جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

انواع حامل‏ها

زمان مطالعه: 5 دقیقه

آگاهى از نحوه‏ى پوشاک، مسکن، تغذیه، باورها، عقاید و به ویژه زبان ملت‏ها، همان آگاهى از پدیده‏هاى اصلى شناخت فرهنگ آنهاست. اینها مواردى است که در بستر تاریخ، گویاى نوع نگاه و بینش دارندگان آنها از انسان و طبیعت و خدا و مردم و نوع ارتباط بین آنهاست. چنین مواردى که حامل ارزش‏هاى جامعه‏ى انسانى از نسلى به نسل دیگر هستند به عنوان حامل‏هاى فرهنگى شناخته مى شوند. این حامل‏ها هر آن چه را که بیانگر روحیات و ارزش‏ها و هنجارهاى حاکم بر گذشتگان مى‏باشد، از کوچک‏ترین جزیى که تشکیل دهنده‏ى زندگى فردى است تا بزرگ‏ترین ساختار اجتماعى که در قالب نهادهاى اجتماعى و شکل شهرها و محل انتخابى آنها باشد، شامل مى‏شوند. براى نمونه به دو مورد یعنى زبان (که در سه حالت شفاهى، مکتوب و ذهنى ظاهر مى‏شود) و شماى یا معمارى ساختمانى اشاره مى‏کنیم:

1- زبان

زبان در سه بعد وجودى خویش «گفتارى یا شفاهى، مکتوبى و ذهنى» از عوامل مهم انتقال فرهنگ است. عوامل دیگرى مثل آثار هنرى، باورهاى دینى، آداب، سنن و… سهم بسزایى در پرورش و انتقال فرهنگ‏ها دارند، ولى زبان رابطه‏اى تنگاتنگ با فرهنگ انسانى و اندیشه‏هاى او در بعد زمانى و مکانى دارد. هر زبانى از بستر فرهنگى و اجتماعى و تاریخى ملتى برخاسته است. زبان و گفتار هر ملتى، روح آن ملت است و روح هر ملتى همان سخن و گفتار آن ملت است. هر زبانى حاصل گذشته‏ى تاریخى خویش است، یعنى هر زبانى در بستر فرهنگى خاص قوم و ملت خودش پرورش یافته و بالنده شده و مثل فرزندى خلف، در دامن مادر خود که همان بستر فرهنگى رشد یافته در آن است، به نسل‏هاى بعدى منتقل مى گردد. از این رو، در حفظ و صیانت آن باید

کوشا باشیم چرا که مى‏توان با مطالعه‏ى زبان یک قوم یعنى آثار مکتوب آن قوم، تمام عناصر و جنبه‏هاى فرهنگى و اجتماعى آنها را کشف کرد با مطالعه‏ى زبان است که جهان بینى ملى و قومى شناخته مى‏شود، بلکه مهم‏تر از آن، وسیله‏اى است براى سخن گفتن و اندیشیدن، و وسیله‏اى است براى تصور کردن و تفسیر کردن جهانى که آن قوم را احاطه کرده است. فرهنگ بشرى بدون زبان، غیر قابل تعمق بوده و هرگونه تلاش براى از بین بردن زبانى، تلاش براى کشتن روح آن ملت است، چرا که زبان فقط نامگذارى ساده‏ى صداها و بیان آنها نیست بلکه نمادى است که گویاى تفکرات و رفتار آنهاست. (1).

بر این اساس است که «ورف» زبان شناس آمریکایى اعتقاد دارد سرخ پوستان هپى در آمریکا، ادراکشان از جهان با ادراک دیگر قبایل انگلیسى زبان متفاوت است، زیرا زبان آنان چنین ایجاب مى‏کند؛ مثلا در دستور زبان هپى، در تقسیم بندى بین «جاندار» و «بى‏جان«، ابرها و سنگ‏ها به عنوان جاندار تلقى مى‏شوند، در صورتى که در دستور زبان انگلیسى این دو، جزء اقسام بى‏جان‏ها قرار دارند. (2).

از این رو داستان‏ها، افسانه‏ها، تمثیل‏ها و ضرب المثل‏هاى باقى مانده از گذشتگان، آیینه‏هاى ادبى فرهنگ یک جامعه‏اند که نوع نگرش جامعه، علم، کار، طبیعت، انسان، دین و مذهب، کرات و آسمان‏ها و شهرها و روستا و دیگر مسائل متنوع را نشان مى‏دهند.

در توسعه‏ى فرهنگى، حفظ حاملان و صنایع فرهنگى؛ مانند: کتاب،

معمارى، فیلم و عکاسى، مطبوعات، برنامه‏هاى سمعى و بصرى، موسیقى و… در ابعاد منطقه‏اى و ملى براى حفظ هویت جمعى ضرورت دارد. صنایع فرهنگى مطمئن‏ترین ضامن توسعه‏ى فرهنگى مستقل است، چرا که هویت فرهنگى را تقویت مى‏کند و قوه‏ى خلاقیت و آگاهى مردم را نسبت به میراث فرهنگى افزایش مى‏دهد. توسعه‏ى محمل‏ها و صنایع فرهنگى از یک جهت در توسعه‏ى اقتصادى نیز مؤثر است، ولى باید توجه داشت که رشد آنها نباید منجر به تخریب هویت فرهنگى و از بین رفتن ارزش‏هاى نهفته در آنها گردد.

