جنگ در سال سوم
شهریور 1361 تا شهریور 1362
روند تحولات جنگ در سال سوم براساس دو شاخص آغاز شد. نخست آنکه پیروزىهاى پىدرپى ایران با آزادسازى مناطق اشغالى (1) به منزله ظهور قدرت نظامى جدیدى در ایران انقلابى با محوریت سپاه در منطقه و سقوط احتمالى رژیم عراق ارزیابى شد. تهدیدات ناشى از این تحولات براى منافع امریکا و غرب، زنگ خطر را به صدا درآورد و کلیه منابع و امکانات سیاسى و تبلیغاتى غرب براى مقابله با پیدایش وضعیت جدید در منطقه و مقابله با تغییر توازن به سود ایران، بسیج شد. امتناع از ارائه امتیاز و به رسمیت شناختن حقوق جمهورى اسلامى و خوددارى از معرفى عراق به عنوان متجاوز (2) و نپذیرفتن پرداخت غرامت به ایران، بخشى از روشهاى مقابله با موقعیت برتر ایران بود و همین مسئله عملا مانع از خاتمهى جنگ شد.
شاخص دوم در واقع درک ایران از موقعیت نظامى خود و اوضاع بینالمللى براى نادیده انگاشتن آن بود. به عبارت دیگر، امکان دستیابى به پیروزى سریع و زودهنگام بر عراق سهل و آسان پنداشته مىشد. لذا با تکیه بر همان تاکتیکهاى پیشین (3) عملیات رمضان آغاز گردید.
عراق در مرحله جدید جنگ و پس از شکستهاى پىدرپى، در برابر وضعیتى
دشوار قرار داشت. در واقع سرنوشت عملیات رمضان با سرنوشت رژیم حاکم بر بغداد گره خورده بود. براى همین، مقابله با تهاجم ایران مىتوانست تزلزل روحى – روانى موجود در ارتش عراق و موقعیت سیاسى صدام را برطرف سازد و مجددا اعتماد به نفس را به ارتش عراق و حامیان منطقهاى عراق بازگرداند.
در این حال عراق با استفاده از فرصت کوتاهى که ذهنیت و تلاش مسئولان جمهورى اسلامى به تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان معطوف شده بود، موانع و استحکامات بسیارى (4) که با گذشته تفاوت آشکار داشت – در منطقه شرق بصره ایجاد کرد. (5).
با تغییر زمین منطقه نبرد و آرایش و استحکامات جدید دشمن و آمادگى دفاعى نسبتا مطلوب ارتش عراق، نیروهاى ایران در عملیات رمضان با وجود درهم شکستن خطوط دفاعى عراق به دلیل نداشتن امکانات مناسب مهندسى و زرهى براى تثبیت مواضع جدید، سرانجام به مواضع قبلى خود بازگشتند. گرچه در این عملیات تلفات بسیارى به دشمن وارد شد ولى ابتکار عمل در اختیار قواى نظامى ایران نبود. (6).
عملیات رمضان پیامدهاى استراتژیک براى طرفین درگیر در جنگ داشت و روند جنگ در سال سوم و سالهاى بعد را شکل داد. عراق در این عملیات برترى زرهى و استحکاماتش را به نمایش گذاشت و همین مسئله مهمترین عامل موفقیت دفاعى عراق در سالهاى 1362 و 1363 بود. (7) حال آنکه قدرت زرهى ایران که براى آخرین بار در عملیات هویزه به فرماندهى بنىصدر به نمایش گذاشته شده بود، به دلیل نتایج نامناسب عملیات و از دست دادن امکانات زرهى و جایگزین نشدن آن و مهمتر از آن با تغییر تاکتیکهاى رزمى در مرحله آزادسازى مناطق اشغالى، هرگز بازسازى و احیا نشد و یگانهاى زرهى تنها نقش پشتیبانى و اجراى آتش داشتند که این
وضعیت تا پایان جنگ ادامه یافت. (8).
بنابراین با اجراى عملیات رمضان کاستىهاى موجود در قدرت زرهى، مهندسى و توپخانه ایران نمایان شد و همچنین این تصور به وجود آمد که سازمان رزم ایران از نظر حجم و شکل سازماندهى دچار کاستى است و براى دستیابى به پیروزى نیاز به بازسازى و گسترش دارد. (9) این برداشت به اقداماتى انجامید که در آستانه عملیات والفجر مقدماتى نتایج آن با «تغییر در سازمان رزم سپاه و گسترش آن» آشکار شد. (10).
