کندی حرکت نیروهای عراق در عبور از رودخانه کارون نمایانگر دو نکته بود: اول آن که این نیرو روحیه لازم برای اجرای یک عملیات سریع و در عمق را نداشت و در هر لحظه منتظر هجوم نیروهای خودی بود که به طور حتم مشاهده رشادتهای مدافعان خرمشهر عامل اصلی آن بوده است. دوم این که برای فرماندهی نیروی عبور کننده، ترکیب مانور نیروی پیاده تکاور و ادوات زرهی جهت حرکت در عمق، اصل مسلمی بوده است ولی نیروهای تکاور آنان با وجود دارا بودن توان برای نفوذ بیشتر در عمق، تا زمان نصب پل و عبور ادوات زرهی صرفا جهت برقراری تأمین سرپل به کار گرفته شدند. این دو ضعف عمده بعدها سبب گردید که عراق نتواند به اهداف خود در جزیره آبادان دست یابد.
محاصره جزیره آبادان به وسیله ارتش عراق در پی تصرف جاده ماهشهر – آبادان، هر چند خطرهایی جدی برای شهرهای آبادان و خرمشهر به وجود آورده بود، اما هنوز هدف اصلی ارتش عراق در این مقطع یعنی تصرف این جزیره و تسلط بر اروندرود، حاصل نشده بود، لذا میبایست نیروهای موجود در سرپل شرق کارون به عملیات عبور از رودخانه دیگری یعنی عبور از بهمن شیر اقدام میکردند. برای رسیدن به این مهم، تیپ 6 زرهی از لشکر 3 زرهی به همراه واحدهایی از تیپ 33 نیروی مخصوص مسئولیت اجرای عملیات را عهدهدار گردیدند.
نحوه عملیات از بهمن شیر نیز همانند عبور از کارون طراحی شده بود، بدین ترتیب که ابتدا با استفاده از تاریکی شب منطقه شناسایی شد و قبل از روشنایی، نیروهای کماندو با استفاده از وسایل عبوری متحرک به آن سوی رودخانه منتقل شدند و زمینه را جهت ورود ادوات زرهی که بلافاصله پس از نصب پل باید منتقل میشدند، فراهم ساختند، با این تفاوت که وجود نخلستان با عمق 400 الی 500 متر در دو طرف رودخانه، اقدامات مهندسی بیشتری را برای تسلیح و دسترسی ادوات زرهی و خودروها به رودخانه طلب میکرد.
در آن هنگام روی رودخانه بهمن شیر دو پل ایستگاه 7 و ایستگاه 12 جهت برقراری ارتباط با جلگه خوزستان نصب بود، اما نیروهای عراق در عبور از رودخانه بهمن شیر از این دو پل استفاده نکردند و کوی ذوالفقاری را که با کمک برخی از خائنان (1) منطقه شناسایی کرده بودند، برای عبور از بهمن شیر برگزیدند. دلیل این امر را میتوان در دو پارامتر جست و جو کرد: اول پرهیز عراق از ورود به شهر آبادان با توجه به تجارب ورود به خرمشهر و اجتناب از جنگ شهری؛ دوم آن که در منطقه ذوالفقاری (2) فاصله میان رودخانههای اروند و بهمن شیر کمتر است. وانگهی از لحاظ نظامی، در عبور از بهمن شیر دو هدف مهم میتوانسته وجود داشته باشد که یکی تصرف جاده خسرو آباد (آخرین راه ارتباطی با ساحل جنوبی کشور) و دیگری دسترسی به ساحل اروندرود بود و به تحقیق رسیدن به این دو هدف از طریق کوی ذوالفقاری با سهولت بیشتری امکانپذیر بوده است.
در کتاب «هویزه، آخرین گامهای اشغالگر» در وقایع 9 / 8 / 1359 (عملیات عراق در بهمن شیر به منظور تصرف آبادان) آمده است:
»عبور از رودخانه بهمن شیر با وجود فاصله زیاد از عقبه اصلی دشمن و مشکلات نظامی خاصی که داشت، تنها راه دستیابی به جزیره آبادان و تصرف شهر بود. عراق برای تحقق این امر میبایست بر قسمت شرقی رود کارون دست یافته و با پیشروی به سمت جنوب و زدن پل روی بهمن شیر، تصرف جزیره آبادان را امکانپذیر سازد.
