جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بسترهاى نظرى

زمان مطالعه: 11 دقیقه

الف: تصمیم‏هایى که انسان‏ها در طول زندگى در موقعیت‏هاى مختلف مى‏گیرند، به طور معمول مبتنى بر واقعیت‏ها در مفهوم خود نیستند. اطلاعاتى که بر اساس آن، بدلیل‏هاى مختلف راه کارها مورد ارزیابى قرار مى‏گیرند، ناشى از امورى است که شکل واقعى و وجود حقیقى ندارند، بلکه شرایط و مقتضیات آنها را براى ما واقع و حقیقى مى‏نمایند. به طور طبیعى تصمیمى که بر اساس این نوع اطلاعات گرفته شود در دراز مدت نتایج درستى در راستاى اهداف کلى کمال انسانى یا سازمان، نخواهد داشت. اصولا تفاوت مدیران در عملکردها نیز به همین تصمیم‏ها و باز خور رفتارهاى آنها برمى‏گردد، به طورى که وزیران و رهبران و فرماندهانى در بستر حوادث و در شرایط مخاطره‏آمیز توانسته‏اند به درستى تصمیم بگیرند که توانسته‏اند از خاستگاه مشکل، ادراک صحیح داشته باشند و تنها بر اساس عوارض و ظواهر به قضاوت ننشینند.

بنابراین، ما پیوسته در طیفى عمل مى‏کنیم که در یک سوى آن واقعیت‏هایى قرار دارند که از بى‏حکمتى‏ها و فقدان شناخت سرچشمه گرفته و ما را احاطه کرده‏اند و در سوى دیگر طیف، حقایقى هستن که مبتنى بر حکمت و شناخت کنه امور بوده و داراى مبانى و اصولى هستند که شناخت آنها اعمال ما را بر پایه‏ى استوار قرار مى‏دهد که مى‏توان به واسطه‏ى آن از یک هویت شایسته و متناسب با اصول انسانى و الهى برخوردار شد.

از منظر دیگر، رفتارهاى انسان به دنبال اتخاذ تصمیم حاصل مى‏گردد. تصمیمات انسان، حاصل یک فرآیند بوده و نقطه‏اى و لحظه‏اى نیست. از این رو، شناخت این فرآیند از اهمیت خاصى برخوردار است. این فرآیند از شناخت آغاز مى‏شود و مهم‏ترین شناخت (موضوع شناخت(، شناخت منظر و پایه‏اى است که بر آن ایستاده و از آنجا به هستى، انسان و روش‏هاى انجام امور مى‏نگریم.

از این رو، باید با کسب قدرت شناخت و بسط وسعت دید، آن هم نه

محصور در عالم ملک، بلکه تا ملکوت، عوامل دست اندرکار تصمیمات آدمى را شناخته و بر پایه‏ى آنها به شاخص‏هایى دست یافت که راهگشاى انسان در تمام مراحل این فرآیند باشد. اگر انسان شاخص‏ها را دریابد، علوم و فنون دیگر نیز به کار خواهد آمد و اگر این گونه نباشد، اندک اندک دست او از دامان حقیقت کوتاه و کوتاه‏تر شده و بر مبناى واقعیت‏هایى عمل خواهد کرد که ساخته‏ى جهل و عملکردهاى خودخواهانه و منفعت جویانه اوست.

بى‏گمان اگر انسان‏هایى برجسته و موفق تاریخ را به نظاره بنشینیم، خواهیم دید که آنان با درک عمیق و شناخت دقیق و درست از مبانى هستى شناسى، انسان شناسى، شناخت شناسى و روش‏هاى دستیابى به هدف، به دنبال شیوه‏هایى بوده‏اند تا محیط را آن گونه بسازند که با سنن و قوانین حقیقى حاکم بر عالم انطباق داشته و با استعدادها و توانایى‏هاى بالقوه‏ى آدمى یا فطرت او سازگار باشد. آنها در چنین فضایى اقدام به تصمیم گیرى کرده و مطلوب‏هاى خویش را یافته‏اند.