مثلا در صنعت جهانگردى که از آن به عنوان صنعت فرهنگى یاد مى‏شود و با حضور جهانگردان مختلف از کشورهاى دیگر رونق اقتصادى به وجود مى‏آورد، حضور این افراد در مجامع محلى نباید باعث انهدام و خدشه‏دار شدن میراث اخلاقى و معنوى ملت‏ها گردد. (3) فرهنگ دانشى است که از طریق امور فرهنگى (4) در اجتماع فراگرفته مى‏شود. بین فرهنگ، زبان و امور فرهنگى این ارتباط و وابستگى وجود دارد. فرهنگ، شاخص چیزهایى است؛ که افراد در ذهن دارند؛ یعنى مدلى است براى درک کردن و ربط دادن و تعبیر و تفسیر کردن.

هر جامعه‏اى نمادهاى خاصى براى فرهنگ عمومى خویش قایل است، مثلا در فرهنگ و رفتارهاى جمعى غرب، داشتن سگ یک امر ضرورى است و

آن را نماد مهمى براى زندگى غربى مى‏شناسند. از این رو، کمتر فیلمى از محصولات غربى‏ها دیده مى‏شود که سگ در زندگى افراد نقش نداشته باشد. در صورتى که در فرهنگ شرق، خصوصا بین مسلمانان، سگ نماد نجاست و آلودگى است. و همراهى با آن را باعث بیمارهاى گوناگون مى‏دانند.

امورى که به عنوان حامل‏هاى فرهنگى در جامعه شناخته مى‏شوند در طول چند سال و بلکه چند دهه و حتى در فاصله‏ى یک قرن شاکله‏اى منسجم پیدا مى‏کنند و یادآور ارزش‏ها، باورها و هنجارهاى جامعه مى‏گردند.

فراهم آمدن یک فرهنگ واقع‏نگر و کارا که حداقل موفقیت را براى افراد جامعه رقم بزند به حیات جمعى و طولانى قومى نیازمند است که در طول تاریخ، هوشیارى، زکاوت و گستردگى ابعاد نگرش خود را در خط مسیر ممتد زندگى پدران و فرزندان به اثبات رسانده باشد. در واقع، فرهنگ قوى و غنى و جامع‏نگر، دلیل هوشیارى و زکاوت افراد یک جامعه است و محمل‏هاى ارزش‏هاى آنها، هم از نظر کیفیت و هم نوع، بیانگر هوشمندى، ایمان و نوع اعتقادات آنهاست.

خدشه دار کردن هر نوع محملى که حامل ارزش‏ها، هنجارها و باورهاى گذشتگان جامعه و میراث تفکرات و دیدگاه‏هاى اسلاف مى‏باشد، نوعى بى‏حرمتى و بى‏توجهى به نسل‏هاى گذشته و بانیان فکرى و فرهنگى است. (5).

البته این به مفهوم پذیرش بى‏دلیل هر آن چه از گذشتگان باشد نیست، چرا که مقتضیات زمانى گاه چیزهایى را به جامعه تحمیل مى‏کند که کارایى مستمر نداشته و خاص زمان و مکان بخصوصى است و شاید به دلایل استعمارى و

حماقت گروهى و به تعبیر قرآن کم خردى «لا یعقلون (6)» آنها بوده باشد که نیازمند توجه و ارزش نگرى و انتخاب است. به گفته‏ى «ادوارد هالت کار» استاد دانشگاه کمبریج: گذشته تنها در پرتو نور حال قابل تفهیم است و زمان حال را فقط در پرتو نور گذشته مى‏توان کاملا درک کرد. قادر ساختن بشر به درک جامعه‏ى گذشته و افزایش استیلاى او بر جامعه‏ى کنونى از وظایف مهم تاریخى است. (7).


1) نشریه‏ى فرهنگ، شماره‏ى 13 ص 14.

2) احمدى، ظهیر، مقاله زبان و فرهنگ، روزنامه‏ى انتخاب تاریخ 17 / 4 / 80 ص 6 و سیدعباس نبوى، فلسفه قدرت، انتشارات الهادى، 1379، ص 142.

3) گزاویه دوپوئى، فرهنگ و توسعه، مترجم فراهانى و زرین قلم، نمایندگى یونسکو در ایران، 1374 ص 5.

4) در قطعنامه‏ى کنفرانس عمومى یونسکو در سال 1980 امور فرهنگى در مقوله‏هاى ذیل طرح شد: میراث فرهنگى، مطبوعات و انتشارات، موسیقى، هنرهاى نمایشى، هنرهاى تجسمى، سینما و عکاسى، برنامه‏هاى رادیویى، فعالیت‏هاى اجتماعى و فرهنگى، ورزش و بازى‏ها و طبیعت و محیط زیست.

5) نبوى، عباس، فلسفه قدرت، انتشارات الهادى 1379، ص 142.

6) »و اذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفینا علیه آبائنا أو لو کان آباؤهم لا یعقلون شیئا و لا یهتدون«، سوره‏ى بقره، آیه‏ى 170 «و چون به ایشان گفته مى‏شود آنچه خدا نازل کرده پیروى کنید مى‏گویند نه، ما تنها آن را پیروى مى‏کنیم که پدران خود را بر آن یافتیم. آیا اگر پدران ایشان عقل نمى‏داشتند و هیچ چیز نمى‏فهمیدند و راه به جایى نمى‏بردند باز هم پیروى‏شان مى‏کردند؟«.

7) ورجاوند، پرویز، پیشرفت و توسعه، سهامى انتشار، 1378، ص 19.