جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

انتخاب آگاهانه شهداى کربلا

زمان مطالعه: 4 دقیقه

چرا بترسیم؟

حضرت على بن الحسین سلام الله علیه در آن بحبوحه کذایى که بود راجع به اینکه همه اصلا مقدر است که باید کشته بشوید، اینطور نقل مى‏کنند، اهل منبر که عرض کرد به امام علیه‏السلام که «اولسنا على الحق» ما بحق نیستیم؟ فرمود چرا، گفت پس چرا بترسیم از مردن «فاذا لانبالى بالموت» وقتى ما بحقیم. (1).(2).

تاریخ 12 / 6 / 1358

جنگ براى اقامه‏ى نماز

سیدالشهدا در همان ظهر عاشورا که جنگ بود و آن جنگ بزرگ بود و همه در معرض خطر بودند وقتى یکى از اصحاب گفت که ظهر شده است فرمود که یاد من آوردید نماز را و خدا تو را از نمازگزاران حساب کند و ایستاد در همان جا نماز خواند. نگفت که ما

مى‏خواهیم جنگ بکنیم، خیر، جنگ را براى نماز کردند. (3).(4).

تاریخ 14 / 3 / 1359

مسابقه شهادت

هرچه روز عاشورا سیدالشهدا سلام الله علیه به شهادت نزدیکتر مى‏شد افروخته‏تر مى‏شد و جوانان او مسابقه مى‏کردند براى اینکه شهید بشوند، همه هم مى‏دانستند که بعد از چند ساعت دیگر شهیدند. مسابقه مى‏کردند آنها، براى اینکه آنها مى‏فهمیدند کجا مى‏روند، آنها مى‏فهمیدند براى چه آمدند، آگاه بودند که ما آمدیم اداى وظیفه‏ى خدایى را بکنیم، آمدیم اسلام را حفظ بکنیم. (5).

تاریخ 10 / 4 / 1360

هر شهیدى امام را مصمم‏تر مى‏کرد

جوانان رزمنده و شجاع ارتش و سپاه و سایر قواى مسلح پیروان شهید جاویدى هستند که تاریخ مى‏گوید هر یک از جوانان و یاران او که به شهادت مى‏رسیدند رخسار مبارکش افروخته‏تر و آثار شجاعت و تصمیم در او بارزتر مى‏گردید. (6).

تاریخ 8 / 7 / 1360

هرچه به شهادت نزدیک مى‏شد برافروخته‏تر مى‏شد

مى‏بینید که در بعض روایت هست که حسین بن على سلام الله علیه هرچه به ظهر

عاشورا نزدیکتر مى‏شد افروخته‏روتر مى‏شد، رویش افرخته‏تر مى‏شد. (7).

براى اینکه مى‏دید که جهاد در راه خداست و براى خداست و چون جهاد براى خداست، عزیزانى که از دست مى‏دهد از دست نداده است، اینها ذخایرى هستند براى عالم بقا. (8).

تاریخ 4 / 2 / 1362

هر شهیدى او را به مقصود نزدیکتر مى‏کرد

رضاى خدا را در نظر داشته باشید و خودتان را بنده خدا بدانید که هر طور پیش بیاورد آنطور را راضى هستید، همانطورى که بندگان خالص خدا، اولیاى معظم خدا اینطور بودند هرچه براى سیدالشهدا (به حسب روایت) نزدیک مى‏شد ظهر عاشورا و جوانهایش یکى یکى از بین مى‏رفتند افروخته‏تر مى‏شد براى اینکه مى‏دید روى مقصد دارد مى‏رود. (9).

تاریخ 9 / 3 / 1363

مرتبه‏اى است در بهشت، نمى‏رسى مگر به شهادت

در خبر شهادت سیدالشهدا – علیه‏السلام – وارد است که حضرت رسول خدا – صلى الله علیه و آله – در خواب دید. حضرت فرمود به آن مظلوم که از براى تو درجه‏اى است در بهشت. نمى‏رسى به آن مگر به شهادت. (10).(11).


1) تاریخ طبرى: ج 4، ص 308.

2) بیانات امام خمینى در جمع اعضاى ستاد مرکزى جهاد سازندگى – صحیفه نور – جلد 9 – ص 24.