حضرت على (ع) یکى از الگوهاى منحصر به فرد تاریخ بشرى است که تمام تصمیم‏هاى او بر این مبانى استوار بود. ایشان در مسایل حکومتى توجه عمده به مبانى ارزشى و شناختى داشته‏اند و با بنا نهادن کلیه‏ى فعالیت‏ها بر پایه‏ى آن مبانى، نگاه استقلالى بر مولفه‏اى خاص را منتفى دانسته و بر این امر توجه داشتند که: گرچه این امور و مولفه‏ها در بدو امر مستقل مى‏نمایند، بین آنها ارتباط على وجود داشته و تقدم و تأخر آنها از نوع رتبى است. مولفه‏ى فرهنگى و عناصر آن در این میان، مقدم بر سایر مولفه‏ها بوده و بر آنها تقدم على و رتبى دارد. ظهور عینى این امر را در طلیعه‏ى منشور حکومتى ایشان که در قالب عهدنامه به مالک اشتر نوشته‏اند مى‏توان مشاهده کرد:

»بسم الله الرحمن الرحیم هذا ما امر به عبد الله على امیرالمؤمنین، مالک بن الحارث الاشتر فى عهده الیه حین ولاه مصر: جبایة

خراجها و جهاد عدوها و استصلاح اهلها و عمارة بلادها» (1).

بى‏شکل، بزرگ‏ترین خطر براى نظام جمهورى اسلامى ایران، که با نام اسلام به وجود آمده، این خواهد بود که الگوى حکومتى خود یعنى زمامدارى امیرالمؤمنین على (ع(، را فراموش نموده و به دنبال الگوهاى رایج دنیا و تاریخ بگردد و خود را با آنها مقایسه نماید. به بیان رهبر معظم انقلاب:

»همت جمهورى اسلامى باید این باشد که خود را به آن الگویى که در غدیر معرفى شد و در دوران پنج ساله‏ى حکومت امیرالمؤمنین (ع) نمونه‏ى آن نشان داده شد، نزدیک کند.» (2).

از این رو، مسئولین حکومتى و نیز آحاد مردم باید واقعیات را با ملاک حقیقت و مناط حق نگریسته و آن گونه به مسایل توجه نمایند که هستند و هستى آنها بر اساس نمودهاى حقیقى ایجاد شده است، نه این که شرایط و دسایس آنها را به وجود آورده و چهره‏ى واقعى به آنها داده است. همچنان که حضرت على (ع) بر اساس شناخت و تمیز واقعیت و حقیقت، به هنگام دستیابى به خلافت، شرط پذیرش آن را بازگرداندن تمام امورى قرار داد که به ناحق چهره‏ى واقعى به خود پوشیده و حتى در کابین زن‏ها قرار گرفته بودند و در این بستر چنان گام برداشت که او را کشته‏ى عدالت شناختند. (3).

وقتى مردم با رأى اکثریت 98/2 درصد (4) حکومت جمهورى اسلامى را پذیرفته و براى دفاع از آن هشت سال در مقابل دنیاى زور و استکبار قرار گرفتند و در این راه دچار خسارت‏هاى جانى و مالى فراوانى شدند و قانون اساسى را

به عنوان منشور قانونى خود دانستند، با تأکید بر رهبر کبیر انقلاب اسلامى، امام خمینى (ره) بر همه‏ى مشمولین حکومتى واجب و ضرورى خواهد بود که در تمام تصمیم‏هاى خود به این دو منشور توجه نموده و هر نوع تخطى از آن را با صلابت جلوگیرى نمایند.

ب: چون در فرآیند تصمیم گیرى، شناخت از اهمیت به سزایى برخوردار است و جهت و مسیر تصمیم‏ها را مشخص مى‏سازد، براى حفظ دستاوردهاى انقلاب و مصون سازى اقشار مختلف مردم در برابر تهدیدات داخلى و خارجى، لازم است که مسئولان به امر اطلاع رسانى به صورت شفاف و درست و به موقع توجه جدى نمایند تا قبل از این که مردم اخبار و اطلاعات را از زبان دیگران با صورت سازى خاص و جهت‏دار دریافت کنند، از طرف منابع موثق با چهره و صورت واقعى در اختیار مردم قرار گیرد و امکان اثرگذارى اطلاعات و اخبار مغرضانه از سوى معاندین به حداقل ممکن برسد.

