن در عمق این جناح، لزوما نیازی به چنین مانوری نبود و ما میتوانستیم با سود جستن از نقطه ضعف دشمن در این معبر وصولی، کار را بر او مشکل کنیم. چنان که قبلا در مورد خطوط دفاعی جبه دارخوین بیان گردید، در حدفاصل این جبهه در خط دفاعی جنوبی آن (جنوب سلمانیه، خط رضاییها) تا جبهه ماهشهر، یک خط فرضی وجود داشت و عراق در این جناح عمدتا به استقرار نیروی اصلی خود در حاشیه غربی جاده آسفالت اکتفا کرده بود و خط دفاعی آنها تنها 200 تا 300 متر در جناح غربی جاده امتداد داشت و بقیه زمین باز و بدون عارضه بود و دشمن کاملا از این مسیر آسیبپذیر بود، لذا اطلاعات دقیق جبهه دارخوین از وضعیت استقرار دشمن، اعتماد به نفس از اجرای عملیات فرمانده کل قوا در بهرهبرداری از آموختههای آن و وجود نهر شادگان در جناح شرقی جاده آسفالت، زمینه طرح و اجرای مانور احاطهای یک طرفهای را به جبهه دارخوین میداد و این نقطه قوت برای جبهه خودی باعث
شد عراق ضربه اصلی در کل منطقه را از مانور و عملیات نیروهایی که از نهر شادگان به عمق منطقه دفاعی او زدند و در کمترین زمان به پل قصبه رسیدند، متحمل شود. در طرح نهایی مانور، جبهههای دارخوین و فیاضیه به عنوان تلاش اصلی و جبهههای میدان تیر (تا ایستگاه 7 و ایستگاه 12) و ماهشهر به عنوان تلاش فرعی ایفای نقش کردند.