جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بررسى متغیرها و مقولات تحقیق در جامعه آماری

زمان مطالعه: 9 دقیقه

همانطوریکه دیاگرام نشان مى‏دهد کل واحدهاى ثبت جامعه آمارى 3426 است. متغیر خداخواهى 1495)42/62%) و متغیر خودیابى 1054)30/76%) و متغیر دگرخواهى 877 (25/60%) از فراوانى‏هاى واحد ثبت را به خود اختصاص داده‏اند.

1- متغیر خداخواهى: بررسى جداول آمارى و مراجعه به متون اصلى نوشته‏ها (وصیتنامه‏ها) نشان مى‏دهد که شهداى این جامعه آمارى خداخواهى را مهمترین و اصلى‏ترین انگیزه خود، تلقى مى‏کردند. آنها معتقدند که انگیزه اصلى شهادت طلبى باید خداخواهانه باشد و لذا وصیت‏نامه‏هاى آنها از اشاره‏هاى عرفانى نسبت به خداوند، لبریز است. آنها خداوند را غایت آمال خود دانسته و شهادت طلبى را روزنه‏اى براى برقرارى ارتباط واقعى با خداوند و ابراز و اثبات عشق به خداوند مى‏دانستند. بسیارى از شهدا چنان از عشق الهى و شوق وصال یار و حب دلدار دم زده‏اند و آرزوى شهادت کرده‏اند که گویا قبلا از شهادت خود مطلع بودند. توجه به بسیارى از وصیتنامه‏ها نشان مى‏دهد که آنها ره صد ساله را یک شبه طى کرده‏اند. و چنان از قربانى شدن در طریق وصل جانان سخن مى‏گفتند که باعث شگفتى همگان شده بود. بسیارى از شهدا معتقد بودند که به پیروى از تعالیم حیات‏بخش قرآن و براى اجراى احکام اسلامى و رهنمودهاى قرآن به جبهه آمده‏اند. از نظر آنها قرآن، راهنماى زندگى مادى و معنوى انسانهاست. و لذا پیروى از تعالیم حیات‏بخش و نجات‏بخش آن مایه تکامل و تعالى انسانها است.

این شهدا در راه استقرار تعالیم قرآنى و دفاع از این به جبهه آمده بودند. بسیارى از وصیتنامه‏هایشان با آیات قرآنى مرتبط با جهاد و شهادت، مزین است و حتى بسیارى از آنان وصیتنامه خود را با آیات قرآنى شروع کرده‏اند.

یکى از فراوان‏ترین انگیزه‏هاى مربوط به شهادت طلبى در این جامعه آمارى، انگیزه اطاعت از ولایت است آنها معتقدند که براى اطاعت از دستورات اولى‏الامر به جبهه آمده‏اند. ارادت این شهدا به ائمه اطهار در بالاترین سطح بود. آنها تبعیت از پیامبر (ص) و عمل بر سنت او و ائمه معصومین را، راه سعادت، رستگارى و موجب بقاى دین و قرآن مى‏دانستند. آثار تعالیم و سخنان امام على (ع) و امام حسین (ع) به بیشترین وجه در وصیت نامه‏هایشان، ملحوظ است. آنها کربلا را کعبه عشق آزادگان و امام حسین (ع) را آموزگار بزرگ شهادت و ایثار، براى همه قرون مى‏دانستند. شاید کمتر وصیتنامه‏اى را

