بىشک بالاترین و والاترین عنصرى که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسى دارد فرهنگ آن جامعه است. فرهنگ هر جامعه، هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل مىدهد و با انحراف فرهنگ، هر چند جامعه در بعدهاى اقتصادى، سیاسى، صنعتى و نظامى قدرتمند باشد، میان تهى خواهد بود؛ هرگاه فرهنگ جامعهاى وابسته به فرهنگ مخالف باشد، به ناچار دیگر ابعاد آن جامعه نیز به جانب مخالف گرایش پیدا مىکند و بالاخره در آن مستهلک شده و موجودیت خود را در تمام ابعاد از دست مىدهد، زیرا استقلال و موجودیت هر جامعه، از استقلال فرهنگ آن نشأت مىگیرد و ساده اندیشى است که گمان شود با وابستگى فرهنگى، استقلال در ابعاد دیگر یا یکى از آنها امکان پذیر است. (1).
تأکید در مورد اهتمام به ارتقاء فرهنگ جامعه و داشتن دغدغه در مورد اوضاع فرهنگى کشور، ناشى از دیدگاه اسلام در مورد مقولهى فرهنگ و تأثیر تعیین کنندهى مسایل فرهنگى در حال و آیندهى جامعه است. (2).
وسعت قلمرو فرهنگ به وسعت حیات اجتماعى انسان بوده و شامل تمامى ذخایر و میراثهاى اندیشه (عقل نظرى) و ساختههاى فکرى و دستى (عقل عملى) انسان از آغاز تا امروز است. (3) فرهنگ در کلیهى شؤون زندگى افراد حکم فرماست و در پرتو آن، زندگى انسان از زندگى حیوانى متمایز مىگردد. (4) فرهنگ، محیط معینى است که انسان در چارچوب آن حرکت مىکند، الهام خود را مىپرورد و مقدار صلاحیت خود را براى تأثیر گذارى از طریق تبادل، سازگارى مىدهد. فرهنگ جوى آبى است از رنگها و نغمهها و عادتها و شکلها و آهنگها و حرکتهایى که جهت گیرى و شیوهى خاصى را بر زندگى انسان نقش مىزند، تصور او را نیرو مىبخشد، نبوغ او را الهام مىدهد و توانایىهاى خلاق او را مىپرورد. فرهنگ پیوند ارگانیک انسان و چارچوبى است که او را در بر گرفته (5) است. فرهنگ شامل الگوهاى آشکار و پنهان رفتارى است که به وسیلهى نمادها، اعمال و توفیقات نهادینه شدهى گروههاى مختلف انسانى و آن چه شامل دست ساختههاى انسان مىشود، به دست آمده و انتقال مىیابد. (6) فرهنگ درونمایه هر گروه، سازمان، گردهمایى و جامعه است. بنا به اصطلاح رایج امروزین: نرم افزار سخت افزار تجمعات گوناگون انسانى شناخته مىشود. (7).
فرهنگ، عصارهى زندگى اجتماعى است و در آن تمامى افکار، اهداف،
معیارها، ارزشها، فعالیتهاى انسان و ضوابط فردى و اجتماعى منعکس مىشود. به کمک فرهنگ است که انسان از جهات مختلف با مردم پیرامونش همرنگى و هماهنگى مىیابد و از مردم جوامع دیگر متمایز و مشخص مىشود. بشر به اتکاى این فرهنگ، جهان را تسخیر مىکند و به جاى آن که در مقابل تحریکات محیط طبیعى دستخوش تغییر شود، جهان را موافق حال خود تغییر مىدهد. (8).
1) امام خمینى (ره(، صحیفهى نور، مؤسسهى تنظیم و نشر آثار امام، جلد 15، ص 243.
2) مقام معظم رهبرى حضرت آیتالله خامنهاى، روزنامهى کیهان، 2 / 9 / 79، ص 6.
3) روح الامینى، محمود، زمینهى فرهنگ شناسى، ناشر عطار، 1377، ص 7.
4) ترابى، مبانى جامعه شناسى، نشر اقبال، 1341، ص 137.
5) مالک بن نبى، مشکل فرهنگ، ترجمهى جواد صالحى، قلم، ص 34.
6) سلیمى، حسین، فرهنگ گرایى، 1379، ص 27.
7) بیلینگتون، روزاموند، فرهنگ و جامعه، ترجمهى فریبا عزبدفترى، نشر قطره، ص 138.
8) منصورى جواد، فرهنگ استقلال، وزارت امور خارجه، چاپ سوم، 1374، ص 1.