بار دیگر این استدلال به دلیل تنگناهایی که ایران در رابطه با دیگر کشورها دارد و نیز تمایل این کشور به بهبود اقتصاد با بهرهگیری از کمکهای خارجی شکل
میگیرد. (1) استدلال میشود که اگر ایران قرار است با کمک فنآوری خارجی به جداسازی یا غنی سازی اورانیوم پرداخته و به ساخت سلاحهای هستهای اقدام کند؛ این کار به روشنی نیازمند زیر بنای علمی و فنی گسترده و در عین حال پنهانی و با بهرهگیری از سرمایهگذاریهای عظیم مادی است. در نتیجه، انجام این کار در حالی که برای بازسازی اقتصادی جنگ زده کشور تلاش میشود، بی شک مخرب خواهد بود. صنایع دفاعی هستهای زیرزمینی تنها میتواند منابع مادی را جذب کند بدون آن که اثرات چندان مثبتی داشته باشند، برای مثال از نرخ بیکاری بکاهند. راهکار خرید فناوری پیچیدهتر نیز از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نیست چرا که بر تمایل و نیاز ایران به جذب سرمایه خارجی تأثیر میگذارد. به علاوه، واقعیت دیگر آن است که سخنراندن دربارهی خرید فنآوری هستهای آسانتر است تا عمل کردن به آن. برای مثال، پاکستان دلایل زیادی دارد که تکنولوژی خود را در اختیار ایران قرار ندهد. این کشور، به عنوان یک قدرت هستهای به طور رسمی اعلام نشده بین دو منطقه بسیار بی ثبات جهان واقع شده است و نمیخواهد رفتار غیر مسئولانهای داشته باشد و در نتیجه، خطر احتمال وضع تحریمهای بیشتر علیه خود را بپذیرد. منافع اقتصادی قزاقستان – کشوری که نامش در رابطه با خرید سلاحهای هستهای تاکتیکی و یا قطعات این سلاحها بر سر زبانهاست – نیز آن قدر زیاد است (از نظر نیاز به سرمایه خارجی) که خطر وارد شدن در این حوزه را نمیتواند به جان بخرد.
1) برای یک نمونه از این نوع استدلالها ر. ک. مقالهی شهابی و فرهی. این موضع همچنین به وسیله جلیل روشندل اتخاذ گردیده که سرپرستی پروژهای دربارهی تأثیر سلاحهای هستهای را در دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی به عهده دارد. ارتباطات شخصی، دسامبر 1999.