جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

اقدامات عملیاتی علیه جبهه دشمن

زمان مطالعه: 10 دقیقه

از آن جهت که جبهه دارخوین مسئولیت بخش عمده‏ای از مأموریت در نبردهای شرق کارون را در منطقه وسیعی پذیرفته بود، مناسب است بر ابعاد مختلف اقدامات این جبهه علیه دشمن مروری کوتاه کنیم.

الف) پدافند غیر قابل نفوذ در خط شیر: در خط پدافندی «شیر» برای حملات احتمالی دشمن تمهیدات لازم اندیشیده شده بود. مخفی بودن خط به خاطر عدم عارضه ظاهری از سطح زمین، سنگرهای آتش که با حداقل تسلیحات می‏توانست نفوذ دشمن از جناح‏های مختلف را کنترل نماید، هوشیاری لحظه به لحظه مدافعان خط و خنثی بودن آتش دشمن به خاطر شلیک‏های بدون هدف، مسائلی بود که آسیب‏پذیری این خط دفاعی را کم کرده بود. هر چند ضعف خط در باز بودن جناحین آن، می‏توانست مسئله‏ساز باشد، چنان که چند بار اتفاق افتاد، ولی این نقاط ضعف با برقراری سنگرهای کمین در جلوی «خط شیر» – که غافل‏گیری در برابر اقدامات دشمن را به صفر می‏رسانید – جبران شده بود. خط شیر و «خطهای شیر» در تمام خطوط نبرد غرب و جنوب به خاطر شاخصه‏های ویژه آن که متکی بر «جنگ مردمی» بود، اتکای اصلی جبهه خودی در جلوگیری از پیش‏روی دشمن بود؛ آنچه که عراق را به توقف در زمین‏های آسیب‏پذیر ناچار کرد.

ب) شناسایی مستمر در منطقه: خطوط دشمن در منطقه سلمانیه، به طور مداوم از سه جناح شناسایی می‏شد: اولین محور، شناسایی در مقابل خط شیر مخصوصا در معابری که احتمال نفوذ دشمن داده می‏شد مانند حاشیه کارون، کنار جاده شنی (جاده قدیم آبادان – اهواز) و جاده آسفالت بود. دومین محور، شناسایی جناح دشمن از مسیر ناشناخته و باتلاقی بود که بعدها نقطه قوت ما، در عملیات ثامن الائمه شد و آن عبور از طریق نهر شادگان بود که آب‏های سرریز هور شادگان را به کارون منتقل می‏کرد. همچنین مسئولان منطقه، محور ویژه‏ای را در جناح غربی کارون در مقابل سلمانیه برای شناسایی انتخاب کرده بودند که هدف از آن کنترل پیش‏روی دشمن در حاشیه غربی کارون بود.

این نقطه، محلی بود که خط دفاعی دشمن را از کارون دور ساخته و در انرژی اتمی به فاصله‏ای حدود هفت کیلومتر می‏رسانید.

به عبارت دیگر، نیروهای عراقی از سمت چپ سلمانیه در مقابل روستای محمدیه تا خرمشهر به کارون چسبیده بودند. پافشاری نیروهای اطلاعاتی برای حضور در جناح غربی کارون در غرب سلمانیه، باعث شده بود منطقه برای نیروهای دشمن ناامن گشته و فکر نفوذ و پیش‏روی برای رسیدن به کارون از آنها سلب گردد. (1) جبهه دارخوین گستردگی زیادی داشت و محورهای شناسایی صرفا به جناح جنوبی آن ختم نمی‏شد. مسیرهای گشت و شناسایی جبهه دارخوین از نثاره و سید عبود تا جبهه ماهشهر منطقه‏ای به وسعت 60 کیلومتر را شامل می‏شد که در شش تا هفت مسیر اجرا می‏گردید:

»بهترین نیروها در[واحد]اطلاعات رزمی منطقه – که در حقیقت گشت و شناسایی عملیاتی رزمی بود – جمع شده بودند. کسانی مانند مهدی زیدی، سعید امینی‏نور، یحیی درویش، عباس قربانی، محمد خدامی، مرتضی امیدیان، علی خدامی و ده‏ها نفر دیگر که در عملیات‏های بعد به شهادت رسیدند. شناسایی‏ها تنها توسط نیروهای اطلاعات عملیات انجام نمی‏گرفت بلکه به صورت مختلط با نیروهای مستقر در هر محور و بعضا هر یک به صورت جداگانه این مأموریت را انجام می‏دادند، اما آنچه صورت رسمی به خود گرفت و بعدها اساس و سازمان اطلاعات عملیات لشکرها را پی‏ریزی کرد مجموعه تجربیاتی بود که توسط اطلاعات عملیات، که مسئولیت آن در جبهه دارخوین به عهده نیروهای کیفی گذاشته شده بود، کسب گردید. محورهای اصلی شناسایی در جبهه دارخوین عبارت بود از:

1- محور نثاره تا سید عبود که مسیری حساس بود و گشت‏های دشمن نیز در آن جا تردد داشتند.

