جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تحلیلگران و نهضت عاشورا

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

»سید الشهدا «علیه‏السلام» تکلیف خودش را، تکلیف الهى خوش را تشخیص داد که باید نهضت کند و راه بیفتد؛ مخالفت بکند و اظهار مخالفت و استنکار کند؛ هر چه خواهد شد. در عین حالى که بر حسب قواعد معلوم بود که یک عدد این قدرى نمى‏تواند با آن عده‏اى که آنها دارند، مقابله کند؛، لکن تکلیف بود.» (1).

تحلیلگران نهضت عاشورا، در تبیین علل قیام امام حسین «علیه‏السلام» به دلیل انتخاب هدفى خاص براى عاشورا و اتخاذ شیوه‏ى تحلیل متناسب با آن هدف، نظرات متفاوتى را ارائه نموده‏اند که هیچ کدام در نوع خود نمى‏تواند مبین هدف قیام عاشورا باشد. اهم این نظریه‏ها به شرح زیر است:

1 – امام حسین «علیه‏السلام» از اول مى‏دانست که شهید مى‏شود؛ قیام او براى شهادت بوده است.

2 – امام حسین «علیه‏السلام» براى تشکیل حکومت قیام کرد؛ اما در رسیدن به آن ناکام ماند.

3 – به دعوت مردم کوفه از مدینه حرکت کرد و زمانى از خیانت مردم کوفه باخبر شد که در محاصره‏ى سپاه یزید بن معاویه قرار داشت؛ راه گریز را از هر سو به رویش بستند و در جنگى نابرابر او را به شهادت رساندند.

4 – علت قیام امام حسین «علیه‏السلام» بیعت خواستن یزید از ایشان بود. اگر یزید بر بیعت خود پافشارى نمى‏کرد، سید الشهداء هرگز از مدینه خارج نمى‏شد و به زندگى عادى خود ادامه مى‏داد.

بدیهى است انتخاب هر یک از فلسفه‏هاى یاد شده به عنوان محور قیام عاشورا اگر چه بعدى از قضیه را روشن مى‏کند؛ اما دهها سؤال را پیش روى انسان قرار مى‏دهد که پاسخ به آنها، جز تطویل توجیهات، حاصل دیگرى را در پى نخواهد داشت.


1) صحیفه نور، ج 4، ص 15.