جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

جایگاه فرهنگ در بین مولفه‏هاى قدرت ملى

زمان مطالعه: 2 دقیقه

از آنجایى که نحوه‏ى فعالیت در اقتصاد و یا سیاست گذارى در بخش‏هاى دیگر متأثر از مبانى و ارزش‏هاى حاکم بر جامعه مى‏باشد؛ و فرهنگ مقوله‏اى است که متضمن مبانى ارزشى و فکرى جوامع، و جهت دهنده‏ى فعالیت‏هاى فردى و اجتماعى است، بنابراین صبغه‏ى مولفه‏هاى سیاسى، اقتصادى، نظامى و اجتماعى و حتى نوع فعالیت‏هاى فرهنگى، از مبانى فرهنگى حاکم بر رفتارهاى فردى یا حکومتى که این فعالیت‏ها را انجام مى‏دهد ناشى مى‏گردد؛ چرا که این مبانى و ارزش‏هاى فرهنگى است که به سیاست، اقتصاد، امور نظامى و اجتماعى هویت بخشیده و جهت حرکت آنها را مشخص مى‏سازد.

این عامل باعث شده تا شناخت ویژگى‏ها و خصوصیات فرهنگى دیگر ملل و تلاش براى پیش‏بینى و واکنش‏هاى متفاوت آنها در مقابل حوادث و تحولات، قدمتى طولانى پیدا نماید. معروف‏ترین نمونه‏ى آن، سفر تاریخى «مارکوپولو» به چین و خاطرات وى در طول سفر، از آداب و رسوم ملت‏هاى آسیایى و اسلامى و راهنمایى او در راستاى بهره‏بردارى از روش‏هاى مناسب تعامل با این کشورها مى‏باشد.

با آغاز دوران استعمار نو، شناخت فرهنگ‏ها اهمیت زیادى پیدا کرد و دانشمندان مختلف با عناوین مستشرقین و محققین فرهنگى، به سوى کشورهاى جهان به راه افتادند. هدف آنها پیدا کردن دایرة المعارف جامعى از خصوصیات فرهنگى کشورها و استفاده از آن، در جهت سلطه بر ثروت‏هاى آنان بود، مسیرى که تا اکنون ادامه یافته و با استفاده از شیوه‏هاى نوین، سطح پویایى خود را ارتقا داده است.

تجربه‏ى تاریخى دولت‏ها به ما آموخته است که سیاست گذارى‏ها در نظام اجتماعى (داخلى و خارجى) اعم از تصمیم‏هاى اقتصادى، سیاسى، نظامى و اجتماعى، نخست به تایید نظام فرهنگى جامعه رسیده و سپس به اجرا در مى‏آید. علت این که مشاهده مى‏شود هر انقلابى به دنبال تحولات بنیادین مى‏باشد، به «تغییر و تحول در فرهنگ جامعه» باز مى‏گردد و الا اگر هدف هر انقلابى، گسترش همان فرهنگ پیشین بود، نه تغییر و تحول در ابعاد مختلف نظام و نه حتى اصل قیام براى انقلاب لازم بود.