2- روستای هالوب به طرف جاده خرمشهر که به خاطر انحراف مسیر کارون در این منطقه نظر دشمن را جلب می‏کرد.

3- محور کفیشه و دارخوین به خاطر حساسیت دارخوین و تلاقی این مسیر با ایستگاه حسینیه در جاده اهواز – خرمشهر.

4- محور انرژی اتمی، از مسیر روستای مشارع که به خاطر حساسیت دشمن به تأسیسات انرژی اتمی مورد توجه بود.

5- محور سلمانیه در جناح غربی کارون (چنان که اشاره گردید(.

6- محور شناسایی در خط مقدم (خط شیر(.

7- محور مهم و تعیین کننده نهر شادگان.» (2).

پافشاری جبهه دارخوین در گشت‏های اطلاعاتی و عملیاتی که به صورت مرتب و با انگیزه‏ای قابل تحسین انجام می‏گرفت باعث گردید ابتکار عمل به طور کامل از دشمن سلب شود.

ج) جنگ آب، مهار دشمن: با توجه به گستردگی جبهه خوزستان و محدود بودن نیروهای مدافع در جبهه خودی، از روش‏های مختلفی برای مهار توان مانور دشمن در رسیدن به اهواز و محورهای منتهی به آن استفاده شد. یکی از اقدامات مهم استفاده از آب گرفتگی در زمین‏های باز و گسترده منطقه بود که در مورد اهواز باید در جای خود بررسی شود. در جبهه دارخوین نیز که تحت تأثیر شرایط کارون بود در چند نوبت از این تاکتیک استفاده گردید که به آن اشاره می‏شود:

1- اجرای طرح در دارخوین: دشمن در جبهه مقابل دارخوین در فاصله هفت کیلومتری مستقر بود در حالی که بیش از هجده کیلومتر از جاده اهواز – خرمشهر دور شده بود. عراق در این محور یک گردان نیرو داشت که عموما مکانیزه بود و ما باید با نیروی اندکی از حملات یک گردان مکانیزه جلوگیری می‏کردیم (3) لذا انتقال آب کارون در جلوی خطوط دشمن می‏توانست قدرت

مانور آنها را محدود کند. برای همین از روستای دارخوین کانالی به طول پنج تا شش کیلومتر کشیده شد و آب کارون با استفاده از چندین موتور پر قدرت در کانال پمپاژ و به منطقه دشمن هدایت گردید. اما به سبب محدود بودن آب انتقالی و گستردگی منطقه، این طرح چندان موفق نبود و پس از مدتی قطع گردید، این پروژه در چهار ماهه اول جنگ اجرا گردید.

2 – طرح سد در روستای هالوب: با حضور کارشناسان طرحی نسبتا گسترده و با اصول فنی در روستای هالوب در 15 کیلومتری دارخوین اجرا گردید. طرح عبارت بود از: احداث سد آهنی با استفاده از لوله‏های ضخیم به قطر یک متر که در صورت تکمیل قادر بود ارتفاع آب را به صورت کنترل شده در پشت سد بالا بیاورد و پس از آن کارون از طریق کانالی به عرض پنجاه متر که در پیچ تند رودخانه، قبل از هالوب، ایجاد شده بود، به دشت غربی منطقه هدایت گردد. با تکمیل طرح، کارون به جبهه غربی سرازیر گردید ولی پس از یکی دو روز، فشار آب سد را منهدم کرد و طرح با شکست نسبی روبه‏رو گردید. طرح هالوب به خاطر این که امکان عبور و مرور پیاده و خودروی سبک را برای مدت کوتاهی ایجاد کرده بود به پل هالوب هم معروف گردید و در اواخر سال 1359 اجرا گردید.

