علیرغم مشکلات برون منطقهای،جبهه دارخوین به سرعت خود را برای عملیات آماده میکرد. در هفت، هشت ماهی که از استقرار نیروها در این جبهه میگذشت، ساختار یک تیپ سازمانی شکل گرفته بود و کلیه واحدها و معاونتهای تخصصی توانسته بودند، ضمن آموزشهای لازم، کادرسازی قابل توجهی بکنند. جدای از طرح مانور و اقداماتی تاکتیکی، آموزش نیروها، سازماندهی آنها برای عملیات و تأمین مهمات مورد نیاز دغدغههای اصلی مسئولان منطقه بود که مناسب است به آن اشاره شود:
الف) سازماندهی: ابتدا نیروهای تازه وارد جایگزین نیروهای قدیمی در خطوط مختلف پدافندی شدند و نیروهای قدیمی در قالب سه گروهان 90 نفره سازماندهی شدند. هر گروهان دارای چهار دسته 22 نفره بود که سه دسته آنها عملیاتی و یک دسته آن پشتیبانی رزم بودند. هر دسته به حداقل دو قبضه آر. پی. جی. 7 و یک قبضه تیربار مسلح بود و بقیه نیروها دارای اسلحه انفرادی بودند. این ساختار که دارای انعطافپذیری زیادی بود، تا پایان جنگ در سازماندهی گردانهای پیاده، و بعضا با تغییرات جزئی، مورد استفاده قرار گرفت. هر چند نیروهای جبهه دارخوین بعد از عملیات ثامن الائمه به طور رسمی تیپ امام حسین (ع) را تشکیل دادند ولی قبل از عملیات فرمانده کل قوا این توان به صورت بالقوه وجود داشت.
ب) آموزش: هر چند نیروهای سازماندهی شده به خاطر حضور در کردستان و استقرار چندین ماهه در خط مقدم از آموزش مناسب برخوردار بودند و اعتماد به نفس کامل برای اجرای عملیات داشتند، اما برنامه آموزشی فشرده و سنگینی تهیه شد که هدایت و اداره آن به «رضا حبیباللهی» (1) واگذار گردید.
آمادگی جسمانی به حدی رسید که هر نیرو قادر بود 30 کیلومتر بدود. تیراندازی با سلاحهای مختلف و آموزش تاکتیکهای نبرد و عملیات پیاده، بخشی از آموزش بود. مسئولان واحدهای مختلف مخابرات، ادوات، دیدهبانی، تخریب و غیره نیز در حد توان تخصصهای گوناگون را به نیروها آموزش میدادند. این آموزش فشرده، نیروهای جبهه دارخوین را در تخصصهای مختلف آزموده کرد و این زمینه مناسبی برای رشد بعدی آنها شد.
ج) تأمین مهمات: شاید مهمترین دغدغه مسئولان، نداشتن مهمات کافی برای اجرای عملیات بود. در این زمان، سلاحهای معمولی مانند کلاش و آر. پی. جی در حد سازماندهی گروهی تهیه شده بود ولی تأمین مهمات سلاحهایی مانند خمپاره انداز 81 و 120 میلیمتری بسیار مشکل بود و با توجه به برخورد بنیصدر، این کمبود و بیتوجهی همچنان ادامه داشت:
»ما تجهیزاتی نداشتیم. در استانداری سابق اهواز محلی بود که حضرت آیتالله خامنهای و شهید چمران آن جا بودند. خود من خدمت ایشان میرسیدم میگفتم: ما از جبهه دارخوین آمدیم. تجهیزات نداریم. آر. پی. جی نداریم، خمپاره نداریم، بیسیم نداریم. و واقعا هم چیزی نداشتیم و آن زمان بنیصدر اعتقادی به جنگ مردمی نداشت. با این حال حضرت آیتالله خامنهای با نفوذی که در ارتش داشتند برای ما آر پی جی، خمپاره و هر چیزی که امکان داشت، تهیه میکردند.» (2).