عراق در جست و جوی راه مناسب برای دسترسی به شرق کارون، نیروهای خود را به سمت شمال کشید و از دو محور مارد (12 کیلومتری شمال آبادان) و سلمانیه (20 کیلومتری شمال آبادان) اقدامات مهندسی برای عبور از کارون را آغاز کرد. عراق یک بار از نیمه دوم مهرماه در منطقه مارد برای احداث پل روی کارون به اقدامات مهندسی پرداخت که با هوشیاری و اقدام به موقع افراد بومی در مطلع ساختن نیروهای خودی و به همت نیروهای سپاه و هوانیروز از ادامه فعالیت مهندسی دشمن ممانعت شد
و هشت تن از نیروهای عراقی که برای ساحل سازی به قسمت شرقی کارون رخنه کرده بودند نیز به اسارت درآمدند. دشمن بار دیگر در 19 مهرماه حدود ده کیلومتر بالاتر از محل پیشین در حدفاصل مارد و سلمانیه، شب هنگام، به احداث پل پرداخت و در حین غافلگیری نیروهای خودی، از کارون عبور کرد و در حدود ساعت 8:30 صبح به جاده اهواز – آبادان رسید و نزدیک به 900 غیرنظامی را (که در این جاده رفت و آمد میکردند و اطلاعی از عبور عراقیها از کارون نداشتند) به اسارت گرفت.
عراق تا دو روز پس از ورود به سمت شرقی کارون بر اثر مقاومت دلیرانه نیروهای خودی نتوانست منطقه مارد را تصرف کند، ولی سرانجام با فشار و کشتار بسیار، به دشواری مارد را به اشغال درآورد. وقتی نیروهای خودی از مارد عقب نشستند، عراق برای تصرف آبادان مصممتر شد، لذا در نقطهای از ساحل شرقی کارون که در تصرف داشت، پل دیگری احداث کرد و با تقویت نیروهای خود در این محور، حملات متعددی را در حاشیه شرقی رود کارون به سوی آبادان آغاز کرد. نیروهای معدود خودی به مقاومت پرداختند، اما فشار دشمن بسیار شدید بود و نیروهای خودی ناچار به سمت ایستگاه 7 عقب نشستند. به این ترتیب عراق تا آستانه آبادان پیش رفت. این مرحله تا 23 مهر طول کشید.
با استقرار نسبی دشمن در معابر وصولی آبادان، نیروهای خودی با درک موقعیت نظامی منطقه و خطر سقوط آبادان، که گاهی به طور نامنظم به دشمن حمله میکردند و شاهد موفقیتهایی نیز بودند؛ از جمله، عملیاتی که نیروهای خودی متشکل از تکاوران ارتش و برادران سپاه روز بیست و نهم مهر در محور ایستگاه 7 انجام دادند و با فداکاری موفق شدند نیروهای زرهی و پیاده دشمن را حدود پنج کیلومتر عقب برانند و مواضع آنها را تصرف کنند ولی بر اثر عدم پشتیبانی ناچار به ترک مواضع و عقب نشینی به سنگرهای قبلی شدند.
در حالی که شهر در محاصره قرار گرفته بود و به طور دائم به وسیله هواپیماها و توپخانه دشمن از دو سمت هدف قرار میگرفت. حجت الاسلام «جمی» امام جمعه آبادان – که بخشی از بدنش نیز فلج بود – در جمع مردم و رزمندگان حاضر میشد و با ایراد سخنرانیهای مهیج تأکید میکرد که عراقیها هیچگاه نخواهند توانست آبادان را تصرف کنند و این خیال خامی است که بعثیها در سر میپرورانند. حضور دائمی امام جمعه و تلاش او در تشویق به ایستادگی و مقابله با دشمن، از عوامل مهم تداوم اراده مقاومت در روحیه مدافعان شهر آبادان بود.