شناخت حقیقى جهان و روابط حاکم بر آن، در بستر زندگى، به نحو محسوسى در تصمیم‏ها اثر خواهد گذاشت. از این رو با استفاده از منابع و ابزارها و شیوه‏هاى مختلف صوتى و تصویرى و الگوسازى از زندگى مردان بزرگى که در وضعیت عمومى جوامع اثر گذار بوده‏اند، و یا با عبرت گرفتن از افرادى که با طى مشى‏هاى انحرافى، موجب آزار و اذیت خود و دیگران را فراهم ساخته و عاقبتى تأسف‏انگیز داشته‏اند، مى‏توان در بستر سازى رفتارى جامعه نقش اساسى ایفا نمود. در عین حال، نباید از امر کنترل و نظارت مداوم بر امور مسئولین و کارکنان دولتى غافل بود، بلکه باید با نظارت دقیق و مستمر، کوچک‏ترین انحراف در مسایل حکومتى و مالى را زیر نظر داشت و با خاطیان به شدیدترین نوع برخورد نمود، تا امکان سوء استفاده از مقام و موقعیت دنیوى به حداقل ممکن برسد.

ج: اقتدار ملى جمهورى اسلامى در صورتى به شکل مطلوب و مورد نظر

ارتقا خواهد یافت که مسئولین حکومتى، سیاستمداران، اقتصاددانان و فرماندهان نظامى و سایر مقاماتى که نقشى اساسى در مولفه‏هاى قدرت و اقتدار ملى دارند به این امر توجه داشته باشد که:

اولا، مبانى اساسى رفتارهاى آنان در مولفه‏هاى قدرت ملى باید از آبشخور اسلام ناب محمدى (ص) و سنت رسول خدا (ص) خصوصا مبانى استراتژى فرهنگى حضرت على (ع) سرچشمه گرفته باشد.

ثانیا، در همه‏ى رفتارها و تصمیم گیرى‏هاى خود، به شرایط و مقتضیات زمانى و مکانى توجه نموده و خود را در مسیر شرایط و مقتضیاتى که حقیقت‏نما هستند نسپارند، بکله با تیزبینى و درایت لازم پرده‏هاى حق‏نماى کاذب و دروغین را از چهره‏ى آنها افکنده و با اتخاذ تصمیمات لازم اثر آنها را به صفر رسانند.

ثالثا، دریابند که در ایجاد و ارتقاى قدرت ملى هیچ کدام از مولفه‏هاى قدرت ملى نسبت به دیگرى حالت استقلالى نداشته، بلکه قدرت ملى از تعامل هم‏افزایى این مولفه‏ها حاصل مى‏شود. از این رو توجه و رویکرد به یک مساله، بدون توجه به مسائل دیگر، نه تنها عامل ارتقاى قدرت ملى نمى‏گردد، بلکه به خاطر خنثى سازى فعالیت‏هاى دیگر، باعث ضعف آن خواهد شد. همچنین باید به این امر اعتقاد و التزام داشته باشند که در نفس الامر و واقعیت حقیقى این مبانى، استراتژى فرهنگى قرار دارد که عامل خیزش رفتارى در اشکال مختلف بوده و بر سایر مولفه‏ها تقدم رتبى و على دارد.

د: توجه به آینده و ملاحظه‏ى شرایط آن در برنامه‏ریزى‏ها با استفاده از تجربیات گذشته، از عوامل مهم پویاسازى فرهنگ شناخته شده است. از این رو، براى پویا نگه داشتن فرهنگ انقلاب اسلامى در بستر زمان، لازم است ضمن توجه به شرایط و تحولات جهانى، در یک برنامه‏ریزى دراز مدت، عناصر و مبانى استراتژى فرهنگى برگرفته از زمامدارى حضرت على (ع) به

صورت‏هاى متنوع در مقاطع مختلف تحصیلى گنجانده شود تا فکر و روح جوانان این مرز و بوم بر اساس این مبانى رشد و تکامل یافته و هویت پذیرد.

براى این که این مقوله تنها جنبه‏ى آموزشى و نظرى پیدا نکند، لازم است کلیه خط مشى‏ها و سیاست‏هاى اجرایى در مراکز آموزشى با سرلوحه قرار دادن این مبانى، با استفاده از تکنولوژى آموزشى، به بهترین شیوه‏ى ممکن تدریس و اجرا گردد.

ه: توجه به حامل‏هاى فرهنگى و زنده نگه داشتن آنها، از عوامل موثر انتقال مفاهیم و معانى فرهنگى به نسل‏هاى آینده است. شایسته است به حامل‏ها و هنجارهاى فرهنگى که در لسان شریعت اسلام از آن به شعائر دینى یاد مى‏شود توجه جدى نموده و به هر نوع حرمت شکنى آنها پاسخ مقتضى داده شود تا بى‏توجهى به آنها رفته رفته به شکل یک فرهنگ نابهنجار در نیاید.

