جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بهترین وسیله‏ى گذر از دنیا

زمان مطالعه: 4 دقیقه

در لسان قرآن و احادیث از تقواى الهى به عنوان تنها وسیله‏اى که مى‏تواند انسان را به سلامت از بستر دنیا آزاد ساخته و او را رهسپار مراحل بعدى نماید، یاد شده است.

از نظر لغوى، تقوا اسم است از «وقى» و هر دو به معنى محفوظ داشتن و پرهیز کردن است. در مفردات راغب، تقوا آن است که انسان خود را از یک شى مخوف، نگه دارد. (1).

در نهج‏البلاغه مفهوم تقوا مرادف با پرهیز حتى به مفهوم منطقى آن نیست،

بلکه نیرویى است روحانى که بر اثر تمرین‏هاى زیاد (2) پدید مى‏آید و پرهیزهاى معقول و منطقى از منهیات از یک طرف، سبب و مقدمه‏ى پدید آمدن این حالت روحانى و از طرفى، معلول و نتیجه و از لوازم آن به شمار مى‏رود. این حالت باعث شادابى روحى شده و امکان حضور انسان را با روحیه و توان بیش‏ترى در جامعه فراهم مى‏سازد، نه این که براى افزایش تقوا، باید گوشه‏ى عزلت گزیده و از حضور در اجتماعات خوددارى کرد. (3).

جمله‏هاى نهج‏البلاغه با صراحت کامل، تقوا را به معناى آن حالت معنوى و روحانى ذکر کرده که حافظ و نگهبان از گناه است، و ترس از خدا را به عنوان یک اثر تقوا ذکر مى‏کند. یعنى یکى از آثار تقوا این است که خوف خدا را ملازم دل قرار مى‏دهد. وقتى مى‏فرماید: «الا و ان الخطایا خیل شمس حمل علیها اهلها و خلعت لجمها فتقحمت بهم فى النار، ألا و ان التقوى مطایا ذلل حمل علیها اهلها و اعطوا ازمتها فاوردتهم الجنه.» (4) «همانا خطاها و گناهان مانند اسب‏هاى سرکش و چموشى هستند که گنه کاران بر آنها سوارند و آنان را در قعر دوزخ سرنگون خواهند ساخت؛ ولى تقوا مانند مرکب‏هایى راهوار و رام است که مهار آنها در اختیار سوارکارش بوده و آنان را وارد بهشت مى‏سازد.»

در اینجا نیز تقوا یک حالت روحى و معنوى شمرده شده که اثرش ضبط و مالکیت نفس است. ضمنا این حقیقت بزرگ بیان شده که لازمه‏ى بى‏تقوایى و مطیع هوا و هوس بودن و عنان را به نفس سرکش واگذاردن، دچار شدن به زبونى و ضعف شخصیت است. انسان در این حال نسبت به اداره‏ى حوزه‏ى وجود خود مانند سواره‏ى زبونى است که بر اسب سرکشى سوار بوده و از

خود اراده و اختیارى ندارد. بالعکس، لازمه‏ى تقوا و ضبط نفس، افزایش قدرت اراده و شخصیت معنوى و عقلى است؛ مانند سوار ماهر و مسلطى که بر اسب تربیت شده‏اى سوار شده و با قدرت فرمان مى‏دهد و آن اسب با سهولت اطاعت مى‏کند.

وقتى مى‏فرماید: «ان تقوى الله حمت اولیاء الله محارمه…» (5) «تقواى خدا، اولیاى الهى را در حمایت خود قرار داده و آنان را از تجاوز به حریم منهیات الهى باز مى‏دارد و ترس از خدا را ملازم دل‏هاى آنان قرار مى‏دهد.«، اشاره به جنبه‏ى روحى و ملکه‏اى است که انسان به کمک آن به نوعى مصونیت از گناه مجهز شده و او را از قید و بندهاى نفسانى آزاد مى‏سازد. (عتق من کل ملکه(. (6) «اتقوا، سبب آزادى از هر گونه بردگى (شیطان) است.»

