آن چه از قرآن و نهجالبلاغه بر مىآید این است که عامل اساسى آغاز و پایان منحنى تمدنها و فرهنگها، خود انسان است. اگر انسان بتواند با رعایت اصول انسانى و رفتارهاى شایسته – که قرآن از آن به تقواى الهى یاد مىکند – به سپاسگزارى از نعمتهاى خدادادى و صلاح و اصلاح میان انسانها و تهذیب و عدالت و حرکت در مسیر کمال قدم بر دارد، موجبات تعالى و رشد تمدنها و فرهنگها فراهم خواهد شد. این معنى را در آیهى «و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض و لکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون» (1) مىتوان به خوبى دید. ولى اگر انسان جهت
ناسپاسى از نعمتها را به خود گیرد و آنها را در مواردى که شایستگى آن را ندارد استفاده کند و زمینهى ظلم و ستم و بىعدالتى را فراهم سازد، در واقع در مسیر زوال تمدنى و فرهنگى قدم برداشته و این یک سنت الهى است که در نظام آفرینش وضع شده است. این سنت و قاعدهى کلى را مىتوان در آیات شریفه ملاحظه نمود، مانند «ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمه انعمها على قوم حتى یغیروا ما بأنفسهم و ان الله سمیع علیم (2)» یعنى عقابى که خداوند معاقبین را به آن عذاب مىکند همیشه به دنبال نعمت الهى است که خداوند قبل از آن عقاب ارزانى داشته، به این طریق که نعمت را برداشته عذاب را به جایش مىگذارد و هیچ نعمتى از نعمتهاى الهى به نقمت و عذاب مبدل نمىشود مگر بعد از تبدل محلش، که همان نفوس انسانى است. پس نعمتى که خداوند آن را بر قومى ارزانى داشته، وقتى به آن قوم افاضه مىشود که داراى استعداد درونى شدند و وقتى آن را از آنها مى گیرد که استعداد درونىشان را از دست داده و
نفوسشان مستعد عقاب شده باشد. این خود یک قاعدهى کلى است در تبدل نعمت به نقمت و عقاب. از این جامعتر آیهى شریفهى «ان الله لا یغیروا ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم» است. (3).
بر اساس این سنت الهى، دگرگونى زندگى اقوامى که در ناز و نعمت بودهاند و سپس به فقر و تنگدستى رو آوردند، تنها با گناهانى که در روزگار عیش و نوش انجام دادهاند قابل توجیه است. «ایم الله ما کان قوم قط فى غض نعمه من عیش فزال عنهم الا بذنوب اجترحوها، لان الله لیس به ظالم للعبید و لو ان الناس حین تنزل بهم النقم و تزول عنهم فزعوا الى ربهم بصدق من نیایهم و وله من قلوبهم لرد علیهم کل شارد و اصلح لهم کل فاسد.» (4) همچنان که زوال و حفظ نعمت به کیفیت استفاده از آن برمىگردد، تداوم و توسعهى آن نیز به دادى حقوقى بر مىگردد که دارندهى نعمت به گردن وارد، چرا که در قاموس الهى در برابر هر نعمتى، حقى است که هر کس آن را بپردازد، خداوند آن نعمت را بیفزاید و هر که کوتاهى کند، خود را در خطر زوال قرار داده است. «ان الله تعالى فى کل نعمه حقا، ضمن اداه زاده منها و من قصر فیه خاطر بزوال نعمته.» (5).
1) سورهى اعراف، آیهى 96، «اگر مردم قریهها ایمان آورده و پرهیزکارى کرده بودند برکتهایى از آسمان و زمین به روى ایشان مىگشودیم، ولى تکذیب کردند، و ما نیز ایشان را به اعمالى که مىکردند مؤاخذه کردیم.» «برکات» به معناى هر چیز کثیرى از قبیل امنیت، آسایش، سلامتى، مال و اولاد است که غالبا انسان به فقدان آنها مورد آزمایش قرار مىگیرد. در جملهى «لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض» استعاره به کنایه به کار رفته، براى اینکه برکات را به مجرایى تشبیه کرده که نعمتهاى الهى از آن مجرا به آدمیان جریان مىیابد، باران و برف هر کدام در موقع مناسب و به مقدار نافع مىبارد، هوا در موقعش گرم و در موقعش سرد مىشود، و در نتیجه غلات و میوهها فراوان مىشود. البته این در موقعى است که مردم به خداى خود ایمان آورده و تقوا پیشه کنند و گرنه این مجرا بسته شده و جریان قطع مىگردد. جملهى «و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا» دلالت دارد بر اینکه افتتاح ابواب برکات به سبب ایمان و تقواى جمعیتهاست، نه ایمان یک نفر و دو نفر از آنها، چون کفر و فسق جمعیت، باز کار خود را مىکند؛ و جمله «و لکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون..» دلالت دارد بر اینکه عذابى که بر جمعیتها نازل مىشده به عنوان مجازات بوده است. در بیان قبلى هم این معنى را روشن و برهانى و اثبات کردیم که این گونه عذابها در حقیقت اعمال خود مردم است که به آنان بر مىگردد. (موسوى همدانى، ترجمه تفسیر المیزان، ج 8، صص 246 – 254(.
2) سوره انفال آیه 53، «و این بدان است که خدا تغییر دهندهى نعمتى که به قومى ارزانى داشته، نیست تا آنکه خود ایشان تغییر دهند آنچه را که در خودشان است (با علم به اینکه) خدا شنواى دانا است«.
3) موسوى همدانى، ترجمه تفسیر المیزان، ج 9، ص 132.
4) نهجالبلاغه، خطبه 178، فراز فراز 7(خداى را سوگند که دگرگونى زندگى هیچ یک از اقوامى را که در ناز و نعمت غرق بودهاند و به فقر و گرسنگى در افتادهاند، جز گناهانى که در روزگار عیش و نوش انجام دادهاند توجیهى ندارد؛ چرا که خدا نسبت به بندگانش ستم روا نمىدارد. آرى، اگر مردمان به هنگام فرود آمدن نعمت و فرو خشکیدگى سرچشمههاى نعمت، با انگیزههاى خالص به خداى خویش پناه آورند، خداوند هر نعمت گریزانى را برایشان باز مىگرداند، و هر گونه تباهى را به سودشان سامان مىبخشد.«.
5) نهجالبلاغه، کلمات قصار، شمارهى 244.