عراق با رسیدن به نزدیکی ایستگاه 7، از نظر معابر وصولی و ورود به جزیره آبادان چند راه در پیش رو داشت، اما تجربه خرمشهر به او آموخته بود که در رویارویی با نیروی مردم، دستیابی به هدف تعیین شده آسان نخواهد بود و برای نیل به هدف بهای سنگینی باید بپردازد؛ مثلا، تصور میکرد ایستگاه 7 منبع بزرگی از نیروهای نظامی و مقاومت مردمی است، لذا از ادامه پیشروی در این محور خودداری کرد، در حالی که نیروهای مدافع در ایستگاه 7 کمتر از یک گردان بودند.
در ادامه کار، دشمن نیروهای جدیدی وارد منطقه کرد. این نیروها پس از قطع جاده اهواز – آبادان به سمت منتهی الیه شمال شرقی آبادان پیشروی کردند. مزیت این مانور برای دشمن در آن بود که بدون درگیری با نیروهای مقاومت و با پیمودن منطقهای خالی از نیروهای نظامی، به راحتی به نخلستانهای کناره بهمن شیر رسیدند. به این ترتیب آبادان از لحاظ زمینی کاملا در محاصره قرار گرفت به نحوی که حتی امکان تردد نفر نیز از نیروهای خودی سلب شد. تنها راه ارتباطی باقی مانده، راه آبی بندر امام خمینی به خور موسی و بهمن شیر بود که عبور از این راه آبی با لنج صورت میگرفت و از این پس برای ارتباط با آبادان به جای دو ساعت، حداقل بیست و چهار ساعت وقت لازم بود.
در این حال، نیروهای خودی مستقر در جزیره آبادان که عبور دشمن از رودخانه بهمن شیر را نزدیک میدیدند، در مقام چارهجویی برآمدند و تصمیم گرفتند روز هفتم آبان با «دوبه» (3) به آن طرف رودخانه بروند و به عراقیها شبیخون بزنند. ده تن از برادران سپاه، تعدادی از تکاوران و عدهای از افراد بومی برای اجرای این برنامه مهیا شدند، اما شب هنگام دشمن آتش شدیدی روی منطقه فروریخت و دوبهای که مسئولیت انتقال نیروهای خودی به آن سوی آب را داشت، دیرتر از موعد مقرر به محل استقرار آنان رسید. اما در تاریکی هوا، از آنان رد شد و اندکی بعد مورد اصابت آتش دشمن قرار گرفت. به ناچار نیروها بعد از چند ساعت انتظار، از آمدن دوبه ناامید شدند و ساعت 4 صبح به شهر بازگشتند. از سوی دیگر، در همین شب نیروهای عراقی در حوالی کوی ذوالفقاریه پلی روی بهمن شیر احداث کردند و اوایل صبح در عین غافلگیری وارد جزیره آبادان شدند.
پیرمردی به نام «دریاقلی» که در آبادان اوراقچی بود. به محض دیدن عراقیها در این سمت آب، به نزدیکترین نیروهای مقاومت که از نیروهای دادگاه انقلاب آبادان و در مسجد الرسول (ص) مستقر بودند، وضعیت را اطلاع داد. این نیروها (شش تن همراه با یک قبضه آر. پی. جی. و چند قبضه ژ – 3) اولین افرادی بودند که به مقابله با عراقیها پرداختند. عراقیها هر کس را که در مسیر پیشروی خود به سوی مرکز شهر میدیدند به اسارت میگرفتند. با رسیدن اولین گروه مقاومت و کند شدن حرکت عراقیها، نیروهای دیگر به تدریج از راه میرسیدند. ادامه ماجرا از زبان سه شهید بزرگوار، اکبر علیپور، یاسر مهربان و حمید قبادینیا از اعضای سپاه آبادان نقل میشود. (4).