در بسیاری از مواقع مسئولان رده پایین ارتش به خاطر دلسوزی و احساس مسئولیت حوالههای مهمات جبهه را – که انگشت شمار بود – در حد بسیار بیشتری تحویل میدادند ولی این کافی نبود و پیگیریها برای تهیه سلاح و مهمات ادامه داشت. از سوی دیگر این مسئله مطرح بود که با وجود این کمبود آر. پی. جی، چگونه نیروهای تکور، تانک و نفربرهای دشمن را منهدم کنند. طرحهای زیادی ارائه شد تا بالاخره ساختن کوکتل مولوتف بیشتر مورد توجه قرار گرفت:
»… کار شروع شد، شیشهها آب لیمو ارزش زیادی پیدا کرده بود. دو، سه نفر از نیروها مانند قبل از انقلاب، شروع به پر کردن شیشهها کردند و مانند بطری آب غوره آنها را کنار ایستگاه دارخوین، توی آفتاب چیده بودند. با این تفاوت که از هر کدام یک تکه طناب یا پارچه بدقواره بیرون زده بود. برای جلوگیری از شکستن آنها در زمان عملیات هم فکری شد، داخل کولهپشتیها را به وسیله برزنت به شش قسمت تقسیمبندی کردیم. حالا غیر از رزمندگانی که کوله آر. پی. جی حمل میکردند، بعضیها که کله نترسی داشتند کوله «کوکتل مولوتف» حمل میکردند. پس در سازمان هر دسته،یکی دو نفر «کوکتل مولوتفچی» هم باید اضافه میکردیم…» (3).
این امر، برای ما که مسائل موجود و ریشه بحران داخلی را فهمیده بودیم قابل هضم بود، عملیات ما متکی به «جنگ چریکی» شده بود؛ یعنی شرایط سخت را پذیرفته و به قول معروف پیه آن را به خود مالیده بودیم. این کمبودها و ناهماهنگی در میان رزمندگان جبهه خودی و توزیع نامناسب تسلیحات، نتیجه اولویت بخشیدن پیروزی در جبهه سیاسی و در مرتبه بعدی قرار گرفتن مقابله با دشمن مهاجم، در تفکر و اهداف بنیصدر بود:
»مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای در خاطرات خود از گزارش فرماندهان در جلسه شورای عالی دفاع، در مورد میزان موجودی سلاح، به عنوان یک خاطره تلخ نام میبرند. در این جلسه مسئولین و فرماندهان ارتش متفقا گفته بودند ایران برای 20 تا25 روز بیشتر سلاح و مهمات ندارد.
امام خمینی پس از شنیدن گزارش سلاحهای موجود در ارتش، فرموده بودند: «بدانید اسلحه و مهماتی که در کشور از پیش ذخیره شده، برای مقابله با کشوری مثل شوروی تعبیه شده، خیلی بیش از این حرفها، ما سلاح و مهمات داریم.» در ادامه بررسیها مشخص شد که امکانات زیادی وجود دارد که یا از آنها بیاطلاع بودند، یا گزارش نادرست داده میشد.» (4).
در هر حال، با نزدیک شدن زمان عملیات، هماهنگی نسبتا خوبی برای تأمین مهمات مورد نیاز با برادران ارتش به وجود آمد و با حذف بنیصدر از فرماندهی کل قوا، قبل از شروع عملیات، این هماهنگی در بهترین صورت ممکن به عمل آمد.
1) شهید رضا حبیباللهی در حین آموزش، چند روز قبل از عملیات مجروح گردید که به قطع دست او از ناحیه مچ انجامید. او از بهترین نیروهای دفاع مقدس و از لحاظ توان عملیاتی در حد بسیار بالایی بود. با تشکیل سپاه سوم صاحب الزمان به عنوان مسئول عملیات انتخاب گردید و در عملیات والفجر مقدماتی، با وجود مسئولیت در رده سپاه، بسیجیوار به شهادت رسید و مفقود الاثر گردید.
2) مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، سند شماره 453 / 497، روایت سردار رحیم صفوی.
3) مأخذ 1.
4) محمد درودیان، جنگ، بازیابی ثبات، ص 118، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، تهران، زمستان، 1378.