هر مرخصی شامل مقداری اشتیاق و مقداری انزجار است. اشتیاق در ملاقات خانواده و صله رحم و انزجار از ناهنجاریهای شهر. از بیگانه بودن شهریها با جنگ. ازدهن کجی بعضیها به جنگ.
روزهای اول و دوم مرخصی شیرین است، ولی از روز سوم و چهارم به بعد باید متحمل ضربههایی سنگین به روح خود باشی. بعضی تو را محکوم میکنند برخی تو را مجنون میدانند. عدهای تو را قابل ترحم و خیر تو را در خانه نشینی میدانند. گروهی نیز معتقدند وظیفهی تو پایان یافته و حضور مجدد تو ضرورتی ندارد.
محل کار هم مزاحم اعزام تو هستند و برایت خط و نشان میکشند. اداره و کارخانه با اعزام تو مخالف است. ولی باید مقاومت کنی. هم دشمن دانا دارد هم دوست نادان. عدهای هم دنبال منافع خویشاند. جلوتر از نوک دماغ خود را نمیبینند. به همه چیز با عقل محدود خود مینگرند. به دیگران اعتماد کمتری دارند و حتی حضور در جبهه را تفسیر به رأی میکنند. خدا رحم کند.
شهر همچنان مسحور کالاهای فرنگی است. تعدادی هم شبها ناخواسته از طریق تلویزیون شاهد اعزام نیرو به جبههاند. عدهای هم با بالا و پایین شدن
بهای ارز و کالاهای لوکس متوجه تحرکات نظامی در جبهه میشوند. البته در مقابل این افراد، مسلمانان هوشیاری وجود دارند که به جنگ کمک میکند و برای آن دل میسوزانند. از خانوادههای شهید تجلیل میکنند. به تجهیز رزمندههایی میپردازند و در هر فرصت که پیش آید، در جبهه هم حاضر میشوند. ضمن اینکه در همین گروه، افرادی هستند که حاضرند همه گونه کمک کنند، ولی ظاهرا میترسند پا به جبهه بگذارند! جلوی رفتن فرزندانشان را هم میگیرند. جان عزیز است؛ حفظ آن هم برای چنین افرادی واجب و شاید واجبتر از اسلام!؟
اگر چه یافتن راه حق چندان مشکل نیست، اما گام نهادن در آن سخت است. باید از خیلی چیزها لباس و منزل و ماشین و پول و… چشم پوشید. خورد و خوراک هم محدود است. نان و پنیر هم جزو غذای رسمی قرار میگیرد و باید تحمل گرسنگی را داشته باشی.
رزم شبانه و خشم شبانه، خواب را از تو می گیرد و ساعتها باید در دل شب و در سیاهی مطلق راهپیمایی کنی. به سوی رگبار گلولهها بدوی و اتاق گاز را تحمل کنی. تجهیزات زیادی را به خود ببندی و خود را برای شب حمله آماده سازی.