اکبر علیپور:
»آن شب از مأموریت انجام نشده (عبور از بهمن شیر به وسیله دوبه با هدف ضربه زدن به عراقیها در آن سوی بهمن شیر) حدود 4 صبح به شهر بازگشتیم؛ نماز صبح را خواندیم و به محض این که میخواستیم بخوابیم، به ما اطلاع دادند عراق از آب عبور کرده و وارد کوی ذوالفقاریه شده است. بچهها نخوابیده، بلند شدند با همان خستگی و کوفتگی رفتیم ذوالفقاریه. از پاسگاهی که سر راه آبادان – خسرو آباد بود نمیشد جلوتر رفت چون بعد از این پاسگاه تمامی جاده به اشغال عراقیها درآمده بود. آن روز تا بعدازظهر درگیری شدید بود و به علت شدت تیراندازی، دشمن نمیتوانست با انتقال موارد و تجهیزات از روی آب نیروهایش را تدارک کند، فقط به وسیله هلیکوپتر چندین بار توانست مقداری مواد و مهمات به نیروهایش برساند. مهمترین نتیجه این درگیری این بود که دشمن توانایی جنگیدن رو در رو با ما را ندارد. در منطقه ذوالفقاریه که در واقع نوعی جنگ شهری در منطقهای پر درخت در گرفته بود، نیروهای ما خودشان را و قوت خودشان را پیدا کردند و به این که میتوانند بجنگند، مطمئن شدند. عراقیها نیز دریافتند که در این نوع جنگ نمیتوانند دوام بیاورند.» (5).
یاسر مهربان:
»صبح ما تازه به مقر رسیده بودیم که برادر اسلامی مسئول عملیات گفت عراقیها وارد ذوالفقاریه شدهاند. رفتیم نزدیک پاسگاه، تمام منطقه زیر آتش عراق بود، هیچ کاری نمیشد کرد؛ بچهها به چند گروه دوازده، سیزده نفری تقسیم شدند که مسئولیت گروهها را غلام نوروزی، اکبر علیپور و قبادینیا برعهده گرفته و قرار گذاشتند هر گروه به سمتی بروند. دو گروه از وسط رفتند و بعد تقسیم شدند، یک گروه هم به
سمت چپ رفت که عراقیها را دور بزند… درگیری شروع شد، عراقیها داخل نخلستان شده بودند. یک سر و صدایی برپا شده بود که هر کسی از نظر ایمان ضعیف بود، وحشت میکرد، چون کسی نمیدانست داخل نخلستان چه خبر است و عراقیها کجا هستند، ولی از هر کجا صدای تیراندازی میآمد، درست مثل هنگام غروب که پرندهها با سر و صدای زیاد بر میگردند، به همین شکل سر و صدای عجیبی تمام منطقه را پوشانده بود. ما هم توکل بر خدا کردیم و وارد نخلستان شدیم. ما که درگیری را شروع کردیم، نیروهای کمکی هم آمدند؛ نیروهای ارتش، فدائیان اسلام و سایر نیروهای اعزامی. ما داخل نخلستان را دقیقا نمیدیدیم ولی به سمت عراقیها تیراندازی میکردیم. همین طور در نخلستان جلو میرفتیم، بعد خودم یکی از زخمیها را عقب بردم و موقع برگشتن یک گروه 40، 30 نفری از بچههای بسیج را داخل نخلستان آوردم. هوا که تاریک شد از فرمانده عملیات سپاه دستور رسید که هر طور هست تا صبح داخل نخلستان باقی بمانید و عقبنشینی نکنید.» (6).
حمید قبادینیا مسئول بسیج آبادان:
»… ما به طرف ذوالفقاریه حرکت کردیم و به پاسگاه خسروآباد رسیدیم. آن جا از نیروهای ژاندارمری وضعیت را سؤال کردیم و بنا به تشخیصی که دادیم، نیروها را به دو دسته تقسیم کردیم: یک گروه رفتند جلوی عراقیها و یک گروه هم به سمت ذوالفقاریه؛ تقریبا عراقیها را در زاویه قرار دادیم. گروههای دیگر همراه با بچههای مساجد و ژاندارمری جلوی عراقیها را گرفتند و آنها را کشاندند داخل نخلستان و مانع گسترش عراقیها شدند. درگیری همین طور ادامه داشت، پیشبینی میشد که اگر کار به تاریکی بکشد، دیگر عقب راندن عراقیها میسر نیست و امکان دارد آنها جلو بیایند و شهر سقوط کند، به ناچار با همان آرایش شروع به پیشروی کردیم، به طوری که ساعت 12 الی 1 بعد از نیمه شب به کنار بهمن شیر و به سیلبندهایی که قبلا برای جلوگیری از نفوذ آب به شهر زده بود، رسیدیم.