جمهورى اسلامى پس از عملیات رمضان در وضعیت بسیار دشوارى قرار گرفت. بدین معنا که پس از فتح خرمشهر با راهحل سیاسى و مذاکره قادر به تأمین خواستههاى برحق خود نبود و با عملیات رمضان نیز نتوانست در تداوم پیروزىهاى مرحله پیشین و تبدیل آن به یک پیروزى استراتژیک، جنگ را با پیروزى نظامى و قاطعانه در کنار شهر بصره خاتمه دهد. (11).
پیدایش وضعیت جدید براى ایران، تا اندازهاى نتیجه نادیده انگاشتن تغییر اوضاع جنگ و اقتضائات گذر از مرحله پیشین به مرحله جدید و همچنین خوشبینى درباره آسیبپذیرى عراق بود. (9) بنابر واقعیتهاى موجود، ایران براى ادامه جنگ ناگزیر از ورود به داخل خاک عراق بود ولى آنچه که اوضاع را به زیان ایران تغییر داد، تأخیر در تصمیمگیرى و فراهم نکردن شرایط و امکانات لازم در مرحله جدید براى تداوم جنگ در خاک عراق بود. دشمن از نظر تاکتیکى و عملیاتى، دشمن پیشین نبود و ضرورت داشت که تاکتیکهاى جدیدى اتخاذ شود ولى این ضرورت با تأخیر درک شد. (12).
همچنین به نظر مىرسد با وجود اجماع نظر مسئولان سیاسى و نظامى براى ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، درباره چگونگى این حرکت و مراحل بعدى و همچنین خاتمهى آن، نظریات به صورت یکسان، هماهنگ، شفاف و روشن نبوده است و به دلیل وضعیت خاصى که براى تصمیمگیرى وجود داشته، فرصت لازم براى بحث و بررسى در این زمینه فراهم نشده است.
صرفنظر از احتمال مذکور، پس از عملیات رمضان به تدریج این مسئله
روشن شد که استراتژى جمهورى اسلامى دستیابى به صلح با کسب یک پیروزى مىباشد. (8) بدین شکل که ایران با یک عملیات پیروز، دشمن را در وضعیتى قرار دهد که سرانجام جز ارائه امتیاز به ایران و پایان دادن به جنگ راهحل دیگرى نداشته باشد. این تفکر تدریجا بر جنگ سایه افکند و تا پایان جنگ همچنان حاکم بود.
برخلاف ایران که با عملیات رمضان و بهطور مشخص پس از عملیات رمضان براى دستیابى به صلح و با تمایل به اتمام سریع جنگ، مىجنگید و بازسازى مناطق و شهرهاى مرزى را نیز براساس همین تدبیر آغاز کرده بود، عراق با اندیشه جنگ طولانى، اقدامات نسبتا گسترده و اساسى را آغاز کرد. نخست آنکه سازمان ارتش عراق را بازسازى و به تشکیل تیپهاى سه رقمى (13) اقدام کرد و براى مقابله با تاکتیکهاى ایران آرایش دفاعى خود را تغییر داد و مواضع و استحکامات جدیدى ایجاد کرد. (14).
همان طور که اشاره شد امریکایىها عمیقا از روند پیروزىهاى رو به گسترش ایران و تداوم جنگ در خاک عراق و سقوط احتمالى صدام نگران بودند. سولیوان سفیر سابق امریکا در ایران طى تحلیلى حتى پیشبینى کرد صدام تا سال 1983 سقوط خواهد کرد. سفیر وقت امریکا در عربستان (ریچارد مورفى) در توضیح علل نگرانى امریکا، تأکید کرد که: «ما نگران گسترش شیعهگرایى تندرو بودیم.» (15).
