عملیات ثامن الائمه نخستین عملیات گسترده در مرحله جدید جنگ، پس از خلع بنیصدر از فرماندهی کل قوا محسوب میشد که نیروهای خودی در آن با شیوهای نو دست به تهاجم علیه نیروهای نظامی عراق زدند.
عملیات ثامن الائمه در موقعیتی استثنایی و بحرانی طرحریزی شد، زیرا اوضاع سیاسی کشور با توجه به تلاش جبهه متحد ضد انقلاب بسیار ملتهب بود. چنانکه در خرداد 1360 در پی اوجگیری در گیریهای داخلی، منافقین با ورد به فاز نظامی، قیام مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی را آغاز کردند. (1) فراخوانی امام برای مقابله با این جریان، منجر به حضور گسترده و فعال مردم در صحنه انقلاب و همچنین جبهههای نبرد شد. گرچه بنیصدر همراه رجوی فرار کرد (2) ولی این امر به منزله پایان
بحران سیاسی نبود، زیرا گسترش ترور و انفجار، حوادثی چون فاجعهی هفتم تیر و هشتم شهریور را به وجود آورد که این حوادث هر چند موجب تثبیت اوضاع داخلی به سود نیروهای انقلابی شد، ولی زیانهای جبران ناپذیری را نیز بر جای نهاد و به علاوه بازتاب بسیار نامطلوبی در رسانههای جهان داشت. چنان که اکثر رسانههای جهان تا آستانه عملیات ثامن الائمه (ع) ایران را از لحاظ نظامی، ناتوان، از جنبه اقتصادی ورشکسته و از حیث سیاسی بحرانزده ارزیابی میکردند. از جمله مهمترین موضوعاتی که رسانههای خارجی به آن میپرداختند، چنین بود:
– بمبگذاری در مقر حزب جمهوری اسلامی و نخست وزیری در ایجاد تزلزل پایههای حکومتی ایران.
– برکناری بنیصدر و فرار او به همراه رجوی و تأثیر امنیتی آن.
– بزرگنمایی تظاهرات و اغتشاشات ضد دولتی توسط گروههای ضد انقلاب (به خصوص سازمان مجاهدین خلق (منافقین((.
– تبلیغات گسترده مبنی بر نقض حقوق بشر در ایران.
– گزارشها و تحلیلهای متعدد درباره ناتوانی ارتش در مقابله با تهاجمات ارتش عراق.
– تبلیغات گسترده درباره وجود اختلاف سپاه با ارتش.
– دامن زدن به شایعه خرید سلاح از اسرائیل به وسیله ایران.
– تخطئه اندیشه فکری و انقلابی امام خمینی.
– ادعای ورشکستگی اقتصادی ایران.
مجله تایم در گزارشی نوشت:
»انفجار بمب در نخستوزیری ضربهای شدید ولی نه مهلک به رژیم محاصره شده خمینی بود، اما این بمب متقاعد کنندهترین شاهد بر این بود که انقلاب ایران با ادامه دادن به نابودی خود ممکن است ملت را
به یک جنگ داخلی بکشاند.» (3).
مجله نیوزویک نیز عامل بمبگذار را از افراد درون حکومت اعلام کرد و به نقل از یک افسر امنیتی در تهران مدعی شد:
»مقامات مملکتی از این امر (انفجار) بسیار آشفته هستند زیرا تروریستها توانستند به قلب رهبران امنیتی مملکت وارد شده و اعتبار رژیم را از بین ببردند. و اکنون وسوسه انگیزترین سوال برای همه این است که آیا خمینی هدف بعدی تروریستها خواهد بود. چرا که فقط پرستیژ ممتاز خمینی است که هنوز کشور تجزیه شده را به صورت یکپارچه نگه داشته است.» (4).