عراقیها که تا این جا 50 – 60 کیلومتر داخل خاک ما نفوذ کرده بودند، الان در بد وضعی قرار داشتند. مقاومت و شجاعت بچهها، عراقیها را متعجب ساخته بود. بچهها تا آن جا که در توان داشتند کار کردند، حتی بعضی از نیروهای مساجد دست خالی آمده بودند و اسلحه بچههایی را که شهید یا زخمی میشدند بر میداشتند و میجنگیدند. تعدادی از نیروها به نزدیکی پل شناوری که عراق نصب کرده بود،
رسیدند. هم زمان با تاریک شدن هوا و جزر آب، پل در دو سمت ساحل رودخانه به گل نشسته بود، بچهها هم بولدوزری را که میخواست از روی پل بگذرد با آر. پی. جی. زدند. به دنبال آن، سایر ادوات و وسایلی که قصد عبور از پل را داشتند، متوقف شدند، به این ترتیب راه پل به کلی مسدود و عقبه نیروهای عراقی قطع شد.
با پیش آمدن چنین وضعیتی، نیروهای عراقی ناامیدانه به مقاومتهای پراکنده دست زدند، عدهای هم تسلیم شدند و یا به قصد فرار خود را به بهمن شیر انداختند. به طور کلی چون در محاصره قرار گرفته بودند و رعب و وحشت سهمگینی بر آنها افتاده بود، قادر به جنگیدن نبودند.
در این حال عراقیها نیروهای خودی را در پیشرو داشتند و در پشت سر رودخانه بهمن شیر را. پیشروی نیروهای خودی، ابتکار عمل و سرعت عملیات[آنان]، مانع هر گونه تصمیمگیری برای عراقیها شده بود. با مجاهدت نیروهای خودی تا ساعت 1 بامداد عملیات متوقف کردن و عقب راندن نیروهای عراقی با موفقیت کامل به انجام رسید. با رسیدن نیروها به سیلبند بهمن شیر و از کار انداختن پل دشمن، در واقع اساسیترین کار این عملیات پایان یافت. البته بسیاری از نیروهای عراقی با استفاده از تاریکی شب خود را در نخلستان مخفی کرده بودند که با روشن شدن هوا، رزمندگان شروع به پاکسازی منطقه کردند.» (7).
یاسر مهربان:
»صبح فردای آن روز وحشت عجیبی بین عراقیها افتاده بود، چون هیچ راهی نداشتند خود را به آن طرف آب برسانند و بسیاری از نیروهایشان به هنگام فرار از پشت تیر خورده بودند. صبح سلاحهای باقی مانده از دشمن را جمعآوری کردیم و به پاکسازی بقایای نیروهای عراقی در میان نخلستانها پرداختیم و تا چهار پنج روز بعد از عملیات، جسد آنها را از آب میگرفتیم.» (8).
در تحلیل این پیروزی برای مدافعان آبادان، به هیچ عنوان نباید از دریچه محاسبات نظامی به موضوع نگریست و به ارزیابی توان نظامی در بعد طراحی و اجرا پرداخت که این عکس واقعیت خواهد بود، چرا که از لحاظ نظامی ما در پایینترین وضعیت ممکن بودیم و تا آن هنگام در پناه ساختمانهای شهر و با تجهیزات بسیار ساده به دفاع پرداخته بودیم در صورتی که این بار در خارج از شهر و در دشت صاف و سپس نخلستانها به توان قابل توجهی از تیپ 6 زرهی
حمله کردیم و با عنایت خدا به پیروزی رسیدیم و موفقیت از آن نیروهای اسلام گردید، لذا پیروزی در این عملیات را باید جلوهای از قدرت خداوند دانست که در چهرهها و عملکرد بندگان مخلص او ظاهر و نمایان گشته بود و هدیهای بود از طرف او که به همه دلباختگان تقدیم میکرد.