3 – استفاده از سد دز: در نوروز سال 1360، آب سد دز در حد بسیار زیادی باز شد و با بالا آمدن آب، مسیر کارون از طریق کانال‏هایی که ایجاد شده بود به دشت وسیع، حدفاصل کارون تا جاده اهواز – خرمشهر در منطقه‏ای به طول 130 کیلومتر و عرض 25 کیلومتر هدایت گردید. پس از آن نیروهای خودی مواضع خود را تخلیه کردند و دشمن هم تا جاده آسفالت اهواز – خرمشهر عقب‏نشینی کرد و در مواضع متکی به جاده مستقر شد. این آب گرفتگی که تبعات آن تا عملیات ثامن الائمه منطقه را تحت تأثیر قرار داده بود توسط دژی که عراق در شمال خرمشهر ایجاد کرده بود به کارون هدایت و سطح ارتفاع آن

کنترل می‏شد تا به خرمشهر که در اختیار عراق بود سرایت نکند. طرح‏هایی نیز برای انهدام این دژ بررسی شد، از جمله انهدام دژ توسط مین یا شلیک موشک، (4) که هر کدام به دلایلی از جمله عرض زیاد دژ که به هشت متر می‏رسید اجرا نگردید.

در هر صورت، استفاده از طرح‏های آب گرفتگی – که به جنگ آب هم معروف بود – بخشی از اقدامات مؤثر و بعضا بی‏اثر جبهه خودی علیه دشمن بود که عموما از تابستان سال 1360 قطع گردید.

د) عملیات ایذایی: نوع استقرار و تاکتیک به کار گرفته شده توسط نیروهای مستقر در محورهای مختلف جبهه دارخوین که بر اصل استتار و جنگ چریکی استوار بود، قدرت مانور و انعطاف در نیروهای دشمن را به صفر رسانده بود از این رو پس از تحمیل پدافند به آنها، هیچ گونه اقدام عملی و تعیین کننده از جانب عراق تا عملیات فرمانده کل قوا، علیه جبهه خودی صورت نگرفت. با این حال، هرگز دشمن به حال خود رها نشد و نیروها به روش‏های مختلف از جمله پیش‏روی و نزدیک شدن به دشمن و سپس شلیک چند آر. پی. جی، اقدامات ایذایی می‏کردند:

»اسفند ماه سال 1359 بود. مصطفی ربیعی که سر نترسی داشت و نسبت به موقعیت عراقی‏ها و شرایط منطقه بیش از هر کس دیگری توجیه بود، (شهید) سید ابراهیم صفوی، مصطفی رفیعی و من به طرف مواضع عراقی‏ها راه افتادیم. حرکت ساعت سه بعدازظهر انتخاب شد. هدف ما نزدیک شدن به دشمن و شلیک چند آر. پی. جی به طرف آنها بود. با چنین عملیاتی، امنیت و آرامش از دشمن سلب می‏شد و ترس و وحشت در دل آنها ایجاد می‏شد. با یک جیپ میول، در حالی که عقب آن یک بشکه 20 لیتری بنزین و چند عدد مین ضد تانک گذاشته بودیم، حرکت کردیم. آمادگی خوبی از لحاظ جسمی و روحی داشتیم و مسلح به کلاش، فشنگ به اندازه کافی و یک قبضه آر پی جی و چند موشک بودیم. احتمال می‏دادیم عراقی‏ها به خاطر بارندگی و آب گرفتگی منطقه، مواضع اصلی خود را تخلیه

کرده و به یک موضع عقب‏تر که نزدیک به جاده اهواز – خرمشهر باشد عقب‏نشینی کرده باشند. هدف ما از این گذشت، اول ایذاء دشمن بود. دوم، شناسایی خطوط جدید. سوم، شناسایی رخنه‏ای که عراقی‏ها در بین مواضع گردان‏های خود داشتند. (5) چهارم، کار گذاشتن مین در مسیرهایی که جای شنی تانک‏های عراقی دیده می‏شود. راه افتادیم، پس از طی شش هفت کیلومتر با احتیاط به مواضع دشمن نزدیک شدیم و سید ابراهیم با دور شدن از خودرو، وارد یکی از خاکریزها، که دایره‏ای شکل بود شد. قرار گذاشتیم اگر عراقی‏ها به او حمله کردند ما فرار کنیم. به خیر گذشت، زیرا دشمن مواضع خود را تخلیه کرده بود و ما هم سرکشی کوتاهی از موضع کردیم و ادامه مسیر دادیم. با دوربین، خاکریز جدید دشمن شناسایی شد. دو موضع با فاصله‏ای حدود دو کیلومتر از هم دیده می‏شدند. به یکی از آنها نزدیک شدیم. در فاصله 500، 400 متری، سربازان عراقی با تعجب از این که در روشنایی روز و با خودرو به آنها نزدیک می‏شویم روی خاکریز جمع شده و ما را نگاه می‏کردند، ما هم از این که سربازان عراقی را می‏دیدیم، ذوق کرده بودیم، کف می‏زدیم و به یکدیگر نشان می‏دادیم و می‏گفتیم عراقی، عراقی. باز هم فاصله را نزدیک‏تر کردیم ولی از این به بعد با احتیاط و قدم به قدم. در ده بیست متری مقابل ما سیم‏های خاردار و میدان مینی که خیلی محکم و قوی نبود، دیده می‏شد. به 300 متری آنها رسیده بودیم. دو دستگاه تانک عراقی‏ها بالای سکو آمده و منتظر عکس العمل ما بودند. سید ابراهیم از ماشین دور شد و موضع گرفت. وضع خطرناکی پیش آمده بود. مصطفی رفیعی آر. پی. جی را از عقب جیپ برداشت، موشک را در آن مستقر کرد و چند متر از ما دور شد. به محض آن که آر. پی. جی را برای شلیک روی شانه خود گذاشت، عراقی‏ها ما را زیر آتش گرفتند. دو گلوله مستقیم تانک در کمتر از یک چشم بر هم زدن جلوی ما روی زمین خورد و منفجر شد. جهنمی به پا شد. از چپ و راست ما گلوله‏های دوشکا عبور می‏کرد. خمپاره‏های آنها هم وجب به

