الف: تصمیمهایى که انسانها در طول زندگى در موقعیتهاى مختلف مىگیرند، به طور معمول مبتنى بر واقعیتها در مفهوم خود نیستند. اطلاعاتى که بر اساس آن، بدلیلهاى مختلف راه کارها مورد ارزیابى قرار مىگیرند، ناشى از امورى است که شکل واقعى و وجود حقیقى ندارند، بلکه شرایط و مقتضیات آنها را براى ما واقع و حقیقى مىنمایند. به طور طبیعى تصمیمى که بر اساس این نوع اطلاعات گرفته شود در دراز مدت نتایج درستى در راستاى اهداف کلى کمال انسانى یا سازمان، نخواهد داشت. اصولا تفاوت مدیران در عملکردها نیز به همین تصمیمها و باز خور رفتارهاى آنها برمىگردد، به طورى که وزیران و رهبران و فرماندهانى در بستر حوادث و در شرایط مخاطرهآمیز توانستهاند به درستى تصمیم بگیرند که توانستهاند از خاستگاه مشکل، ادراک صحیح داشته باشند و تنها بر اساس عوارض و ظواهر به قضاوت ننشینند.
بنابراین، ما پیوسته در طیفى عمل مىکنیم که در یک سوى آن واقعیتهایى قرار دارند که از بىحکمتىها و فقدان شناخت سرچشمه گرفته و ما را احاطه کردهاند و در سوى دیگر طیف، حقایقى هستن که مبتنى بر حکمت و شناخت کنه امور بوده و داراى مبانى و اصولى هستند که شناخت آنها اعمال ما را بر پایهى استوار قرار مىدهد که مىتوان به واسطهى آن از یک هویت شایسته و متناسب با اصول انسانى و الهى برخوردار شد.
از منظر دیگر، رفتارهاى انسان به دنبال اتخاذ تصمیم حاصل مىگردد. تصمیمات انسان، حاصل یک فرآیند بوده و نقطهاى و لحظهاى نیست. از این رو، شناخت این فرآیند از اهمیت خاصى برخوردار است. این فرآیند از شناخت آغاز مىشود و مهمترین شناخت (موضوع شناخت(، شناخت منظر و پایهاى است که بر آن ایستاده و از آنجا به هستى، انسان و روشهاى انجام امور مىنگریم.
از این رو، باید با کسب قدرت شناخت و بسط وسعت دید، آن هم نه
محصور در عالم ملک، بلکه تا ملکوت، عوامل دست اندرکار تصمیمات آدمى را شناخته و بر پایهى آنها به شاخصهایى دست یافت که راهگشاى انسان در تمام مراحل این فرآیند باشد. اگر انسان شاخصها را دریابد، علوم و فنون دیگر نیز به کار خواهد آمد و اگر این گونه نباشد، اندک اندک دست او از دامان حقیقت کوتاه و کوتاهتر شده و بر مبناى واقعیتهایى عمل خواهد کرد که ساختهى جهل و عملکردهاى خودخواهانه و منفعت جویانه اوست.
بىگمان اگر انسانهایى برجسته و موفق تاریخ را به نظاره بنشینیم، خواهیم دید که آنان با درک عمیق و شناخت دقیق و درست از مبانى هستى شناسى، انسان شناسى، شناخت شناسى و روشهاى دستیابى به هدف، به دنبال شیوههایى بودهاند تا محیط را آن گونه بسازند که با سنن و قوانین حقیقى حاکم بر عالم انطباق داشته و با استعدادها و توانایىهاى بالقوهى آدمى یا فطرت او سازگار باشد. آنها در چنین فضایى اقدام به تصمیم گیرى کرده و مطلوبهاى خویش را یافتهاند.