از این رو، تقوا وسیله‏اى براى تربیت نفس انسانى است، تا او را آماده‏ى مواجهه با شرایط قیامت کند (انما هى نفسى اروضها بالتقوى(، (7) چرا که انسان خاص این دنیا خلق نشده است تا به لذایذ و سرگرمى آن اکتفا کند: (فما خلقت لیشغلنى اکل الطیبات کالبهیمه المربوطه(. (8) و در این عرصه، تنها داشتن نام و القاب بدون عمل کافى نیست، بلکه نفس را چنان باید تمرین داد که به یافتن قرص نان و خورشت نمک شادمان گردد (9) و این کار به جهت ضعف

مالى و امکانات نیز نباید باشد. (9) تقوا علاوه بر اثر فوق باعث بصیرت و روشن بینى و دیدن حقایق پدیده‏هاى هستى و توانایى بر حل مشکلات و خروج از مضایق و شداید مى‏گردد. (10).

راه دستیابى به این کیمیاى شفابخش، اطاعت از اوامر و دستورات الهى است. انسانى که بتواند این دستورات را پوشش جان کرده و آن را سرلوحه‏ى زندگى خویش قرار دهد و حدود الهى را در جمیع مراتب زندگى رعایت کند، نور عصمت و ملکه‏ى تقوا در او ظاهر شده و او را با کم‏ترین خطاى ممکن به منزل مى‏رساند. (11).

در استراتژى‏هایى که با عنصر واقع نگرى تدوین یافته‏اند، تقوا با این مفهوم مى‏تواند یکى از سیاست‏هایى باشد که در آن، رهروان ملزم به رعایت آن هستند تا امکان رسوخ خطا به صفر رسد: (بالتقوى تقطع حمه الخطایا(، (12) چنان که یقین باعث تسریع در دست‏یابى به مقاصد مى‏گردد (بالیقین تدرک الغایه القصوى) (9) و صبر و تحمل در برابر مشکلات و گناهان باعث شکل گیرى و ایجاد ملکه‏ى تقوا مى‏شود، چه آنکه بدن و نفس انسانى در بسترى واقع شده‏اند که در حالت عادى رشد و ترقى در تمام ابعاد انسانى با حصول شرایط آنان میسور مى‏گردد. (ان مع العسر یسرا فان مع العسر یسرا(. (13).

بر اساس این عنصر، رمز پیروزى و نصرت الهى با امکان صبر در مقابل

بلایا و مشکلات براى رضایت الهى ممکن است، چنان که در اثر این صبر، مظلومان تحت ستم فرعون را نجات داد و یا قلب‏هاى مردم جزیره العرب را به نور ایمان منور ساخت. (14) البته صبر و تحمل به مفهوم سکوت در مقابل ظالمان نیست، بلکه عبارت از رعایت حدود تحقق یک پدیده است: (ان الله لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم(، (15) و همچنین هر نوع کوتاهى در رعایت حدود باعث تغییر ماهوى پدیده‏ها مى‏گردد: (ذلک بأن الله لم یک مغیرا نعمه أنعمها على قوم حتى یغیروا ما بأنفسهم(، (16) همچنان که پیروزى یک انقلاب نیازمند ایثار و جانفشانى و صبر و تحمل در برابر مشکلات است، دوام آن نیز نیازمند این خصیصه و ویژگى است. (14) پیروزى و اعتلاى اسلام در مقابل قدرت‏هاى جهانى با آن ویژگى منطقه‏اى و مردمى جزیرة العرب در صدر اسلام و رخوت و سستى در پایه‏هاى حکومتى آن در قرون بعدى، مصداق بارزى از این سنت الهى است. (17).


1) قرشى، سید على‏اکبر، قاموس قرآن، دارالکتب الاسلامیه، ج 7، ص 236.

2) نهج‏البلاغه، نامه‏ى 45.

3) مطهرى، مرتضى، سیرى در نهج‏البلاغه، دفتر انتشارات اسلامى، 1361، ص 131.

4) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 16.

5) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 112.

6) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 228.

7) نهج‏البلاغه، نامه‏ى 45: «من نفس سرکش خود را با تقوا تمرین مى‏دهم و رام مى‏سازم.

8) نهج‏البلاغه، نامه‏ى 45: «من آفریده نشدم که خوردن خوراکى‏هاى پاکیزه مرا به خود مشغول دارد؛ همچون حیوان پروارى.«.

9) همان.

10) مطهرى، مرتضى، سیرى در نهج‏البلاغه، ص 135.

11) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 198.

12) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 157.

13) سوره انشراح، آیات 5 و 6.

14) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 192.

15) سوره رعد، آیه‏ى 11.

16) سوره‏ى انفال، آیه‏ى 53.

17) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 56.