وجب به زمین می‏نشست و منفجر می‏شد ولی حتی یک ترکش به ما نمی‏خورد همه این‏ها در عرض سه چهار ثانیه اتفاق افتاد. رفیعی از شلیک منصرف شد و به طرف ما دوید. اما ربیعی دست بردار نبود. آر. پی. جی را گرفت، از ماشین دور شد و در میان انفجارهای زیادی که ما در میان آن قرار داشتیم موشک آر پی جی را به طرف عراقی‏ها شلیک کرد و بعد از آن به سرعت سوار ماشین شدیم و فرار کردیم. از میان سرهای ما گلوله‏های رسام دوشکا عبور می‏کرد و چند گلوله تانک از چپ و راست ماشین و بالای سرهای ما هوا را می‏شکافت و ما هم تند تند آیه «وجعلنا» می‏خواندیم. یکی از آن گلوله‏ها کافی بود تا با اصابت به بشکه بنزین و یا مین‏ها ما را در هوا دود کند. عراقی‏ها سخت عصبانی بودند و دست از آتش بازی بر نمی‏داشتند و ما هم سالم در حال عقب‏نشینی بودیم. از محل دور شدیم و یک ساعت بعد، نزدیکی‏های غروب آفتاب، دو مرتبه به طرف دشمن برگشتیم…» (6).

از اقدامات مهم ایذایی در جبهه دارخوین، عملیات علیه مواضع دشمن حتی در عمق 25 کیلومتری، یعنی روی جاده آسفالت اهواز – خرمشهر و حتی بعد از آن به طرف مرز بود که همیشه با موفقیت اجرا می‏گردید:

»هوانیروز در منطقه ماهشهر عقبه مطمئنی داشت. با آنها هماهنگ شده بود و در صورت درخواست، یک فروند هلی‏کوپتر 214 و دو فروند هلی‏کوپتر کبرا در دارخوین به زمین می‏نشستند. ما در جناح شرقی کارون در پاسگاه دارخوین هم سنگرهای نگهبانی داشتیم، زیرا احتمال حمله از طرف نیروهای دشمن یا عوامل آنها به مراکز فرماندهی جبهه داده می‏شد. اولین کسانی که برای این منظور انتخاب و به کارگیری شدند بسیجیانی بودند که با هم اعزام شده و قبلا در کردستان تجربه زیادی پیدا کرده بودند. (7) مسئولیت آنها غیر از حفاظت از دارخوین، شرکت در عملیات‏های ایذایی بود که با هلی‏کوپتر انجام می‏شد و البته برای این کار همه سر و دست می‏شکستند و عموما به صورت مشترک با نیروهای اطلاعات – عملیات این مأموریت‏ها اجرا می‏شد. خلبانان هوانیروز بسیار شجاع بودند به گونه‏ای که بچه‏های ما تحت تأثیر آنها قرار

می‏گرفتند. خلبانی بود به نام «ناصر» که عموما فرماندهی عملیات‏ها را به عهده داشت و بدون ترس تا عمق مواضع عراقی‏ها پیش‏روی می‏کرد و آنها را به موشک می‏بست. حتی در بعضی مواقع بر زمین می‏نشست و بچه‏ها از سنگرهای دشمن اسیر می‏گرفتند. یک بار نیز پس از انهدام موتوری عراقی‏ها در عمق 25 کیلومتری، به طرف پدافندی که هلی‏کوپترها را زیر آتش گرفته بود بر می‏گردند و در فاصله‏ای دورتر بر زمین می‏نشیند و نیروهای عملیاتی به طرف پدافند یورش برده پس از انهدام آن، خدمه را به اسارت می‏گیرند، در دارخوین عراقی‏های اسیر، مات مانده بودند که چه شده است…» (6).