حضرت على (ع) یکى از الگوهاى منحصر به فرد تاریخ بشرى است که تمام تصمیمهاى او بر این مبانى استوار بود. ایشان در مسایل حکومتى توجه عمده به مبانى ارزشى و شناختى داشتهاند و با بنا نهادن کلیهى فعالیتها بر پایهى آن مبانى، نگاه استقلالى بر مولفهاى خاص را منتفى دانسته و بر این امر توجه داشتند که: گرچه این امور و مولفهها در بدو امر مستقل مىنمایند، بین آنها ارتباط على وجود داشته و تقدم و تأخر آنها از نوع رتبى است. مولفهى فرهنگى و عناصر آن در این میان، مقدم بر سایر مولفهها بوده و بر آنها تقدم على و رتبى دارد. ظهور عینى این امر را در طلیعهى منشور حکومتى ایشان که در قالب عهدنامه به مالک اشتر نوشتهاند مىتوان مشاهده کرد:
»بسم الله الرحمن الرحیم هذا ما امر به عبد الله على امیرالمؤمنین، مالک بن الحارث الاشتر فى عهده الیه حین ولاه مصر: جبایة
خراجها و جهاد عدوها و استصلاح اهلها و عمارة بلادها» (1).
بىشکل، بزرگترین خطر براى نظام جمهورى اسلامى ایران، که با نام اسلام به وجود آمده، این خواهد بود که الگوى حکومتى خود یعنى زمامدارى امیرالمؤمنین على (ع(، را فراموش نموده و به دنبال الگوهاى رایج دنیا و تاریخ بگردد و خود را با آنها مقایسه نماید. به بیان رهبر معظم انقلاب:
»همت جمهورى اسلامى باید این باشد که خود را به آن الگویى که در غدیر معرفى شد و در دوران پنج سالهى حکومت امیرالمؤمنین (ع) نمونهى آن نشان داده شد، نزدیک کند.» (2).
از این رو، مسئولین حکومتى و نیز آحاد مردم باید واقعیات را با ملاک حقیقت و مناط حق نگریسته و آن گونه به مسایل توجه نمایند که هستند و هستى آنها بر اساس نمودهاى حقیقى ایجاد شده است، نه این که شرایط و دسایس آنها را به وجود آورده و چهرهى واقعى به آنها داده است. همچنان که حضرت على (ع) بر اساس شناخت و تمیز واقعیت و حقیقت، به هنگام دستیابى به خلافت، شرط پذیرش آن را بازگرداندن تمام امورى قرار داد که به ناحق چهرهى واقعى به خود پوشیده و حتى در کابین زنها قرار گرفته بودند و در این بستر چنان گام برداشت که او را کشتهى عدالت شناختند. (3).
وقتى مردم با رأى اکثریت 98/2 درصد (4) حکومت جمهورى اسلامى را پذیرفته و براى دفاع از آن هشت سال در مقابل دنیاى زور و استکبار قرار گرفتند و در این راه دچار خسارتهاى جانى و مالى فراوانى شدند و قانون اساسى را
به عنوان منشور قانونى خود دانستند، با تأکید بر رهبر کبیر انقلاب اسلامى، امام خمینى (ره) بر همهى مشمولین حکومتى واجب و ضرورى خواهد بود که در تمام تصمیمهاى خود به این دو منشور توجه نموده و هر نوع تخطى از آن را با صلابت جلوگیرى نمایند.
ب: چون در فرآیند تصمیم گیرى، شناخت از اهمیت به سزایى برخوردار است و جهت و مسیر تصمیمها را مشخص مىسازد، براى حفظ دستاوردهاى انقلاب و مصون سازى اقشار مختلف مردم در برابر تهدیدات داخلى و خارجى، لازم است که مسئولان به امر اطلاع رسانى به صورت شفاف و درست و به موقع توجه جدى نمایند تا قبل از این که مردم اخبار و اطلاعات را از زبان دیگران با صورت سازى خاص و جهتدار دریافت کنند، از طرف منابع موثق با چهره و صورت واقعى در اختیار مردم قرار گیرد و امکان اثرگذارى اطلاعات و اخبار مغرضانه از سوى معاندین به حداقل ممکن برسد.