ما امروزه به فرهنگى تعلق داریم که معرفت شناسى و اطلاعات و ایده‏ها و اندیشه‏هایش را به جاى آن که از کتاب و چاپ بگیرد از رسانه‏هاى تصویرى و تلویزیون مى‏گیرد، (5) چه آن که رسانه‏هاى تصویرى در روان و مخیله‏ى انسانى تأثیر گذاشته و گذشته‏ى او را ناخواسته به تصویر کشیده و به محک ارزیابى قرار مى‏دهد.

مروجان فرهنگ مصرفى از این شیوه به صورت‏هاى مختلف در راستاى امیال خود استفاده مى‏کنند. ترویج مدها و مدل‏هاى پوششى با ایجاد فضا و جو کاذبى که دارنده‏ى آنها را شخصیت‏هاى برتر و والایى در جامعه مى‏نمایاند و یا عرضه‏ى این نوع لباس‏ها با قیمت ارزان و کیفیت مناسب، مثال بارزى از فرهنگ مصرف‏گرایى است. طبیعى است که در عرضه کردن این تولیدات،

هدفى جز تخریب مفاهمى اصلى حامل‏هاى فرهنگى و هنجار شکنى در میان افراد جامعه‏ى خود وجود ندارد. آنها به خوبى مى‏دانند که در سایه‏ى شیوه‏هاى تبلیغات دروغین و عملیات روانى، مردم ناخواسته و به طور تدریجى محو عناصر مبتذل و کم مایه‏ى زرق و برق فرهنگ مصرفى غرب شده و در دام تحریف معانى فرهنگ خودى خواهند افتاد. از این رو ضرروى است که مسئولین رسانه‏هاى تصویرى، ضمن کنترل نحوه‏ى ارایه فیلم‏ها و نوع پوششى که در آنها مورد استفاده واقع مى‏شود، ناخواسته در مسیر ترویج خواسته‏هاى معاندین فرهنگ خودى قرار نگیرند.

و: در جهان بینى واقع‏نگر امیرالمؤمنین على (ع) توجه به قوانین و مقررات از عوامل رشد و توسعه‏ى انسانى است و میزان رعایت این قوانین و مقررات نشان از میزان رضایت الهى است. بهترین ضامن اجراى این قوانین، در کنار کنترل و نظارت و برخورد با متخلفین، ایجاد وجدان کارى و شخصیتى تلاشگرانه است که توجه به قوانین و مقررات را معیار و ملاک رشد شخصیتى به حساب مى‏آورد. براى رسیدن به این مرحله از توسعه‏ى فرهنگ انسانى، لازم است که در تمام مراحل آموزشى و تربیتى به این عناصر توجه جدى شود. در سیستم‏هاى ادارى، عاملین و متصدیان مقررات و قوانین باید به شیوه‏هاى مختلف و متناسب با شخصیت حقیقى و حقوقى آنها مورد تشویق و ترفیع قرار گیرند. در مقابل، با افراد خاطى باید به صورتى برخورد شود که، ضمن متوجه ساختن آنها به تخلف و اشتباه مرتکب شده، فرصت تصحیح رفتارها به آنها داده شود. در نهایت و در صورت عدم اصلاح، با برخوردهاى شدیدتر و حتى اخراج، مى‏توان عدم پایبندى به قوانین را به صفر رساند.

ز: بر اساس دیدگاه جهانى شدن، (6) کشورها به صورت سرزمین‏هایى بسیار

به هم پیوسته درآمده‏اند. کشورها با رشد علم و تکنولوژى چنان به یکدیگر نزدیک و وابسته شده‏اند که کوچک‏ترین تغییر در یکى از آنها، سایر کشورهاى جهان را تحت تأثیر قرار مى‏دهد. آن چه که نظریه‏ى جهانى شدن بدان تأکید دارد این است که زندگى مردم در یک نقطه از جهان، به طور روزافزونى توسط حوادثى که در نقاط دیگرى از این کره‏ى خاکى رخ مى‏دهد، تحت تأثیر کم یا پر شدت قرار مى‏گیرد.

