جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تواضع و ساده ‏زیستى

زمان مطالعه: 4 دقیقه

از راههاى دیگر حفظ روحیه‏ى بسیجى، تواضع و ساده زیستى است. اگر چه تواضع، صفت قلب است که در عمل و رفتار مؤمن نمودار مى‏شود؛ اما حفظ تواضع با ساده‏زیستى امکان‏پذیر است. به عبارت دیگر، از برکات ساده‏زیستى، حفظ خشوع و خضوع در انسان است. وقتى از مولاى متقیان على «علیه‏السلام» درباره‏ى اصرار او بر پوشیدن پیراهن کهنه سؤال مى‏شود، مى‏فرمایند:

یخشع له القلب و تذل به النفس و یقتدى به المؤمنون (1).

»قلب به واسطه‏ى آن خاشع، نفس آرام و انسانهاى مؤمن از آن پیروى مى‏کنند.» به طورى که ملاحظه مى‏شود، مولاى متقیان على «علیه‏السلام» سه خصوصیت ساده‏زیستى را در این کلام نورانى بیان فرمودند که عبارتند از: «خشوع در قلب«، «تذلیل نفس» و «الگو پذیرى مؤمنان از انسان«.

همچنین از برکات دیگر ساده زیستى، حفظ روحیه‏ى دفاعى و سلحشورى در انسان است؛ که البته عکس آن نیز صادق است؛ یعنى، رفاه طلبى موجب مى‏شود که انگیزه‏ى دفاعى و روح مبارزه در انسان بتدریج ضعیف گردد. حتى سرانجام از بین برود.

مولاى متقیان على «علیه‏السلام» در نامه‏ى گهربار خود به «عثمان ابن‏حنیف.» قناعت و ساده زیستى خود را این گونه تویح مى‏دهد:

لاروضن نفسى ریاضة تهش معها إلى القرص إذا قدرت علیه مطعوما و تقنع بالملح مأدوما (2).

»نفس خود را آن گونه تربیت مى‏کنم که به قرص نانى شاد گردد و در خورش به نمک قناعت کرده، بسازد.»

حضرت حاصل ریاضت نفسى را که با نان و نمک تربیت شده است.روح شجاعت و مقاومت در برابر توفان حوادث مى‏داند و به این سؤال که «فردى که خوراک روزنه‏اش نان و نمک است، چگونه در مقابل دشمنان مقاومت مى‏کند؟» بدین نحو پاسخ مى‏دهد:

الا و إن الشجرة البریة اصلب عودا و الروائع الخضرة ارق جلودا (3).

»آگاه باش! که درخت بیابانى چوبش از درختهاى سبز و خرم و در باغ پرآب سخت‏تر که پوست نازکتر دارند.»

پس نتیجه مى‏گیریم و که ساده زیستى و بى‏اعتنایى به دنیا، لازمه‏ى انگیزه‏ى مقاومت و روحیه‏ى دفاعى است. به طورى که امام راحل (ره(نیز شرط حفظ ارزشهاى اسلامى را ساده زیستن و اجتناب از رفاه طلبى مى‏داند:

»اگر بخواهید بى‏خوف و هراس در مقابل باطل بایستید و از حق دفاع کنید و ابرقدرتان و سلاحهاى پیشرفته‏ى آنان و شیاطین و توطئه‏هاى آنها در روح شما اثر نگذارد و شما را از میدان به در نکند، خود را به ساده زیستن عادت دهید و از تعلق به مال و منال و جاه و مقام بپرهیزید. مردان بزرگ که خدمتهاى بزرگ براى ملتهاى خود کردند، اکثر ساده زیست و بى‏علاقه به زخارف دنیا بوده‏اند. آنان که اسیر هواهاى پست نفسانى و حیوانى بوده و هستند، براى حفظ یا رسیدن به آن، تن به هر ذلت و خوارى مى‏دهند و در مقابل زور و قدرتهاى شیطانى خاضع و نسبت به توده‏هاى ضعیف ستمکار و زورگو هستند؛ ولى وارستگان برخلاف آنانند؛ چرا که با زندگانى اشرافى و مصرفى نمى‏توان ارزشهاى انسانى – اسلامى را حفظ کرد.» (4).

البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که ساده زیستى به منزله‏ى عدم بکارگیرى توان و استعداد فرد در کار و تولید نیست؛ بلکه انسانهایى که ساده زندگى مى‏کنند، حداکثر توان و استعداد خود را در ابعاد مختلف زندگى به کار مى‏گیرند و در عین حال حاصل دسترنج و تلاش خود را به نیازمندان و فقیران انفاق مى‏کنند و براى خود، تنها در حدى که به شؤون بسیجى و فرهنگ ساده زیستى آنان لطمه نزند، بهره مى‏گیرند و همواره از افزون خواهى و رفاه طلبى احتزاز دارند. بسیجى در مدرسه‏اى تربیت شده است که ساختار روحى و روانى او با مبارزه و دفاع از ارزشهاى اسلامى شکل گرفته است. روح غنا و بى‏نیازى از غیر خدا، در او صلابتى را پدید آورده است که در زهد و

قناعت و ساده عبور کردن از کنار مزایاى مادى تبلور مى‏یابد. او این اصل مسلم را از امام بسیجان پذیرفته که مبارزه با رفاه طلبى سازگارى ندارد و این اعتقادى جاویدان و پایدار در تمام زندگى او به حساب مى‏آید. هر گاه دنیاى فریبنده به او روى مى‏آورد، سخنان امام راحل (ره) را در این زمینه مرور مى‏کند که فرمود:

»ملت عزیز ما که مبارزان حقیقى و راستین ارزشهاى اسلامى هستند، بخوبى دریافته‏اند که مبارزه با رفاه طلبى سازگار نیست و آنها که تصور مى‏کنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفین و محرومان جهان، با سرمایه‏دارى و رفاه طلبى منافات ندارد، با الفباى مبارزه بیگانه‏اند. آنهایى هم که تصور مى‏کنند سرمایه‏داران و مرفهان بى‏درد با نصیحت و پند و اندرز متنبه مى‏شوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان کمک مى‏کنند، آب در هاون مى‏کوبند. بحث مبارزه و رفاه، بحث قیام و راحت طلبى، بحث دنیاخواهى و آخرت جویى، دو مقوله‏ایست که هرگز با هم جمع نمى‏شوند و تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند.» (5).

بدین ترتیب، یکى از نتایج ساده زیستى، آشنایى با فقر و محرومیت مردم است. بسیجى کسى است که درد دین و درد فقر محرومین را با هم احساس مى‏کند و از بى‏عدالتى و نابرابرى در سطح جامعه رنج مى‏برد. او مهمترین چالش در تحقق ارزشهاى دینى را، رفاه و پرخورى بى‏حد و حصر قشر ثروت‏اندوز و برخوردار از یکسو و فقر و درد جانکاه بینوایان از سوى دیگر مى‏داند. از نظر او جامعه آماده براى رشد ارزشها، جامعه‏اى است که روح عدالت و عدالتخواهى در آن حاکم باشد. بنابراین انگیزه‏ى دفاعى بسیج، انگیزه‏اى چند جانبه است. بسیجى در وسط میدان است. و با همه ناهنجاریهاى فرهنگى و اجتماعى و سیاسى مبارزه مى‏کند تا دیندار بماند، به وظیفه دیندارى خود عمل کند و در نزد خداى متعال، انبیاء، اولیاء و شهیدان، سربلند و آبرومند باشد.


1) نهج‏البلاغه، حکمت 99.

2) همان، نامه‏ى 45.

3) نهج‏البلاغه، نامه‏ى 45.

4) صحیفه نور، ج 19، ص 11.

5) صحیفه نور، ج 20، ص 235.