چشم از مادیات بپوشی و با معنویات زندگی کنی. برای خواندن زیارت عاشورا، دعای کمیل و ابوحمزه ثمالی، وقت بگذاری. قلبت را بشکنی و برای اباعبدالله الحسین گریه کنی. از گناهان توبه کنی و خود را به حالت خوف و رجا برسانی. از ملامت ملامتگران غیر خدایی عقب نشینی و آمادهی پذیرش هر گونه بلا باشی. آیا طاقت دیدن پیکر بیسر شهیدی را داری؟ آیا میتوانی دست و پای جدا شدهی شهیدی را جمع آوری کنی؟ آیا توان آن را داری که شاهد جان دادن بهترین دوستانت باشی؟ آیا میتوانی سوزش ترکشی را بر اندام خود تحمل کنی؟ با دیدن خون چه احساسی خواهی داشت؟ اگر چند روز غذا نخوری چه؟
اگر دستور عقب نشینی شنیدی چه؟ اگر مجبور شدی برای خنثی کردن مین، به روی آن بخوابی چه؟ آیا طاقت سیلی افسر تنومند عراقی را به هنگام اسارت داری؟ آیا میتوانی پس از یک هفته جنگ و مبارزه، باز هم 10 کیلومتر بدوی. آیا میدانی بسیجیها هم گاهی در مقابل مشکلات در دل خود گریه میکنند؟ آیا افتادن با بدن مجروح در میان نیروهای خودی و دشمن گریه ندارد؟ آیا میتوانی در شبهای سرد کردستان، پیکر پاک دوست شهیدت را برای گرم شدن به روی خود بیندازی؟ آیا میتوانی جاری شدن خون از گوش آرپی جی زن را ببینی و دم برنیاوری؟ آیا دیدن مجروحی که خود دست قطع شدهاش را حمل میکند، طاقت نمیخواهد؟ آیا میتوانی پاهای ورم کرده رزمندهای را از چکمهی خونینش خارج کنی؟
به خدا جنگ سخت است. آنها که جنگ را ندیدهاند نباید در مورد جنگ قضاوت کنند. همهی جنگها مشکل است، ولی این جنگ، مقابله ایمان و بدنهای عریان با کفر و سلاحهای مجهز است. محاصرهی اقتصادی کمر مردان جنگ را شکسته. مسئولان و فرماندهان، شبانه میگریند. همه تحت فشارند. ولی باید ایستاد. در صدر اسلام وضع از این هم مشکلتر بوده. دوران شعب ابیطالب غیر قابل توصیف است. اسلام با خون دل به دست ما رسیده است. هزاران شیعه در لابلای دیوار کاخ ستمگران، دفن شدهاند. هزاران نفر در راه اسلام به شهادت رسیدهاند. پیامبر خون دلها خورده، دندان مبارکش شکسته، دل او را آزردهاند.
علی را خانه نشین و شهید کردند. حسن و حسین را شهید کردند. ائمه اطهار را شهید کردند. اسلام مظلوم است. باید خون دل خورد. باید دست و پا داد. شهید داد. مطیع بود. عملیات کرد. دل امام را شاد نمود و در راه دین خدا استقامت کرد. امید است آیندگان با جنگ، عارفانهتر برخورد کنند. بیشتر کشورها کنار کشیدهاند. و بسیاری از آنها به دشمن کمک میکنند. فقط خودمان هستیم و خودمان. آن هم با چند گروه کج و معوج. یاران راستین اندکاند، ولی خدا به اینها برتری خواهد داد. خدا صالحین را وارث زمین میگرداند. تعداد مطرح نیست،
مهم راهی است که در آن قرار گرفتهایم و باید تا آخر برویم.
هنوز بخشی از خاک ایران عزیز در اشغال دشمن است. غرور اسلامی و ملی ما اجازه نمیدهد، دشمن در سرزمین ما باشد. ما هم برای عقایدمان میجنگیم و هم ارزشهای ملی را پاس میداریم.
اسلام جغرافیا ندارد. مرزهای فکری اسلام، سر تا سر جهان است، خاک هم وسیلهای است و هدف اصلی پیشبرد اهداف اسلامی است. ما مؤلفههای قدرت را میشناسیم و اهمیت سرزمین را میدانیم. تفکر اسلام تا عمق جنگلهای آمازون پیش میرود، در سرزمین آلاسکا هم اقتدار دارد. چشم بادامیها را هم هدایت میکند. در عین حال، اسلام برای جغرافیای طبیعی هر کشور ارزش نیز قائل است و برای آن هم قانون دارد. تجاوز به خاک دیگران را نمیپسندد و کشته شدن در راه آزادی سرزمین را مقدس میداند.
امروز باید ایران اسلامی از لوث وجود صدامیان کافر پاک شود. اسلام، اجازه نمیدهد مسلمین خوار و حقیر شوند. از دست دادن سرزمین ذلت و باعث ضعف اسلام و مسلمین است. باید متجاوز سرکوب و مرزهای جغرافیایی آزاد شود. ما هم برای اسلام میجنگیم و هم برای ایران. ایرانی که اسلامی شده و امام خمینی در رأس آن قرار گرفته و از سربازانش میخواهد تا خاک جمهوری اسلامی آزاد کنند. باید محکم، با اراده و با یاد خدا برای شکست دشمن به مبارزه ادامه داد.