همانطوریکه در بخش نظریههاى جامعهشناسى مطرح ساختهایم نظریهها، چشم اندازها و ملاکها و میزانهایى هستند که راهنماى نظرى براى عمل به حساب مىآیند. با توجه به جدید بودن «نظریه همبستگى معنوى» باید این دیدگاه در یک آزمون عملى و میدانى به محل کشیده مىشد. از آنجا که افراد اصلى جامعه آمارى یعنى شهدا در دسترس نبودند تا اطلاعات با مراجعه به آنها تکمیل شود، لذا جمعآورى اطلاعات از طریق روش «تحلیل محتوى«، (1) بهترین روش براى بررسى موضوع بنظر مىرسید.پیتراتسلندر در تعریف تحلیل محتوى مىنویسد: «تحلیل محتوى روشى است براى کسب اطلاعات به منظور کشف موضوعات اجتماعى که در آن از طریق تحلیل یک محتوى (متن یا تصویر) داده شده اظهار نظرهایى درباره روابط، پیدایش، منظور
فرستنده و تاثیر آن بر گیرنده و یا بر وضعیت اجتماعى انجام مىشود. (2).
جامعه آمارى ما وصیتنامههاى صد نفر از شهداى فرهنگى (شهداى آموزش و پرورش) استان گلستان و مازندران است که بطور داوطلبانه به جبهههاى جنگ شتافتهاند.
در این جا لازم است درباره وصیتنامه توضیح بیشترى داده شود.
وصیتنامه از سنتهاى موکد، در فرهنگ اسلامى است و مطالعه در قرآن، سنت و سیره بزرگان دینى و اجتماعى نشان مىدهد که آنها براى وصیت اهمیت زیادى قائل بودهاند. (3).
در رسالههاى عملیه مراجع تقلید و نیز در عرف جامعه قبل از انقلاب اسلامى، در احکام وصیت بیشتر به مسائل اقتصادى و مالى پرداخته مىشد ولى عدهاى همواره در ابتداى وصیتنامه به اعتقادات خود در زمینه دین و مذهب اشاره مىکردند. البته بسیارى از بزرگان دینى و اجتماعى و سیاسى در وصیتنامهها به مسائل مهمى توجه نمودهاند. سالار شهیدان در وصیتنامه خود، که خطاب به محمد حنفیه برادر خود نوشته است، انگیزههاى قیام و شهادت طلبى خود را بیان نمودهاند. یا امام خمینى (ره) در وصیتنامه الهى، سیاسى خود به بسیارى از مسائل مهم و مبتلا به جهان اسلام و مسائل داخلى اشاره نمودهاند. در جریان انقلاب اسلامى ایران به ویژه در دفاع مقدس شکل وصیتنامهها تغییر اساسى و محتوایى یافت. رزمندگان اسلام در وصیتنامهها که در واقع عصاره باورها و انگیزهها و ارزشها و اعتقادات آنها بود به مسائل اعتقادى، سیاسى، فرهنگى، اجتماعى و… نیز توجه نمودهاند.
رزمندگان معمولا وصیتنامهها را به خانوادهها و پایگاه بسیج، تعاون یگان رزم، تحویل مىدادند و یا در دفترچههاى مخصوص مىنوشتند و درون وسایل شخصى قرار مىدادند. بعد از شهادت نیز وصیتنامهها در تشییع جنازه و مراسم یادبود شهدا قرائت مىگردید و نسخههایى از آن تکثیر و پخش مىشد و چند نسخه نیز در پرونده شهدا در بنیاد شهید انقلاب اسلامى بایگانى مىشد. یکى از مهمترین مسائل تحلیل محتوى آنست که ابتدا از صحت و سقم متن مورد مطالعه اطمینان حاصل آید. ما این اطمینان را
از چند نظر بدست آوردهایم. سئوال اول این است که آیا واقعا این وصیتنامهها را شهیدان خودشان نوشتهاند؟ پاسخ آن است که وصیتنامه شهدا در عرف جامعه ما آنقدر ارزشمند است که تا حد یک سند نسبتا رسمى در پرونده شهدا بایگانى مىشود و تحریف و یا از بین بردن آن از نظر اخلاقى و قانونى کارى مطرود و مذموم است و ما نیز صحت آنرا از طریق خانوادهها و دوستان آنها و مراکز بنیاد شهید بررسى کردهایم. سئوال دیگر این است که آیا این وصیتنامهها کپى شده از جایى نیست و یا امکان ندارد شهدا فرازهایى از آنرا با الهام از متن دیگرى نوشته باشند؟ پاسخ آنست که چنین موضوعى درباره افراد جامعه آمارى ما، که انسانهایى فرهیخته، و از بلوغ فکرى بالایى برخوردار بودهاند، سندیت ندارد. در ثانى اگر هم به فرازهایى از گفتهها و نوشتههاى بزرگان دینى و اجتماعى استناد کرده باشند، باز هم از اهمیت موضوع نمىکاهد چرا که بیانگر تعهد و اعتقادشان به ارزشهاى دینى و یا ارزشهاى رهبران اجتماعى است.