مى‏توان یافت که با نام سالار شهیدان کربلا و عاشورا مزین نباشد و این بیانگر تاسى آنها به خط سرخ شهادت عاشورائیان است. همچنین عشق به امام خمینى (ره) و اطاعت از ولایت فقیه یکى از با نفوذترین انگیزه‏ها در این جامعه آمارى است. آنها اطاعت از فرمان امام (ره) را بر خود واجب مى‏دانستند و به آرمانهاى او اظهار ارادت مى‏کردند. امام (ره) براى آنها هم مرجع تقلید اعلم و عادل و اتقى بود و هم ولى فقیه آگاه به مسائل زمان. و لذا حکم او را از هر نظر واجب‏الاطاعه مى‏دانستند. تاثیر شخصیت والا و متعالى و نقش الگویى امام خمینى (ره) در شهادت طلبى و اهتمام ایشان در بپا داشتن شعائر و احکام دینى و پیوند زدن موضوع عاشورا با این عصر و نیز طرح جالب‏ترین تز سیاسى و حکومتى عصر حاضر یعنى نظریه و دکترین ولایت فقیه و حکومت اسلامى و تبلور آن در جمهورى اسلامى در غالب وصیتنامه‏ها مشهود است. امام براى آنها الگویى کامل و عامل بود که طلایه‏دار جبهه حق بر علیه باطل و پرچمدار نهضت حسینى بر علیه یزیدیان زمان بشمار مى‏رفت. دیدگاه امام (ره) در برپایى دموکراسى منطبق با تعالیم دینى با دیدگاه این شهیدان منطبق بود. از آنجا که امام (ره) در تعابیر دینى و عرفانى و سیاسى همواره فلسفه شهادت را گوشزد مى‏کرد، پیروان امام نیز همواره از شهادت یاد مى‏کردند. با یک اشاره امام (ره) جبهه‏هاى جنگ مملو از مشتاقان شهادت مى‏شد و البته این موضوع براى دشمنان انقلاب اسلامى مایه حیرت و تعجب بود.

علاوه بر موضوع ولایت فقیه و مرجعیت عامه امام، موضوع ویژگیهاى فردى و شخصیت جذاب روحانى و معنوى و کاریزمایى امام نیز بسیار مهم است. هنر مدیریت و رهبرى امام منشأ تاثیرات زیادى در انقلاب اسلامى و دفاع مقدس بود شخصیت جذاب امام (ره) چنان بود که پیروان، او را مراد، مرشد، پیر طریقت و رهنماى وصول بر حقیقت مى‏دانستند. بنظر مریدان عشق به امام (ره) عشق به امام زمان (عج) بود و عشق به امام زمان (عج) تجلى عشق به خداوند محسوب مى‏شد. این شعارها یعنى «رهسپاریم با خمینى تا شهادت«، «ما همه سرباز توایم خمینى گوش به فرمان توایم خمینى«، «حسین حسین شعار ماست شهادت افتخار ماست«، خدایا خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزاى» و یا بسیارى از جملات و شعارهاى مشابه را، در وصیتنامه‏هاى آنها مى‏توان پیدا کرد.

2- متغیر دگرخواهى: مادر بحث مربوط به جامعه‏شناسى و بویژه انواع خودکشى از نظر دورکیم، موضوع دگرخواهى را مطرح کردیم. در این تحقیق منظور از دگرخواهى، سه

مقوله وطن دوستى و دفاع ازانقلاب و نوعدوستى مى‏باشد. این شهیدان به وطن خود علاقه داشتند و مى‏خواستند آنرا از اشغال متجاوزان پاک کنند. یکى از عوامل علاقه آنها این بود که معتقد بودند ایران اکنون مهد اسلام ناب است. آنها در وصیت‏نامه‏هاى خود از ایران، بیشتر با عنوان ایران اسلامى نام مى‏بردند. آنها ایران اسلامى را دوست داشتند و لذا براى حفظ آن از جان خود نیز دریغ نکردند. به وطن و ملت خود علاقه‏مند بودند اما ملى‏گرا و ناسیونالیسم افراطى نبودند. حمایت آنها از نظام جمهورى اسلامى ایران و کوشش براى اعتلاى آن، به خاطر برداشت‏هاى ملى‏گرایانه صرف نبود. آنها با فرهنگ و ایدئولوژى و مکتبى مواجه بودند که مهد ارزش‏هاى متعالى بود. در واقع «ارزش ملى‏گرایى بستگى به ارزش مکتب و ایدئولوژى و فرهنگى دارد که آن قوام از آن حمایت مى‏کنند. هر اندازه محتواى آنها انسانى‏تر و عالى‏تر و سازنده‏تر باشد ارزش آن ملى‏گرایى، والاتر و با عظمت‏تر خواهند بود و بالعکس.» (1).

