جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تعامل فرهنگ و قدرت نظامى

زمان مطالعه: 2 دقیقه

در تعریف قدرت نظامى نظرات متعددى وجود دارد. متفکران نظامى، قدرت نظامى را «قابلیت‏هاى فعلى و آتى یا توان نیروهاى مسلح یک یا چند کشور متحد در مقایسه با قابلیت‏هاى فعلى و آتى دشمنان حال و آینده» تعریف کرده‏اند.

بعضى دیگر آن را «مجموع نیروهاى مسلح یک کشور، توأم با سایر عناصر قدرت ملى و توانایى زمامداران کشور در به کارگیرى این نیرو جهت پشتیبانى از سیاست‏هاى ملى» توصیف کرده‏اند. گروهى دیگر معتقدند که قدرت نظامى هر ملتى عبارت است از: نیروى نظامى تجهیز شده و امکانات ملت براى افزایش قدرت. (1).

به عقیده‏ى «دبلیو گاتریچ» قدرت نظامى، آن نمادى از حیثیت ملى است که هیچ کشورى، در صورتى که براى حیثیت خود احترام قایل باشد، نمى‏تواند بدون آن به سر برد. ارتش به همراه پرچم، سرود ملى و سایر نمادها، در پاره‏اى از موارد به همراه نیروهاى هوایى و دریایى به منزله‏ى سمبل استقلال و پیشرفت یک کشور محسوب مى‏شود. (2).

بسیارى عقیده دارند که قدرت نظامى نه یک وسیله براى بهبود وضعیت اقتصادى بلکه جانشینى براى آن است. از این دیدگاه، ژاپن نمونه‏ى کشورى است که بعد از جنگ جهانى با هدف رشد اقتصادى توانسته است بدون داشتن قدرت نظامى به رفاه اقتصادى دست یابد. (3).

قدرت در عریان‏ترین شکل خود، عبارت است از استفاده از خشونت و ثروت و دانایى براى واداشتن مردم به انجام کارى خاص و به عبارتى، اعمال نفوذ در دیگران به وسیله‏ى ابزارها و عوامل مختلف. نوع ابزار و عوامل، تعیین کننده‏ى مضاف‏الیه قدرت مى‏باشد؛ مثلا، اگر از عوامل اقتصادى براى اعمال نفوذ استفاده کنیم به آن قدرت اقتصادى گوییم و اگر از عوامل سیاسى مثل دیپلماسى و… براى اعمال نفوذ استفاده شود قدرت حاصله از نوع قدرت سیاسى خواهد بود و به همین منوال اگر در اعمال نفوذ در دیگران از ابزار و تجهیزات نظامى استفاده شود در این حالت، قدرت، از نوع قدرت نظامى خواهد بود.


1) فصلنامه دفاع استراتژیک، دانشگاه عالى دفاع ملى، شماره 1378 ، 1، ص 91.

2) W. Gutteride. Mllitary Institutions And Power In The States, london : Pall Mall Press, 1964 pp. 40-47.

3) دکتر سنجابى، علیرضا، استراتژى و قدرت نظامى، پیام، 1375 ص 126.