رسانههای دیگر با مطرح کردن کسالت رهبر انقلاب اسلامی و همچنین ادعای گسترش اعتراضات ضد حکومتی در ایران، آن را زمینه اوجگیری ناامنی و سرانجام فروپاشی نظام جمهوری اسلامی تفسیر کردند. (5) مجله پانوراما چاپ ایتالیا با استناد به گزارش سرویسهای مخفی غرب نوشت:
»صد گروه ضد حکومت اسلامی در ده استان کشور از آذربایجان گرفته تا کردستان و سیستان بلوچستان پایگاههای مستحکمی در اختیار دارند. آنان از پشتوانه مالی برخوردارند به طوری که پرنسس اشرف پهلوی و عراقیها در همه این جنبشها 50 میلیون دلار سرمایه گذاری کردهاند… طبق محاسبات متخصصان غربی در تهران، شمارش معکوس در ایران از هم اکنون آغاز شده است و احتمال دارد درگیری بین پرزیدنت بنیصدر و رهبران انتگرالیست اسلامی پس از درگذشت [امام] خمینی به بروز یک واکنش غیر قابل کنترل منجر گردد. در این باره نخست مبارزات خونین بر سر کسب قدرت و سپس برخوردهای بین احزاب و… سرگرفتن حمله شدید عراق و در پایان همه اینها تجزیه خاک ایران تحقق میپذیرد.» (6).
برخی رسانههای غربی اقدامات نیروهای امنیتی ایران را در دستگیری ضد انقلابیون – که با استراتژی مبارزه مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی قصد ترور و ایجاد رعب و وحشت در جامعه داشتند – عملی
ناقض حقوق بشر اعلام نمودند و پیامد آن را وحدت بیشتر نیروهای معارض و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی پیش بینی کردند. روزنامه الاهرام مصر در این باره نوشت:
»مقامات ایرانی حملات خود را جهت دستگیری مخالفان همزمان با اجرای احکام اعدام به صورت بیسابقه ادامه میدهند. رهبران مخالفان از پاریس (بنیصدر و رجوی) که اعضای آن متشکل از هزاران نفر میباشد از مرزهای ترکیه و ایران آماده حمله همه جانبه برای سرنگونی رژیم خمینی میشوند.» (7).
مجله تایم نیز از قول مسعود رجوی نوشت:
»خمینی خیلی ضعیف است… 90 درصد از رهبری خمینی از بین رفته است… مردم واقعا خوشحالند و به ما (من و بنیصدر) تبریک میگفتند. ما [اکنون] در خط حمله هستیم و خمینی در خط دفاع.» (8).
و سرانجام نشریه فایننشال تایمز (چاپ انگلستان) نوشت:
»تمام این مسائل احتمالا بسیاری از مقامهای کشورهای غربی را بر آن داشتند تا امیدوار باشند که انقلاب اسلامی رو به اضمحلال است و بر اثر جنگهای گروهی و آشفتگی اقتصادی، ایران تجزیه خواهد شد.» (9).
بحران داخلی که حاصل اقدامات گروههای ضد انقلاب با پشتیبانی رژیم عراق و غرب و امریکا بود، همراه تبلیغات گستردهی رسانههای غربی و همچنین اوضاع نامناسب جبهههای جنگ و استقرار قوای دشمن در سرزمینهای جمهوری اسلامی و عدم تحرک لازم برای بیرون راندن نیروهای مهاجم، در آستانه عملیات ثامن الائمه، موقعیت نظام جمهوری اسلامی را چنان متزلزل ترسیم کرده بود که اکثر دشمنان و حتی خیلی از غیر دشمنان، انتظار فروپاشی این نظام را میکشیدند.
این وضعیت ارتش عراق را نیز امیدوار کرده بود تا با ادامه استقرار نیروهای خود در شرق رودخانه کارون و محاصره آبادان در انتظار گشایشی فوق العاده برای بنبست جنگ باشند. این تلقی زمانی بیشتر قوت گرفت که نیروهای عراقی توانستند عملیات رزمندگان (موسوم به عملیات شهید چمران) را که در 3 / 5 / 1360 در جاده ماهشهر – آبادان با
هدف شکستن حلقه محاصره آبادان به اجرا درآمد، سرکوب کنند.
