جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تلاش غرب برای ایجاد توازن قوا در جنگ

زمان مطالعه: 3 دقیقه

پیروزی‏های فزاینده جمهوری اسلامی در جنگ – که از سال دوم هجوم عراق آغاز شد و با فتح خرمشهر به اوج خود رسید – غرب را بر آن داشت تا برای تحمیل صلح یا آتش بس به جمهوری اسلامی بدون تأمین حقوق تضییع شده ایران، تلاش اصلی را بر حفظ صدام معطوف نماید. بدین ترتیب از یک سو قطعی غرب و پا فشاری بر حفظ صدام به هر شکل ممکن (با پشتیبانی همه جانبه از رژیم عراق و ادامه‏ی تحریم فروش سلاح‏های نظامی و تجهیزات به ایران) و از سوی دیگر عزم راسخ جمهوری اسلامی برای رسیدن به اهداف خود در جنگ و تن ندادن به سازش و تسلیم نشدن در برابر فشارهای همه جانبه‏ی استکبار، نوعی حالت نه جنگ، نه صلح را میان طرفین حاکم ساخت. به عبارت دیگر، استکبار جهانی سعی داشت توان جمهوری اسلامی را فرسوده کند تا انجام دادن حرکتی سرنوشت ساز و تعیین کننده برای اختتام جنگ، با حفظ آرمانهای مطلوب ایران اسلامی ‏امکان پذیر نباشد.

در واقع حفظ صدام و بازداشتن ایران از پا فشاری بر آرمان‏های خود، برای برقراری موازنه‏ی قوا بود. از این رو افزایش و تقویت توانایی‏های عراق، به ویژه نیروی هوایی این کشور، در دستور کار قدرت‏های بزرگ بود. در پی این پشتیبانی‏ها بود که ارتش عراق تلاش کرد آسمان را به طور مطلق در اختیار بگیرد تا جنگ را از میدان رزم زمینی به آسمان، دریا و شهرها بکشاند.

آنچه غرب را بر اتخاذ سیاست مزبور واداشت، هراس از تاکتیک‏های

ویژه جمهوری اسلامی‏ بود، عامل اساسی که نقش تعیین کننده در کسب پیروزی داشت.

قوای نظامی جمهوری اسلامی با اقدامات و عملیات مبتکرانه، رژیم عراق را به فرو پاشی تهدید می‏کرد که در این صورت گسترش انقلاب اسلامی را در پی داشت و منافع غرب را در منطقه خاورمیانه، با تهدید اساسی مواجه می‏ساخت. از این رو غرب برای بازداشتن ایران از دستیابی به هر گونه موفقیتی که رژیم بغداد را متزلزل و گسترش انقلاب اسلامی را تسهیل می‏کرد، به هر شیوه‏ی ممکن متوسل می‏شد.

بر این اساس غرب سیاست دیپلماسی – فشار را در پیش گرفت و در این روند، رژیم بغداد را برای فشار مستقیم به جمهوری اسلامی، تحت حمایت و هدایت قرار داد.

گرچه عراق توانایی بهره‏برداری لازم و کامل را از مساعدت‏های غرب نداشت، لیکن قدرت‏های بزرگ برای جلوگیری از پیروزی ایران در جنگ، به انحناء مختلف و وسایل متعدد به کمک حاکمان بغداد شتافتند از جمله:

1 – واگذاری تکنولوژی برتر (خصوصا در زمینه تجهیزات هوایی) به عراق.

2 – قرار دادن اطلاعات کسب شده به وسیله آواکس‏ها و دیگر دستگاه‏های جاسوسی و اطلاعاتی در اختیار عراق.

3 – کسب اطلاع از تاکتیک‏ها و توانایی های نظامی ایران و بهره‏برداری از فکر مستشاران نظامی برای کمک به عراق.

4 – حمایت‏های تبلیغاتی، سیاسی و اقتصادی دنیای غرب و وابستگان آن خصوصا مرتجعین عرب منطقه از رژیم عراق.

ارتش عراق به رغم اینکه توانست در برهه‏ای خاص از زمان با گسترش سازمان رزم خود به 50 لشکر و عمق بخشیدن به میادین مین و موانع و استحکاماتش و نیز ممانعت از تثبیت و تأمین مناطق تصرف شده، وقفه‏ای در پیشروی رزمندگان به داخل خاک عراق ایجاد کند، لیکن این وضع ناپایدار بود و با گذشت زمان و رشد توانایی‏های

جمهوری اسلامی در جنگ – طراحی عملیات در زمین‏های مختلف (دشت، کوهستان، آب، رمل و….(، سازماندهی نیرو و گسترش سازمان رزم – زمینه تزلزل و بی ثباتی رژیم بغداد فراهم شد.

در هر صورت، رویارویی غرب با چنین وضعیتی، بن بست جنگ را برای غرب پیچیده‏تر کرد و غرب نتوانست نگرانی خود را کاهش دهد.

البته گفتنی است که آنچه تا اندازه‏ای افزایش توان باز دارندگی عراق را موجب شد، گذشته از استراتژی ابر قدرت‏ها در حمایت‏های همه جانبه علمی و نظری از رژیم عراق، تلاش و سخت کوشی این رژیم در اصل قرار دادن جنگ بود.حکومت عراق با بسیج کردن کلیه‏ی امکانات در خدمت جنگ، جنگ را مسئله اصلی خود قرار داده بود و با توجه به ارتباط تنگاتنگ جنگ با اوضاع سیاسی – اجتماعی – اقتصادی عراق و سرنوشت رژیم عراق، از هر گونه سهل انگاری در این باره جلوگیری می‏کرد.