پس از عملیات طریق القدس، دشمن دچار نوعی آشفتگی روحی شد و در حالی که مرعوب و وحشت زده بود، هنوز درک روشنی از ویژگیهای تاکتیکی و عملیاتی نیروهای خودی نداشت. در چنین وضعیتی، دشمن قبل از آغاز عملیات فتح المبین، بر اساس شواهد
و قراین موجود و برخی منابع جاسوسی که در داخل ایران داشت، از اجرای این عملیات آگاهی یافت، لذا برای مقابله با آن، در 17 بهمن 1360 در تنگهی چزابه دست به حمله زد. گرچه این تهاجم تلفات بسیاری برای دشمن در برداشت، ولی موجب به تأخیر افتادن عملیات فتح المبین شد.
با افزایش فعالیت نیروهای خودی در منطقه عملیاتی فتح المبین و مقابله با دشمن در تنگهی چزابه، عراقیها تلاش بعدی خود را در 28 اسفند 1360، با هدف بر هم زدن سازمان رزم و رسیدن به خطوط پدافندی مستحکم، نیروهای خودی در منطقه جنوب شوش و دشت رقابیه آغاز کردند. انتخاب این منطقه برای حمله بر پایه درک دشمن از محورهای اصلی تهاجم نیروهای خودی بود؛ عراقیها میپنداشتند که چون امکان تک در ابعاد وسیع و عمیق برای ایرانیها وجود ندارد، به همین دلیل، عملیات اصلی آنها در محور شوش و یا پای پل نادری خواهد بود و در سایر محورها تلاش ایران برای پشتیبانی است. اظهارات اسیران عراقی، از جمله، گفتههای زیر دربارهی اهداف و محورهای تهاجم نیروهای خودی، نشان دهندهی درک دشمن از این عملیات بود:
»طرح حمله نیروهای اسلام به شکل زیر بود:
الف – تصرف مواضع لشکر دهم از طریق دشت سیپتون و رسیدن به جاده اصلی عین خوش – امامزاده؛
ب – تصرف مواضع لشکر یکم در مناطق رقابیه از کوه میشداغ به سمت جنوب و غرب و حرکت به سوی جاده اصلی فکه – شوش؛
ج – تصرف مواضع لشکر یکم در محورهای جاده اصلی (جبهه تیپ یکم و تیپ 93) و همچنین، تصرف جبهه در منطقه دوسلک و جبهه لشکر 10 در محور نادری و پاکسازی منطقه رادار؛
د- هدف اصلی، محاصره و از یکدیگر جدا ساختن یگانها و در نتیجه، نابودی و یا اسارت افراد آنها بود.«(1).
بدین ترتیب، ارتش عراق با هدف به تأخیر انداختن عملیات فتح المبین، در تاریخ 28 اسفند 1360 در منطقه جنوب شوش و دشت رقابیه دست به حمله زد. هجوم نیروهای عراقی به این منطقه سبب شد تا بسیاری از معابر نفوذی و محورهای عملیات کشف شده و بر مشکلات نیروهای خودی افزوده شود، ولی مقاومت این نیروها و همچنین، ناتوانی دشمن، مانع از آن شد که دشمن از این حملات بهرهبرداری کرده و ابتکار عمل را در دست گیرد.
1) مأخذ 39، صص 79 و 80.