جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

آمادگی برای اجرای عملیات

زمان مطالعه: 4 دقیقه

علی‏رغم مشکلات برون منطقه‏ای،جبهه دارخوین به سرعت خود را برای عملیات آماده می‏کرد. در هفت، هشت ماهی که از استقرار نیروها در این جبهه می‏گذشت، ساختار یک تیپ سازمانی شکل گرفته بود و کلیه واحدها و معاونت‏های تخصصی توانسته بودند، ضمن آموزش‏های لازم، کادرسازی قابل توجهی بکنند. جدای از طرح مانور و اقداماتی تاکتیکی، آموزش نیروها، سازمان‏دهی آنها برای عملیات و تأمین مهمات مورد نیاز دغدغه‏های اصلی مسئولان منطقه بود که مناسب است به آن اشاره شود:

الف) سازمان‏دهی: ابتدا نیروهای تازه وارد جایگزین نیروهای قدیمی در خطوط مختلف پدافندی شدند و نیروهای قدیمی در قالب سه گروهان 90 نفره سازمان‏دهی شدند. هر گروهان دارای چهار دسته 22 نفره بود که سه دسته آنها عملیاتی و یک دسته آن پشتیبانی رزم بودند. هر دسته به حداقل دو قبضه آر. پی. جی. 7 و یک قبضه تیربار مسلح بود و بقیه نیروها دارای اسلحه انفرادی بودند. این ساختار که دارای انعطاف‏پذیری زیادی بود، تا پایان جنگ در سازمان‏دهی گردان‏های پیاده، و بعضا با تغییرات جزئی، مورد استفاده قرار گرفت. هر چند نیروهای جبهه دارخوین بعد از عملیات ثامن الائمه به طور رسمی تیپ امام حسین (ع) را تشکیل دادند ولی قبل از عملیات فرمانده کل قوا این توان به صورت بالقوه وجود داشت.

ب) آموزش: هر چند نیروهای سازمان‏دهی شده به خاطر حضور در کردستان و استقرار چندین ماهه در خط مقدم از آموزش مناسب برخوردار بودند و اعتماد به نفس کامل برای اجرای عملیات داشتند، اما برنامه آموزشی فشرده و سنگینی تهیه شد که هدایت و اداره آن به «رضا حبیب‏اللهی» (1) واگذار گردید.

آمادگی جسمانی به حدی رسید که هر نیرو قادر بود 30 کیلومتر بدود. تیراندازی با سلاح‏های مختلف و آموزش تاکتیک‏های نبرد و عملیات پیاده، بخشی از آموزش بود. مسئولان واحدهای مختلف مخابرات، ادوات، دیده‏بانی، تخریب و غیره نیز در حد توان تخصص‏های گوناگون را به نیروها آموزش می‏دادند. این آموزش فشرده، نیروهای جبهه دارخوین را در تخصص‏های مختلف آزموده کرد و این زمینه مناسبی برای رشد بعدی آنها شد.

ج) تأمین مهمات: شاید مهم‏ترین دغدغه مسئولان، نداشتن مهمات کافی برای اجرای عملیات بود. در این زمان، سلاح‏های معمولی مانند کلاش و آر. پی. جی در حد سازمان‏دهی گروهی تهیه شده بود ولی تأمین مهمات سلاح‏هایی مانند خمپاره انداز 81 و 120 میلی‏متری بسیار مشکل بود و با توجه به برخورد بنی‏صدر، این کمبود و بی‏توجهی همچنان ادامه داشت:

»ما تجهیزاتی نداشتیم. در استانداری سابق اهواز محلی بود که حضرت آیت‏الله خامنه‏ای و شهید چمران آن جا بودند. خود من خدمت ایشان می‏رسیدم می‏گفتم: ما از جبهه دارخوین آمدیم. تجهیزات نداریم. آر. پی. جی نداریم، خمپاره نداریم، بی‏سیم نداریم. و واقعا هم چیزی نداشتیم و آن زمان بنی‏صدر اعتقادی به جنگ مردمی نداشت. با این حال حضرت آیت‏الله خامنه‏ای با نفوذی که در ارتش داشتند برای ما آر پی جی، خمپاره و هر چیزی که امکان داشت، تهیه می‏کردند.» (2).

