تمام اردوگاه برای عملیات خیز برداشته است. روز از نیمه گذشته و گرمای بعدازظهر کاهش یافته. معلوم نیست وسعت اردوگاه اسلام چقدر است، ولی میتوان دریافت که هر مسلمانی در اردوگاه آن قرار دارد، از بهترین بندگان خداست. اینجا کمتر از عرفات و مشعر و منی نیست. » کل یوم عاشورا و کل أرض کربلا » . در اینجا مصداق عینی دارد. این جا محل شناخت و معرفت الهی است. اصلا اینجا هم کربلا است هم عرفات و هم جبهه. باز هم از بالا نگاه کن. بندگان مخلص را میبینی که دست از همه چیز شسته و خود را در وادی عشق گم کردهاند. اینها از تمام بندها رها شدهاند و هیچ چیز جلودار حرکت آنها نیست.
آمدهاند تا جاوید شوند. میروند تا جاودانه گردند. هر کدام از اینها به اندازهی یک دشت سبز حماسه میآفریند. همه منتظرند و شب را آرزو میکنند.
تعدادی از این عزیزان امشب را شب آخر زندگیشان میدانند. بسیاری از آنها میدانند این آخرین روزی است که میبینند و فردا شهید میشوند. هر کس به نفس خود آگاه است و میتواند خود را در آیینهی لطف خداوندی برانداز کند، و خدا کریم است. امشب سفرهای گسترده میشود که انبیا آرزو داشتند بر سر این سفره میهمان شوند و از آن توشهای بردارند. و چه انسانهایی که با همهی برو و
بیاهاشان خدا به آنها اجازه نداده است به این سرزمین بیایند و در آن عقبها در تار و پود زندگی مادی گم گشتهاند و دنیا آنها را غافل کرده است. اینجا اردوگاه اسلام است. اینجا وادی امتحان است. خداوند تبارک و تعالی در این سرزمین بندگانش را امتحان میکند. پس استوار و مقاوم باش. پریشان مباش. دل به خدا بند. خود را رها کن. ذکر خدا بگو. یاد مصیبت اهل بیت باش. با کربلا سخن بگو. در این بیابان دنبال قافلهای باش که زینب جلودار آن است. بیابانهای مدینه را به یادآور که امامان شیعه در آن کشت میکردند و بیل میزدند. شهیدانی را تجسم کن که در صدر اسلام خون دادند تا اسلام ناب محمدی به دست تو برسد. امامی را به یادآور که در گوشهی جماران، چشم امید به تو دوخته و لحظهای از دعا برای تو غافل نیست و بر دست و بازوی پرتوان تو بوسه میزند. اینجا وادی عشق است. آماده شو. شب نزدیک است. در چند قدمی تو. راهی نمانده. وسایلت را آماده کن. دلت را آماده کن. آمادهی پرواز شو. برای انجام فرمان خدا آماده باش. از فرماندهات اطاعت کن. غافل مشو. نترس و سر را به خدا بسپار.
هر کس مشغول تدارک آخرین مراحل کار است و خود را برای نبرد با دشمنان بعثی آماده میکند. در داخل سولهها و سنگرها غوغایی است. حالتهای عرفانی بیش از هر چیز توجه انسان را به خود جلب میکند. اگر چه نماز خواندن و وصیت نوشتن بازار داغی دارد، ولی زیباترین حالت، مخصوص بچههایی است که آماده پرواز شدهاند و با چهرهای نورانی به دیگران روحیه میدهند. حالتی خاص دارند. حرفهای قشنگی میزنند. لبخند بر لب دارند و ذکر میگویند. عمیق نگاه میکنند و دنیا را به بازی گرفتهاند. در گوشهای تکیه داده و با دیگران مزاح میکنند. اصلا قابل وصف نیستند.
میروی و گوشهای مینشینی. به ساعتی بعد فکر میکنی. چه خواهد شد؟ چه باید بکنی؟ عراقیها کجایند؟ ما کجاییم؟ آیا به اندازهی کافی آمادهای؟ آیا به مرحلهی یقین و توکل رسیدهای؟ آیا از مرگ میترسی؟ از جراحت؟ از اسارت چطور؟ آیا آمادگی نظامی داری؟ آیا اسلحهات آماده است؟ آیا تجهیزاتت محکم
و خوب است؟ بقیه را نگاه کن. دیگران خیلی خوشحالاند. معلوم است که آماده شدهاند. عدهای هم مشغول آماده شدن هستند.
بهتر است قرآن بخوانی. هیچ چیز زیباتر از تلاوت قرآن نیست. هر سورهای که میخواهی بخوان. اما سورهی » واقعه » ، یس و الرحمن با آدم حرف میزند. قرآن به انسان دلگرمی میدهد.
تو قرآن میخوانی و دیگران نیز قرآن میخوانند. معلوم نیست چرا دوست داری گریه کنی. خیلی باصفاست. همین طور که قرآن تلاوت میکنی صحنههای عاشورا از نظرت میگذرد و دوست داری بر اباعبدالله الحسین گریه کنی. روحت لطیف شده. خدا به تو اشک روان و سوز دل داده است. بازی دنیا تمام میشود و همه در چند قدمی خدا هستند. اگر خدا بخواهد، میروی پیش حسین (ع) و اگر نخواهد باید بمانی و منتظر باشی. منتظر عملیات بعدی برای شهادت یا پیروزی. منتظر مهدی (عج(. اگر خدا بخواهد پیروز میشوی و اسلام و انقلاب و امام از تو راضی خواهند شد. پس اول باید جنگید. چه شهید بشوی و چه پیروز در هر دو صورت پیروزی.
انشاءالله پیروزی نزدیک است و آن چنان که خدا در قرآن وعده فرموده است نصر و پیروزی نزدیک است. ولی در هر حال هر عملیات احتیاج به شهید دارد و انشاءالله ما جزو شهیدان آن باشیم. چند بار از سنگر خارج میشوی و به آسمان نگاه میکنی. همچنان ابری است و گرد و غبار فضا را پر کرده. تو چه میدانی. شاید این شروع امدادهای غیبی باشد. انشاءالله خدا نشانههای قدرت خود را در این عملیات نمایان خواهد کرد. اکثر بچهها قبل از غروب کامل، وضو میگیرند و خود را برای – شاید – آخرین نماز آماده میکنند. هر چه به غروب نزدیکتر میشویم، صدای رفت و آمد و هیاهو در بیرون از سنگر و سولهها بیشتر میشود. از قرار معلوم تمام یگانها و لشکرهای عمل کننده از روز پیش خود را به این منطقه رساندهاند. و حالا که هوا تاریک میشود، از سنگرها بیرون میآیند و خود را برای رفتن به نقطههایی از خط مقدم آماده میکنند. نماز مغرب و عشاء را
با پوتین میخوانیم و شام را به صورت سرپایی میخوریم. عدهای از بچهها دیگر غذا نمیخورند و آب نمیآشامند، زیرا معتقدند که باعث ناراحتی در عملیات میشود و ترجیح میدهند گرسنه باشند.