شناخت حقیقى جهان و روابط حاکم بر آن، در بستر زندگى، به نحو محسوسى در تصمیمها اثر خواهد گذاشت. از این رو با استفاده از منابع و ابزارها و شیوههاى مختلف صوتى و تصویرى و الگوسازى از زندگى مردان بزرگى که در وضعیت عمومى جوامع اثر گذار بودهاند، و یا با عبرت گرفتن از افرادى که با طى مشىهاى انحرافى، موجب آزار و اذیت خود و دیگران را فراهم ساخته و عاقبتى تأسفانگیز داشتهاند، مىتوان در بستر سازى رفتارى جامعه نقش اساسى ایفا نمود. در عین حال، نباید از امر کنترل و نظارت مداوم بر امور مسئولین و کارکنان دولتى غافل بود، بلکه باید با نظارت دقیق و مستمر، کوچکترین انحراف در مسایل حکومتى و مالى را زیر نظر داشت و با خاطیان به شدیدترین نوع برخورد نمود، تا امکان سوء استفاده از مقام و موقعیت دنیوى به حداقل ممکن برسد.
ج: اقتدار ملى جمهورى اسلامى در صورتى به شکل مطلوب و مورد نظر
ارتقا خواهد یافت که مسئولین حکومتى، سیاستمداران، اقتصاددانان و فرماندهان نظامى و سایر مقاماتى که نقشى اساسى در مولفههاى قدرت و اقتدار ملى دارند به این امر توجه داشته باشد که:
اولا، مبانى اساسى رفتارهاى آنان در مولفههاى قدرت ملى باید از آبشخور اسلام ناب محمدى (ص) و سنت رسول خدا (ص) خصوصا مبانى استراتژى فرهنگى حضرت على (ع) سرچشمه گرفته باشد.
ثانیا، در همهى رفتارها و تصمیم گیرىهاى خود، به شرایط و مقتضیات زمانى و مکانى توجه نموده و خود را در مسیر شرایط و مقتضیاتى که حقیقتنما هستند نسپارند، بکله با تیزبینى و درایت لازم پردههاى حقنماى کاذب و دروغین را از چهرهى آنها افکنده و با اتخاذ تصمیمات لازم اثر آنها را به صفر رسانند.
ثالثا، دریابند که در ایجاد و ارتقاى قدرت ملى هیچ کدام از مولفههاى قدرت ملى نسبت به دیگرى حالت استقلالى نداشته، بلکه قدرت ملى از تعامل همافزایى این مولفهها حاصل مىشود. از این رو توجه و رویکرد به یک مساله، بدون توجه به مسائل دیگر، نه تنها عامل ارتقاى قدرت ملى نمىگردد، بلکه به خاطر خنثى سازى فعالیتهاى دیگر، باعث ضعف آن خواهد شد. همچنین باید به این امر اعتقاد و التزام داشته باشند که در نفس الامر و واقعیت حقیقى این مبانى، استراتژى فرهنگى قرار دارد که عامل خیزش رفتارى در اشکال مختلف بوده و بر سایر مولفهها تقدم رتبى و على دارد.
د: توجه به آینده و ملاحظهى شرایط آن در برنامهریزىها با استفاده از تجربیات گذشته، از عوامل مهم پویاسازى فرهنگ شناخته شده است. از این رو، براى پویا نگه داشتن فرهنگ انقلاب اسلامى در بستر زمان، لازم است ضمن توجه به شرایط و تحولات جهانى، در یک برنامهریزى دراز مدت، عناصر و مبانى استراتژى فرهنگى برگرفته از زمامدارى حضرت على (ع) به
صورتهاى متنوع در مقاطع مختلف تحصیلى گنجانده شود تا فکر و روح جوانان این مرز و بوم بر اساس این مبانى رشد و تکامل یافته و هویت پذیرد.
براى این که این مقوله تنها جنبهى آموزشى و نظرى پیدا نکند، لازم است کلیه خط مشىها و سیاستهاى اجرایى در مراکز آموزشى با سرلوحه قرار دادن این مبانى، با استفاده از تکنولوژى آموزشى، به بهترین شیوهى ممکن تدریس و اجرا گردد.
ه: توجه به حاملهاى فرهنگى و زنده نگه داشتن آنها، از عوامل موثر انتقال مفاهیم و معانى فرهنگى به نسلهاى آینده است. شایسته است به حاملها و هنجارهاى فرهنگى که در لسان شریعت اسلام از آن به شعائر دینى یاد مىشود توجه جدى نموده و به هر نوع حرمت شکنى آنها پاسخ مقتضى داده شود تا بىتوجهى به آنها رفته رفته به شکل یک فرهنگ نابهنجار در نیاید.