در بسیاری از مواقع مسئولان رده پایین ارتش به خاطر دلسوزی و احساس مسئولیت حواله‏های مهمات جبهه را – که انگشت شمار بود – در حد بسیار بیش‏تری تحویل می‏دادند ولی این کافی نبود و پی‏گیری‏ها برای تهیه سلاح و مهمات ادامه داشت. از سوی دیگر این مسئله مطرح بود که با وجود این کمبود آر. پی. جی، چگونه نیروهای تک‏ور، تانک و نفربرهای دشمن را منهدم کنند. طرح‏های زیادی ارائه شد تا بالاخره ساختن کوکتل مولوتف بیش‏تر مورد توجه قرار گرفت:

»… کار شروع شد، شیشه‏ها آب لیمو ارزش زیادی پیدا کرده بود. دو، سه نفر از نیروها مانند قبل از انقلاب، شروع به پر کردن شیشه‏ها کردند و مانند بطری آب غوره آنها را کنار ایستگاه دارخوین، توی آفتاب چیده بودند. با این تفاوت که از هر کدام یک تکه طناب یا پارچه بدقواره بیرون زده بود. برای جلوگیری از شکستن آنها در زمان عملیات هم فکری شد، داخل کوله‏پشتی‏ها را به وسیله برزنت به شش قسمت تقسیم‏بندی کردیم. حالا غیر از رزمندگانی که کوله آر. پی. جی حمل می‏کردند، بعضی‏ها که کله نترسی داشتند کوله «کوکتل مولوتف» حمل می‏کردند. پس در سازمان هر دسته،یکی دو نفر «کوکتل مولوتف‏چی» هم باید اضافه می‏کردیم…» (3).

این امر، برای ما که مسائل موجود و ریشه بحران داخلی را فهمیده بودیم قابل هضم بود، عملیات ما متکی به «جنگ چریکی» شده بود؛ یعنی شرایط سخت را پذیرفته و به قول معروف پیه آن را به خود مالیده بودیم. این کمبودها و ناهماهنگی در میان رزمندگان جبهه خودی و توزیع نامناسب تسلیحات، نتیجه اولویت بخشیدن پیروزی در جبهه سیاسی و در مرتبه بعدی قرار گرفتن مقابله با دشمن مهاجم، در تفکر و اهداف بنی‏صدر بود:

»مقام معظم رهبری، حضرت آیت‏الله خامنه‏ای در خاطرات خود از گزارش فرماندهان در جلسه شورای عالی دفاع، در مورد میزان موجودی سلاح، به عنوان یک خاطره تلخ نام می‏برند. در این جلسه مسئولین و فرماندهان ارتش متفقا گفته بودند ایران برای 20 تا25 روز بیش‏تر سلاح و مهمات ندارد.

امام خمینی پس از شنیدن گزارش سلاح‏های موجود در ارتش، فرموده بودند: «بدانید اسلحه و مهماتی که در کشور از پیش ذخیره شده، برای مقابله با کشوری مثل شوروی تعبیه شده، خیلی بیش از این حرف‏ها، ما سلاح و مهمات داریم.» در ادامه بررسی‏ها مشخص شد که امکانات زیادی وجود دارد که یا از آنها بی‏اطلاع بودند، یا گزارش نادرست داده می‏شد.» (4).

در هر حال، با نزدیک شدن زمان عملیات، هماهنگی نسبتا خوبی برای تأمین مهمات مورد نیاز با برادران ارتش به وجود آمد و با حذف بنی‏صدر از فرماندهی کل قوا، قبل از شروع عملیات، این هماهنگی در بهترین صورت ممکن به عمل آمد.


1) شهید رضا حبیب‏اللهی در حین آموزش، چند روز قبل از عملیات مجروح گردید که به قطع دست او از ناحیه مچ انجامید. او از بهترین نیروهای دفاع مقدس و از لحاظ توان عملیاتی در حد بسیار بالایی بود. با تشکیل سپاه سوم صاحب الزمان به عنوان مسئول عملیات انتخاب گردید و در عملیات والفجر مقدماتی، با وجود مسئولیت در رده سپاه، بسیجی‏وار به شهادت رسید و مفقود الاثر گردید.

2) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، سند شماره 453 / 497، روایت سردار رحیم صفوی.

3) مأخذ 1.

4) محمد درودیان، جنگ، بازیابی ثبات، ص 118، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، تهران، زمستان، 1378.