جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

آزادى در پارادایم واقع بین على

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

آزادى مفهومى است که همواره با قید و بند همراه مى‏شود. به معناى دیگر، در تعریف آن همواره رهایى از قید و بند به آزادى اطلاق مى‏گردد.

اصولا جایى که قید و بندى نیست، سخن از آزادى معناى نخواهد داشت و به همین دلیل، در مقام سؤال از آزادى، همواره جواب «آزادى از چه چیز؟» مطرح مى‏شود.

وقتى سخن از آزادى در قاموس فرهنگى امیرالمؤمنین على (ع) مى‏کنیم، باید اول به این سئوال جواب داد که در نزد ایشان قید و بند به چه چیزهایى اطلاق مى‏گردد؟ چه چیزهایى انسان را در محدودیت قرار داده و مانع حرکت و رشد او مى شود، تا رهایى از آنها آزادى محسوب شود؟

حضرت على (ع) انسان را موجودى ملکوتى مى‏شمرد و او را محدود به این دنیا و وابستگى‏هاى آن نمى‏دانست. آنچه در دنیا خلق شده براى او بوده است، (1) تا با تسخیر در آنها بتواند انا الیه راجعون را به درستى انجام دهد. از این رو، هر آنچه در این مسیر مانع رشد و تعالى انسان مى‏شود، از آن به قید و بند یاد مى‏نمود و رهایى از آن را آزادى اطلاق مى‏کرد: (و لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا(. (2).

در مفهوم اجتماعى نیز حضرت بر این اصل استوار بود که انسان در هر منظرى که باشد، نباید امکان رشد را از او گرفت، چون که رشد و تکامل آدمى به صرف انتخاب‏هاى رفتارى او ممکن مى‏گردد. مادامى که این انتخاب‏ها، باعث تجاوز به حقوق دیگران نمى‏شد، اجازه‏ى تعدى به کسى نمى‏داد. به نمونه‏هایى از این رفتارها نگاهى مى‏اندازیم:


1) نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 143.

2) نهج‏البلاغه، نامه‏ى 31.