روشى که ما در تحلیل محتوى برگزیدهایم، تحلیل محتواى توصیفى است. در این روش یکى از اساسىترین کارها انتخاب واحد تحلیل است. همانطوریکه قبلا مطرح شد واحد تحلیل ما «متن یک وصیتنامه» است. البته با توجه به اینکه صفحات وصیتنامهها و تعداد کلمات آنها متنوع و متعدد بودهاند، هر 100 کلمه را به عنوان واحد تحلیل به حساب آوردیم و همه وصیتنامهها را براساس آن استاندارد کردهایم. بنابراین با توجه به استاندارد شدن تعداد کلمات وصیتنامهها، فراوانى بدست آمده از شاخصها هر مقوله رقم واقعىترى را نشان مىدهد. همانطوریکه در «نظریه همبستگى معنوى» مطرح ساختهایم، شهادت طلبى برآیند سه فاکتور اساسى است 1- انگیزههاى معنوى 2- ارزشهاى متعالى 3- آموزههاى دینى و قدر مشترک این برآیند نیز سه متغیر اساسى است: 1- خداخواهى 2- دگرخواهى 3- خودیابى.
کار دیگر ما در این تحقیق این بود که براى این متغیرها با توجه به جامعه آمارى خود مقولاتى بسازیم. این شاخصهایى که با توجه به مطالعات نظرى و نیز مطالعه اولیه در وصیتنامهها بدست آمدهاند، عبارتند از: 1- مقولات عشق به خدا، پیروى از قرآن و اطاعت از ولایت براى متغیر خداخواهى 2- مقولات وطن دوستى، دفاع از انقلاب، و نوع دوستى براى متغیر دگرخواهى 3- مقولات عدم وابستگى به نیازهاى پست، احساس تکلیف، زیباگرایى، حقیقت طلبى، میل به جاودانگى براى متغیر خودیابى.براى هر مقوله نیز واحدهاى ثبت و شاخصهایى در نظر گرفته شد که تعداد فراوانى آن
شاخصها، بیانگر امتیاز آن مقوله است. واحدهاى ثبت در واقع همان واژهها و عباراتى هستند که با توجه به مقولات تعیین شده، مشخص گردیدهاند. بعنوان مثال چند واحد ثبت و شاخصى که براى مقوله عشق به خدا در متغیر خداخواهى در نظر گرفتهایم، اشاره مىکنیم.
متغیر: خداخواهى، مقوله: عشق به خدا، واحدهاى ثبت (شاخصها(: شور الهى – عشق به خدا – فى سبیل الله – نظر به وجهالله – عشق یار – شوق دلدار – اطاعت از خدا – لقاى جانان – وصال محبوب – حب الهى – لقاءالله – فناى الهى – رضاى خداوند – براى خدا در راه خدا
اکنون به بررسى نتایج بدست آمده از این تحقیق مىپردازیم:
بررسى انگیزههاى شهیدان این جامعه آمارى بیانگر این موضوع است که این شهیدان به خاطر ناامیدى و فرار از مشکلات زندگى به استقبال مرگ نرفته بودند و مجبور نبوند که خود را فدا کنند. از نظر آنها شهادت طلبى به هلاکت افکندن خود نبود بلکه انتخاب یک مرگ برتر و زندگى جدید و دروازهاى به سوى رستگارى بود.
