اصطلاح آسیبشناسى در همهى رشتههاى علوم، اعم از کاربردى و انتزاعى، پایه و غیر پایه، تجربى و طبیعى، انسانى و غیرانسانى، و به ویژه در روانشناسى و تعلم و تربیت کاربرد خاص خود را دارد.
آسیبشناسى در زمینهى فرهنگى اصولا به مطالعه و بررسى دقیق عوامل زمینهساز، پدید آورنده و یا ثبات بخش فرهنگى و آفتها و آسیبهاى موجود در آن مىپردازد. به عبارتى آسیبشناسى فرهنگى به بررسى آفات و آسیبهایى مىپردازد که رنگ و لعاب فرهنگى دارند و عناصر شکل دهنده و سازندهى عادات، رفتارها و کنشهاى رایج افراد یک جامعه را تحت تأثیر خود قرار مىدهند. (1).
سرعت انتقال دادهها و اطلاعات علمى و فرهنگى، به گونهاى است که گویا مرزهاى زمانى و مکانى را درنوردیده و در اندک زمانى فراتر از مرزهاى جغرافیایى، فرهنگهاى اصیل و غیر اصیل ساکنان کرهى خاکى را تحت سیطره، نفوذ و تاثیر سازنده و یا ویرانگر خود قرار داده است. از آنجا که فرهنگ هر قوم و ملت خمیر مایهى حیات ادبى و سرچشمهى تراوش دانش و معرفت و از
ارکان بقا و ثبات آن به شمار مىرود، شناخت به روز آسیبها و آفتها و بیمارىهاى فرهنگى به منظور پیشگیرى و یا درمان مناسب و به موقع و یا حداقل اعلام هشدار در مقابل تهاجم فرهنگى خسارت بار بیگانگان امرى مهم و ضرورى است و لحظهاى درنگ و کوتاهى در آن، جامعه را دچار بحران هویتگرایى خواهد نمود.
همان گونه که یک کشاورز باید به موقع به دفع آفات کشت خویش بپردازد، و گرنه زحمت بیهودهاى متحمل گردیده است بدون این که حاصلى مطلوب برداشت کرده باشد، یک فرهیختهى فرهنگشناس و یا یک آسیبشناس فرهنگى نیز باید به هنگام، نسبت به دفع و رفع آفات و سموم و ویروسهاى فرهنگى اقدام مقتضى و مناسب را انجام دهد.
فرهنگ، کانون بهداشت زیستى – محیطى و جسمى – روانى فرد و جامعه و شاخص سلامت فردى و اجتماعى است. چنان چه این کانون از سرچشمه و نهاد، سالم و پاک و پیراسته بماند محصول و تولید آن نیز پاکیزه و آراسته خواهد بود، ولى اگر سرچشمه و مسیر جریان فرهنگ بر بستر زندگى فردى و اجتماعى را گل ولاى و رسوبات و آلودگىهایى فراگیرد، آسیبها و آفتهاى فرهنگى یکى پس از دیگرى سر مىرسند و دامن فرد و جامعه را آلوده مىسازند. (2).
1) رهنمایى، سیداحمد، آسیب شناسى فرهنگى، نشریه معرفت، شماره 32، ص 4.
2) رهنمایى، سیداحمد، آسیب شناسى فرهنگى، نشریهى معرفت، مجله شمارهى 32، ص 25.