این امر باعث شده تا شیوه‏ى زندگى، تفکر، قواعد و مقررات و رفتارهاى اجتماعى کشورهاى مختلف به شدت تحت تأثیر قرار گیرد. از این رو امروزه توسعه و به خصوص توسعه‏ى فرهنگى، نه تنها براى ارتقاى کشورهاى در حال توسعه صورت مى‏پذیرد، بلکه کشورها با توجه به روند جهانى شدن ناگزیرند به سوى توسعه یافتگى گام بردارند تا در حلقه‏ى ارتباطات و مبادلات سیاسى، اقتصادى، فکرى و فرهنگى، تنها و منزوى نمانند. در این حرکت، به طور طبیعى کشورهایى متضرر خواهند شد که نتوانند بنیادهاى فرهنگى، اقتصادى، سیاسى، اجتماعى، و نظامى خویش را بر پایه‏ى اصول و مبانى بر گرفته از فرهنگ عمومى جامعه‏ى خودى، منافع و آرمان‏هاى آن حفظ نمایند.

جمهورى اسلامى ایران با ارایه‏ى فرهنگ اسلامى منبعث از الگوى زمامدارى حضرت على (ع(، در صورتى در خیزش به سوى جهانى شدن ره به سلامت خواهد برد که بتواند:

اول این که، با نگاهى وسیع و فراگیر به تعامل‏هاى افراد جامعه در سطوح مادى، مفاهیم و معانى ارزشى را که در این تعامل‏ها منتقل مى‏شوند، مورد توجه جدى قرار دهد. به عبارتى، به صورت بنیادى و برنامه‏ریزى شده به سطح مادى فرهنگ و تعامل مادى و ارزشى که از آن به جا خواهد ماند و یا توسعه خواهد یافت توجه گردد و اجازه ورود، تولید و توزیع هر کالایى داده نشود.

دوم این که، فعالیت‏هاى فرهنگى باید با هدف تعمیق تدین، باورهاى دینى

و ارزش‏هاى اسلامى صورت گیرد تا آینده‏ى مستقل، متعالى و سرافرازانه‏ى مردم تضمین گردد. نهادهایى همچون شوراى عالى انقلاب فرهنگى که تعیین کننده‏ى استراتژى کلى نظام فرهنگى کشور هستند، با تدوین استراتژى کلان فرهنگى بر اساس اصول منبعث از شیوه و الگوى زمامدارى امیرالمومنین (ع(، امکان اجرایى ساختن آن را در سطوح مختلف نظام‏هاى تربیتى و علمى با هدف‏گیرى خاصى مهیا سازند و در کنار آن، با ارایه‏ى راه کارهاى علمى و منطقى، به افکار و اندیشه‏هایى که در صدد تضعیف و ایجاد تردید در باورهاى مردم هستند پاسخ مناسب داده و از نشر آنها بدون انتقاد و جواب علمى در سطوح عام جلوگیرى نمایند.

سوم این که، براى رفع گسست فرهنگى، قبل از تولید، ورود و توزیع هر کالایى، باید با تولیدات فرهنگى داخلى به نیازهاى درونى و تحولات بیرونى جواب منطقى داده شود و با بومى ساختن فرهنگ تکنولوژى و یا تولیدات دیگر، امکان خطاى فرهنگى آنها را به حداقل رساند.

چهارم این که، در تبادل فرهنگى براى مصون ماندن از تغییرات نابهنجار اجتماعى، باید به تقویت متغیرها و عناصر فرهنگى خودى همت گماشت و با الگوسازى و بهینه کردن آنها، امکان انطباق و رشد و تکامل فکرى و رفتارى را براى مردم فراهم نمود تا مردم احساس کمبود و یا عقب ماندگى فرهنگى و شخصیتى به خاطر متخلق شدن به بعضى از اسلوب‏هاى رفتارى نکنند.

پنجم این که، وجود پشتوانه‏ى تاریخى و تمدن ایران اسلامى و تأثیرات شگرفى که در رشد و تعالى علمى و فکرى مردم در اقصى نقاط جهان داشته است، از نقاط مثبت فرهنگ اسلامى جامعه ایرانى است. مسئولین فرهنگى با قالب‏پردازى و الگوسازى از این پشتوانه‏هاى علمى و انسانى و نیز اسوه‏هایى همچون حضرت على (ع) که دنیا در عدالت، انسانیت، شجاعت، عرفان و علم و… او همتایى ندیده؛ است، مى‏توانند عناصر و مبانى فرهنگى منبعث از

الگوى زمامدارى امیرالمومنین (ع) را در ضمیر باطنى انسان‏ها نهادینه کرده و با ارتقاى روحیات علمى، تعصبات روشنگرانه‏ى فرهنگى را میسر سازند.