امریکا براى مقابله با تأثیرات احتمالى ناشى از پیروزى ایران، تمهیدات جدیدى اتخاذ کرد. گرچه نتایج عملیات رمضان به منزله بازیابى توانایى دفاعى عراق براى مقابله با تهاجمات ایران ارزیابى شد و به اطمینان خاطر امریکا منجر گردید و همین موضوع سبب شد جنگ ایران و عراق، به عنوان
اولویتهاى اول سیاست خارجى، از دستور کار ریگان خارج شود. (16) و لیکن تداوم جنگ به عنوان یک واقعیت و ضرورت کنترل و مهار آن، سیاست منطقهاى امریکا را شکل داد. استراتژى جدید آمریکا درباره جنگ ایران و عراق بر این پایه قرار داشت که «جنگ را در یک محدوده معین نگه دارد. (17) و ضمن ممانعت از پیروزى ایران، حمایتهاى لازم را از عراق به عمل آورد. امریکایىها براى توجیه این سیاست، بر این موضوع تأکید مىکردند که «سیاست نه شکست نه پیروزى» را دنبال مىکنند. امریکا براى تحقق این استراتژى از کشورهاى عرب متحد خود درخواست کرد به عراق کمک مالى کنند. کشورهاى صنعتى متحد امریکا نیز ترغیب شدند که سلاحهاى بیشترى در اختیار عراق قرار دهند. ریگان طرحى نیز آماده کرد تا در صورت سقوط رژیم عراق، امریکا با مداخله سریع، اوضاع را کنترل نماید. از طرف دیگر، امریکایىها تنها به دلیل اهمیت و حساسیت مسئله اسرائیل، بیشترین تلاش و توجه خود را روى حل بحران جنوب لبنان و جلوگیرى از تأثیرگذارى ایران بر حوادث لبنان متمرکز ساختند.
سیاست جانبدارانه امریکا از عراق – که مشاور امنیت ملى ریگان رسما آن را در تاریخ 17 / 12 / 1361 تأیید کرد (18) سبب گردید پس از حذف نام عراق از فهرست کشورهاى به اصطلاح تروریست، وزارت خارجه امریکا طرحى را براى کمک به عراق (از جمله صدور غله به این کشور) تهیه نماید. بر همین اساس در آذر 1361 بنگاه اعتبار کالا (شاخهاى از وزارت کشاورزى امریکا) اعتبارى 300 میلیون دلارى براى خرید برنج و گندم در اختیار دولت عراق قرار داد. دولت امریکا تضمین داد اگر عراق تا سه سال آینده پول غله را نپرداخت، راسا صورتحساب طلبکارهاى عراق را خواهد پرداخت. این اعتبار در مرحله بعد به یک میلیارد دلار افزایش یافت. (19) امریکایىها با این اقدام مرحله جدیدى از کمک به عراق را آغاز کردند که به تدریج به همکارى در زمینههاى اقتصادى،
اطلاعاتى و حمایتهاى سیاسى – تبلیغاتى و نظامى منجر شد.
در مرحله جدید جنگ، شوروى که ظاهرا پس از تهاجم عراق به ایران ارسال سلاح به عراق را قطع کرده بود، با بهبود مناسبات، مجددا ارسال سلاح به عراق را از سر گرفت. در نوامبر 1982 تعداد 1000 تا 1200 مستشار نظامى شوروى به عراق مراجعت کردند و 400 تانک تى – 55 و 250 تانک تى – 72 به عراق تحویل شد و تعداد زیادى موشک و تعدادى جنگندههاى میگ 25 شناسایى و هلىکوپترهاى توپدار به عراق ارسال گردید. (20) ارسال تانکهاى تى – 72 به عراق توان دفاعى عراق را براى مقابله با تهاجمات ایران به نحوى مؤثر تقویت کرد طورى که برخى از ناظران، تجهیزات ارسالى به عراق را صرفنظر از ابعاد سیاسى آن، به لحاظ نظامى داراى «اهمیت استراتژیکى» ذکر کردند. (21).