مقاومت همه جانبه مدافعان خرمشهر و آبادان بازتاب جهانی گستردهای داشت. به عقیده کارشناسان نظامی، صدام حاضر بود به هر قیمت ممکن خرمشهر و آبادان را تصرف کند. رادیو «کلن» هم زمان با شکست عراق در بهمن شیر گفت:
»ناظران بیطرف و کارشناسان نظامی معتقدند صدام برای حفظ پرستیژ و بقایای حکومت خود حاضر است به هر قیمتی هر چند بسیار گران، دو شهر آبادان و خرمشهر را به تصرف نیروهای عراق درآورد تا در مذاکرات احتمالی صلح بتواند از مواضع یک دولت فاتح نظرات خود را به ایران بقبولاند؛ آرزویی که به نظر کارشناسان نظامی با در نظر گرفتن دفاع جانانه مردم شهرهای آبادان و خرمشهر میسر نخواهد بود…» (9).
در روزهای قبل از حماسه بهمن شیر نیز این رادیو در تحلیلی، جنبههای مختلف مقاومت مردمی در جمهوری اسلامی ایران و تضادهای خبری در رسانههای دولت عراق را مورد بحث قرار داده بود:
»وابستگان نظامی غربی مقیم بغداد معتقدند که از نظر تئوری نظامی، یعنی با توجه به قدرت تهاجمی عراق و نیروی دفاعی ایران، بایستی شهرهای محاصره شده آبادان و خرمشهر روزها قبل به تصرف نیروهای عراق درآمده باشد. به این منظور لازم بود عراق چترباز در آن جا پیاده کند و تانکهای بیشتری به جبهه اعزام دارد. معلوم است که تنها با آتش توپخانه و بدون پیاده نظام این منظور عملی نخواهد شد. البته در اعلامیههای رسمی فرماندهی ارتش عراق مرتب از پیشروی بدون وقفه سربازان عراق سخن میرود، در حالی که گزارشهایی که خبرنگاران خارجی ارسال میکنند، عکس این ادعا را ثابت میکند و حاکی از آن است که سربازان و سپاهیان ایرانی با شهامتی فوق تصور در مقابل دشمن که از لحاظ ساز و برگ نظامی بر آنها برتری دارد، میجنگند و حتی پاسداران انقلاب که اغلب فاقد آموزش نظامی کامل نیز هستند، با رشادتی قابل تحسین، بدون کوچکترین هراس از مرگ، در مقابل آتش توپخانه و تانکهای عراقی ایستادگی میکنند.» (10).
عملیات کوی ذوالفقاریه ضمن این که عراق را از دسترسی به جزیره آبادان مأیوس کرد، به جوانان مدافع آبادان این اعتماد را داد که میتوان در خارج از دروازههای شهر با دشمن متجاوز به نبرد پرداخت و ضربات خرد کنندهای به او وارد کرد. در ادامه این نبرد، بلافاصله پس از عقبنشینی عراق از جنوب رودخانه بهمن شیر، نیروهای انقلاب از این رودخانه عبور کردند و با افراد دشمن درگیر شدند و تلفات سنگینی بر آنها وارد آوردند که دشمن ناچار از منطقه آبادان دور شد و به پدافندی زود هنگام پرداخت.
در اینجا سؤالی مطرح میگردد: چرا دشمن در عبور از کارون موفق بود و هیچ گونه مقاومتی در برابر او نبود، اما در عبور از بهمن شیر چنین مقاومتی صورت گرفت؟ برادر بنادری مسئول وقت عملیات سپاه آبادان، در پاسخ به این سؤال چند عامل را برشمرد:
»اول آن که دقیقا وظایف مشخص نبود، یعنی معلوم نبود وقتی عراق از کارون عبور نمود چه نیرویی وظیفه مقابله با آن را دارد.