ما امروزه به فرهنگى تعلق داریم که معرفت شناسى و اطلاعات و ایدهها و اندیشههایش را به جاى آن که از کتاب و چاپ بگیرد از رسانههاى تصویرى و تلویزیون مىگیرد، (5) چه آن که رسانههاى تصویرى در روان و مخیلهى انسانى تأثیر گذاشته و گذشتهى او را ناخواسته به تصویر کشیده و به محک ارزیابى قرار مىدهد.
مروجان فرهنگ مصرفى از این شیوه به صورتهاى مختلف در راستاى امیال خود استفاده مىکنند. ترویج مدها و مدلهاى پوششى با ایجاد فضا و جو کاذبى که دارندهى آنها را شخصیتهاى برتر و والایى در جامعه مىنمایاند و یا عرضهى این نوع لباسها با قیمت ارزان و کیفیت مناسب، مثال بارزى از فرهنگ مصرفگرایى است. طبیعى است که در عرضه کردن این تولیدات،
هدفى جز تخریب مفاهمى اصلى حاملهاى فرهنگى و هنجار شکنى در میان افراد جامعهى خود وجود ندارد. آنها به خوبى مىدانند که در سایهى شیوههاى تبلیغات دروغین و عملیات روانى، مردم ناخواسته و به طور تدریجى محو عناصر مبتذل و کم مایهى زرق و برق فرهنگ مصرفى غرب شده و در دام تحریف معانى فرهنگ خودى خواهند افتاد. از این رو ضرروى است که مسئولین رسانههاى تصویرى، ضمن کنترل نحوهى ارایه فیلمها و نوع پوششى که در آنها مورد استفاده واقع مىشود، ناخواسته در مسیر ترویج خواستههاى معاندین فرهنگ خودى قرار نگیرند.
و: در جهان بینى واقعنگر امیرالمؤمنین على (ع) توجه به قوانین و مقررات از عوامل رشد و توسعهى انسانى است و میزان رعایت این قوانین و مقررات نشان از میزان رضایت الهى است. بهترین ضامن اجراى این قوانین، در کنار کنترل و نظارت و برخورد با متخلفین، ایجاد وجدان کارى و شخصیتى تلاشگرانه است که توجه به قوانین و مقررات را معیار و ملاک رشد شخصیتى به حساب مىآورد. براى رسیدن به این مرحله از توسعهى فرهنگ انسانى، لازم است که در تمام مراحل آموزشى و تربیتى به این عناصر توجه جدى شود. در سیستمهاى ادارى، عاملین و متصدیان مقررات و قوانین باید به شیوههاى مختلف و متناسب با شخصیت حقیقى و حقوقى آنها مورد تشویق و ترفیع قرار گیرند. در مقابل، با افراد خاطى باید به صورتى برخورد شود که، ضمن متوجه ساختن آنها به تخلف و اشتباه مرتکب شده، فرصت تصحیح رفتارها به آنها داده شود. در نهایت و در صورت عدم اصلاح، با برخوردهاى شدیدتر و حتى اخراج، مىتوان عدم پایبندى به قوانین را به صفر رساند.
ز: بر اساس دیدگاه جهانى شدن، (6) کشورها به صورت سرزمینهایى بسیار
به هم پیوسته درآمدهاند. کشورها با رشد علم و تکنولوژى چنان به یکدیگر نزدیک و وابسته شدهاند که کوچکترین تغییر در یکى از آنها، سایر کشورهاى جهان را تحت تأثیر قرار مىدهد. آن چه که نظریهى جهانى شدن بدان تأکید دارد این است که زندگى مردم در یک نقطه از جهان، به طور روزافزونى توسط حوادثى که در نقاط دیگرى از این کرهى خاکى رخ مىدهد، تحت تأثیر کم یا پر شدت قرار مىگیرد.