فرانسوىها که از سالها قبل بخشى از نیامندىهاى عراق را تأمین مىکردند، تلاش بسیارى براى تقویت قدرت تهاجمى هوایى و واحدهاى ضدهوایى عراق انجام دادند. بنابر برخى گزارشها فرانسه نخستین جنگنده بمبافکن «میراژ» را بلافاصله پس از آزادى گروگانهاى امریکایى از ایران (در بهمن 1359) به عراق تحویل داد. دقیقا 10 روز پس از آنکه گروگانهاى امریکایى ایران را ترک کردند (بهمن 1359) چهار میراژ فرانسوى با هدایت خلبانان نیروى هوایى فرانسه وارد قبرس شد که خلبانان عراقى آنها را به عراق منتقل کردند. (22) پس از آن هم به تدریج میراژهاى فرانسوى در پى سفارش عراق به این کشور تحویل شد. علاوه بر این، فرانسوىها با تحویل موشکاندازهاى «رولاند» شبکه دفاع هوایى عراق را تقویت کردند. همچنین 13 دستگاه موشکانداز متحرک، علاوه بر سکوهاى ثابت به عراق تحویل شد. (23).
بازسازى راکتور هستهاى ازیراک – که در سال 1981 به دست اسرائیلىها منهدم شده بود – از جمله کمکهایى بود که کلودشسون وزیر خارجه وقت فرانسه در دیدار ژانویه 1983 با طارق عزیز قول آن را داد.
احداث شبکه پناهگاههاى پرهزینه زیرزمینى، بخش دیگرى از تلاشهاى
عراق بود که در ژوئن 1982 با تصمیم صدام و مشارکت مهندسان انگلیسى آغاز شد. کالین گرافت رئیس فدراسیون مشاوران و مقاطعهکاران پناهگاههاى هستهاى انگلیس مىگوید: «شرکتهاى انگلیسى طرحهایى ارائه کردند که به موجب آن براى 48000 سرباز پناهگاه امن ساخته شد. هر پناهگاه تونلى پولادین داشت و مىتوانست تا 1200 نفر را در خود جاى دهد. در هر پناهگاه پستهاى فرماندهى، محل بیماران، اتاقهاى ضدآلودگى، آشپزخانه، انبار غذاهاى خشک، آب و قورخانه، یعنى تمامى ملزومات یک اقامت بلندمدت پیشبینى شده بود.» (24).
در مجموع با اقداماتى که رژیم عراق پس از فتح خرمشهر و به ویژه بعد از عملیات رمضان براى تقویت بنیه دفاعى خود انجام داد، چنین به نظر مىرسید که موقعیت سیاسى صدام نیز تحکیم شده است.
ضرورت ادامه جنگ پس از عملیات رمضان و تأکید امام خمینى بر ضرورت حضور نیروهاى مردمى در جبهه، به عنوان واجب کفایى، تحرک لازم را براى بازنگرى وضعیت حاکم بر صحنه جنگ و اتخاذ تدابیر ضرورى فراهم ساخت. طى جلساتى که در همین زمینه در قرارگاه کربلا با حضور فرماندهان ارتش و سپاه تشکیل شد، اجراى عملیات محدود به منظور اخذ فرصت از دشمن تا آماده شدن شرایط لازم براى عملیات گسترده تأکید گردید. (11) در واقع از یک سو ادامه جنگ ضرورت داشت و از سوى دیگر با توان موجود امکان دستیابى به پیروزى با دشوارىهاى بسیار همراه بود. استراتژى نظامى ایران در این مرحله اجراى عملیات محدود در مناطق غرب و جنوب کشور با هدف ایجاد فشار نظامى و تجزیه قواى دشمن و ممانعت از ایجاد فرصت حمله براى دشمن بود. (11) این امیدوارى وجود داشت که با اجراى سلسله عملیات محدود، فرصت و زمنه لازم براى اجراى عملیات گسترده فراهم شود. (25) در این چارچوب عملیات مسلم بن عقیل در منطقه غرب سومار طرحریزى و در تاریخ 9 / 7 / 1361 اجرا شد و یک ماه بعد عملیات محرم در جنوب شرقى دهلران در غرب عینخوش، در تاریخ 10 / 8 / 1361 انجام شد که هر دو عملیات با موفقیت همراه بود.
