جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بیان امام حسین

زمان مطالعه: 2 دقیقه

زمانى که ولید بن عقبه، حاکم مدینه، از امام حسین «علیه‏السلام» مى‏خواهد تا با یزید بیعت کند. امام «علیه‏السلام» مى‏فرماید:

أیها الامیر نحن اهل بیت النبوة و معدن الرسالة و مختلف الملائکة و مهبط الرحمة بنا فتح الله و بنا یختم…. (1).

»اى امیر! ما خاندان نبوت و رسالت، محل تردد فرشتگان و مهبط نزول رحمت هستیم؛ خداوند متعال (هستى) را به ما آغاز کرد و به واسطه‏ى ما به پایان مى‏رساند.»

براستى بیانى که از این گویاتر و زیباتر پیدا نمى‏شود که «حقیقت ولایت» را به عنوان باب افتتاح عالم هستى به اثبات برساند. رحمت واسعه‏ى الهى، که بر هیاکل همه‏ى موجودات اعم از عالم عقول و ارواح و اجسام احاطه دارد (برحمتک التى وسعت کل شى‏ء) محل نزولش آسمان ولایت است و اعیان و حقایق وجودى، با لباس ولایت پا به عرصه‏ى هستى نهادند و با ولایت، خلع وجود امکانى مى‏شوند:

ما عدم بودیم و در هست آمدیم‏

با گل روى حسین مست آمدیم‏

همچو نورى بى‏حجاب آمد حسین‏

در جهان چون آفتاب آمد حسین‏

همچنین هنگامى که امام حسین «علیه‏السلام» در مقابل لشکر عمر بن سعد ایستاده بود، در قالب ابیاتى خود را چنین معرفى مى‏کند:

انا ابن‏على الطهر من آل هاشم‏

کفا بى بهذا مفخرا حین افخر

و جدى رسول الله اکبر من مشى‏

و نحن سراج الله فى الخلق یزهر

و فاطم امى من سلالة احمد

و عمى یدعى ذا الجنا حین جعفر

و فینا کتاب الله انزل صادقا

و فینا الهدى و الوحى بالخیر یذکر

و نحن امان الله للناس کلهم‏

نسر بهذا فى الانام و نجهر

و نحن ولاة الحوض نسقى ولاتنا

بکاس رسول الله ما لیس ینکر (2).

باب من باشد على مرتضى‏

افتخارم جد پاکم مصطفى‏

مادر من از سلال احمد است‏

جلوه‏ى فیض خداى سرمد است‏

ما سراج حق شدیم اندر نهان‏

مظهر نور خداییم در جهان‏

حوض کوثر مادرم زهرا بود

آب او جارى درون ما بود

شد ولایت چشمه‏ى آب حیات‏

هر که نوشیدش بود اهل نجات‏

در جهان هر ذره را جان مى‏دهیم‏

هر چه استدعاى اوست آن مى‏دهیم.

آرى ولایت، حقیقتى سارى و جارى در هیاکل همه‏ى موجودات است و فیض وجود، از مجراى ولایت نصیب همه‏ى اشیاى عالم مى‏شود. بى‏دلیل نیست وقتى امام حسین علیه‏السلام اعمال حج را ناتمام مى گذارد و از مکه خارج مى‏شود، کعبه گریبان چاک مى‏زند و در برابر امام حسین «علیه‏السلام» که روح و حقیقت کعبه است، چنین کرنش مى‏کند:

کعبه را گر شأن و عزت داده‏اند

آبش از عشق ولایت داده‏اند

روح کعبه در ولایت خفته است‏

این حقیقت را محمد (ص) گفته است‏

کعبه در نزدش گریبان چاک کرد

شکوه‏ها از حاجى ناپاک کرد

گفت! چرا مردم ز روحم غافلند!

کشتى‏ام سازند ز نوحم غافلند

سنگر بى‏جانم حسین! جانم تویى‏

در دو عالم نور تابانم تویى‏


1) شیخ مفید: الارشاد، ص 200.

2) شیخ عباسى قمى: منتهى‏الآمال، ص 469.