از راههاى دیگر حفظ روحیهى بسیجى، تواضع و ساده زیستى است. اگر چه تواضع، صفت قلب است که در عمل و رفتار مؤمن نمودار مىشود؛ اما حفظ تواضع با سادهزیستى امکانپذیر است. به عبارت دیگر، از برکات سادهزیستى، حفظ خشوع و خضوع در انسان است. وقتى از مولاى متقیان على «علیهالسلام» دربارهى اصرار او بر پوشیدن پیراهن کهنه سؤال مىشود، مىفرمایند:
یخشع له القلب و تذل به النفس و یقتدى به المؤمنون (1).
»قلب به واسطهى آن خاشع، نفس آرام و انسانهاى مؤمن از آن پیروى مىکنند.» به طورى که ملاحظه مىشود، مولاى متقیان على «علیهالسلام» سه خصوصیت سادهزیستى را در این کلام نورانى بیان فرمودند که عبارتند از: «خشوع در قلب«، «تذلیل نفس» و «الگو پذیرى مؤمنان از انسان«.
همچنین از برکات دیگر ساده زیستى، حفظ روحیهى دفاعى و سلحشورى در انسان است؛ که البته عکس آن نیز صادق است؛ یعنى، رفاه طلبى موجب مىشود که انگیزهى دفاعى و روح مبارزه در انسان بتدریج ضعیف گردد. حتى سرانجام از بین برود.
مولاى متقیان على «علیهالسلام» در نامهى گهربار خود به «عثمان ابنحنیف.» قناعت و ساده زیستى خود را این گونه تویح مىدهد:
لاروضن نفسى ریاضة تهش معها إلى القرص إذا قدرت علیه مطعوما و تقنع بالملح مأدوما (2).
»نفس خود را آن گونه تربیت مىکنم که به قرص نانى شاد گردد و در خورش به نمک قناعت کرده، بسازد.»
حضرت حاصل ریاضت نفسى را که با نان و نمک تربیت شده است.روح شجاعت و مقاومت در برابر توفان حوادث مىداند و به این سؤال که «فردى که خوراک روزنهاش نان و نمک است، چگونه در مقابل دشمنان مقاومت مىکند؟» بدین نحو پاسخ مىدهد:
الا و إن الشجرة البریة اصلب عودا و الروائع الخضرة ارق جلودا (3).
»آگاه باش! که درخت بیابانى چوبش از درختهاى سبز و خرم و در باغ پرآب سختتر که پوست نازکتر دارند.»
پس نتیجه مىگیریم و که ساده زیستى و بىاعتنایى به دنیا، لازمهى انگیزهى مقاومت و روحیهى دفاعى است. به طورى که امام راحل (ره(نیز شرط حفظ ارزشهاى اسلامى را ساده زیستن و اجتناب از رفاه طلبى مىداند:
»اگر بخواهید بىخوف و هراس در مقابل باطل بایستید و از حق دفاع کنید و ابرقدرتان و سلاحهاى پیشرفتهى آنان و شیاطین و توطئههاى آنها در روح شما اثر نگذارد و شما را از میدان به در نکند، خود را به ساده زیستن عادت دهید و از تعلق به مال و منال و جاه و مقام بپرهیزید. مردان بزرگ که خدمتهاى بزرگ براى ملتهاى خود کردند، اکثر ساده زیست و بىعلاقه به زخارف دنیا بودهاند. آنان که اسیر هواهاى پست نفسانى و حیوانى بوده و هستند، براى حفظ یا رسیدن به آن، تن به هر ذلت و خوارى مىدهند و در مقابل زور و قدرتهاى شیطانى خاضع و نسبت به تودههاى ضعیف ستمکار و زورگو هستند؛ ولى وارستگان برخلاف آنانند؛ چرا که با زندگانى اشرافى و مصرفى نمىتوان ارزشهاى انسانى – اسلامى را حفظ کرد.» (4).
البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که ساده زیستى به منزلهى عدم بکارگیرى توان و استعداد فرد در کار و تولید نیست؛ بلکه انسانهایى که ساده زندگى مىکنند، حداکثر توان و استعداد خود را در ابعاد مختلف زندگى به کار مىگیرند و در عین حال حاصل دسترنج و تلاش خود را به نیازمندان و فقیران انفاق مىکنند و براى خود، تنها در حدى که به شؤون بسیجى و فرهنگ ساده زیستى آنان لطمه نزند، بهره مىگیرند و همواره از افزون خواهى و رفاه طلبى احتزاز دارند. بسیجى در مدرسهاى تربیت شده است که ساختار روحى و روانى او با مبارزه و دفاع از ارزشهاى اسلامى شکل گرفته است. روح غنا و بىنیازى از غیر خدا، در او صلابتى را پدید آورده است که در زهد و
قناعت و ساده عبور کردن از کنار مزایاى مادى تبلور مىیابد. او این اصل مسلم را از امام بسیجان پذیرفته که مبارزه با رفاه طلبى سازگارى ندارد و این اعتقادى جاویدان و پایدار در تمام زندگى او به حساب مىآید. هر گاه دنیاى فریبنده به او روى مىآورد، سخنان امام راحل (ره) را در این زمینه مرور مىکند که فرمود:
»ملت عزیز ما که مبارزان حقیقى و راستین ارزشهاى اسلامى هستند، بخوبى دریافتهاند که مبارزه با رفاه طلبى سازگار نیست و آنها که تصور مىکنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفین و محرومان جهان، با سرمایهدارى و رفاه طلبى منافات ندارد، با الفباى مبارزه بیگانهاند. آنهایى هم که تصور مىکنند سرمایهداران و مرفهان بىدرد با نصیحت و پند و اندرز متنبه مىشوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان کمک مىکنند، آب در هاون مىکوبند. بحث مبارزه و رفاه، بحث قیام و راحت طلبى، بحث دنیاخواهى و آخرت جویى، دو مقولهایست که هرگز با هم جمع نمىشوند و تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند.» (5).
بدین ترتیب، یکى از نتایج ساده زیستى، آشنایى با فقر و محرومیت مردم است. بسیجى کسى است که درد دین و درد فقر محرومین را با هم احساس مىکند و از بىعدالتى و نابرابرى در سطح جامعه رنج مىبرد. او مهمترین چالش در تحقق ارزشهاى دینى را، رفاه و پرخورى بىحد و حصر قشر ثروتاندوز و برخوردار از یکسو و فقر و درد جانکاه بینوایان از سوى دیگر مىداند. از نظر او جامعه آماده براى رشد ارزشها، جامعهاى است که روح عدالت و عدالتخواهى در آن حاکم باشد. بنابراین انگیزهى دفاعى بسیج، انگیزهاى چند جانبه است. بسیجى در وسط میدان است. و با همه ناهنجاریهاى فرهنگى و اجتماعى و سیاسى مبارزه مىکند تا دیندار بماند، به وظیفه دیندارى خود عمل کند و در نزد خداى متعال، انبیاء، اولیاء و شهیدان، سربلند و آبرومند باشد.
1) نهجالبلاغه، حکمت 99.
2) همان، نامهى 45.
3) نهجالبلاغه، نامهى 45.
4) صحیفه نور، ج 19، ص 11.
5) صحیفه نور، ج 20، ص 235.