موقعیت دشمن در منطقه عمومى العماره و موفقیت در عملیات محرم به طرحریزى عملیات والفجر با هدف تصرف پل غزیله و رسیدن به حلفائیه انجامید. انتخاب نام «والفجر» علاوه بر تقارن زمانى با دهه فجر، اساسا با این تفکر انتخاب شد که در آستانه برگزارى کنفرانس غیرمتعهدها، سرنوشت جنگ با شکست عراق مشخص شود. عملیات والفجر در موقعیتى که بسیارى از مسئولان کشور با امیدوارى به صحنه جنگ مىنگریستند در تاریخ 17 / 11 / 1361 آغاز شد. مواجه شدن رزمندگان با خطوط دفاعى جدى عراق و قرار گرفتن بیش از 16 رده از موانع مختلف در برابر آنها و سایر مشکلات و ناهماهنگىها مانع از دستیابى به اهداف عملیات شد. (26) ضمن اینکه اختلافنظر ارتش و سپاه درباره طرحریزى، فرماندهى و اجراى عملیات براى نخستین بار آشکار گردید.
ناکامى در عملیاتى دیگر، با وجود اقداماتى که پیش از این با گسترش سازمان رزم سپاه انجام گرفته بود و توقف در پشت دیوارهاى دفاعى عراق و ناتوانى از تثبیت مواضع تصرف شده، بر پیچیدگى اوضاع سیاسى و نظامى جنگ افزود.
عملیات والفجر با توجه به نتایج آن به «والفجر مقدماتى» تغییر نام یافت و عملیات جدیدى با عنوان «والفجر 1 «بر پایه نظریات و تفکرات فرماندهان ارتش در شمال غربى منطقه والفجر مقدماتى – ارتفاعات حمرین تا فکه – طرحریزى و در تاریخ 21 / 1 / 1362 اجرا شد. ناکامى مجدد در این عملیات، دامنه اختلافنظر میان ارتش و سپاه را گسترش داد (27) و به عبارتى اندیشه اجراى
عملیات سپاه و ارتش به طور مستقل – که عملا پس از عملیات بدر آغاز شد – در این مرحله ریشه گرفت.
از میان رفتن امکان غافلگیرى دشمن و از دست دادن ابتکار عمل و بسیارى از مشکلات دیگر، مانع از رسیدن غلبه بر استحکامات عراق و تثبیت مواضع تصرف شده بود. قدرت زرهى ارتش و آتش توپخانه به عنوان دو عامل تعیینکننده، توانایى برابرى و غلبه بر دشمن را نداشت، براى همین ناکامى در دو عملیات والفجر مقدماتى و والفجر 1 سبب گردید کلیه راهکارهاى عملیات در منطقه جنوب، مسدود ارزیابى شود.
پس از آنکه اجراى عملیاتهاى محدود به عنوان مقدمه و واسطهى اجراى عملیات بزرگ و پیروز با موفقیت همراه نشد، اجراى عملیات در منطقه غرب کشور در دستور کار قرار گرفت، با این تدبیر عملیات والفجر 2 در 29 تیر 1362، در غرب پیرانشهر، در حدفاصل ارتفاعات قمطره و تمرچین، اجرا و منطقه حاج عمران به وسعت 30 کیلومتر مربع آزاد شد. همچنین عملیات والفجر 3 در 7 مرداد 1362 در منطقه عمومى مهران اجرا شد. با اجراى این عملیات دشت مهران و جاده مهران – دهلران از اشغال دشمن آزاد شد و ارتباط جبههى میانى با جنوب برقرار گردید. (26).
گرچه جنگ در سال سوم به نتیجه روشنى منتهى نشد، در عین حال «نقطه قوت جمهورى اسلامى» در این مرحله، برخودارى از «روحیه تهاجمى و تداوم تلاشهاى نظامى» با اجراى عملیاتهاى محدود و گسترده در جبهههاى میانى و شمالى بود. در مقابل گرچه عراق موقعیت دفاعى خود را با مهار حملات پىدرپى ایران بهبود بخشید و تثبیت کرد، لیکن این نگرانى و اضطراب همواره براى حامیان جهانى و منطقهاى عراق وجود داشت که
احتمال درهم شکستن خطوط دفاعى عراق و وقوع حوادث غیرمترقبه وجود دارد. این باور و نگرانى، هسته مرکزى نگرشها و ساماندهى سیاستهاى حمایتآمیز از عراق و تشدید فشار به ایران بود.
