رشد و توسعهى تکنولوژى به ویژه در بخش انفورماتیک، امکان دستیابى
انسانها را به اطلاعات مختلف تسریع نموده و فاصلهى مکانى و زمانى را به حداقل ممکن رسانده است. در کنار فوایدى که این امر در زندگى اجتماعى و فردى انسانها داشته، باعث پیامدهایى سوء نیز گردیده است.
دستیابى آسان و سریع انسان به اطلاعات مختلف از زوایاى زندگى افراد در اقصى نقاط جهان او را به فکر مىاندازد و خواستههاى قبلى او را با دریافت اطلاعات جدید، با الگوهاى تازه جایگزین مىسازد. این جایگزینى گاهى با فکر و تأمل صورت مىپذیرد ولى عموما به علت نوع پردازش اطلاعات و کیفیت گویش آنها در قالبهاى رنگارنگ، در اذهان به صورت غیر ارادى و ناآگاهانه صورتبندى و الگوسازى مىشود و خواستهاى قبلى او را متحجرانه و گذشته انگارى تلقى نموده و او را به طرف الگوها و خواستها و رفتارهاى جدید هدایت مىسازد.
در این چالش فرهنگى اگر جامعه نتواند عناصر فرهنگى خود را متناسب با شرایط و مقتضیات زمانى و مکانى منتقل سازد و تحت تأثیر امواج فرهنگى بیگانه قرار گیرد، ابتدا از بسط و توسعه و شکوفایى و عرض وجود، ابداع و ابتکار و خلاقیت باز مىماند و آنگاه کم کم به پژمردگى، افسردگى، ایستایى و بىرونقى مىگراید. هنگامى که فرهنگ جامعه از پویایى باز ماند و حاملان و ناشران و متولیان آن از آن جدا گردند، به تدریج هنجارها و ارزشهاى مرتبط با آن، مشروعیت و اعتبار خود را از دست داده و وجدان جمعى و فرهنگى عمومى تغییر یافته و مجموعهى باورها و ارزشها حالت مسخ شده پیدا مىکند و در یک سیر قهقرایى قرار مىگیرد. (1).
پویایى رفتارى و خواستى انسانها متناسب با مقتضیات زمان همراه با ثبات در اصول و محتواى فرهنگى، از عوامل رشد و توسعهى فرهنگى و اجتماعى هر جامعه است. ولى گسترش روز افزون ارتباطات بین المللى، یادگیرى و تأثیرگذارى متقابل بین فرهنگها، زمینه را براى نفوذ فرهنگ مسلط فراهم مىسازد. در جهان پیچیدهى امروز به دلیل استفاده از تکنولوژى وسیع و گسترده در امر ارتباطات، با طرح تئورى مک لوهان سعى بر غلبهى فرهنگ غربى بر سایر فرهنگها خصوصا فرهنگ اسلامى دارند تا از این طریق بتوانند خواستها و الگوهاى مردم را متناسب با ایدهها و نظرات خود تغییر داده و نرخ رشد مصرفى کالاهاى لوکس تولیدى خود را به حداکثر ممکن برسانند. (2).
امروزه جهان صنعتى و استعمار دریافته که آسانترین و کم هزینهترین راه براى استعمار فکرى و دگرگونى خواستها و الگوها و در یک کلام ایجاد فضا و بستر لازم براى مصرف تولیدات آنها، سلطهى فرهنگى است. از این رو، در مراکز قدرت سیاسى دنیا، مهمترین امر، ایجاد زمینهى لازم براى چنین سلطهاى است. البته ممکن است هدف اصلى، فرهنگ نباشد ولى چیزى که در بلند مدت به مراکز سلطهى جهانى، اقتدار حقیقى و تضمین شده مىبخشد، سلطهى فرهنگى است، چرا که اگر در سایر کشورها سلطهى فرهنگى پیدا کنند نظام سلطهى جهانى آسوده خاطر خواهد شد. (3) با جایگزینى ارزشها و هنجارهاى مورد نظر در جامعه، افراد آن، رفتارهایى را الگو قرار خواهند داد که در راستاى آنها باشد و حداقل نتیجهى آن گزینش مصرفى کالاهایى است که کشورهاى غربى در صدد صدور آنها هستند. به قول برنوارد یورگس
(Bernaward Yorges) غرب نیز مثل سایر فرهنگها، داراى عناصر غنى نیز هست ولى آنها این فرهنگ را در محتوا به شرق منتقل نمىسازند، بلکه فقط تکنولوژى را در حد کالایى نهایى مىدهند، نه شناختى که این تکنولوژى را به دست آورده است و نه تفکر منطقى و نه تربیتى که لازمهى رسیدن به چنین شناخت و معرفتى است. تکنولوژى فقط به عنوان یک وسیلهى تفاخر به ما منتقل مىشود. به عبارتى، آنها حلقهى نهایى فرهنگ خود را که به مصرف منتهى مىشود به شرق منتقل مىسازند، نه زمینهى تولیدى فرهگ را. منافع سرمایهدارى ایجاب مىکند که پذیرش فرهنگ غرب بیشتر در حد ظاهر و بدون درک محتوا و عمق فرهنگ غربى باشد، چرا که در صورت عدم درک عمیق است که افراد کورکورانه از ظواهر پیروى مىکنند و به مصرف کنندگان معتاد تبدیل مىشوند، ولى با شناخت محتوا و درک عمق فرهنگ منتقل شدهى غربى، مردم به فکر واداشته مىشوند و این امر آنها را در مقابل گزینشهاى مختلف به چالش فکرى مىاندازد و آن چه مطابق ارزشهاى بومى آنهاست و داراى کارکرد مفید مىباشد، بر مىگزینند؛ در این صورت مردم به مرحلهى تولید فکرى و تفکر مىرسند و هویت فرهنگى خود را حفظ مى کنند. (4).
1) کاظمى، سید علىاصغر، مقالهى بینش روشنفکرى ایران معاصر، اطلاعات سیاسى و اقتصادى، شماره 91 – 92، ص 42.
2) مصباح یزدى، محمدتقى، تهاجم فرهنگ غرب، جلد 1، بسیج، 1379، ص 24.
3) حدیث کوثر، سپاه، 1379، ص 44.
4) رفیعپور، شهرام، آناتومى جامعه، 1378، ص 329.