ثانیا به طور غیر مستقیم نیروهای مردمی و سپاه نقش خود را بیشتر در دفاع از شهر احساس میکردند، لذا در شهرها حضور فعالتری را از خود نشان میدادند و خارج از شهرها را در مسئولیت ارتش به عنوان نیروی نظامی کشور میدانستند.
ثالثا ما انتظار ورود نیروهای عراق به آبادان را از سمت خرمشهر داشتیم و بر این اساس مواضعی شامل کانال و موانع را در فلکه فرودگاه آبادان ایجاد کرده بودیم تا در صورت سقوط خونینشهر بتوانیم در آن جا دفاع کنیم اما آمادگی برای مقابله با حرکت عراق در عبور از رود کارون را نداشتیم، ضمن این که به عبور از اروند نیز میاندیشیدیم.
و آخر این که جدیت تهدید سقوط آبادان در عبور عراق از بهمن شیر به مراتب بیشتر از عبور از رودخانه کارون بود و لذا همه به سرعت به سمت آن حرکت کردند.«
نگاهی به این سؤال و پاسخ یکی از مسئولان وقت به آن، این مطلب را تداعی میکند که به واقع نقش اصلی در دفاع از جزیره آبادان و خرمشهر بر دوش نیروهای مردمی بوده است و لذا آن جایی که اهمیت حرکت عراق در عبور از بهمن شیر را درک میکنند، با تمامی توان به آن هجوم میبرند اما در عبور عراق از کارون چنین حرکتی مشاهده نمیگردد، در صورتی که حداقل بخشی از نیروهای ارتش مستقر در آبادان که با بینش نظامی خود میتوانستند به اهمیت مطلب پی ببرند، ضرورت داشت علیه این سرپل وارد عمل گردند. (11) البته عامل کمبود نیرو در این عدم موفقیت کاملا مؤثر بوده است چرا که عراق با تفکر حفظ امنیت منطقه سرپل در شرق کارون، به ناچار قسمتی از نیروهای خود را در این منطقه به کار برده بود. درباره شکست عراق در عبور از بهمن شیر گفتنی است که فرمانده تیپ 6 زرهی که امکان عبور از بهمن شیر را با توجه به استعداد موجود غیرممکن میدید، به دستور فرماندهی ارتش عراق مسئول تأخیر در عملیات شناخته شد و از سمت خود عزل گردید.
1) برادر بنادری گفته است: «وقتی با اسرای عراقی پس از انهدام عراق در سرپل جنوب بهمن شیر صحبت کردم، آنان گفتند که شخصی به نام «شیخ» به عنوان راهنما منطقه کوی ذوالفقاری را به ما نشان داده است.«.
2) این منطقه در حدود 6 کیلومتری جنوب شرقی آبادان واقع شده است.
3) دوبه: شناوری است مسطح که به وسیله قایق موتوری روی آب کشیده میشود و برای حمل و نقل وسایل به کار میرود.
4) علیرضا لطفاللهزادگان، هویزه، آخرین گامهای اشغالگر، (روزشمار جنگ ایران و عراق، کتاب یازدهم) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، ص 74 تا 76، تهران، چاپ دوم، 1380.
5) همان، ص 76 و 77.
6) همان، ص 77.
7) همان، ص 78 و 79.
8) همان، ص 79.
9) خبرگزاری پارس، نشریه «گزارشهای ویژه» شماره 227، به نقل از رادیو کلن، 9 / 8 / 1359.
10) همان.
11) ستاد مشترک ارتش به این اهمیت پی برده بود، لذا از نیروی زمینی درخواست کرد که لشکر 92 زرهی اهواز را برای اعزام به سرپل به کار گیرد، اما این لشکر به هیچ عنوان قادر به اجرای این مأموریت نبوده است.(ارتش جمهوری اسلامی ایران، «هشت سال دفاع مقدس» – جلد سوم(.