پیروزیهای فزاینده جمهوری اسلامی در جنگ – که از سال دوم هجوم عراق آغاز شد و با فتح خرمشهر به اوج خود رسید – غرب را بر آن داشت تا برای تحمیل صلح یا آتش بس به جمهوری اسلامی بدون تأمین حقوق تضییع شده ایران، تلاش اصلی را بر حفظ صدام معطوف نماید. بدین ترتیب از یک سو قطعی غرب و پا فشاری بر حفظ صدام به هر شکل ممکن (با پشتیبانی همه جانبه از رژیم عراق و ادامهی تحریم فروش سلاحهای نظامی و تجهیزات به ایران) و از سوی دیگر عزم راسخ جمهوری اسلامی برای رسیدن به اهداف خود در جنگ و تن ندادن به سازش و تسلیم نشدن در برابر فشارهای همه جانبهی استکبار، نوعی حالت نه جنگ، نه صلح را میان طرفین حاکم ساخت. به عبارت دیگر، استکبار جهانی سعی داشت توان جمهوری اسلامی را فرسوده کند تا انجام دادن حرکتی سرنوشت ساز و تعیین کننده برای اختتام جنگ، با حفظ آرمانهای مطلوب ایران اسلامی امکان پذیر نباشد.
در واقع حفظ صدام و بازداشتن ایران از پا فشاری بر آرمانهای خود، برای برقراری موازنهی قوا بود. از این رو افزایش و تقویت تواناییهای عراق، به ویژه نیروی هوایی این کشور، در دستور کار قدرتهای بزرگ بود. در پی این پشتیبانیها بود که ارتش عراق تلاش کرد آسمان را به طور مطلق در اختیار بگیرد تا جنگ را از میدان رزم زمینی به آسمان، دریا و شهرها بکشاند.
آنچه غرب را بر اتخاذ سیاست مزبور واداشت، هراس از تاکتیکهای
ویژه جمهوری اسلامی بود، عامل اساسی که نقش تعیین کننده در کسب پیروزی داشت.
قوای نظامی جمهوری اسلامی با اقدامات و عملیات مبتکرانه، رژیم عراق را به فرو پاشی تهدید میکرد که در این صورت گسترش انقلاب اسلامی را در پی داشت و منافع غرب را در منطقه خاورمیانه، با تهدید اساسی مواجه میساخت. از این رو غرب برای بازداشتن ایران از دستیابی به هر گونه موفقیتی که رژیم بغداد را متزلزل و گسترش انقلاب اسلامی را تسهیل میکرد، به هر شیوهی ممکن متوسل میشد.
بر این اساس غرب سیاست دیپلماسی – فشار را در پیش گرفت و در این روند، رژیم بغداد را برای فشار مستقیم به جمهوری اسلامی، تحت حمایت و هدایت قرار داد.
گرچه عراق توانایی بهرهبرداری لازم و کامل را از مساعدتهای غرب نداشت، لیکن قدرتهای بزرگ برای جلوگیری از پیروزی ایران در جنگ، به انحناء مختلف و وسایل متعدد به کمک حاکمان بغداد شتافتند از جمله:
1 – واگذاری تکنولوژی برتر (خصوصا در زمینه تجهیزات هوایی) به عراق.
2 – قرار دادن اطلاعات کسب شده به وسیله آواکسها و دیگر دستگاههای جاسوسی و اطلاعاتی در اختیار عراق.
3 – کسب اطلاع از تاکتیکها و توانایی های نظامی ایران و بهرهبرداری از فکر مستشاران نظامی برای کمک به عراق.
4 – حمایتهای تبلیغاتی، سیاسی و اقتصادی دنیای غرب و وابستگان آن خصوصا مرتجعین عرب منطقه از رژیم عراق.
ارتش عراق به رغم اینکه توانست در برههای خاص از زمان با گسترش سازمان رزم خود به 50 لشکر و عمق بخشیدن به میادین مین و موانع و استحکاماتش و نیز ممانعت از تثبیت و تأمین مناطق تصرف شده، وقفهای در پیشروی رزمندگان به داخل خاک عراق ایجاد کند، لیکن این وضع ناپایدار بود و با گذشت زمان و رشد تواناییهای
جمهوری اسلامی در جنگ – طراحی عملیات در زمینهای مختلف (دشت، کوهستان، آب، رمل و….(، سازماندهی نیرو و گسترش سازمان رزم – زمینه تزلزل و بی ثباتی رژیم بغداد فراهم شد.
در هر صورت، رویارویی غرب با چنین وضعیتی، بن بست جنگ را برای غرب پیچیدهتر کرد و غرب نتوانست نگرانی خود را کاهش دهد.
البته گفتنی است که آنچه تا اندازهای افزایش توان باز دارندگی عراق را موجب شد، گذشته از استراتژی ابر قدرتها در حمایتهای همه جانبه علمی و نظری از رژیم عراق، تلاش و سخت کوشی این رژیم در اصل قرار دادن جنگ بود.حکومت عراق با بسیج کردن کلیهی امکانات در خدمت جنگ، جنگ را مسئله اصلی خود قرار داده بود و با توجه به ارتباط تنگاتنگ جنگ با اوضاع سیاسی – اجتماعی – اقتصادی عراق و سرنوشت رژیم عراق، از هر گونه سهل انگاری در این باره جلوگیری میکرد.