این امر باعث شده تا شیوهى زندگى، تفکر، قواعد و مقررات و رفتارهاى اجتماعى کشورهاى مختلف به شدت تحت تأثیر قرار گیرد. از این رو امروزه توسعه و به خصوص توسعهى فرهنگى، نه تنها براى ارتقاى کشورهاى در حال توسعه صورت مىپذیرد، بلکه کشورها با توجه به روند جهانى شدن ناگزیرند به سوى توسعه یافتگى گام بردارند تا در حلقهى ارتباطات و مبادلات سیاسى، اقتصادى، فکرى و فرهنگى، تنها و منزوى نمانند. در این حرکت، به طور طبیعى کشورهایى متضرر خواهند شد که نتوانند بنیادهاى فرهنگى، اقتصادى، سیاسى، اجتماعى، و نظامى خویش را بر پایهى اصول و مبانى بر گرفته از فرهنگ عمومى جامعهى خودى، منافع و آرمانهاى آن حفظ نمایند.
جمهورى اسلامى ایران با ارایهى فرهنگ اسلامى منبعث از الگوى زمامدارى حضرت على (ع(، در صورتى در خیزش به سوى جهانى شدن ره به سلامت خواهد برد که بتواند:
اول این که، با نگاهى وسیع و فراگیر به تعاملهاى افراد جامعه در سطوح مادى، مفاهیم و معانى ارزشى را که در این تعاملها منتقل مىشوند، مورد توجه جدى قرار دهد. به عبارتى، به صورت بنیادى و برنامهریزى شده به سطح مادى فرهنگ و تعامل مادى و ارزشى که از آن به جا خواهد ماند و یا توسعه خواهد یافت توجه گردد و اجازه ورود، تولید و توزیع هر کالایى داده نشود.
دوم این که، فعالیتهاى فرهنگى باید با هدف تعمیق تدین، باورهاى دینى
و ارزشهاى اسلامى صورت گیرد تا آیندهى مستقل، متعالى و سرافرازانهى مردم تضمین گردد. نهادهایى همچون شوراى عالى انقلاب فرهنگى که تعیین کنندهى استراتژى کلى نظام فرهنگى کشور هستند، با تدوین استراتژى کلان فرهنگى بر اساس اصول منبعث از شیوه و الگوى زمامدارى امیرالمومنین (ع(، امکان اجرایى ساختن آن را در سطوح مختلف نظامهاى تربیتى و علمى با هدفگیرى خاصى مهیا سازند و در کنار آن، با ارایهى راه کارهاى علمى و منطقى، به افکار و اندیشههایى که در صدد تضعیف و ایجاد تردید در باورهاى مردم هستند پاسخ مناسب داده و از نشر آنها بدون انتقاد و جواب علمى در سطوح عام جلوگیرى نمایند.
سوم این که، براى رفع گسست فرهنگى، قبل از تولید، ورود و توزیع هر کالایى، باید با تولیدات فرهنگى داخلى به نیازهاى درونى و تحولات بیرونى جواب منطقى داده شود و با بومى ساختن فرهنگ تکنولوژى و یا تولیدات دیگر، امکان خطاى فرهنگى آنها را به حداقل رساند.
چهارم این که، در تبادل فرهنگى براى مصون ماندن از تغییرات نابهنجار اجتماعى، باید به تقویت متغیرها و عناصر فرهنگى خودى همت گماشت و با الگوسازى و بهینه کردن آنها، امکان انطباق و رشد و تکامل فکرى و رفتارى را براى مردم فراهم نمود تا مردم احساس کمبود و یا عقب ماندگى فرهنگى و شخصیتى به خاطر متخلق شدن به بعضى از اسلوبهاى رفتارى نکنند.
پنجم این که، وجود پشتوانهى تاریخى و تمدن ایران اسلامى و تأثیرات شگرفى که در رشد و تعالى علمى و فکرى مردم در اقصى نقاط جهان داشته است، از نقاط مثبت فرهنگ اسلامى جامعه ایرانى است. مسئولین فرهنگى با قالبپردازى و الگوسازى از این پشتوانههاى علمى و انسانى و نیز اسوههایى همچون حضرت على (ع) که دنیا در عدالت، انسانیت، شجاعت، عرفان و علم و… او همتایى ندیده؛ است، مىتوانند عناصر و مبانى فرهنگى منبعث از
الگوى زمامدارى امیرالمومنین (ع) را در ضمیر باطنى انسانها نهادینه کرده و با ارتقاى روحیات علمى، تعصبات روشنگرانهى فرهنگى را میسر سازند.