در هر صورت، گشوده نشدن بنبست جنگ و دست نیافتن ایران به پیروزى نظامى، این سؤال را به وجود آورد که:
»ایران براى رهایى از بنبست موجود و شکستن آن چه راهحلهایى را فراروى خود دارد و چه اقداماتى را باید انجام دهد؟«
1) طى چهار عملیات گسترده بیش از 10000 کیلومترمربع آزاد شد.(پایاننامه محمد پاکپور، آخرین وضعیت خطوط مرزى ایران و عراق، مرداد 1367، ص 1(.
2) البته سالها بعد از آتشبس و پس از تجاوز عراق به کویت، سازمان ملل، عراق را به عنوان متجاوز در جنگ ایران و عراق معرفى کرد.
3) محمد درودیان، از خرمشهر تا فاو، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ چهارم، 1375. ص 29.
4) برخى از این موانع و استحکامات در سالهاى قبل از انقلاب ایجاد شده بود. مانند کانال پرورش ماهى به طول 40 کیلومتر، عرض 1 کیلومتر و عمق 2 متر که چون سدى در مقابل بصره خودنمایى مىکرد.
5) پیشین، ص 26.
6) محسن رضایى «تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق» در دانشکدهى فرماندهى و ستاد سپاه پاسداران، دورهى عالى جنگ، 26 / 6 / 1374.
7) آنتونى کردزمن و آبراهام. آر. واگنر، درسهایى از جنگ مدرن، جلد دوم: جنگ ایران و عراق، ترجمه حسین یکتا، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، ص 215 (منتشر نشده(.
8) پیشین.
9) مأخذ 4، ص 214.
10) مأخذ 1، ص 50.
11) مأخذ 3.
12) مأخذ 3، 20 / 2 / 1375.
13) ضرورت گسترش سازمان رزم عراق سبب گردید عراقىها با جمعآورى نیرو به تشکیل تیپهاى جدیدى اقدام کنند. شماره این یگانهاى جدید تماما سه رقمى بود، لذا به تیپهاى سه رقمى مشهور شدند. وجه تفاوت یگانهاى جدید با یگانهاى قبلى ارتش عراق، ضعف در توانایى دفاعى و تهاجمى آنها بود.
14) مأخذ 1، ص 34.
15) کنت آر. تیمرمن، سوداگرى مرگ، ترجمهى احمد تدین، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگى رسا، 1373، ص 235.
16) پیشین، ص 191.
17) مأخذ 13، ص 235.
18) وى در تاریخ یاد شده رسما اعلام کرد: امریکا در جنگ جانب عراق را گرفته است.
19) مأخذ 13، ص 258 و 259.
20) مأخذ 13، ص 249.
21) مأخذ 13، ص 370.
22) مأخذ 13، ص 193.
23) مأخذ 13، ص 194.
24) مأخذ 13، ص 240.
25) مأخذ 1، ص 36 تا 39.
26) مأخذ 1، ص 52.
27) سردار محسن رضایى در این باره گفت: «عملیات رمضان را که انجام دادیم و عدم الفتح حاصل شد، دیگر همه برادران ارتش آمدند و گفتند که بایستى از اصول جنگ ارتش و جداول کلاسیک استفاده شود و نباید همهى نیروهاى بسیج را به سپاه بدهند بلکه از نیروهاى بسیج به ارتش هم باید بدهند. قبل از عملیات والفجر مقدماتى نوع بحثها منجر به تعویق زمان عملیات به مدت یک ماه شد. سپاه به امام نامه نوشت و نظر ارتش را براى کنترل عملیاتى سپاه توضیح داد و پیشنهاد کرد یک نفر فرمانده براى حل مسائل سپاه و ارتش مشخص شود. امام به آیتالله خامنهاى حکم دادند و دو گروه کار تشکیل شد براى تمشیت امور سپاه و ارتش، ولى مسائل حل نشد. مجددا پس از عملیات والفجر 1 بحث شد و سپاه بر تشکیل دو قرارگاه و انجام عملیات به صورت جداگانه تأکید کرد. سپاه عملیات خیبر را پیشنهاد کرد که ارتش در زید و سپاه در منطقه هور وارد عمل شد و آقاى هاشمى براى نخستین بار به قرارگاه آمد و از سوى امام به عنوان فرمانده عالى جنگ منصوب شد.» (سند شماره 15310 / پ ن مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، مصاحبه با راویان، 3 / 5 / 1365، ص 8(.