ط: در فرآیند رفتار و تصمیم‏گیرى انسان، شناخت موضوعات حقیقى و عوامل اثرگذار بر کیفیت رفتارها و تصمیم‏ها، ضرورى و حیاتى است؛ ضمن این که شناخت مصادیق حقیقى موضوعات به نظر رهبر فکرى و ایدئولوگ جامعه برمى‏گردد. از این رو، در جمیع رفتارهاى اجتماعى باید به رهنمودهاى رهبر فکرى جامعه توجه نمود و شهبات و بدعت‏هاى احتمالى را با رجوع به سخنان و رهنمودهاى وى رفع نمود. (7) چه زیباست کلام رهبر کبیر انقلاب اسلامى حضرت آیت‏الله امام خمینى (ره(:

»من به ملت، به همه قواى انتظامى، اطمینان مى‏دهم که امر دولت اسلامى اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبى بر این مملکت نخواهد وارد شد.» (8).

با رعایت حقوق متقابل رهبرى و مردم و اطاعت از رهنمودهاى ایشان، وحدت کلمه و رویه در جامعه حاکم شده و همه‏ى دولتمردان با یک سیاست و خط مشى واحد به انجام امور مى‏پردازند که ره‏آورد آن: تعامل هم افزایى در میان مولفه‏هاى قدرت ملى و نیز استحکام و افزایش توان و اقتدار ملى ملى خواهد بود.

ح: در نهایت به این نکته تأکید مى‏کنیم که امیرالمؤمنین (ع) یک الگوى کامل براى همه است. جوانى پرشور و حماسه‏ى او الگوى جوانان است. حکومت سراسر عدل و انصاف او الگوى دولتمردان است. زندگى سراپا

مجاهدت و مسئولیت او الگوى همه‏ى مؤمنان است. آزادگى او الگوى همه‏ى آزادگان جهان است. سخنان حکمت آمیز و درس‏هاى ماندگار او الگوى عالمان و اندیشمندان و روشنفکران است.

امیرالمؤمنین (ع) در زندگى حکومتى خود نسبت به اجراى عدالت و تامین حقوق ضعفا و درماندگان و پابرهنگان بى‏اغماض و بى‏گذشت، و نسبت به حق و سهم خود بسیار پرگذشت بود. على (ع) در سراسر عمر پربرکت خویش، مظهرى از خداپرستى و صفاى معنوى و مجاهدت و تلاش و سرزندگى و نشاط بود. با تلخى‏ها، غم‏ها و دردها عالمانه و با رویى گشاده برخورد مى‏کرد و مسئولانه وظیفه‏ى خویش را به سرانجام مى‏رساند. این، الگوى بسیار خوبى است و ما مى‏توانیم در سایه‏ى نزدیکى به امیرالمؤمنین (ع) به آرزوى بزرگ کشورمان و ملتمان و نظام جمهورى اسلامى – یعنى عدالت اجتماعى – نزدیک بشویم.» (9).


1) نهج‏البلاغه، نامه‏ى 53.

2) سخنرانى رهبر معظم انقلاب در مشهد، 12 / 12 / 80، روزنامه جمهورى اسلامى، 13 / 12 / 80.

3) جرج، جرداق، صداى عدالت انسانى، هادى خسروشاهى، ناشر خرم، ج 5، ص 1375 ، 402.

4) ر ک: اصل اول قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران.

5) نیل پستمن، زندگى در عیش، مردن در خوشى، مترجم صادقى، ناشر اطلاعات، تهران، 1375، ص 103.

6) Globalization.

7) »ان المبتدعات المشبهات هن المهلکات الا ما حفظ الله منها… فاعطوه طاعتکم غیر ملومه و لا مستکره بها.» نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 169.

8) امام خمینى (ره(، صحیفه نور، جلد 10، ص 58.

9) خامنه‏اى، سیدعلى، رهبر معظم انقلاب اسلامى، کوثر ولایت، سپاه پاسداران، 1379، ص 2.