3) ابوثمامه صائدى چون دید اصحاب امام حسین (ع) یکى پس از دیگرى به شهادت مى‏رسند به ایشان گفت: اى اباعبدالله، جانم به فدایت، مى‏بینم که اینان به شما نزدیک شده‏اند و به خداوند سوگند / نه، کشته نخواهى شد مگر آنکه پیش از تو کشته شوم (ان شاء الله(. و دوست دارم در حالى پروردگارم را ببینم که این نمازى را که هنگامش رسیده است خوانده باشم. راوى مى‏گوید: پس حسین (ع) سربلند نمود و فرمود: ذکرت الصلاة جعلک الله من المصلین الذاکرین. نعم هذا اول وقتیها. ثم قال: سلهم أن یکفوا عنا حتى نصلى. (نماز را به یادآورى؛ خداوند تو را از جمله نمازگزاران ذاکر قرار دهد. آرى این اول وقت نماز است. سپس فرمود: از آن لشکریان بخواهید دست نگه دارند تا نماز بخوانیم.) تاریخ طبرى، ج 4، ص 334.

4) بیانات امام خمینى در جمع دانشجویان و اساتید – صحیفه نور – جلد 12 – ص 148.

5) بیانات امام خمینى در جمع روحانیون تهران – صحیفه نور – جلد 15 – ص 55.

6) پیام امام خمینى به مناسبت شهادت جمعى از فرماندهان نظامى – صحیفه نور – جلد 15 – ص 171.

7) قال على بن الحسین (ع) و لما اشتد الامر بالحسین على بن ابى‏طالب نظر الیه من کان معه فاذا هو بخلافهم لانهم کلما اشتد الأمر ألوانهم و ارتعدت فرائصهم و وجلت قلوبهم و کان الحسین (علیه‏السلام) و بعض من معه من خصائصه تشرق ألوانهم و تهدى جوارحهم و تسکن نفوسهم.(حضرت سجاد (ع) فرمود: چون کار بر حسین بن على بن ابى‏طالب دشوار شد، همراهانش به او نگریستند و ناگاه دریافتند که او بر حالى دیگر است. زیرا هرچه کار دشوارتر مى‏شد و رنگ آنان دگرگون مى‏گشت و اندامشان مى‏لرزید و ترس دلهاشان را فرامى‏گرفت. در حالى که روى حسین (علیه‏السلام) و برخى نزدیکانش مى‏درخشید و اندامشان آرام مى‏گشت و دلهاشان قرار مى‏گرفت.) بحارالانوار: ج 44، ص 297.

8) بیانات امام خمینى در جمع گروهى از کارگران سراسر کشور – صحیفه نور – جلد 17 – ص 239.

9) بیانات امام خمینى در دیدار با رئیس و نمایندگان مجلس شوراى اسلامى – صحیفه نور – جلد 19 – ص 13.

10) فجاءه النبى و هو فى منامه فأخذ الحسین و ضمه الى صدره و جعل یقبل بین عینیه و یقول: بأبى أنت کأنى أراک مرملأ بدمک بین عصابة من هذه الامة یرجون شفاعتى مالهم عندالله من خلاق. یا بنى انک قادم على أبیک و امک و أخیک و هم مشتاقون ألیک و أن فى الجنة درجات لاتنالها الا بالشهادة: … پس پیامبر نزد وى آمد – و او در خواب بود – حسین را گرفت و بر سینه خود نهاد و میان دو چشم او بوسه داد و فرمود: پدرم فداى تو باد. چنان است که مى‏بینم گروهى از این امت که به شفاعت من امید بسته‏اند در خونت بغلطانند. گروهى که نزد خدا بهره‏اى از شفاعت ندارند فرزندم تو بر پدر و مادر و برادرت وارد گردى در حالى که آنها مشتاق‏اند به دیدار تو. به تحقیق تو را در بهشت درجاتى است که بدان نرسى مگر به شهادت. (امام این رؤیا را هنگام خروج از مدینه در کنار قبر پیامبر مشاهده فرموده بود) بحارالانوار، ج 44، ص 313 / باب 37.

11) چهل حدیث – ص 210.