انگیزه دفاع از انقلاب، یکى از قوى‏ترین انگیزه‏هاى شهادت طلبى است. این شهدا انقلاب اسلامى ایران را بزرگترین عطیه الهى مى‏دانستند که در پرتو لطف خدا و رهبرى امام (ره) به پیروزى رسید، و براى این پیروزى و استمرار آن شهداى فراوان تقدیم شده است و لذا حفظ انقلاب و خون شهیدان نیز در گرو مجاهدت است. از نظر آنها دفاع از انقلاب اسلامى یک تکلیف ملى و شرعى بود. آنها انقلاب اسلامى را ثمره حکومت انبیاء و صلحاء و اولیاء و آرزوى دیرینه آنها مى‏دانستند و براى حفاظت از ارزشهاى آن تا پاى جان حاضر به فداکارى بودند. آنها معتقد بودند هدف نهایى تحمیل جنگ از طرف دشمنان به ایران شکست دادن جمهورى اسلامى بود. آنها آرزو داشتند که انقلاب اسلامى ایران بر انقلاب جهانى و نهایى حضرت مهدى (عج) متصل گردد و لذا این انقلاب را مقدمه ظهور امام زمان (عج) تلقى مى‏کردند.

همچنین شهداى این جامعه آمارى معتقد بودند که یکى از انگیزه‏هاى آنها براى حضور در جبهه‏ها، انگیزه نوعدوستى است. آنها به جبهه نیامده بودند که انسان بکشند. بلکه آنها به جبهه آمده بودند. تا از همنوعان خود دفاع کنند و با موانع و مزاحمان ارزش‏هاى اصیل بشرى مبارزه کنند و علف‏هاى هرزى را که مانع تکامل و تعالى انسانها و متجاوز بر حریم، سرزمین و ناموس این ملت بودند، از بین ببرند. آنها خود را در قبال انسانهاى آواره که مظلومانه از شهر و دیار خود اخراج شده بودند، مسئول مى‏دانستند.

آنها حتى به مردم مظلوم عراق که در زیر ظلم بعثیان متجاوز بوند عشق مى‏ورزیدند و مبارزه با متجاوزان بعثى را به نفع مسلمین تلقى مى‏کردند. آنها حتى به سربازان عراقى نیز علاقمند بودند و آنها را فریب خورده مى‏دانستند و لذا با اسراى عراقى بهترین برخوردها را داشتند. آنها دگرخواهى و دفاع از ارزشهاى اصیل ملى و انقلابى و نوعدوستى را از آن جهت مى‏پذیرفتند که خداوند بر آنها فرمان داده بود. آنها عشق به جامعه و مردم و ایثار در راه ارزشهاى ملى و انقلابى و انسانى را آینه‏اى از محبت و عشق الهى مى‏دانستند چرا که از نظر آنها دفاع از مخلوق و نجات او اطاعت از امر خالق بود.

3- متغیر خودیابى: متغیر دیگر که در این تحقیق مورد تایید قرار گرفته است، خودیابى است. شهداى این جامعه آمارى علاوه بر اینکه واله و عاشق خداوند بودند و به خلق خدا و رهائى آنها از ستم مستکبران تاکید داشتند، به خودیابى و عزت نفس نیز توجه داشتند.

آنها معتقد بودند که حضور در عرصه جهاد و شهادت موجب خودسازى و خودیابى است و لذا جبهه را دانشگاه انسان‏سازى تلقى مى‏کردند. آنها بدنبال «هویت» و معنى دادن به زندگى و یافتن خود واقعى بودند. علامه جعفرى از این گونه خودیابى به خودخواهى مثبت تعبیر مى‏کنند و لذا از نظر ایشان عقلانى‏ترین و واقعى‏ترین خودخواهى‏ها، از آن عظماى از خود گذشته و شهداى راه انسانیت است که واقعیت خود را به جا آورده و آن را تا حد اعلاى هدف زندگى بالا برده‏اند.» در راستاى وصول به خودیابى، اولین موضوع «عدم وابستگى به دنیا» است. از دیدگاه این شهیدان دنیا محل گذر است و لذا آنها دنیا را زندان مومن و بهشت کافر مى‏دانستند. البته این موضوع به این مفهوم نبود که آنها تارک دنیا بودند و یا از مواهب و لذتهاى مشروع آن گریزان بودند، بلکه به این مفهوم بود که آنها وابسته به دنیا و آرزوهاى فانى و مقطعى دنیا دوستان نبودند. آنها دنیا را مزرعه آخرت مى‏دانستند و معتقد بودند در عین استفاده مطلوب از نعمتها باید بدنبال کشت و تحصیل محصول براى جهان آخرت باشند. بررسى بافت اجتماعى و اقتصادى شهادت طلبان نشان مى‏دهد که غالبا آنها از طبقات متوسط و پایین جامعه بودند و تعلقات آنها به دنیا ناچیز بود. آنها دنیاى فانى و ظواهر آنرا رها کرده بودند تا به حیات ابدى برسند و به قول مولانا:

سجده نتوان کرد بر آب حیات‏

تا نیابم زین تن خاکى نجات‏

بر سر دیوار، هر کو تشنه‏تر

زودتر بر مى‏کند خشت و مدر

هر که عاشقتر بود بر بانگ آب‏

او کلوخ زفت‏تر کند از حجاب‏

دومین موضوع درباره خودیابى این بود که شهداى این جامعه آمارى در خود یک «احساس تکلیف» و تعهد عمیق به انجام رسالت و وظیفه مى‏کردند. آنها معتقد بودند که حضور در جبهه‏ها در شرائطى که دشمن به سرزمین مقدس اسلامى تجاوز کرده است.یک تکلیف ملى و شرعى است. از نظر آنها همه موظف بودند تا از حریم کشور و دین دفاع کنند. البته این احساس تکلیف فقط امرى تحمیلى نبود که از خارج به آنها دیکته شده باشد بلکه آنها خودشان به این نتیجه رسیده بودند که باید دین خود را به اسلام و انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى و امام امت ادا کنند. این احساس تکلیف، ناشى از تحمیل اجتماعى نبود بلکه این احساس درونى و آگاهانه بود و آنها بارها بر این مطلب که شهادت را داوطلبانه و آگاهانه مى‏پذیرند، اعتراف کردند، سومین مقوله متغیر خودیابى انگیزه زیبایى‏گرایى» است. شهداى این جامعه آمارى، مردن در میدان رزم و حماسه را زیبا مى‏دانستند و به آنها افتخار مى‏کردند. آنها معتقد بودند که مرگ سرخ در راه تحقق آرمان‏هاى الهى و در جهت خدمت به خلق خدا و رسیدن به خود واقعى زیبا و هنرمندانه است. آنها چون بسیارى از اولیاء و عرفاى الهى، تقاضامند مردنى زیبا و حماسى بودند. از نظر آنها مرگ در بستر آن هم در حالى که کشور در اشغال بیگانگان و در معرض تهدید دشمنان دین و انسانیت بوده زیبنده آنها نبود. اگر چه درک این زیبایى معنوى براى افراد ظاهراندیش و کوته‏نظر مشکل است.

اما فهم آن براى کسانى که مراحلى از عرفان را گذرانده باشند قابل درک است. چهارمین موضوع در این باب حق‏طلبى است. شهداى این جامعه آمارى معتقد بودند که آنها براى اشاعه حق و مبارزه با باطل مى‏جنگیدند، آنها متجاوزان بعثى را منکرى بزرگ مى‏دانستند که به مقابله معروف، یعنى انقلاب اسلامى ایران، آمده بود. متجاوزین بعثى مبادرت به تجاوزى آشکار به سرزمین اسلامى کرده بودند و در طى جنگ نیز مقید به پیروى از مقررات بین‏المللى نبودند. آنها بارها به بمباران شهرها و مناطق مسکونى پرداختند. همچنین آنها بارها از سلاحهاى شیمیایى در جبهه استفاده کردند. پنجمین موضوع درباره خودیابى «بقاءطلبى» و میل به جاودانگى است. این میل که انسان بکوشد به تکامل واقعى خود دست یابد و زندگى مادى و معنوى خود را به نحوى تنظیم نماید که به جاودانگى نهایى برسد، انگیزه‏اى قوى است. تحقق این انگیزه است که از فرد مرده، شهیدى مى‏سازد که همواره شاهد و ناظر باشد. از آنجا که فرد جانش را در راه بقاى ارزشهاى متعالى، فدا کرده است. همواره جاودانه مى‏ماند و چون شمعى است که