آنکه مردن پیش جانش تهلکه است
امر لاتلقوا بگیرد او بدست
آنکه مردن پیش او شد فتح باب
سارعوا آید مر او را در خطاب
آنان از دنیا فرار نکرده بودند و از آن هراسى نداشتند و آنها به آخر خط نرسیده بودند. هنر بزرگشان این بود که در عین قبول واقعیت حیات و زندگى در دنیا و بهرهورى از لذات مشروع آن در حد اعتدال، به دنیا وابسته نبودند. آنها دنیا را قرارگاه نمىدانستند بلکه آنرا مرحلهاى از حیات مىپنداشتند که باید از طریق آن، به حیات جاودانه و برتر رسید. شهادت اگر چه براى آنها یک درجه و یک مقام متعالى در دنیا و آخرت بود اما انگیزه اساسى آنها رسیدن به رضوان الهى بود. آنها هم با اختیار و انتخاب و تعقل به سوى شهادت رفته بودند. و هم در مراحلى از عرفان متعالى بودند. در جهانبینى این شهیدان توجه به خداوند و جامعه و خودیابى بسیار پرارزش است. از آنجا که خداخواهى و دگرخواهى و خودیابى انگیزههاى اصلى شهادت طلبى هستند، مىتوان گفت آنچه که باعث مىشود افرادى نسبت به شهادت طلبى – با توجه به آن مفهومى که ما معتقدیم – بىاعتنا شوند، عبارتند از: دورى از خدا یعنى خدا فراموشى، از خودبیگانگى یا خودفراموشى و بىتوجهى به اجتماع یا جامعه فراموشى و بىتفاوتى به
سرنوشت آن. بطور کلى آنچه که باعث مىشود افراد براى آن جانبازى کنند، ایمان و اعتقاد به یک حقیقت مطلق است. این حقیقت مطلق در نظر عدهاى ممکن است لیبرالیسم، دموکراسى، آزادى، عدالت، ملیت و علم و… باشد اما در منظر شهداى جامعه آمارى مفروض، حقیقت مطلق خداست و لذا حرکات و سکنات او اساسا با این حقیقت مطلق مرتبط است.
این عشق به خداست که باید منشأ بسیج نظامى، سیاسى، فرهنگى، اقتصادى،… قرار گیرد. اگر آنها به عدالت، آزادى، وطندوستى و نوعدوستى ابراز علاقه نمودهاند. بخاطر اینست که خداوند به آنها فرمان داده است و جستجو در فطرت پاک انسانى نیز موید آنهاست، چرا که انسان به فطرت الهى سرشته است. اعتقاد این شهیدان به «احدى الحسنین» به آنها در طریق حق، بینشى عطا کرده بود که هم پیروزى در میدان جنگ و هم شهادت در طریق خدا را نیکو و زیبا مىدانستند. حیات و ممات از نظر این شهیدان یک جریان پیوسته و هماهنگ بود. آنها فقط به ظاهر حیات و زندگى دنیا توجه نداشتند. (4).
شهیدان این جامعه آمارى زندگى دنیوى و حیات اخروى را در ارتباط با یکدیگر مىدیدند. همچنین در بسیارى از وصیتنامههاى آنان قید شده است که آنها شهادت را از روى آگاهى و بصیرت و اختیار و بطور آگاهانه انتخاب کردهاند. اگر چه آنان معمولا وصیتنامههایشان را در شرائط اضطرارى و شبهاى عملیات مىنوشتند و لذا فرصت کافى براى نوشتن همه انگیزهها و اهداف خود را نداشتند اما همین مقدار هم که نوشتهاند، مبین بسیارى از حقایق است. انگیزههاى آنان در واقع انگیزههاى مربوط به «انسان کامل» است. انسان کامل انسانى است که در همه ابعاد انسانى بطور متعادل رشد کرده باشد. انسان کامل در جستجوى سرچشمه کمال یعنى خداوند متعال است. او مىکوشد که صفات خود را با صفات جلال و جمال الهى مطابقت نماید. انسان کامل نمىتواند از خلق خدا و سرنوشت او غافل بماند. چرا که همه خلق را نهال خداوند مىداند و لذا او «دگرخواه» نیز هست. این انسان آرمانى نمىتواند از تکامل خود غافل بماند لذا او بدنبال «خودیابى» است. خداخواهى و دگرخواهى و خودیابى سه انگیزه اساسى و مهم از یک سرچشمه هستند. بدون شک هر کس خدا را بشناسد خود را هم مىتواند بشناسد. هر کس که خود واقعى را بشناسد، خدا را هم خواهد شناخت.
1) Content Analysis.
2) روشهاى تجربى تحقیق اجتماعى، پتیراتسلندر، ترجمه بیژن کاظمزاده، ص 68.
3) قرآن مجید در آیه 180 سوره بقره مىفرماید: کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خیر الوصیه. یعنى وصیت کردن به هنگام مرگ به شما مقرر شده است. در تعابیر ائمه نیز آمده است که کسى که بدون وصیت بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است و یا اینکه هنگامى که مومن مىخوابد باید وصیتنامهاش بالاى سرش باشد.
4) درباره آنان که فقط به ظاهر دنیا توجه دارند و از آخرت غافلند قرآن کریم در آیه 7 سوره روم مىفرماید: یعلمون ظاهرا من الحیاة الدنیا و هم عن الاخرة هم غافلون.