ط: در فرآیند رفتار و تصمیمگیرى انسان، شناخت موضوعات حقیقى و عوامل اثرگذار بر کیفیت رفتارها و تصمیمها، ضرورى و حیاتى است؛ ضمن این که شناخت مصادیق حقیقى موضوعات به نظر رهبر فکرى و ایدئولوگ جامعه برمىگردد. از این رو، در جمیع رفتارهاى اجتماعى باید به رهنمودهاى رهبر فکرى جامعه توجه نمود و شهبات و بدعتهاى احتمالى را با رجوع به سخنان و رهنمودهاى وى رفع نمود. (7) چه زیباست کلام رهبر کبیر انقلاب اسلامى حضرت آیتالله امام خمینى (ره(:
»من به ملت، به همه قواى انتظامى، اطمینان مىدهم که امر دولت اسلامى اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبى بر این مملکت نخواهد وارد شد.» (8).
با رعایت حقوق متقابل رهبرى و مردم و اطاعت از رهنمودهاى ایشان، وحدت کلمه و رویه در جامعه حاکم شده و همهى دولتمردان با یک سیاست و خط مشى واحد به انجام امور مىپردازند که رهآورد آن: تعامل هم افزایى در میان مولفههاى قدرت ملى و نیز استحکام و افزایش توان و اقتدار ملى ملى خواهد بود.
ح: در نهایت به این نکته تأکید مىکنیم که امیرالمؤمنین (ع) یک الگوى کامل براى همه است. جوانى پرشور و حماسهى او الگوى جوانان است. حکومت سراسر عدل و انصاف او الگوى دولتمردان است. زندگى سراپا
مجاهدت و مسئولیت او الگوى همهى مؤمنان است. آزادگى او الگوى همهى آزادگان جهان است. سخنان حکمت آمیز و درسهاى ماندگار او الگوى عالمان و اندیشمندان و روشنفکران است.
امیرالمؤمنین (ع) در زندگى حکومتى خود نسبت به اجراى عدالت و تامین حقوق ضعفا و درماندگان و پابرهنگان بىاغماض و بىگذشت، و نسبت به حق و سهم خود بسیار پرگذشت بود. على (ع) در سراسر عمر پربرکت خویش، مظهرى از خداپرستى و صفاى معنوى و مجاهدت و تلاش و سرزندگى و نشاط بود. با تلخىها، غمها و دردها عالمانه و با رویى گشاده برخورد مىکرد و مسئولانه وظیفهى خویش را به سرانجام مىرساند. این، الگوى بسیار خوبى است و ما مىتوانیم در سایهى نزدیکى به امیرالمؤمنین (ع) به آرزوى بزرگ کشورمان و ملتمان و نظام جمهورى اسلامى – یعنى عدالت اجتماعى – نزدیک بشویم.» (9).
1) نهجالبلاغه، نامهى 53.
2) سخنرانى رهبر معظم انقلاب در مشهد، 12 / 12 / 80، روزنامه جمهورى اسلامى، 13 / 12 / 80.
3) جرج، جرداق، صداى عدالت انسانى، هادى خسروشاهى، ناشر خرم، ج 5، ص 1375 ، 402.
4) ر ک: اصل اول قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران.
5) نیل پستمن، زندگى در عیش، مردن در خوشى، مترجم صادقى، ناشر اطلاعات، تهران، 1375، ص 103.
6) Globalization.
7) »ان المبتدعات المشبهات هن المهلکات الا ما حفظ الله منها… فاعطوه طاعتکم غیر ملومه و لا مستکره بها.» نهجالبلاغه، خطبهى 169.
8) امام خمینى (ره(، صحیفه نور، جلد 10، ص 58.
9) خامنهاى، سیدعلى، رهبر معظم انقلاب اسلامى، کوثر ولایت، سپاه پاسداران، 1379، ص 2.