با سوختن خود به جامعه نور مى‏دهد. علاوه بر اینها، رسیدن به رضوان الهى و تنعم در بهشت ابدى، بهترین طریق رسیدن به بقاءطلبى است. انگیزه اصلى شهادت طلبى باید «قرب الى الله» و «ایصال الى الله» و «فنا فى‏الله» باشد و شهادت طلبى با انگیزه‏هاى دیگر در صورتى اصالت دارد که منبعث از عشق الهى و در تحقق امر خداوند باشد. از نظر شهداى جامعه آمارى مزبور حقیقت غایى و نهایى و کانون و سرچشمه زیبایى و عشق و جلال و جمال و منشاء ارزشهاى اصیل خداست و چون خداوند به حقیقت، عدالت و آزادى، بقاءطلبى، دگرخواهى و خیرخواهى امر فرمود لذا این انگیزه‏هاى معنوى مى‏توانند با اتصال به صبغه الهى، مفهوم واقعى پیدا کنند. در نتیجه همه انگیزه‏هایى که براى شهادت طلبى ذکر گردید و با همدیگر قابل جمع هستند و بسیارى از شهدا در این جامعه آمارى به مجموعه‏اى از این انگیزه‏ها توجه نمودند. بنابراین شهادت طلبى مى‏تواند به خاطر مجموعه‏اى از این انگیزه‏ها، از جمله خداخواهى (با زیرمجموعه آن) و دگرخواهى (با زیرمجموعه آن) و خودیابى (با زیرمجموعه آن) باشد. در وصیت‏نامه‏هاى این شهدا به طور شایسته و بایسته‏اى به ابعاد عبادى، اجتماعى، سیاسى، عقلانى، احساسى، اخلاقى، حماسى و عرفانى شهادت طلبى، توجه شده است. ترکیب این ابعاد در شخصیت آنان است که شناختشان را براى بسیارى از افراد معمولى مشکل ساخته است و اینجاست که حتى امامشان که آنها خود افتخار مى‏کنند که مقلد و سرباز جانباز او بوده‏اند – درباره ایشان مى‏فرماید: «ما براى شناخت شهیدانمان راهى طولانى در پیش داریم. به هر حال شهادت نوعى زندگى جاودانه است که روحى تازه در کالبد انسانها مى‏دمد و شهید مشعلى است فروزان که در نهایت با سوختن خود ارزش‏هاى اصیل انسانى را زنده مى‏کند و شهادت طلبى، کشته شدن آگاهانه و داوطلبانه و با انگیزه‏هاى معنوى و خلاصه تعالیم انبیاء و زمینه وصول انسان به «حیات طیبه» و حرکت در مدار «انسان کامل» است و لذا به همین خاطر است که راز استقبال از مرگ و شهادت طلبى در گفتار و رفتار شهیدان معنى مى‏یابد. تجزیه و تحلیل و وصیتنامه‏هاى شهیدان نشان مى‏دهد که دفاع مقدس تجلى جهاد عاشقانه و عارفانه شهیدانى بود که حجاب چهره جان را شکافته و با کاروان عشق و شعور در جبهه‏هاى نور حضور یافتند. آنان در عصر غلبه فرهنگ اصالت سود و سرمایه و سلطه با نثار خون ارزشهاى اساسى فرهنگ ایثار و شهادت را شکوفا ساختند و این معنا را به جهانیان فهماندند که در این عصر هم مى‏توان سخن از ایمان و ایثار گفت و «شهادت» پیامى ویژه براى یک عصر و یا

یک نسل خاص نیست. البته درک منطق و زبان و عمل آنانى که براى حضور در میدان شهادت قرعه‏کشى مى‏کردند و یا با نارنجک خود را به زیر تانک دشمن مى‏انداختند و یا با تغییر در فتوکپى شناسنامه (براى حضور در جبهه) سن خود را بزرگتر جلوه مى‏دادند و یا براى حفظ دیگران و خط شکنى داوطلبانه روى مین مى‏رفتند، براى آن دسته از جامعه‏شناسان و روانشناسان و سیاستمداران ظاهراندیش که از ابعاد روحانى و معنوى شخصیت انسان غافلند، بسیار مشکل است، چرا که براى شناخت واقعى این قوم نیاز به ابزارها و شیوه‏هایى تکامل یافته‏تر و مردم شناسانى خبره‏تر است. که علاوه بر اطلاعات علمى و مشاهدات مستقیم و میدانى به درجاتى از شهود عرفانى نیز رسیده باشند.


1) ترجمه و تفسیر نهج‏البلاغه، محمد تقى جعفرى، ج 24، ص 57.