با این همه دشمن در یک غفلت استراتژیک به سر میبرد. غفلتی که ناشی از عدم درک دشمن از خردورزی جوهری رزمندگان و فرماندهان و مؤانست بیبدیل آنان با یکدیگر بود و همین توانسته بود به رغم نگرانی آنان از اوضاع داخلی، مدیریت عملیات را بسیار توانمند کرده و در پیروزی عملیاتهای نیروهای انقلابی نقش بارزی ایفا کند. این ویژگی نه تنها برای دشمن ناشناخته بود، بلکه در اردوی خودی نیز تئوریزه نشده بود و برای بسیاری ملموس نبود زیرا واقعیتی بود که با انقلاب اسلامی به وجود آمده بود. این تلفیق خردورزی و روحیه شهادت طلبی نیروهایی که مرگ را به بازی گرفته و عبور از هر مانعی را ممکن ساخته بودند، عملا سبب شده بود تا آوازهی شکست ناپذیری دشمن شکسته شود. اگر چه از جنبهی ظاهری و معادلات نظامی و ابعاد فیزیکی آن دشمن در برتری نظامی قرار داشت و رزمندگان از این بعد در استضعاف کامل بودند، اما قدرت ناشی از دو پدیده به ظاهر متضاد و ناهمخوان «حماسه و عرفان» که بر خرد و معنویت استوار بود، چنان قدرتی را برای رزمندگان به ارمغان آورده بود که تحول در سازمان دهی نیروها و افزایش قدرت رزمی واحدهای عملیاتی برای قبول مسئولیتهای بزرگتر در عرصه نبرد را مهیا کرد.
1) آقای هاشمی رفسنجانی در این باره نوشته است: »در روز 30 خرداد که در مجلس طرح عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر در دستور بود جمعیت عظیمی از حزباللهیها در بیرون مجلس جمع شده بودند و خواستار سرعت کار بودند. گروهکهای مجاهدین خلق، پیکار و رنجبران و اقلیت فدایی و… تدارک وسیعی برای ایجاد آشوب و جلوگیری از کار مجلس دیده بودند و به نحوی اعلان مبارزه مسلحانه کردند. از ساعت 4 بعدازظهر به خیابانها ریختند و تخریب و قتل و غارت و آشوب را در تهران و بسیاری از شهرستانها آغاز کردند.» (اکبر هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، دفتر انتشارات معارف انقلاب، 1378، ص 163 و 164(.
2) بنیصدر در توجیه ائتلاف خود با رجوی (رهبر سازمان مجاهدین خلق) به خبرنگار نشریه تایم گفت: «در هر مبارزهای انسان به دیگران مدیون است. من به مجاهدین خلق مدیون و آنها به من مدیون هستند و همه به شهیدانی که اعدام شدهاند، مدیون میباشیم… من در موقعیتی قرار دارم که معرف تمام جبهههای مخالفی هستم که خواستار آزادی و استقلال هستند.« (خبر گزاری پارس، نشریه گزارشهای ویژه، 30 / 6 / 1360، ص 9)مسعود رجوی نیز در گفتوگو با نشریه لوموند درباره فرار خود از ایران گفت: «سفر (من و بنیصدر) در واقع یک سفر اجتنابناپذیر بود. بیشتر به خاطر حفظ امنیت جانی من و آقای بنیصدر ترتیب داده شد. البته این بدان معنا نیست که موقعیت ما در ایران تضعیف شده باشد. مسئله این است که من و بنیصدر حاضر به قبول کوچکترین ریسکی که امنیتمان را به خطر بیندازد، نیستیم.» (خبر گزاری پارس، نشریه گزارشهای ویژه 29 / 6 / 1360: ص 46(.
3) خبرگزاری پارس، «نشریهی گزارشهای ویژه«، 31 / 6 / 1360، ص 8.
4) خبرگزاری پاریس، «نشریهی گزارشهای ویژه«، 29 / 6 / 1360، ص 13.
5) خبرگزاری پاریس، «نشریهی گزارشهای ویژه«، 15 / 6 / 1360، ص 22 تا 24.
6) همان، ص 24.
7) مأخذ 1، ص 71.
8) خبرگزاری پاریس، «نشریهی گزارشهای ویژه«، 22 / 6 / 1360، ص 7 و 8.
9) همان.