در مجموع اقدامات عملیاتی علیه جبهه عراق در منطقه دارخوین تجربیات ارزنده‏ای را به دنبال داشت که اجرای عملیات فرمانده کل قوا اولین ثمره طیبه آن است.


1) در یکی از عملیات‏های شناسایی، نیروهای مستقر در سلمانیه که افرادی شجاع و کار کشته بودند در کمین دشمن قرار گرفتند. حمید علی دوستی – که در کمین مجروح شده بود و بعدا فرمانده گردان شد و به شهادت رسید – به همراه جواد جعفر پیشه موفق به عقب‏نشینی شدند. محسن موهبت هم که آینده‏ای بسیار درخشان برای او پیش‏بینی می‏شد مجروح شد و پس از چند ساعت در موقع انتقال به شرق کارون بر اثر خون‏ریزی زیاد به شهادت رسید و رضا رضاییان که در لحظه حمله دشمن مجروح شده بود به دست سربازان عراقی به شهادت رسیده و سر او را از بدن جدا کرده بودند. این واقعه در تاریخ 2 / 10 / 59 روی داد.

2) پیشین و سند شماره 453 / 504، روایت سردار حمید رئیسی.

3) خطوط دفاعی چهارگانه جبهه دارخوین در غرب کارون، هر یک با حداکثر پنجاه نیرو که با سلاح‏های انفرادی و چند قبضه آر. پی. جی. 7 مسلح شده بودند، تأمین می‏شد. محل استقرار، فاقد خاکریز بود و نیروها با کندن سنگرهایی در زمین، در نیم دایره‏ای به قطر 400 تا 500 متر، با استتار کامل از منطقه خود دفاع می‏کردند به همین خاطر مواضع ما در غرب کارون برای دشمن ناشناخته بود و عکس‏های هوایی هم اطلاعات جدیدی به آنها نمی‏داد.

4) توسط یک تیم از برادران «گروه چمران» موشکی ساختند که مسئولیت آن به عهده مهندس مجد بود. این موشک در دهلاویه آزمایش شد و در دومین آزمایش تکمیلی در دارخوین منفجر شد و دو نفر از برادران از جمله مهندس مجد به شهادت رسیدند.

5) از توان دشمن خارج بود که در مناطقی مانند غرب کارون و در منطقه‏ای به طول 130 کیلومتر، خطوط دفاعی منسجم که با یکدیگر الحاق داشته باشند ایجاد کند، لذا به صورت گردانی و گروهانی، مواضع خود را با فاصله‏های متناسب با حساسیت منطقه، تشکیل داده بود. این رخنه‏ها در مواضع عراقی‏ها باعث گردید نیروهای ما بتوانند از میان آنها عبور کرده و عملیات نفوذ انجام دهند. شناسایی‏هایی از این دست باعث شد اطلاعات ما از دشمن دقیق باشد و بتوانیم، ضمن استفاده کامل از سرپل غرب کارون در عملیات بیت المقدس، بهترین معابر وصولی به جاده استراتژیک اهواز – خرمشهر را در اختیار داشته باشیم، لذا در عملیات آزادسازی خرمشهر، کلیه نیروهای عراق در این مواضع، غافل‏گیر شده و به صورت کامل منهدم شدند.

6) مأخذ 29.

7) این برادران عبارت بودند از: غلامحسین استکی، عباس قادری، مصطفی تهرانی و احمد قوقه‏ای که در عملیات فرمانده کل قوا (21 / 3 / 60) به شهادت رسیدند. بشیر ابراهیمیان که فرمانده گردان شد و در عملیات بستان (8 / 9 / 60) به شهادت رسید. رضا جوادی که فرمانده گردان شد و در عملیات کربلای 5 (بهمن ماه 65) به شهادت رسید و سید حبیب الله اعتصامی که از قدیمی‏ترین و مؤثرترین نیروهای توپخانه سپاه بود و به فرماندهی تیپ 15 خرداد رسید و اکنون جانباز 70 درصد و از شهیدان زنده دوران جنگ تحمیلی است.